9.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این نوحه به عنوان نوحه سراسری در
🔴 شب عاشورا در دفاع از حجاب وعفاف خوانده خواهد شد.🔴
لطفا در تمامی گروه ها پخش شود؛ تا مثل سرود سلام فرمانده بازتاب گسترده داشته باشد.
شما هم با پخش در ثواب شریک شوید.
https://eitaa.com/alafvalafv
#خطبه۷۲(بخش۲)
🔹🔹🔹
🔹🔹
🔹
پروردگارا! جايگاهى وسيع براى او در سايه لطفت بگشاى و از فضل و کَرَمت پاداش مضاعف به او مرحمت کن! خداوندا! کاخ پر شکوه او را از هر بنايى برتر ساز و مقام او را در پيشگاه خود گرامى دار! خداوندا! نور او را (در سراسر جهان) کامل گردان و پاداش رسالتش را پذيرش شهادت (و شفاعت در حقّ امّت) و قبول گفتار او قرار ده! (چرا که او) داراى منطق عادلانه و سخنان جداکننده حق از باطل بود.
خداوندا! ما را در کنار آن پيامبر بزرگ قرارده، در جايى که زندگانيش خوش و نعمتش جاودان و آرزوهايش مطلوب و لذّاتش خواستنى است; آن هم در کمال آرامش و نهايت اطمينان و توأم با هداياى پرارزش!
🔹
🔹🔹
🔹🔹🔹
#شرح_خطبه۷۲(بخش۲)
🔸ما را در سايه او قرارده:
امام(عليه السلام) در اين بخش از سخنانش دعاى جامعى در حقّ پيامبر اسلام مى کند و در واقع طرز دعا کردن به آن بزرگوار را به ما مى آموزد و نيز دعاى جامعى براى خود و دوستان و پيروانش مى نمايد.
در قسمت اوّل، شش چيز از پيشگاه خداوند بزرگ براى پيغمبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) تقاضا مى کند.
✅نخست اين که عرض مى کند: «پروردگارا! جايگاه وسيعى در سايه لطفت براى او بگشاى!» (اللّهُمَّ افْسَحْ لَهُ مَفْسَحاً فِي ظِلِّکَ).
👈«ظلّ» [= سايه] در اين جا ممکن است معناى کنايى داشته باشد و اشاره به سايه لطف، جُود و بخشش خداوند باشد; و يا به معناى حقيقى، و اشاره به سايه هاى بهشتى در قيامت باشد.
🔅چنانکه در حديث آمده است: «در بهشت درختى است که شخصِ سوارِ بر مرکب، مى تواند در سايه آن يکصد سال راه برود»☺️
✅دوم اين که عرض مى کند: «خداوندا از فضل و کرمت پاداش مضاعف به او مرحمت کن!» (وَاجْزِهِ مُضَاعَفَاتِ الْخَيْرِ مِنْ فَضْلِکَ).
✅در سومين و چهارمين تقاضا عرضه مى دارد: «خداوندا! کاخ پرشکوه او را از هر بنايى برتر ساز و مقام او را در پيشگاه خود گرامى دار!» (اللّهُمَّ وَ أعْلِ عَلَى بِنَاءِ الْبَانِينَ بِنَاءَهُ، وَ أَکْرِمْ لَدَيْکَ مَنْزِلَتَهُ).
👈منظور از «بناء» در اينجا يا دين و آيين و مذهب اوست که تفاضا شده بر تمام اديان جهان پيشى گيرد و يا مقام والاى آن حضرت است، که بر همه تقدّم جويد.
✅در پنجمين و ششمين تقاضا از خداوند، عرضه مى دارد: «خداوندا! نور او را (در سراسر جهان) کامل گردان! و پاداش رسالتش را پذيرش شهادت (و شفاعت در حقّ امّت) و قبول گفتار او قرارده! (چرا که او) داراى منطق عادلانه و سخنان جدا کننده حقّ از باطل بود» (وَ أَتْمِمْ لَهُ نُورَهُ، وَاجْزِهِ مِنِ ابْتِعَاثِکَ لَهُ مَقْبُولَ الشَّهَادَةِ، وَ مَرْضِىَّ الْمَقَالَةِ، ذَا مَنْطِق عَدْل، وَ خُطْبَة فَصْل).
👈جالب اين که جزاى رسالت پيامبر(صلى الله عليه وآله) در اين عبارت شفاعت امّت شمرده شده، چيزى که برکتش به ديگران باز مى گردد و اين نهايت کرامت و لطف آن حضرت است و در ضمن به اين نکته نيز اشاره شده که شفاعت و گواهى آن حضرت، بى حساب نيست، او همواره گفتارش عادلانه و سخنانش جدا کننده حق از باطل بود، اگر درباره شخص، يا قومى شفاعت کند لياقت و شايستگى شفاعت را در آنها يافته است👌 و اين ناظر به همان چيزى است که در مباحث شفاعت گفته ايم که شفاعت هم، بى حساب نيست، بلکه لياقتى لازم دارد و به تعبير ديگر: بايد رابطه معنوى ميان شفاعت کننده و شفاعت شونده باشد و آنها که تمام پيوندهاى خود را بريده اند، لايق شفاعت نيستند و اين همان مقام محمودى است که در قرآن مجيد به آن اشاره شده، مى فرمايد: «وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَکَ عَسَى أَنْ يَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَاماً مَحْمُوداً; پاسى از شب را از خواب برخيز و قرآن (و نماز) بخوان اين يک وظيفه اضافى براى توست تا پروردگارت تو را به مقام محمود برساند»سوره اسرا/۷۹
در آخرين بخش از خطبه، امام دعايى براى خود و دوستانش مى کند و در عبارت کوتاه، برترين نعمت هاى الهى را تقاضا مى نمايد،
✅عرض مى کند: «خداوندا! ميان ما و آن پيامبر بزرگ(صلى الله عليه وآله) در جايى که زندگانيش خوش و نعمتش جاويدان و آرزوهايش مطلوب و لذّاتش خواستنى است، در کمال آرامش و نهايت اطمينان و توأم با هداياى پر ارزش، جمع گردان!» (اللَّهُمَّ اجْمَعْ بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُ فِي بَرْدِ الْعَيْشِ وَ قَرَارِ النِّعْمَةِ، وَ مُنَى الشَّهَوَاتِ، وَ أَهْوَاءِ اللَّذَّاتِ، وَ رَخَاءِ الدَّعَةِ، وَ مُنْتَهَى الطُّمَأْنِينَةِ، وَ تُحَفِ الْکَرَامَةِ).
👈اين اوصاف هفت گانه، اوصاف بهشت برين است که داراى تمام اين صفات و برکات مى باشد; آرامش، آسايش، کرامت هاى الهى، لذّات شايسته و نعمت هاى معنوى و مادّى بى نظير، توأم با جاودانگى در آن جمع است.
#خطبه۷۳
🔹🔹🔹
🔹🔹
🔹
از سخنان آن حضرت است كه در بصره در باره مروان بن حكم فرمود.
گفتند: مروان بن حكم روز جمل اسير شد، براى نجاتش از امام حسن و امام حسين در نزد امير المؤمنين عليه السّلام شفاعت خواهى كرد، حسنين شفاعت كردند و امير المؤمنين او را آزاد فرمود. حسنين براى بيعت مروان از حضرت اجازه خواستند، امام فرمود:
مگر بعد از قتل عثمان با من بيعت نكرد؟ مرا به بيعت او نياز نيست، دستش دست يهودى خائن است، اگر با دستش با من بيعت كند با نشيمن گاهش مى شكند. براى او حكومتى در پيش است كه مقدار زمانش به اندازه اى است كه سگ بينى خود را بليسد. او پدر چهار حاكم است، و جامعه اسلامى از او و فرزندانش روز خونبارى خواهد ديد.
🔹
🔹🔹
🔹🔹🔹
▪️ در شب و روز تاسوعا، این ذکر را ۱۳۳ مرتبه به نیّت تعجیل فرج بگوییم:
📖 " یٰا کٰاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ،
اِکْشِفْ کَرْبَ مُولٰانَا الْمَهْدِیِّ،
بِحَقِّ اَخیٖکَ الْحُسَیْنِ علیه السلام "
#استوری
#توسلات_مهدوی
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#شرح_خطبه۷۳
👈اين سخن را على عليه السلام به مروان حَكَم در بصره فرمود.
راويان اخبار، چنين نقل كرده اند كه «مروان بن حكم» روز جنگ جمل اسير شد (و او را خدمت على عليه السلام آوردند) از امام حسن و امام حسين عليهما السلام شفاعت خواست وآنها نزد پدر براى او شفاعت كردند و درباره عفو او سخن گفتند، امام عليه السلام او را آزاد فرمود. آن دو بزرگوار عرض كردند: اى اميرمؤمنان اجازه مى دهيد او با شما بيعت كند؟ امام عليه السلام اين خطبه (مورد بحث) را ايراد فرمود.
🔸خطبه در يك نگاه:
اين سخن در واقع از خيانت و جنايت «مروان» و «بنى مروان» پرده برمى دارد، از يك سو او را به يهود تشبيه مى كند كه خيانت و كارشكنى آنها نسبت به مسلمين از روز ظهور اسلام تا به امروز بر كسى مخفى نبوده است 🚫
و از سوى ديگر از آينده بنى مروان و حكومت اين شجره خبيثه خبر مى دهد كه در حكومت كوتاه خود چه مصايب و مشكلاتى براى مسلمانان ببار مى آورد، اين پيشگويى كه به صورت يك خبر غيبى بيان شده از احاطه روح مقدّس امام عليه السلام نسبت به حوادث آينده خبر مى دهد.
🔸نيازى به بيعت مروان ندارم!
در آغاز اين سخن، امام(عليه السلام) به پيشنهاد «امام حسن» و «امام حسين»((عليهما السلام)) داير به عفو «مروان بن حکم» که روز جنگ «جمل» اسير شده بود و سپس تجديد بيعت با «اميرمؤمنان على(عليه السلام)» چنين مى فرمايد:
✅«مگر او پس از قتل عثمان با من بيعت نکرد. من نيازى به بيعت او ندارم. دست او دست يهودى است! اگر (امروز) با دستش بيعت کند (فردا) با پشت خود پيمانش را بر باد مى دهد» (أَوَ لَمْ يُبَايِعْنِي بَعْدَ قَتْلِ عُثْمَانَ؟ لاَ حَاجَةَ لِي فِي بَيْعَتِهِ! إِنَّهَا کَفٌّ يَهُودِيَّةٌ، لَوْ بَايَعَنِي بِکَفِّهِ لَغَدَرَ بِسُبَّتِهِ).
👈تشبيه دست🖐 او به دست يهودى اشاره روشنى به خيانت هاى «مروان» است که در واقع از پدر خائنش «حَکَم» به ارث برد; همان مردى که به خاطر جاسوسى براى مشرکان و استهزا و سُخريه پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) به طائف تبعيد شد و حتّى شفاعت هاى «عثمان» که فرزند برادر او بود، در عصر خليفه اوّل و دوّم مؤثّر نيفتاد و همچنان به صورت تبعيد در طائف ماند و هنگامى که عثمان به خلافت رسيد نخستين کار زشتى که انجام داد و مردم بر او ايراد گرفتند، آزاد کردن «حَکَم بن أبى العاص» و باز گرداندن او به مدينه بود‼️
👈بديهى است شخصى که يک روز با «على(عليه السلام)» بيعت مى کند بيعتى که حتّى در ميان مردم جاهليّت محترم بود و کمى بعد، بيعت خود را مى شکند و آتش جنگ «جمل» بر پا مى کند بيعتش ارزش و اعتبارى ندارد، اگر بار ديگر هم بيعت کند تا فرصتى بدست آورد، به بيعت خود پشت مى کند و تعهّدات خويش را زير پا مى گذارد; او هميشه تابع هوا و هوس خويش است و عزّت و آبرو و شرف انسانى و تعهّدات شرعى و اخلاقى براى او الفاظى بى محتواست!
✅سپس امام(عليه السلام) سه پيشگويى درباره مروان و دودمان او مى کند; نخست مى فرمايد: «بدانيد او حکومت کوتاهى خواهد داشت همچون مقدار زمانى که سگى بينى خود را با زبانش مى ليسد!» (أَمَا إِنَّ لَهُ إِمْرَةً کَلَعْقَةِ الْکَلْبِ أَنْفَهُ).
👈هنگامى که سگ پوزه خود را در جيفه اى وارد مى کند که از آن بخورد، کمى از بقاياى جيفه، يا چربى آن، بر پوزه و بينى او باقى مى ماند که بعداً با زبان درازش آن را پاک مى کند، هم پوزه را تميز کرده، و هم از بقاياى جيفه استفاده مى کند.☺️
انتخاب اين تعبير براى حکومت کوتاه مدّت «مروان» در نهايت فصاحت و بلاغت و به اصطلاح: «مقال مطابق مقتضاى حال است». آرى او همچون سگى🐶 بود که از جيفه حکومت نامشروعى که از دودمان «بنى اميّه» مانده بود، بهره گرفت آن هم در مدّتى بسيار کوتاه، که به گفته بعضى از مورّخان چهار ماه و ده روز و به گفته بعضى ديگر شش ماه، و بيشترين مدّتى که براى آن نوشته اند نُه ماه است و به اين ترتيب پيشگويى على(عليه السلام) درباره او به وقوع پيوست.
✅دومين پيشگويى اين که فرمود: «او پدر قوچ هاى چهارگانه است» (وَ هُوَ أَبُوالأَکْبُشِ الأَرْبَعَةِ).
👈«أکبُش» جمع «کَبْش» به معناى گوسفند نر، يا قوچ🐏 است که حيوان سرکشى است و طبق اين تعبير، امام(عليه السلام) آنها را به حيوان سرکش تشبيه کرد❗️
به گفته جمعى از «شارحان نهج البلاغه» اين سخن اشاره است به فرزندان چهارگانه او: «عبدالملک» که جانشين او شد، «عبدالعزيز» که والى مصر گرديد، «بشر» والى عراق، و «محمّد» نيز والى جزيره شد، که هر کدام از آنها شرارت را از پدرشان به ارث بردند. درست است که فرزندان «مروان» بسيار بيش از اين بود ولى اين چهار نفر کسانى هستند که به حکومت رسيدند و اميرمؤمنان على(عليه السلام) به آنها اشاره مى فرمايد.
👈جمعى ديگر از «شارحان» اين سخن را اشاره به نوادگان «مروان» که فرزندان «عبدالملک» بودند، مى دانند که چهار نفر آنها به نام «وليد»، «سليمان»، «يزيد»، و «هشام» به خلافت رسيدند و او تنها کسى بود که چهار فرزندش به خلافت رسيدند.
👈به همين دليل، جمعى قول دوم را ترجيح دادند، چرا که با سومين پيشگويى امام که در کلام بالا آمده است و مى فرمايد: «و امّت اسلام به زودى از دست او و پسرانش، روز خونينى خواهند داشت» (وَ سَتَلْقَى الأُمَّةُ مِنْهُ وَ مِنْ وَلَدِهِ يَوْماً أحْمَرَ) سازگارتر است.
☑️اين پيشگويى نيز به تحقّق پيوست و اين خلفاى خونخوار يکى پس از ديگرى به حکومت رسيدند و جاى «مروان» و «عبدالملک» را گرفتند و خون هاى زيادى ريختند و بسيارى از بى گناهان را به تيغ دژخيمان سپردند و (يَوْماً أحْمَر) (روز سرخ و خونين) با جنايات آنها تحقّق پذيرفت; که يک نمونه آن، جنايات «حجّاج» فرماندار کوفه در عصر «عبدالملک بن مروان» است.😰
#خطبه۷۴
🔹🔹🔹
🔹🔹
🔹
از سخنان آن حضرت است زمانى كه شوراى خلافت قصد بيعت با عثمان كرد:
شما مى دانيد كه من به حكومت از ديگران شايسته ترم، و به خدا قسم آن را رها مى كنم تا وقتى كه امور مسلمين سالم بماند، و ستمى در برنامه امت جز بر من روى ندهد، رها مى كنم به اميد پاداش و فضل آن، و اعراض از زر و زيور دنيا كه شما نسبت به آن دچار رقابت شده ايد.
🔹
🔹🔹
🔹🔹🔹
#شرح_خطبه۷۴
👈حضرت اين سخن را هنگامى بيان فرمود كه گروهى از مردم تصميم گرفته بودند، با عثمان بيعت كنند.
🔸خطبه در يك نگاه:
بعضى از شارحان نهج البلاغه شأن ورودى براى اين خطبه ذكر كرده اند كه خلاصه آن چنين است: هنگامى كه شوراى شش نفره بعد از عمر به دستور او تشكيل شد، «عبدالرّحمن بن عوف» و «سعد بن ابى وقّاص» و «طلحه» به «عثمان» رأى دادند و طبعاً وى به عنوان خليفه، برنده شد؛ «على عليه السلام» از بيعت خوددارى كردو فرمود: «ما حقّى داريم اگر به آن برسيم حقّ خود را مى گيريم و اگر ما را از حقّ خود بازدارند، مانند كسى خواهيم بود كه بر ترك شتر سوار شود (ولى ما صبر مى كنيم تا به حقّمان برسيم) هر چند زمانى طولانى و تاريك بر اين حال بگذرد.»
سپس رو به آنها كرد و فرمود: «شما را به خدا سوگند مى دهم آيا در آن روز كه «پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله» ميان مسلمانها پيمان برادرى برقرار كرد (و هر كسى فردى را به عنوان برادر خود پذيرفت) آيا در ميان شما كسى جز من وجود دارد كه با رسول خدا صلى الله عليه و آله پيمان برادرى بسته باشد؟» همه گفتند: نه. بعد فرمود: «آيا در ميان شما كسى جز من هست كه رسول خدا صلى الله عليه و آله درباره او گفته باشد: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهذَا مَوْلَاهُ» گفتند: نه. فرمود: «آيا در ميان شما كسى جز من هست كه پيامبر صلى الله عليه و آله درباره او گفته باشد: تو نسبت به من، مانند هارون نسبت به موسى هستى جز اين كه بعد از من پيامبرى نيست؟» «أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إلَّاأَنَّهُ لَانَبِيَّ بَعْدِي» عرض كردند: نه ... و به همين ترتيب بخش مهمّى از فضايل خود را برشمرد.
در اين هنگام «عبدالرّحمن» كه سخت از اين سخنان برآشفته بود و شرايط را برضدّ توطئه خود در حال تغيير مى ديد، كلام «على عليه السلام» را قطع كرد و گفت: اى على! مردم عثمان را مى خواهند (و اين خود نشان مى دهد كه توطئه اى در اين زمينه در كار بوده و الّا شوراى شش نفرى «عمر» تنها منتخب او بودند و ارتباطى به مردم نداشت) پس خود را به زحمت نينداز و در معرض خطر قرار نده! سپس «عبدالرّحمن» رو به سوى گروه پنجاه نفرى كرد كه سركرده آنها «ابوطلحه» بود و مأموريت داشتند هر كس با نتيجه شورا مخالفت كند، خونش را بريزند؛ گفت: «اى ابوطلحه! عمر چه دستورى به تو داده است؟» گفت: «به من دستور داده كسى كه اختلافى در ميان مسلمين بيندازد او را بكشم.» در اينجا «عبدالرّحمن» رو به سوى «على عليه السلام» كرد و گفت: بنابراين بيعت كن وگرنه دستور عمر را درباره تو اجرا خواهيم كرد. 😱
اينجا بود كه امام عليه السلام خطبه مورد بحث را بيان كرد و به ناچار بيعت نمود تا اختلافى در ميان مسلمين واقع نشود و فرمود: «شما همگى به خوبى مى دانيد كه من از ديگران براى خلافت سزاوارترم (ولى افسوس كه منافع شخصى شما اجازه نمى دهد كه حق به حق دار برسد) ولى من مادامى كه مسلمانان را به انحراف نكشانيد، سكوت خواهم كرد، بگذاريد ظلم و ستم تنها بر من رود.