eitaa logo
شیخ علی عالمی
250 دنبال‌کننده
326 عکس
99 ویدیو
8 فایل
طلبه ساده اگر قبولمان کنند... 📌مطالب کانال: 🔸 یادداشت های شخصی 🔸 بارگزاری فایل های صوتی و تصویری 🔸اعلام مراسمات 🔸 نکات تربیتی و معرفتی 🆔 https://eitaa.com/alialemi
مشاهده در ایتا
دانلود
حقیت نوری حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها).mp3
15.16M
🌀 بیانات عمیق پیرامون: «حقیقت نوری حضرت فاطمه (سلام اللّه علیها)» به مناسبت ولادت آن حضرت؛ در درس "عرفان در وادی عمل" (شنبه: ۱۴۰۳/۱۰/۰۱) ┄┄┄┅•••==✧؛❁؛✧==•••┅┄┄┄ 🌹 استماع این جلسه، برای معرفت پیدا کردن به مقام و منزلت حضرت زهرا(سلام اللّه علیها) بسیار مؤثر می باشد. ┄┄┄┅•••==✧؛❁؛✧==•••┅┄┄┄ 🌱 "رستاخیــــــــ🌏ــــــــــــز" 🌱 ┄┄┄┅•••==✧؛❁؛✧==•••┅┄┄┄ .
هدایت شده از ریحانه
🌷پوستر ویژه «ریحانه» KHAMENEI.IR ❤️ حضرت فاطمه‌ی زهرا سلام‌الله‌علیها؛ پدیده‌ شگفت‌انگیز آفرینش ✏️ رهبر انقلاب: اگر ابعاد وجودی فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) را انسان بتواند احصاء کند و ببیند، یقین میکند که این یک پدیده‌ی شگفت‌انگیزی است در آفرینش عالم؛ دختر جوانی که در اوایل جوانی، از لحاظ معنوی و رتبه‌ی هویّت ملکوتی و جبروتی به جایی برسد که خشم او موجب خشم خدا، و خشنودی او مایه‌ی خشنودی خدا بشود... خیلی چیز عجیبی است! عظمت را ببینید!... ۱۴۰۳/۹/۲۷ 📥 نسخه قابل چاپ 🖥 @khamenei_reyhaneh
«خاطره دیدار مداحان با رهبر انقلاب یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳» ✍️ 🔻قسمت اول 🌱 برای اولین بار بود که داشتم میرفتم حسینیه امام خمینی ره. چند باری در مرقد مطهر امام خمینی ره حضرت آقا رو از دور دیده بودم ولی این بار به شوق این که از فاصله ای نزدیک تر میخوام چهره نورانی آقا رو ببینم شب به سختی خوابیدم . 🌱 ساعت 3ونیم شب بود که از خواب بیدار شدم و به شوق دیدار آماده شدم تا راهی تهران بشم. همسرم برام چند تا شیرینی گذاشته بود تا در بین راه بخورم اما چون ضعف کرده بودم یکیش رو همون موقع حرکت نوش جان کردم 😋 🌱بین راه پشت فرمون دائم برای خودم تصویر سازی میکردم که یعنی میشه برم اون جلوی حسینیه بشینم و راحت به چهره آقا نگاه کنم و عوض همه روزهایی که حسرت دیدن آقا رو داشتم یه دل سیر نگاش کنم. 🕕ساعت 6 صبح بود که رسیدم تهران ماشین رو تو پارکینگ طبقاتی خیابان مجاور پارک کردم و منتظر بودم تا دوستان قزوینی برسند ؛ چون کارت ورود به جلسه رو باید ازشون تحویل میگرفتم. چندین بار تماس گرفتم تا ببینم کجا هستند و خدا خدا میکردم دیر نرسن و حسینیه پر بشه ولی متاسفانه تا برسن ساعت 7 ونیم شد. من دلم طاقت نیاورده بود نماز صبح رو همون جا تو پارکینگ خوندم‌ و راه افتادم به سمت حسینیه ، راستش راه رفتن با لباس آخوندی تو خیابون های تهران تو این روزا خیلی سخته اما توکل به خدا راه افتادم آفتاب هنوز طلوع نکرده بود صدای پرنده ها بالای سرم تو خیابون سکوت گرگ و میش هوا رو شکسته بود. سر کوچه های مجاور به حسینیه بچه های نیروی انتظامی آماده باش بودند و تو اون سرمای صبح با سکوت و دست به جیب ایستاده بودند. از کنارشون رد میشم و سلام و علیک گرمی میکنم و خسته نباشید میگم بهشون... چون تا حالا نیومدم حسنیه آدرس رو ازشون میپرسم و حرکت میکنم به سمت مقصد 🌱 میرسم جلوی حسینیه ؛صف طولانی تشکیل شده و همه دارن سعی میکنند زودتر برن داخل تا جا گیرشون بیاد. من هم با حسرت داشتم نگاه میکردم و دلم شور میزد که نکنه جا پر بشه و نتونیم بریم داخل. همین طور که منتظر بودم دیدم دو تا از بچه های لُر بختیاری هم با لباس محلی دنبال مسئول استانشون میگردن که کارت هاشون رو تحویل بگیرن و برن داخل . یکیشون خیلی ناراحت بود و میگفت مسئول که نباید بی خیال باشه باید اینجا باشه تا هرکی اومد کارتشو بده و بره داخل.هوا سرد بود و برای این که زمان زودتر بگذره در و دیوار و خونه های اطراف و ماشین های پلاک دولتی که از جلو حسنیه رد میشد رو نگاه میکردم. یه دفعه یه ماشین جلوم ترمز زد ، حاج بود از بچه های زحمت کش مجموعه ؛ سلام علیک کردیم و گفتم مگه قرار نبود بیای گفتش که قسمت نیست اداره گفته باید بریم سر کار با همون لبخند همیشگی ولی با حسرت خداحافظی کرد و رفت. چند دقیقه بعد یه ماشین جلوی در حسینیه نگه داشت و یه آقای خوش تیپ از ماشین پیاده شد وقتی خوب نگاه کردم دیدم آقا از شعرای انقلابی و از رفقای قدیمی کانون نغمه پردازی ،اومد به سمت من و خوش و بشی کردیم گفت (از بچه های )رو ندیدی ؟ هر چه قدر زنگ میزنم گوشیش خاموشه. گفتم آقا رضا احتمالا رفتن داخل گوشی هارو تحویل دادن. موقع خدا حافظی با حسرت بهش گفتم کاش به شما گفته بودم برای من هم کارت بگیری الان میومدم داخل ، تا بچه‌ها ی قزوین برسن فکر کنم حسینیه پُر بشه... 🌱هوا سرد بود من برای اینکه سرما تو جونم نره قدم زنان رفتم به سمت ورودی خیابون کشور دوست تا شاید بتونم راهی پیدا کنم برم تو . وقتی رسیدم چندتا از دوستان شاعر و مداح شاخص مثل ، و و رو دیدم که با کارت جایگاه ویژه به دست آماده بودن برن داخل . خیلی حسرت خوردم پیش خودم گفتم کاش میشد منم میتونستم کارت ویژه بگیرم برم جلوی حسنیه بشینم اما باز ناشکری نکردم و گفتم خدا رو شکر همین که برای اولین بار قسمت شده بیام از سرم هم زیاده ان شاء الله دفعه های بعدی. 🌱 خلاصه ساعت شد هفت و نیم صبح و بچه های قزوین رسیدن ؛ و دو تا مداح جوون هیاتمون(هیأت) هم اومده بودن ؛خدا رو شکر امسال قسمت شد با این دو عزیز بیایم که بار معرفتی مداحیمون رو پای منبر حضرت آقا تقویت کنیم و دست پُر برگردیم . با هم رفتیم تو صف ورود به حسینیه . 🌱اول گوشی هارو تحویل دادیم رو رفتیم تو صف، جمعیت زیاد بود و گویا درهارو بسته بودند تا ازدحام جمعیت پیش نیاد. تو چند تا ستون حدود دویست یا سیصد نفر منتظر بودیم تا درها باز بشه بریم تو ، انتظار طولانی شد... ادامه دارد... https://eitaa.com/alialemi
«خاطره دیدار مداحان با رهبر انقلاب یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳» ✍️ 🔻قسمت دوم 🌱از هر ستون صدای یه مداح خوش صدا میاد که دم میگیرن و میخونن و بقیه هم همراهی می‌کنند. از ستون اول سمت چپ ما هر از چند گاهی یه صدای بم گیلگی شروع میکرد با همون لهجه شیرینش دم میگرفت ، واقعا این دم گیلکی سوز عجیبی داره. یاد اربعین افتادم ؛ ورودی گیت ها که میخوایم وارد مرز عراق بشیم... یکی از عقب جمعیت دادمیزنهمیگه : آقایونی که جلو هستید بگید ببینیم چه خبره چرا جمعیت تکون نمیخوره ؟ یه برادر هم از جلو با شوخی میگه: داداش گیت های ایران مشکلی نداره، گیت های عراقی دیر راه میندازن ،گویا جوهر مهرشون تموم شده😅 آره اینها شوخی بود اما نه! گویا این حضور، این زیارت و این بیعت با پسر حسین بن علی علیه السلام خودش کربلایی است در عالمی که پر شده است از یزیدیان و ما آمده بودیم تا با زبان سید مقاومت شهید حسن نصرالله بگوییم: ( ما ترکناک یابن الحسین). 🌱تقریبا یه ساعتی سر پا تو صف بودیم تا خبری بشه ، هی به جیب بغلم دست میزدم فکر میکردم گوشی پیشمه تا یه کم مشغول کنم خودم رو اما بعد یادم میفته که تحویل دادم . به قول یکی از بچه ها اینقدر به گوشی عادت کردیم وقتی جیبمون خالیه باز انگار داره ویبره میزنه 😅 🌱 هر چه زمان میگذشت و خبری نمیشد اضطرابمون بیشتر میشد هی به بچه ها میگفتم اگه آقا رو دیدید حسابی انتقاد کنید ازش که چرا اینقدر دیر راه افتاده ؟البته بعدا فهمیدم اون بنده خدا هم تقصیر نداشته چند تا از بچه ها دیر رسیده بودن به اتوبوس و همین باعث تأخیر شده بود. محمد حیدری هم که با یه ذوق و شوقی اومده بود نا امید شده بود میگفت حاجی همه تصوراتم بهم ریخت کلی رویا پردازی کرده بودم برای این دیدار دیگه فکر کنم باید قیدش رو بزنیم. 🌱از پشت سرم خبرای تلخی به گوشم میخورد که داشتند میگفتند : میگن حسینیه اصلی پر شده، صحن زیبنیه هم جا نیست. با این خبر انگار یه پارچ آب یخ ریختن سرم اما باز امید داشتم و تو دلم متوسل شدم به پدر مرحوم حضرت آقا . از همون ده روز پیش هم که پیگیر بودم بیام اول یه فاتحه ای هدیه کردم به ایشون تا خودش این دیدار پسرش رو قسمتم کنه چون اعتقاد دارم توسل به سادات جواب میده . یه بار تو زندگی برای کربلا رفتن به یکی از سادات مرحوم محلمون متوسل شدم و جواب گرفتم. چند دقیقه ای گذشت انگار این توسل ها جواب داد تو همین حال نا امیدی بودیم که یه دفعه در ورودی حیاط حسنیه باز شد و همه صلوات فرستادن... ادامه دارد... https://eitaa.com/alialemi
«خاطره دیدار مداحان با رهبر انقلاب یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳» ✍️ 🔻قسمت سوم 🌱انگار جمعیت به آرامی داشت حرکت میکرد ولی خیلی کند بود چون بازرسی ها خیلی دقیق بود . عقبی ها هول میدادند و ما هم به سمت جلو میرفتیم. محمد حیدری همه ی سعیش رو میکرد به میله وسط بازرسی ها نخوره . من و محمد بازرسی که شدیم رفتیم وارد حیاط بعدی شدیم . تو حیاط داشتند شیرکاکائو گرم و کیک میدادند ، مشغول خوردن شدیم اما انگار علیرضا دادرس هنوز گرفتار گیت قبلی بود . محمد حیدری رفت تا علی رو پیدا کنه من هم آروم رفتم به سمت در اصلی حسینیه . 🌱رسیدم دیدم دوباره یه جمعیت زیادی جلوی دو تا در ورودی اصلی حسینیه دارن به زور و با فشار میرن داخل . حاتمی رو دیدم (از طلبه های با صفای قم و از بچه های مشعر) سید با خنده میگفت شیخ علی بیا یه هول دیگه بدیم رسیدیم پیش آقا. جمعیت یه جوری فشار میاورد که اونایی که کنار دَر بودن نصف گوشت دماغشون چسبیده بود به در🤕 ، به سختی نفس میکشیدن. از جلو هی داد میزدن آقا هول ندین داخل جا نیست . 🌱 خلاصه پشیمون شدم به محمد گفتم بیا بریم عقب وقتی جا نیست چرا هول بدیم که بقیه هم اذیت بشن. به خاطر ازدحام جمعیت درهارو بستند و گفتند حسینیه پر شده . دیگه اینجا واقعا نا امید شدیم چون ساعت 10 شده بود و مراسم هم شروع شده بود مداح ها داشتند میخوندن. معمولا تو این جلسه 9 تا مداح میخونه بعد نیم ساعت آخر حضرت آقا صحبت میکنند. 🌱همینطور که وایساده بودم دیدم دو نفر دارن پشت سرم با هم دیگه بحث میکنند ، متوجه شدم که از مسئولین حسینیه اند ؛ یکیشون به اون یکی میگفت که چرا زینبیه رو آماده نکردین که جمعیت جا نشد برن اونجا بشینن این جوری نمیشه که ، اونم میگفت من گفته بودم ولی فلانی کوتاهی کرده و.... هم رسید پیش ما رفتیم گوشه دیوار وایسادیم. مونده بودیم پشت در حسینیه نه میشد بریم داخل نه صدایی میشنیدیم ، گوشی هم که نداشتیم برنامه رو از سایت نگاه کنیم .به محمد گفتم الان اگه خونه بودیم لا اقل از گوشی برنامه رو نگاه میکردیم این چه وضعیه آخه؟🙁 🌱چند دقیقه گذشت دیدم لای یکی از درها رو به اندازه یه نفر باز کردند و یکی با صدای بلند از پشت در گفت : « برادرا اگه یکی یکی آروم بیاید همه داخل جا میشن فقط هول ندید تا یه نفر یه نفر بیاید داخل» من خودم رو سریع چسبوندم به دیوار کناری و رفتم جلو ، به و هم گفتم بیاید سریع بریم این آخرین فرصته. دونه دونه داشتیم میرفتیم تو. من چون کنار در بودم همه فشار جمعیت رو من بود ، با هر هولی قشنگ تو اعماق دَر فرو میرفتم و در میومدم 🥴 یه برادر که جلوی من بود گفت : «حاجاقا شرمنده از پشت هول میدن ببخشید !» به شوخی گفتم راحت باش عیبی نداره الان وقتشه هرچی عقده از آخوندا داری فشار بده😅 دیگه داشتم بین جمعیت لواشک میشدم که رسیدم به ورودی از لای در با یه سرعتی پرت شدم تو... خدا رو شکر اومدم داخل . یه کم که جلوتر رفتم یه گیت بازررسی دیگه بود که باید تفتیش میشدیم ، اونم رد کردیم و بالاخره وارد صحن حسنیه شدیم . 🌱صدای مداح خرمشهری بود که با همین نوای حسین إإإإإإ معروف شده بود. با این نوای حسین إإإإإإ تو اربعین کلی خاطره داشتیم. چه نوایی !!! قدم به قدم داشتم نزدیک میشدم به در اصلی حسینیه که موج جمعیت بالا پایین میشد تا ساحل آرامش رو ببینه ... جلوی در از بچه های خوشدل رو دیدم گفتم تو هم دیر اومدی این عقب نشستی ؟ گفت نه جلو در بودم فشار زیاد بود پاهام درد میکرد اومدم عقب ،میگفت جلو نرو اذیت میشی اما نمیدونست که من بی قرارم که فقط خودم رو برسونم جلو تا آقا رو ببینم . خداحافظی کردم و خودم رو سپردم به موج جمعیت تا شاید به ساحل برسم... با هر نوای حسین إإإإإإ رو پنجه های پا خودم رو بالا میکشیدم و دنبال ستاره محفل میگشتم اما جمعیت اینقدر زیاد بود که باید یه سرو گردن قد بلند باشی تا بتونی آقا رو ببینی... اینقدر جمعیت بالا و پایین شد تا بالاخره... ادامه دارد... https://eitaa.com/alialemi
44.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥گزارش تصویری شب پنجم مراسم فاطمیه دوم «یا ایها السابقون » ✍️ 🎤 🗓 ۱۴۰۳/۰۹/۱۵ https://eitaa.com/alialemi
6.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 پنجرۀ متفاوتی از حضور رهبر انقلاب در منزل شهید مسیحی آرمن آودیسیان
«خاطره دیدار مداحان با رهبر انقلاب یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳» ✍️ 🔻قسمت چهارم 🌱جمعیت مثل موج دریا تلاطم داشت و بالا و پایین میشد . از بین جمعیت نور ستاره محفل هی به چشمم میخورد و دوباره بین جمعیت گم میشد . اینقدر خودم رو بین موج جمعیت جا به جا کردم تا بالاخره بعد از کلی استرس و اضطراب که پشت درهای بسته حسینیه داشتیم که نکنه جا گیرمون نیاد حالا با دیدن روی نورانی نائب امام زمان علیه السلام ، این سید عزیز دلم آروم آروم گرفت . انگاری همه غصه های عالم رو فراموش کردم. باید هم با دیدن این عبد خدا آدم آروم بشه؛ چون این آقا اینقدر محو خداست و قلبش پر از ایمان به رَبُّ العالمینه که مصداق آیه «أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ، » شده و همه رو آروم می‌کنه. هر کی چشمش به آقا میفتاد از این انتهای حسینیه براش دست ✋ تکون میداد و بوسه هدیه میکرد. 🌱من فقط محو جمالشون شده بودم و زیر لب خدا رو شکر میکردم که این توفیق نصیبم شده . هر چند ما تو انتهای حسینیه بودیم اما حضور آقا همه حسینیه رو معطر کرده بود از عطر شیرین وصال . چندین بار تو عالم خواب آقا رو از نزدیک دیده بودم و دستشون رو بوسیده بودم اما دلم میخواست یه بار تو بیداری هم که شده برسم محضر آقا تا دستی به سرم بکشه و با یه لبخند زیبا بهم نگاه کنه. 🌱از انتهای حسنیه هی به جلویی ها میگفتند :برادرا بشینید تا ما هم آقا رو ببینیم، اما کسی گوش نمیکرد چون نشستن تو اون تلاطم جمعیت واقعا کار سختی بود. 🌱مداحی تموم شد . مجری برنامه بود رفت پشت تریبون و جمعیت رو دعوت به آرامش و سکوت کرد و نفر بعدی رو دعوت کرد تا برای اجرای برنامه پشت تریبون قرار بگیره . آقای برای شعر خوانی رفت پشت تریبون و شروع کرد: بسم الله الرحمن الرحیم.اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم. من از قم آمده ام آشیانه ام آنجاست رها در آن حرمم آب و دانه ام آنجاست مقیم ساحل عشقم کرانه ام آنجاست دلم هوایی اینجا و خانه ام آنجاست ثواب این شعر رو تقدیم میکنم به مادران شهدا مخصوصا مادر خودم که مادر شهید بود : فقط دعای کسی مستجاب می‌گردد که قوت غالبش اینجا شراب می‌گردد غلام همّت آنم که زیر چرخ کبود غلام قنبرش عالی‌جناب می‌گردد نگاه حضرت ساقی به هرکسی افتاد اگرچه ذرّه ولی آفتاب می‌گردد نشان دهید به مستان که دور قبر قمر هنوز هم که هنوز است آب می‌گردد به هر دری که رسیدی و قفل بود نترس به نام نامی او فتح باب می‌گردد نجف نرفته چه می‌فهمد این حقیقت را که کعبه دور سَر بوتراب می‌گردد ........................ از ساق عرش رایحه‌ی کوثر آمده است نور خدا به خانه‌ی پیغمبر آمده است مرضیه ای که راضیه و کوثر و بتول صدیقه و مطهره و اطهر آمده است شرح حدیث قدسی "لولاک و هل اتی" هم داستان و هم نفس حیدر آمده است تنها علی‌ست آن که پس از حضرت رسول از عهده‌ی محبت زهرا برآمده است زهرا قیام کرد و قیامت شروع شد با خطبه های فاطمه نهضت شروع شد ما ملت امام حسینیم و سال‌هاست آماده ایم تا سرمان را جدا کنند ایمان بیاورید که " قطعا سَنَنتَصر" بی شک به عهد خویش شهیدان وفا کنند با لطف بی نهایت بانوی بی نشان آیا شود که روزی ما کربلا کنند آن روز می رسد که علی اصغر حسین با محسن بن فاطمه محشر به پا کنند این دو همین که دست تظلم بر آورند ارکان عرش را به تلاطم در آورند ◽◽◽◽◽◽ با صدای رسا اینقدر زیبا میخوند که همه به وجد اومده بودند. 🌱شعر خوانی آقای که تموم شد دوباره اومد پشت تریبون و نفر بعد رو دعوت کرد: دعوت میکنیم تا از خطه غیور لرستان جناب آقای . مهدی ترکاشوند لاغر ولی صدای خیلی بمی داره که واقعا هم صداش لُریه😅 بسم الله الرحمن الرحیم السلام علیکم یا اهل بیت النبوه. صد شکر که در محضر آقا جانم مشمول دعاهای شما خوبانم از قوم دلاورانم از لُرهایم امروز برایتان لُری میخوانم لبخند روی لبهای آقا میشینه و جمعیت همه کف میزنند... آقا مهدی ادامه میده تا میرسه به سرود معروف لُری : دایه دایه وقت جنگه ، جنگ اخر با تفنگه زمین بی ، چِنی قشنگَه اینقدر این سرود حماسیه که آدم دوست داره همون جا تفنگ به دست بگیره راهی جبهه بشه ... همه با یه حال نشاط و لبخند دارن تکرار میکنن. بین همه اجراها این اجرا با لهجه شیرین لُری خیلی به همه چسبیده بود. ادامه دارد... https://eitaa.com/alialemi
« چه کرده ایم برای ظهورش ؟ » در زیارت امام زمان علیه السلام در روز می‌خوانیم: وَأَسْأَلُ اللّٰهَ أَنْ يُصَلِّىَ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَأَنْ يَجْعَلَنِى مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ لَكَ وَالتَّابِعِينَ وَالنَّاصِرِينَ لَكَ عَلَىٰ أَعْدائِكَ، وَالْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْكَ فِى جُمْلَةِ أَوْلِيَائِكَ. ترجمه: و از خدا درخواست می‌کنم بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستد و مرا از منتظران و پیروان و یاوران تو در برابر دشمنانت و از شهیدان پیش رویت، در شمار شیفتگانت قرار دهد. 🔻پ ن : وَالنَّاصِرِينَ لَكَ عَلَىٰ أَعْدائِكَ 🔸نصرت دادن امام در برابر دشمنان! امروز تو این دوران غیبت مصداق این عبارت چیه ؟ 🌱یعنی اول باید ببینیم دشمن امام زمانمون کیه و طرحش چیه تا بتونیم امام رو یاری کنیم. ♨️امروز نظام سلطه برای از بین بردن جبهه حق طرح داره و داره تمام تلاشش رو میکنه. یکی از کارهای ولیّ خدا اینه که تمام توان و نیروی جبهه حق رو در نقطه کانونی مقابله با جبهه باطل (نظام سلطه) متمرکز می‌کنه . ❓ چرا در دوران غیبت به ما گفتند باید بریم سراغ فردی که شبیه ترین و نزدیک ترین است به امام زمان علیه السلام ؟ 🔸 چون اون شخص و عالِم کسی است که میتونه نقطه اصلی درگیری جبهه حق در برابر جبهه باطل رو نشون بده ... 🌱 در عصر ما این بود که طرح دشمن رو به خوبی فهمید و به حکم قرآن به تنهایی قیام کرد؛ «إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ ۖ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَىٰ وَفُرَادَىٰ ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا »۴۶ سبأ و همه را دعوت به قیام کرد که آقایان اسلام در خطر است. 🌱 این امام خمینی ره بود که چشم های ما رو باز کرد تا عالم رو خوب ببینیم و وظیفه خودمون رو درک کنیم و ما رو از یک اسلام حد اقلی و گوشه گیر جدا کرد و اسلام ناب محمدی رو به ما هدیه کرد. 🔻 باز برمی‌گردم به همون سوال قبلی: امروز چه طور میتونیم امام زمانمون رو یاری کنیم ؟ 🛑 برای رسیدن به جواب این سوال به این نکته توجه کنیم که هر تلاشی یاری کردن امام نیست... یعنی شاید خیلی ها کارهای خوبی رو به عشق امام زمان علیه السلام انجام میدن ولی امام رو یاری نمی‌کنند. 📌حرف آخر: برای نصرت امام باید موقعیت امام رو تشخیص بدیم و بعد ببینیم آیا ما هم در موقعیت امام هستیم یا نه ...؟! باید دستمان را در دست کسی بگذاریم که ما را در و در برابر دشمنان او که مانع ظهور او هستند قرار بدهد تا تمام توان و استعدادهای خویش را در این مسیر نورانی خرج کنیم . کسی که با این نگاه تمام توان خودش رو برای نصرت امام قرار بده شامل این عبارت از دعا خواهد شد👇 وَالْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْكَ فِى جُمْلَةِ أَوْلِيَائِكَ. 🔸و این همان عاقبت بخیری است که حاج قاسم فرمود: والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت به خیری، رابطه قلبی و دلی و حقیقی ما با این حکیمی است که امروز سکان انقلاب را به دست دارد. اللهم الرزقنا... ✍️ https://eitaa.com/alialemi
«خاطره دیدار مداحان با رهبر انقلاب یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳» ✍️ 🔻قسمت پنجم 🌱بعد از این نوبت رسید به مداح ترک زبان آقای از اردبیل . معروفه که مداح های اردبیل هم صدای زیبایی دارند و هم اوج صداشون خیلی بالاست : تحریر زیبای آقا همه رو محو صداش کرده بود: فرمود مصطفی به تو جانم فدای تووووووووووووووووووووووو ای جان ما ثواب تو قربان خوش آمدی 🔸 بند ترکی: حضرت اقا اگر امر ایلسون آمادوییک تا جهان واردی ولایت عشقینه دلدادویوک بیز سنون زهرا بالاسی قدرووی بیلیک آقا نام یکسر نقشدن سیلیک آقا ترجمه: حضرت آقا اگه امر کنی ما آماده ایم تا دنیا دنیاست ما دلداده ی ولایتیم ای پسر زهرا ما قدر شما رو میدونیم نام اسرائیل رو از روی نقشه پاک میکنیم 📢همه جمعیت یه صدا شعار دادند : مرگ بر اسرائیل 🌱 صدای باند کناری ما خیلی زیاد بود و گوش خراش . وقتی مداح اوج میخوند یه نفر سمت چپ من بود که گوش سمت راستش رو محکم میگرفت تا اذیت نشه. آقا هم چون اوجش خیلی بالا بود یه جا وقتی یه دفعه اوج گرفت این بنده خدا بغل دستی من یادش رفته بود گوشش رو بگیره وقتی صدا بالا رفت یه لرزه ای به تنش افتاد بنده خدا که من یه دفعه خندم گرفت😄 دیدم هم کنار من به زور جلوی خندش رو گرفته وقتی چشمش به من افتاد داشت از خنده منفجر میشد 🤣🤣🤣🤣🤣 سریع روش رو برگردوند اون طرف تا نخنده . چون متاسفانه من و علیرضا سابقه خوبی نداریم وقتی موقع خنده به همدیگه نگاه میکنیم کنترل خنده برامون سخت میشه ، خلاصه هر جوری بود خندمون رو جمع کردیم و برگشتیم به حالت عادی. نزدیک من بود ولی رو نمی‌دیدم ، چشم چرخوندم دیدم رفته وسط کنار فیلمبردار خودش رو چسبونده به پایه دوربین داره از از زیر دوربین جمال آقا رو تماشا میکنه. به من نگاه میکنه بهش میگم جات خوبه با اشاره دست 👌میگه عااالی 🌱 نوبت به خوندن حاج احمد واعظی میرسه حاج مرتضی طاهری میره پشت تریبون تا دعوتش کنه: هر سال حاج احمد آقای واعظی خودشون مجری بودند و همیشه با اون لهجه شیرینشون میگفتند : بچه محله امام رضایوم حالا امسال می‌خواهیم دعوت کنیم از ایشون تا به عنوان مداح در این روز ولادت حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها ما رو به فیض برسونن ، صلوات بر محمد و آل محمد..... اینم بگم که احساس میکنم حضرت آقا حاج احمد واعظی رو خیلی دوست دارن یعنی یه جور دیگه دوسشون دارن از بوس آخری که آقا بهشون دادن بعد از خوندنشون این کاملا مشهود بود‌ ، اینقدر بوس آقا آبدار بود که صداش با إکو تو همه‌ی باندها پیچید 😅😘😉 🌱 حاج احمد شروع میکنه: اللهم صل علی فاطمه و ابیها و امها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک... ربّ صل علی علی بن موسی الرضا المرتضی و ربّ صل علی مولانا المهدی الذی وعد الله به الأمم ... باز شادی حلقه بر در می‌زند بانگ اعطیناک کوثر می زند آسمان بیت مامور است و بس نورعلی نو علی نور است و بس کیست زهرا افتخار سرنوشت نیم لب خندینش باغ بهشت اوست شمع و عالمی پروانه اش ما همه مستأجران خانه اش در دل ما نور پاک فاطمه است کشور ما آب و خاک فاطمه است سرپناه کل ایران فاطمه است مادر شاه خراسان فاطمه است گو به آنان که به هم پیوسته اند روبه روی مُلک ما صف بسته اند اینک شما و کید و مکر و همهمه ما و ذکر یا علی یا فاطمه ..... فاتح خیبر به یادت هست که بازوی حیدر به یادت هست که یاد کن از شیر او شیر جمل آن که مهر اوست احلی من عسل دست چون بر قبضه خنجر زده یک تنه بر ناقه و لشگر زده ما همه سرمست از این بادن باده این جمله سرباز ره این خانه ایم (این روزا اسراییل هی میگه گوساله سرخ مو آوردیم ، باشه بیار) گر امیر ملک ما فرمان دهد رخصت پیکار در میدان دهد لشکر بی دست و پایت هی زنم سرخ مو گوساله ات را پی زنم 🔸همه به وجد اومدن و یک صدا فریاد زدن: حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر ای رهبر آزاده آماده ایم آماده... ما همه طوفان و رعد و آتشیم دودمانت را به آتش میکشیم مسجد الاقصی حریم کبریاست نه از آن توست از آن خداست در لباس مرگ کفْنَت میکنیم در دل آن خاک دفْنَت میکنیم ادامه دارد... https://eitaa.com/alialemi