یک چیز جالب در قدیم این بود که آدمها کمتر از الان حالشون رو به عناصر بیرون از خودشون گره میزدن. نمیدونم... شاید یه پختگی، یک بینش... یک چیزی بود که داشتن و با وجود اون، با هر سطح از امکانات کنار میومدن و با همون شرایط سعی میکردن زندگی کنن.
اون موقعها هم زنها و هم مردها، برای این که جایگاه خودشونو ارتقا بدن، توی کورس رقابت بیشتر بخر وبیشتر داشته باش نمیافتادن. در عوض تلاش میکردن دانش یا مهارتهای خودشونو بالا ببرن.
حتما قدیمیترها یادشون هست که مثلا دستخط خوب داشتن چقدر اهمیت داشت. یا مثلا اشعاری که شخص به یاد داشت و میتونست در شرایط مقتضی بخونه.
بابابزرگ خدابیامرز من هم خیلی براش مهم بود که ما نوهها از همین دست فرهیختگیها به دست بیاریم! برامون وقت میذاشت و کتاب میخوند. یا مثلا یه سری امکانات برامون تهیه میکرد که بتونیم مهارتهای هنری یا فنیمون رو ارتقا بدیم.
خدابیامرز همیشه بهمون اهمیت میداد و برامون وقت میذاشت.
بابابزرگ ممنونم ازت... هر جا هستی روحت شاد.
پ.ن: بابت تاخیر در پست این هفته عذر میخوام. تمام هفته مشغول ساخت و ساز و نجاری بودم! 😊
#تصویرسازی #تصویرگری #نوستالژی #خاطره #خاطرات #خاطره_بازی #دوران_کودکی #کودکی #حال_خوب #دهه_شصت #مطالعه #کتاب #پدربزرگ #خوشنویسی #خوشبختی #گذشته #دل_خوش #دهه_شصت #یادش_بخیر #قدیم #قدیما #تصویرگر_خاطرات #نقاش_خاطرات #علی_میری #procreate #alimiriart #alimiri #digitalart
@alimiriart
عکس ها و داستان های بیشتر 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1049624617Cb56a7be9f6