💢عدالت اجتماعی، شرط و قانون تکامل توحیدی انسان💢
🔹شهید مطهری در کتاب وحی و نبوت، درباره رابطه #توحید_فردی با #عدالت_اجتماعی میفرماید:⬇️
1️⃣ نمیتوان ثنویت و دوگانگی را در اهداف انبیاء پذیرفت که این «شرک لایغفر» است.
2️⃣ این دو مورد یعنی شناخت خداوند و تقرب به او (توحید نظری و توحید عملی فردی) و همچنین برقراری عدل و قسط در جامعه (سعادت دنیوی)، به تصریح در قرآن كريم به عنوان اهداف انبیاء شمرده شده است.
3️⃣ هدف اصلى، شناختن خدا و نزديك شدن و رسيدن به اوست و توحيد اجتماعى، مقدّمه و وسيله وصول به اين هدف عالى است. وجه مقدمیت هم این است که انسان مدنی بالطبع است و بخشی از نیازها و استعدادهای آن، #به_وسیله_جامعه و با #در_جامعه_بودن تأمین و متبلور میشود.
4️⃣ ارزشهاى اجتماعى و اخلاقى با اينكه مقدّمه و وسيله وصول به ارزش اصيل و يگانه انسان يعنى خداشناسى و خداپرستى هستند، فاقد ارزش ذاتى نيستند، چرا که رابطه این مقدمه و ذی المقدمه چنين نيست كه اگر انسان به معرفت كامل حق و پرستش حق رسيد، وجود و عدم راستى، درستى، عدل، كرم، احسان، خير خواهى، جود، عفو علىالسویه باشد، زيرا اخلاق عالى انسان نوعى خدا گونه بودن است (تخلّقوا باخلاق اللّه) و در حقيقت، درجه و مرتبه اى از خداشناسى و خداپرستى است و لو به صورت ناآگاهانه.
(ر.ک مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (وحى و نبوت)، ج2، ص: 169 تا 175)
🔹 هرچند شهید مطهری در جاهای متعددی از جمله در کتاب #عدل_الهی به تعریف «عدل» پرداخته است، ولی بهترین تعریف ایشان از #عدالت_اجتماعی را که مبتنی بر #اصیل_بودن_جامعه و #شخصیت_داشتن_جامعه است، میبایست در کتاب فلسفه تاریخ در ضمن بررسی سوسیالیسم جستجو کرد. ایشان در ذیل عنوان #نظریه_ما میگوید:
1️⃣ جامعه داراى يك شخصيت و يك عينيت است و جامعه در تمام جنبههاى خودش يك حقيقت متحول و متكامل است.
2️⃣ جامعه يك حالت تعادل دارد مثل هر موجود زندهاى كه يك تركيب است. هر تركيبى اگر بخواهد باقى بماند يك حالت تعادل دارد و حالتهاى افراط و تفريط (انحراف) دارد كه تا يك حد معينى انحراف را از اين طرف و تا يك حد معينى انحراف را از آن طرف مىپذيرد و اگر از آن حد معينها بيرون رفت مساوى است با مرگ آن تركيب.
4️⃣ يك اصطلاحى حكماى قديم ما دارند كه كلمه #مزاج از اين اصطلاح پيدا شده. مىگويند اگر عناصر با يكديگر تركيب شوند و امتزاج پيدا كنند و روى يكديگر اثر بگذارند، يك #كيفيت_متوسط پيدا مىشود كه «مزاج» ناميده مىشود. بعد مىگويند اين مزاج يك عرض عريض دارد، يعنى در ميان دو حد نوسان دارد. اگر مزاج از يك حد معين پايينتر بود موجود مرکب مىميرد و اگر از حد معين ديگرى بالاتر بود باز هم موجود مرکب مىميرد.
4️⃣ جامعه يك تركيبى است از افراد. اين ترکیب، يك #حالت_تعادل دارد كه البته خود آن حالت تعادلش باز يك نوسانى دارد. براى اينكه جامعه باقى بماند بايد آن تعادل در جامعه به وجود بيايد. اگر تعادل جامعه چه در جهت افراط و چه در جهت تفريط بهم بخورد اين جامعه #متلاشى مىشود؛ مسئله عدالت در جامعه همين است.
5️⃣ #عدالت_اجتماعى كه میگوييم و مىگويند؛ يعنى جامعه تركيبى است از افراد، بايد در اين تركيبْ تعادلى برقرار بشود. البته اين تعادل جنبههاى روحى و جنبهاى مادى دارد. مثلًا استثمار فرد فرد ديگر را، جامعه را از تعادل میاندازد. اين استثمارها اگر زياد بشود اصلًا جامعه را به نابودى مىکشاند. اينكه مىگويند كه #ظلم، جامعه را به فنا میکشاند: «الْمُلْكُ يَبْقى مَعَ الْكُفْرِ وَ #لايَبْقى_مَعَ_الظُّلْمِ». چرا لا يَبْقى مَعَ الظُّلْمِ؟ براى اينكه ظلم، تركيب جامعه را از اعتدال خارج كردن است و اين خارج كردن از اعتدال اگر به يك حد معينى برسد منجر به انفجار جامعه میشود.
6️⃣ بر این اساس، عدالت اجتماعی، همان #اصل_وحدت_اجتماعی است که برخلاف سوسیالیسم که آن را منوط به مرحلهای از مراحل تکامل جامعه میداند، اصلی است که از بدو تشکیل جامعه تا نهایت تکامل جامعه، با آن #همراه است و اساساٌ میتوان ادعا کرد که وحدت و عدالت، #شرط_تكامل_جامعه و قانون_تکامل_جامعه است؛ نه مرحله مشخصى از تاريخ جامعه.
(ر.ک همان، ص742 تا 748)
🔹🔹🔹جمع بندی اینکه: ⬇️
عدالت اجتماعی، شرط و قانون وحدت یافتن و تشکیل جامعه است که با توجه به مدنی بالطبع بودن و لزوم در جامعه بودن انسان، در صورت عدم وجود آن، اساساً جامعهای تشکیل نخواهد شد که انسان بتواند به ارزشهای اخلاقی و کمالات معنوی نائل بیاید. و این است #سرِّ_مقدمیتِ عدالت اجتماعی نسبت به توحید فردی.
#یادداشت_هشتم_شهید_مطهری
#تمدن_نوین_اسلامی
#عقلانیت_انقلاب_اسلامی
#توسعه_تفاهم_اجتماعی
#هماندیشیها
#عدالت_اجتماعی
#پرستش_و_کمال_انسانی
#شهید_مرتضی_مطهری
❇️تاریخ نگارش:1399/2/13
https://eitaa.com/joinchat/3967942701C3d57d3b16b
عقلنوشتههای انقلابی
💢نکاتی درباره کلیپ منتشر شده
از جناب فاضل ارجمند محسن قنبریان
درباره نسبت عدالت و ولایت💢
در خصوص فرمایش دوست عزیزم جناب آقای قنبریان چند نکته به ذهنم میرسد که تقدیم میکنم:👇
🔹اول اینکه ما نیازمند ورودهای تئوریک اینچنینی در مقوله «عدالتطلبی» هستیم و از اینکه دیدم ایشان به عنوان یک فاضل خوشفکر حوزوی، در جمع جمعی از عدالتخواهان ارائه بحث میکند، بسیار خرسند شدم.
🔹دوم اینکه تا موضع نزاع و موقف دیگران به درستی فهم و تقریر نشده و یا لااقل مخاطب در این موارد اطمینان برایش حاصل نشده، لازم است از تجهیلها خودداری شود. تقریر دیدگاه منبری مذکور در این کلیپ بسیار ناقص بود. البته ممکن است جناب آقای قنبریان عزیز در جلسات قبلی و یا بعدی، به این موضوع پرداخته باشند که بنده اطلاعی ندارم.
🔹سوم اینکه گاهی ما مسئله رابطه عدالت و ولایت را در #لایه_ثبوتی و در #مقیاس_شخصِ_والی بررسی می کنیم. این طرح پرسش از رابطه «عادل بودن والی» و «ولایت داشتنِ وی»، اگرچه بحثی مهم و البته دارای سابقهای از صدر اسلام تا کنون است، ولی مسئله امروز جریانهای عدالتخواهی و طرح بحث پناهیان و مهدیان و اشتری و نصیری و دخانچی و .... اینجا نیست، هرچند ممکن است کسی صورت مسئله امروز را به نحوی تقریر و تنفیح کند که به مبحث فوق نیز مرتبط شود، ولی اولاً و بالذات مسئله امروز ما این مسئله نیست که کسی گمان کند که با صرف طرح و حل این مسئله، پاسخی برای چالش فکری امروز ما فراهم آورده است.
🔹چهارم اینکه آنچه امروز مسئله است،این است که #تبعیت_از_ولایت_اجتماعی چه نسبتی با #مطالبه_عدالت_اجتماعی دارد؟ کدام یک مقدم بر دیگری است؟ آیا ما باید مطالبه گری عدالت را ولو در زیرمجموعههای تحت مدیریت ولایت فقیه هم تعمیم دهیم و مستقل از اشارات و تصریحات ایشان بر روی اقامه عدالت و نفی مظالم و مفاسد پا فشاری کنیم و یا اینکه باید منتظر اشارتهای رهبری نظام بود که چه مصادیق و از همه مهمتر، چه اولویتهایی برای بیعدالتی معرفی میکند؟ چرا که مسائل اجتماعی به صورت شبکهای و در هم تنیدهاند و این اندماج و اندراج نیازمند دیدبانی از منظر سرپرستی و حرکت کلی جامعه است و اگر بخواهد هر مطالبهگری از زوایه دید و ذهنیت خود مطالبه عدالت کند، به علت عدم برخورداری از نگاه جامع و راهبردی، احتمال خطای در مصادیق و اولویتهای وی افزایش مییابد و چه بسا وی را رو در روی امام جامعه قرار دهد.
🔹پنجم اینکه جناب قنبریان عزیز در اواخر کلیپ فوق، تا حدی وارد طرح بحث اصلی شدند و پاسخ خود را در قالب دوگانه #افعال_عادلانه و #وضعیت_عادلانه ارائه دادند و فرمودند که افعال عادلانه، وابسته به شرایط و نسبی است و یک فعل که در وضعیت عادی ممکن است عادلانه تلقی شود، در شرایط خاص و با در تزاحم قرار گرفتن با سایر مؤلفههای اجتماعی مانند امنیت ممکن است پیگیری آن به تعویق بیفتد (مانند عدم پیگیری فوری قصاص قاتلان عثمان توسط امیرالمؤمنین علیه السلام)، ولی افعالی که قوام وضعیت عادلانه به آنهاست و با ترک آنها، ریشه مظالم و مفاسد تقویت میشود و به تعبیر ایشان، وضعیت عادلانه منتقی میشود، در هیچ شرایطی تعطیل بردار نیست (مانند عدم تایید حکومت معاویه در شام حتی برای چند روز). هرچند در کلیپ فوق بالاخره مشخص نشد که ایشان در مطالبه عدالت، تبعیت از ولایت را اصل می داند و یا اینکه معتقد است که جریان عدالت خواه نمیتواند دست روی دست بگذارد و برای هر حرکتی در جامعه چشمش به دهان امام جامعه باشد، بلکه در برخی موارد این جلوداری، فضای را برای اقدامات بعدی امام جامعه باز میکند.
🔹 ششم اینکه بنده معتقدم طرح بحث اولیه ایشان یعنی بررسی رابطه ولایت و عدالت در شخص والی، برای اظهار نظر در مسئله اصلی امروز یعنی رابطه تبعیت از ولیّ اجتماعی و مطالبه گری عدالت کفایت نمی کند. درست است که باید بحث از مباحث هستیشناسانه (ثبوتی) آغاز کرد و بعد به مباحث معرفتشناسانه (اثباتی) پرداخت، ولی مسئلهی هستیشناسانهای که بتواند پایگاه حل مسئله امروز وضعیت عدالتطلبی ما قرار گیرد، بررسی رابطه عدالت و ولایت در شخص والی نیست، بلکه بیان«رابطه ثبوتیِ #ولایت_اجتماعی با #عدالت_اجتماعی، در فرآیند تکامل و ارتقای جامعه دینی است». تبیین دقیق این نسبت، میتواند پایگاه مناسبی برای حل چالش عدالت خواهی امروز ما یعنی رابطه تبعیت از ولایت فقیه و مطالبهگری عدالت قرار گیرد.
🔹در یادداشتی تحت عنوان #بدسلیقگی در دوگانهسازی ولایتیها ـ عدالتیها به صورت فشرده به دیدگاه استاد شهید مرتضی مطهری و استاد مرحوم حسینی الهاشمی اشاره کردم.
#ولایت_و_عدالت
#تمدن_نوین_اسلامی
#عقلانیت_انقلاب_اسلامی
#توسعه_تفاهم_اجتماعی
#هماندیشیها
❇️تاریخ نگارش:1399/3/4
https://eitaa.com/joinchat/3967942701C3d57d3b16b
https://www.instagram.com/ali.mohammadi89/