eitaa logo
ألنکت الأدبیة والٱصولیة
1.9هزار دنبال‌کننده
90 عکس
31 ویدیو
88 فایل
ادمین @Alhamd_leallah کانال شرح الجامی @sharholjami کانال شرح ریاض السالکین @RiazAlsalekin کانال مختصرالمعانی @MOKHTASAR_ALMANI
مشاهده در ایتا
دانلود
💢نظر استاد علیدوست درباره طرح جدید تحول کتب درسی 🔹سوگمندانه طرح مورد نظر برخی از این آسیب‌ها را مطمح نظر قرار نداده است. با این توضیح که حضرات از مجموع ۶ جلد مکاسب با حدود ۲۲۹۰ صفحه اقدام به حذف ۸۱۵ صفحه (حدود ۳۵%) در ۷۳ مورد کرده‌اند و این در حالی است که حذف بخشی از یک کتاب به این‌گونه از ناموفق‌ترین حذف‌ها است. 🔸این رفتار نسبت به فرائدالاصول بیشتر خود را نشان داده است. از حدود ۱۶۵۵ صفحه، ۶۸۸ (حدود ۴۱%) در ۱۰۳ مورد حذف شده است. واضح است که حذف این چنین، به فخامت، هدف و انسجام متن لطمه‌ می‌زند. 🔹کتاب حلقه ثالثه بدیل کفایه الاصول معرفی شده است. کتاب مزبور هر چند از نابغه‌ای شهیر شهید محمد باقر صدر است و فرض را بر این می‌گذاریم که ایشان کتاب را در فراغ بال نوشته است لکن بیش از نصف این کتاب(حدود ۴۳۰ صفحه از ۸۴۰ صفحه) در ۳۶ روز تألیف شده است. 🔸طبیعی است که چنین کتابی -با همه نیکی‌هایی که دارد- نمی‌تواند متن درسی موفقی باشد، هر چند جهت مطالعه و ارجاع، بسیارعالی است. همه کسانی که دستی بر تألیف‌های سترگ دارند، می‌دانند که کتاب -از هر کس به جزء ذات معصوم که باشد- باید در بستر زمان آرام و نه شبانه‌روزی نوشته شود. 🔹کتاب درسی باید هدفی را دنبال کند والّا این که چند مسأله محدود از ده‌ها بلکه صد‌ها مسأله انتخاب شود، از تحقیقات جدید و پیشرفته استفاده نشود و بحث‌های غیر کاملی ارائه شود، نباید به عنوان کتاب درسی معرفی شود. 👈 بیشتر بخوانید: https://b2n.ir/y23464
1_1696897400.pdf
259.2K
استاد علیدوست/ تحول کتب درسی / پاسخی به نقدها @alnokat
خُصوصیّت 💠خُصوص با ضم خاء مصدر خصّ است، مثل عموم که مصدر عمّ می باشد. 💠مصدر وقتی به آن یاء نسب ملحق می شود،تبدیل به وصف می گردد، کما اینکه اگر به وصف یاء نسب ملحق گردد، تبدیل به مصدر می شود، مثل ضارب> ضاربیت. 💠 لذا خصوصیت وصف است. 💠اما خَصوص با فتح خاء وصف است، مثل ضروب. 📓حاشیه دسوقی بر مختصر المعانی ج۱ ص۲۲۶ @alnokat
💠کلمه (مثلا) در عبارات چه نقشی دارد؟ 💠مثل: ان قوانین النحو قد تخصص قد یجرّ الفاعل بمِن. 💠اگر مراد از مثلا، تمثیل باشد( یعنی مصدر وحدث)نقش آن مفعول مطلق برای فعل محذوف است،یعنی: امثّل لک مثلا ای تمثیلا. 💠اما اگر مراد از مثَلا، مثال باشد، نقش آن مفعول به برای فعل محذوف است،یعی اُمثّل لک مثلا ای مثالا. 📓حاشیه دسوقی بر مختصر المعانی ج۱ ص ۲۲۶ @alnokat
💠فائدة منقولة عن التفتازاني تدل على علوّ همته وعدم انقطاعه عن التأليف حتى في سفره : 💠من كلام مولانا سعد الدين التفتازاني في بعض كتبه : 💠فرغت من تأليف شرح التصريف بفريومد في شعبان سنة ثمان وثلاثين وسبعمئة وانا ابن ستة عشر سنة. 💠ومن شرح التلخيص(مطول) في صفر سنة ثمان وأربعين وسبعمئة بهراة. 💠ومن اختصاره (مختصر المعانی)في سنة 746 بغجدوان. 💠ومن شرح التنقيح في ذي القعدة سنة 748 بخوارزم. 💠 ومن شرح الشرح المختصر في الأصول في ذي الحجة سنة 770 بخوارزم. 💠ومن مقاصد الكلام وشرح المقاصد كليهما في ذي القعدة سنة 789 بسمرقند. 💠 ومن شرح الرسالة الشمسية في الجماد الأول سنة 792 بمزار جام. 💠 ومن أكثر شرح الكشاف في سنة 789. 💠 ومن شرح القسم الثالث من مفتاح العلوم سنة 789. 📗كذا كتبه الشارح على ظهر نسخته. @alnokat
ظاهرا تازه چاپ شده است. @alnokat
💠سکاکی در مفتاح العلوم منشا فصاحت عرب را،وجود فطرت سالم می داند. 💠شریف جرجانی در شرح عبارت سکاکی می نویسد: 💠فطرت خلقتی است که انسان بر ان سرشته شده،که سلامت آن فطرت یعنی خالی بودن آن از آفاتی که قادح و مانع از ادراک لطائف تراکیب و مناسبات دقیق بین آن دو است. 💠اما فطرت الله، یعنی فطرة الله التی فطر الناس علیها، با این فطرت فرق دارد؛زیرا فطرت الله یعنی سلامت از عقائد باطل و اخلاق پست. 💠این در حالی است که بلغاء جاهلیت،با انکه فطرت اول را در نهایت سلامت داشتند، ولی فطرت الله را بدلیل اخلاق ردیء و عقائد باطل فاسد کرده بودند. 📗شرح شریف جرجانی بر مفتاح العلوم سکاکی ص ۲۵ @alnokat
💠و لیس ینبغی هذا من متفقِّه فضلا عن فقیه 💠فلان لا یقدر ان یشتری ورقة فضلا عن کتابا. و.... 💠جاهگاه اعرابی فضلا عن.. در کلام چیست؟ 💠فضلا منصوب است(مفعول مطلق)بوسیله فعلی که ابدا محذوف است. 💠جایگاه استعمال آن بین ادنی' و اعلی است، برای آگاهی بر اینکه نفی و استبعاد ادنی به دنبال دارد نفی و استحاله اعلی را. 💠بعد از نفی صریح مثل مثال های متقدم می آید. 💠همچنین بعد از نفی ضمنی،مثل: 💠تقاصرت الهمم عن ظواهر العلوم فضلا عن دقائقها... 💠معنای لغوی فضلا: 🔰فضل عن المال کذا 💠زمانی استعمال می شود که اکثر مال برود و قلیلی از آن بماند. 💠برای توجیه ارتباط معنای لغوی و اصطلاحی سه وجه ذکر کرده اند. 📗شرح شریف جرجانی بر مفتاح العلوم سکاکی ص ۲۴ @alnokat
کان للعلامه البحر العلوم فی النجف مجلسا یومیّا یجتمع فیه الشعرا عصرا،و لدیه منظومة شعریه فقهیه کامله،ذکر فیها الشهادة الثالثه و افضلیة ارض کربلاء علی المکه و غیر ذلک،کل ذلک لتکوین العارضه الادبیه کخطوة مهمه فی بناء الحوزه العلمیه و الفقاهه فی العارضه اللغویهو معانی الحدیث. 📗اصول استنباط المنهاج الفقهی...ص۲۸ @Alnokat
💠یقول الشیخ آغا رضا الکاشانی: 💠عندما کنت ادوّن رسالتی العلمیه طلب منی بعض الطلبه تدریس کتاب (مغنی اللبیب) فدرّست ‌کل ابواب الکتاب،و درّسته مرة اخری فتکوّنتْ عندی قدرة تحلیل لغویّ لم تکن موجودتا سابقا. 💠زمانی که مشغول تدوین رساله عملیه ام بودم،برخی از طلاب از من طلب کردند تا کتاب مغنی اللبیب را برایشان تدریس کنم،پس تمام ابواب (۸گانه)کتاب را تدریس کردم،و دوباره یک دور دیگر تدریس کردم پس برای من قدرت تحلیل لغوی شکل گرفت که قبل از تدریس این کتاب نداشتم. 📗الکلمة الغراء فی تفضیل الزهرا سلام الله علیها عند الآية الموده. @Alnokat
🔵 تذکّرات مهم آیت‌الله العظمی شبیری زنجانی(مدّ ظلّه) دربارۀ برنامۀ آموزشی جدید حوزه‌های علمیّه 🔹آیت‌الله العظمی شبیری زنجانی با اشاره به جایگاه علمی رفیع شیخ انصاری و آخوند خراسانی و کتاب‌های «رسائل» و «مکاسب» و «کفایه» دربارۀ کم‌اعتنایی به این کتاب‌ها در برنامۀ آموزشی جدید حوزه‌های علمیّه اظهار نگرانی کردند. 👇متن بیانات معظّمٌ‌له، بدین شرح است: 🔸 مقام علمی مرحوم شیخ انصاری تا بدانجا بود که بزرگانی همچون میرزای شیرازی گوشزد می‌کردند که نمی‌توان به‌آسانی از کنار نظرات ایشان عبور کرد. مؤسّس حوزۀ علمیّۀ قم، مرحوم آیت‌الله العظمی حائری، ضمن نقل داستانی از مرحوم میرزای شیرازی اشاره کردند که: «میرزا به توضیح عبارتی از بحث طهارتِ شیخ انصاری پرداخت که ما آن را نفهمیده بودیم.» 🔸در درس شیخ انصاری، بسیاری از فحول مجتهدین حضور داشتند و ایشان در مقابل مقام علمی شیخ، خاضع بودند. 🔸 «رسائل» شیخ انصاری از کتب ارزشمند اصولی است که مؤلّف، خود در اواخر عمر، آن را به‌عنوان کتاب سطح تدریس می‌کرده‌است. ویژگی‌های علمی مهمّ این کتاب و ارزش والای آن و پذیرش کتاب در جامعۀ حوزوی، سبب شده که این کتاب به‌طور طبیعی به‌عنوان متن درسی و محور تحقیق قرار گیرد. 🔸 کتاب «کفایة الأصول» هم، از همان زمان مؤلّف، مورد توجّه علما قرار گرفته‌است. از مرحوم آقا رضی شیرازی شنیدم که مرحوم میرزا محمّدتقی شیرازی، در زمان حیات مرحوم آخوند، «کفایه» را تدریس می‌کرده‌است؛ موقعیّت والای علمی میرزا محمّدتقی شیرازی نیز، بر اهل فضل پوشیده نیست. 🔸 از مرحوم آقا شیخ عبدالکریم خوئینی -که شاگرد مرحوم آخوند و مرحوم شریعت اصفهانی بود- شنیدم که می‌گفت: «منزل آقای شریعت اصفهانی، نزدیک محلّ تدریس آخوند بود و ایشان از پشت‌بام منزل به درس مرحوم آخوند گوش می‌کرد. صبح‌ها که به درس آقای شریعت می‌رفتم، مطالب آخوند را ساده‌تر بیان می‌کرد و ما آنجا، تازه مطالب آخوند را می‌فهمیدیم.» کسانی همچون آقای شریعت، با آن جلالت، این‌گونه با مطالب مرحوم آخوند برخورد می‌کردند. 🔸 دیگر بزرگان معاصر مرحوم آخوند نیز، مقام علمی ایشان را پذیرفته بودند؛ حتّی شنیدم که عالم بزرگ اهل معنای معاصر ایشان، مرحوم شیخ علی‌محمّد نجف‌آبادی (متوفّای 1۳۳۲) در روز وفات خویش مایل بوده که از «کفایه» مرحوم آخوند، مطالبی برای وی بخوانند تا او بشنود. 🔸 توجّه خاصّ علماء به «کفایة الأصول» سبب شده که این کتاب، متن درسی و جایگزین کتب پیشین گردد و در این میان، هیچ الزامی در کار نبوده‌است. 🔸 تکامل نظام آموزشی حوزه و ارتقای آن، سودمند است؛ امّا باید توجّه داشت که این صحیح نیست که به هر قیمتی، تحوّل در نظام آموزشی صورت پذیرد؛ بلکه مهمّ، ارتقای متون آموزشی است و تا وقتی که کتب علمی، در سطح بالاتری از «رسائل» و «مکاسب» و «کفایه» تدوین نشده که مورد پذیرش حوزه‌های علمیّه قرار گیرد، جایگزین‌کردن کتاب‌های دیگر، تنها افت تحصیلی را به دنبال دارد. 🔸 توجّه به این نکته لازم است که تدریس متون ارزشمند پیشین، این امتیاز را نیز دارد که طلّاب می‌توانند از سال‌ها تجربۀ اساتید گران‌قدری که این کتب را با دقّت و حوصله تدریس کرده‌اند و بر زوایای آنها اشراف کامل دارند، بهره‌مند شوند. 🔸 از سوی دیگر، این سه کتاب، سال‌ها مورد توجّه و اعتنای بزرگان بوده و از زوایای گوناگون، بررسی و تحقیق شده‌اند و علاوه بر حواشی و شروح بسیاری که در توضیح و تبیین و نقد مطالب این کتاب‌ها نگارش یافته، محور درس‌های خارج فقهای برجسته در فقه و اصول بوده‌اند و جایگزین‌کردن آنها با متون دیگر -که به هیچ‌وجه، این ویژگی‌ها را ندارند- به‌معنای محروم‌ساختن طلّاب و جامعۀ علمی از ده‌ها سال پژوهش و تحقیق است و به تضعیف بنیان‌های علمی حوزه‌ها می‌انجامد و خسارت جبران‌ناپذیری به همراه دارد. اگر جمعی این کار را بکنند، در دیگران هم تأثیر می‌گذارد و حوزه به آن سمت حرکت خواهد کرد و این کمبود، دوباره جبران می‌شود. 📎 کانال معظم له در تلگرام
♨️حقیقت اسناد نزد تفتازانی و سکاکی ♨️رابطه اسناد و نسبت تفتازانی: 💠اسناد ضمیمه شدن کلمه یا جاری مجرای آن، به کلمه ای دیگر است،به گونه ای که این ضمیمه مفید حکم به ثبوت مفهوم یک کلمه برای مفهوم کلمه دیگر یا سلب آن از مفهوم کلمه دیگر باشد (مثل زید قائم، ما زید بقائم.) تفتازانی در ادامه می گوید: این تعریف از تعریف سکاکی در مفتاح العلوم بهتر است زیرا او در تعریف اسناد چنین گفته: 💠حکم به مفهومی برای مفهوم دیگر به این صورت که یا مفهوم اول ثابت است برای مفهوم دیگر یا منفی است از آن. 💠وجه اولیویت تعریف خود را نسبت به تعریف سکاکی این می پندارد که: 💠در عرف بیانیون مسند و مسند الیه از اوصاف الفاظ است نه از اوصاف معانی ( پس طبق تعریف سکاکی بحث از لفظ مسند و مسند الیه بالتبع و مجاز می شود زیرا مسند و مسند الیه در حقیقت مفهوم دو طرف نسبت است(مفهوم زید و قائم در مثال) 💠اما طبق تعریف خود تفتازانی اثر و لازمه اسناد، نسبت و حکم است نه نفس اسناد. 💠 با این تعریف بحث از احوال الفاظِ مسند و مسند الیه حقیقی است( مثل بحث حذف یا تقدیم و تاخیر مسند یا مسند الیه و...) زیرا مسند و مسند الیه حقیقتا اوصاف الفاظ هستند. 💠بنا بر این از نظر سکاکی اسناد با نسبت مساوی است. ولی طبق نظر تفتازانی نسبت، اثر و لازمه ی اسناد است. 📗مطول ص ۱۴۸ @alnokat
وقاية الأذهان.docx
14.5K
💠تحلیل دقیق موضوع له فعل توسط علامه ابوالمجد اصفهانی ره در کتاب گرانسنگ وقایة الاذهان. بسیار قابل استفاده✅ @alnokat
مجاز عقلی قَالُوا يَا شُعَيْبُ أَصَلَاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ مَا يَعْبُدُ آبَآؤُنَآ أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِيٓ أَمْوَالِنَا مَا نَشَآءُ ۖ إِنَّكَ لَأَنْتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ نسبت تامر به صلات به نظر مشهور علمای بیان،مجاز عقلی است و به نظر سکاکی استعاره بالکنایه،اما وقتی اصل بر حقیقت است غرض از این اسناد مجازی چیست؟ علم بلاغت متکفل ان است که متوجه سازد به سوی معانی ثانویه تراکیب... مراد قوم شعیب این بود که ما حرّ هستیم و تو مالک ما نیستی اما اینکه چرا به این صورت قرآن کریم بیان کرده این مراد را،مرحوم علامه طباطبایی می فرمایند: این آیه الطَف الترکیب است... در پایان می فرمایند: فافهم فانه من لطائف هذه الآیه التی ملئت لطافتا وحسنا ... اما توضیح این حسن و لطافت در کلام علامه طباطبایی ره👇👇 @alnokat
در کلامی از امیر المومنین ع ده نوع تاکید وجود دارد،که این از مختصات کلام حضرت امیر علیه لسلام است. 💠في الخطبة انّ فيه عشرة أنواع من التّوكيد، و هو من خصايص كلامه عليه السلام، 💠فهو قوله عليه السّلام‏ : ✅فانّه و اللَّه الجدّ لا اللّعب‏ و الحقّ لا الكذب و ما هو إلّا الموت. به خدا قسم جدّی‌ است نه شوخی‌، حق است نه دروغ، و آن نیست مگر مرگ. 💠 لا يخفى ما في هذا الكلام من التّهويل و التخويف و الانذار بالموت لما فيه على وجازته من وجوه التّاكيد و ضروب التّفخيم البالغة إلى عشرة بعضها لفظيّة و بعضها معنويّة كما هو غير خفيّ على العارف بأسرار البلاغة و بدايعها. 1⃣أولها التأكيد بانّ 2⃣و الثاني الاتيان بضمير الشأن إبهاما للمرام و قصدا للتّفخيم و الاعظام و تشويقا للسّامعين إلى ما يتلوه من النّبا العظيم. 3⃣ الثالث اسميّة الجملة. 4⃣ الرابع الاعتراض بين شطرى الكلام بقسم،و إنّه لقسم لو تعلمون عظيم. 5⃣الخامس الاخبار بأنّه جدّ ليس بهزل. 6⃣السادس تعريف الجدّ بالّلام قصدا للمبالغة من باب زيد الشّجاع أى الكامل في هذا الوصف. 7⃣ السابع تعقيبه بانّه ليس بلعب. 8⃣ الثامن إردافه بأنّه حقّ لا كذب و فيه من وجوه التّأكيد ما في قرنيه. 9⃣ التاسع الاتيان بضمير الشّأن ثانيا قصدا لزيادة التمكن ما يعقبه في ذهن السّامعين لأنّ‏ المحصول بعد الطلب أعزّ من المنساق بلا تعب. 🔟 العاشر الاتيان بكلمة الحصر أعني ما و إلّا. 📗منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه ج۸ ص ۳۰۰ @alnokat
کتاب چالش های بلاغی حاوی مسائل مورد اختلاف درعلم معانی است که شامل دو قسمت اصلی میباشد ۱. داده های مورد اشکال ۲. استدلالات مورد اشکال علاوه بر این میتوان به اسرار وریشه ها و چرایی مسائل مهم علم معانی نیز دست یافت ازطرفی بعلت ارتباط این علم با اصول فقه بعض مباحث آن مرتبط با این علم نیز می باشد. قیمت:۹۰.۰۰۰ تومان با تخفیف:۷۰.۰۰۰ تومان راه ارتباطی برای خرید 09221861757 ایتا پیام دهید.
♨️اسناد الفعل الی المصدر ذُهِبَ :أی ذُهِبَ ذهاب أی وقع ذهاب,أی یلزم ذهاب ♨️زمخشری می گوید: 💢همچنانکه جایز است -نایب فاعل-مصدر خود فعل باشد و فعل به آن اسناد داده شود،(که در معنا فعل به معنای وقع، به نایب فاعل اسناد داده می شود) به طریق أولی جایز است در فعل معلوم نیز فاعل مصدری باشد که ضمیر فعل به آن اسناد داده شده، زیرا فعل معلوم اصل است نسبت به فعل مجهول مثل آیه : تَقَطّعَ بینکم(۱) أی تَقَطّعَ تَقَطُّعٌ بینکم،أی وقع تقطع بینکم.(۲) ✅احمد جند می گوید: هر جا فعل به مصدر اسناد داده شود معنای لزوم فعل را می رساند،(مثلا در جایی که گفته می شود ان کان کذا لَدارَ شارحین تفسیر کرده اند به یلزم الدور)یعنی یلزم را از اسناد فعل به مصدر گرفته اند یا گفته شود ذهب أی یلزم ذهاب.(۳). ۱.انعام،۹۴ ۲.تدریج الادانی،۱۲۴ شرح قطبی بر شرح شمسیه(منطق)،ص ۶۰ @alnokat
❌شعرا عرب در یک تقسیم بندی به چهار دسته تقسیم می شوند: ۱.جاهلیین(عصر جاهلیت) از ۱۵۰ سال قبل از اسلام تا زمان اسلام: امرء القیس و اعشی از جمله این شعراء هستند. ۲.مُخَضْرَمین(ناقة مخضرمه :شتر گوش بریده ) :هم جاهلیت را درک کرده اند هم اسلام را،مثلا پنجاه سال در جاهلیت به سر برده،سی سال هم در اسلام. ۳.اسلامیین،بعد از اسلام تا اول خلافت بنی العباس(۱۴۵ سال).مثل جریر و فرزدق و... ۴.مولَّدین،محدثین،بعد از ۱۳۲هجری مثل متنبی،بشار،ابن نعاس و...، گروه اول و دوم بالاتفاق قولشان حجت ادبی است،گروه سوم اختلافی است، که اکثرا قولشان را حجت می دانند،اما گروه چهارم بالاتفاق حجت نیست. ❗️حکم بالا مربوط به صرف و نحو و...است نه علم بلاغت! ✅اما در بلاغت به قول همه ، حتی به قول اعجم هم می شود استشهاد کرد. (مثلا تفتازانی در علم بیان به یک بیت فارسی اشاره می کند) ابن رشیق، العمده ج۲،ص۲۳۶: قال ابو الفتح عثمان ابن جنی المولدون یستشهد بهم فی المعانی کما یستشهد بالقدما فی الالفاظ. (مولدون که قولشان حجت نبود در علم معانی به قولشان استشهاد می شود،همچنان که در الفاظ با قول قدماء استشهاد می شود) سید علیخان علیه الرحمه؛انوار الربیع ص۲۱: این کلام را از ابن جنی نقل کرده و پذیرفته‌ است. ❌لذا در بلاغت اسم شاعر را نمی برند،زیرا به قول همه میشود استشهاد کرد،اما در نحو باید شاعر معلوم باشد. برگرفته از بیانات استاد معظم فتوحی دام ظله. @alnokat
♨️تدقیق مرحوم آخوند خراسانی در اینکه اصل در مشتقات چیست 💠بین دو مکتب بصره و کوفه اختلاف است که اصل در اشتقاق مصدر است یا فعل ماضی که بصره مصدر را اصل گرفته و کوفه فعل را و برای هر مدعی،دلائلی ذکر کرده اند.... ✅مرحوم آخوند خراسانی ره هر دو قول را غلط می دانند. 💠اشکالی که مرحوم صاحب کفایه مطرح می کنند جنبه معنوی دارد نه لفظی به این بیان که: 💠واضح است که فعل نمی تواند اصل در اشتقاق باشد اما مصدر مشکل معنوی دارد،زیرا در مصدر اسناد به فاعل همیشه وجود دارد و جزء موضوع له او است(اسناد ناقص)، در حالیکه این معنا یعنی اسناد ناقص در افعال وجود ندارد پس مصدر نمیتواند اصل در اشتقاق باشد و الا باید معنای آن در سایر مشتقات لحاظ می گردید، به عبارت دیگر مصدر مثل ضرب،یعنی زدن و این زدن همیشه منسوب به شخصی ملحوظ است،مثلاً زدنِ زید، در حالی که معنای زدن در افعال وجود ندارد، مثلا ضَربَ زیدُ، یعنی زید زد(نه، زدن) و این نسبت تام است،در حالیکه اگر مصدر اصل مشتقات می بود، باید معنای آن در فروعاتش حفظ می شد، زیرا علامت اصل بودن یک شیء آن است که درتمام فروعات وجود داشته باشد. 💠 مرحوم اصفهانی در نهایة الدرایه فرموده اند: 💠بنابراین اصل در اشتقاق، اسم مصدر است؛ زیرا صِرف حدث است، بدون منسوب بودن به چیزی( مثل گفتار برخلاف گفتن که با شنیدن گفتن، چه کسی گفت در ذهن می آید)و در تمام مشتقات اسم مصدر وجود دارد. 📗کفایه الاصول ج۱ ص ۱۱۳ 📘نهایه الدرایه ج۲ ص ۱۷۵ @alnokat
♨️استفاده نکات بلاغتی متوقف بر تحقیق حقیق نحوی 💠روشن است تا از منظر نحو،اثبات نگردد که فلان اسلوب در کلام عرب فلان معنای خاص را دارد،بلاغت نمی تواند استفاده معنایی کند. 💠مثلا گفته شده ضمیر فصل افاده حصر دارد یا فارق بین وصف و خبر است و... 💠بنابر این وقتی ضمیر فصل در کلامی وارد شده باشد، بلاغی متوجه می شود مقام،مقام حصر یا تنزیل مقام حصر است و معانی ثانویه را استفاده می کند‌. ♨️اما سوال 💠ایا واقعا ضمیر فصل مفید تاکید است؟ 💠نزد کسانی که با کتب سنتی ادبی سرو کار دارند،روشن است یکی از دغدغه های علمای ادب آن است که تا حد امکان احکام زبان را ضابطه مند کنند تا جایی که بعضا توجیحات و علل های بعید از ذوق سلیمی ذکر کرده اند. 💠مثلا نسبت به علت پیدایش ضمیر فصل گفته شده:(به دید یک احتمال ببینید!) 💠در برخی از تراکیب، نحات به چنین تراکیبی برخورد کرده اند: 💠کان زید هو قائما... 💠از آنجا که رفع خبر مبتدا نزد نحات قطعی است و قائما نمیتواند خبر هو باشد و منصوب،لذا این طور تراکیب موجب شده،ضمیر فصل در علم نحو جا باز کند‌.(یعنی قائما خبر کان باشد و هو ضمیر فصل) 💠حال اگر این احتمال درست باشد و ضمیر فصل صرفا به دید سلیقه ای نحوی ها ضمیری غیر ضمائر معمول باشد، به عبارت دیگر ضمیر فصل اختراع نحوی باشد نه استنباط از زبان عربی،باز هم می توان در چنین تراکیبی استفاده بلاغی کرد و مقام را مثلا مقام حصر دانست؟ 💠پرواضح است که نه؛ زیرا پی بردن به اغراضِ پسِ پرده ای متکلم، بعد از آن است که اثبات شود، متکلم غرضی غیر اصل مرادش داشته است. 💠بنابر این در تحقیق و بررسی نحوی،باید دقت کرد که چه احکامی مستنبط از دل زبان است و چه احکامی نحوی و مخترَع او، برای چارچوب داشتن علم نحو یا اغراض دیگر بوده است... ↩️ادامه دارد... ✍احمد مومیوند @alnokat
♨️تَوَهّم در کتب سنتی حوزه مانند رسائل و مکاسب و کفایه و...از عبارت توهم زیاد استفاده شده است. مرحوم شیخ یا آخوند،در مقام تضعیف اقوال ویا استدلالات ،فرموده اند: اما توّهمُ فلان توهّمَه فلان فتوهمُ... و... معنای توهم در این عبارات چیست؟ ابوحاتم رازی می نویسد: اما التوهم الذی یوصف به المخلوقون هو ما یخطر ببالهم، تقول توهمتُ اذا یخطر ببالک قبل ان تتحقّقه. ماحصلش یعنی:کلام غیر محققانه. 📗کتاب الزینه ج ۱ ص ۹۶ @alnokat
ناگفته ها و اَسراری از قرآن کریم.mp3
10.85M
♨️ ناگفته ها و اَسراری از اعجاز قرآن کریم که تا به حال نشنیده اید!!!! 🎙 🔹 بررسی" کاَنَّما یَصَّعَّدُ فی السَّماء" 🔸 اعجاز حروف و نقطه های قرآن 🔹 چرا همه مترجمین قرآن، "یاایّها الَّذین آمنوا..." را غلط، معنا کرده اند؟ 🔸 چرا باید نماز را به زبان عربی اقامه کرد؟ 🔹 رُموز و اَسرار زبان عربی را دریابید! 🔸 چگونه بتوانیم کمی از اعجاز لفظی قرآن را درک کنیم؟ ♦️ لطفا این پادکست ۱۱دقیقه ای رابا آرم دانشنامه به اشتراک بگذارید... 🆔@daneshnameh1399
♨️استفاده نکات بلاغی متوقف بر تحقیق حقیق نحوی ۲ 💠گفته شد تا از منظر نحو ثابت نگردد قاعده زبانی مستنبط از دل زبان است،نه صرفا ذوق و سلیقه نحوی،استفاده بلاغی از عبارات ممکن نیست... 💠مثلا در باب افعال قلوب و دومفعولی،نظریه سد مسدّ مورد بحث نحاة بزرگ قرار گرفته است. 🔰در ظننت أنَّ زیدا قائمُ 💠گفته شده که انّ از ادات مصدری است و ما بعد آن در حکم مفرد، بنابر این وقتی این جمله تاویل رود و مفعول اول ظن قرار گیرد، پس تکلیف مفعول دوم چه می شود؟ 💠در پاسخ گفته اند: این جمله سدّ مسدّ دو مفعول شده است! 💠در تحلیل چنین جوابی باید دید که آیا این پاسخ نحوی ها اخبار از واقع زبان است؟ یا نه صرفا ذوق و سلیقه آنها می باشد؟ 💠روشن است در صورت اول استفاده بلاغی دارد؛زیرا بر خلاف اصل دو مفعول ذکر نشده پس حتما متکلم غرضی داشته و معنای ثانویه ای در کار است... 💠اما در صورت دوم نه، صرفا تحلیل از جانب نحوی است‌ نه مستند به زبان... ✅بعض از محققین معاصر فرموده اند: 💠در افعال قلوب آنچه ملاک است تعلق این افعال به نسبت است حال فرقی ندارد نسبت تام بوده و دو طرف نسبت به صورت مفعول اول و دوم آورده شده باشند ظننت زیدا قائما 💠یا نسبت ناقص بوده مثل ظننت قیامَ زید. 💠لذا اصرار بر اینکه حتما باب ظن دومفعولی است بدلیل کثرت استعمال دو مفعول،بی وجه است. ✅بنابر این چیزی بنام سدّ مسد نداریم و نباید در آیات سراغ چگونگی تقدیر مفعول دوم رفت و نکته بلاغی هم در کار نیست.... 💠در تعلیلات نحات باید توجه نمود کدام تعلیل دلیل است و اماره بر کشف نکات زبان و کدام تعلیل دلیل نیست و صرف تفریع بر قواعد غیر معتبر غیر عقلایی مثل کثیری از قیاس ها... ‼️نکته قابل توجه:از آنجا که تفریع بر این مطالب ثمره عملی در فهم آیات و روایت دارد،مثال های بالا را قطعی ندانید، تحقیق بیشتر لازم است... ↩️ادامه دارد ✍احمد مومیوند @alnokat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شور و شعف آیت الله سید رضا هنگام شعرخوانی مرحوم چایچیان در مدح حضرت زهرا سلام الله علیها @Taghvim_Olama | تقویم علماء
ألنکت الأدبیة والٱصولیة
♨️استفاده نکات بلاغی متوقف بر تحقیق حقیق نحوی ۲ 💠گفته شد تا از منظر نحو ثابت نگردد قاعده زبانی مستن
♨️استفاده نکات بلاغی متوقف بر تحقیق حقیق نحوی ۳ دانسته شد تا قاعده ای مستنبط از اصل زبان عربی نباشد استفاده بلاغی از کلام فصحاء با توجه به قواعد عربی ذوقی و سلیقه ای ناممکن است... اما چه امری موجب شده است که نحات بزرگ و مکتب های نحوی به جای استدلال های سازگار با طبع و عقلایی سراغ ادله ای بروند که بعضا مبتدی هم این ادله را قبول نمی کند چه رسد به عالم آزاد اندیش...ادله ای که گاهی جفنگیات است نه دلیل...قیاس هایی که به هیچ وجه کاشفیت از واقع و حقیقت ندارند... گاهی نحوی ها در علل النحو یک قاعده چهار یا پنج دلیل ذکر می کنند که تنها یک دلیل،دلیل اصلی است و مابقی ساختی!یعنی یکی اماره برای شناخت زبان باقی مثل اصل عملی و کار راه انداز...به گونه ای که جاحظ از خلیل بن احمد نقل کرده است: لا یصل أحد من علم النحو الی ما یحتاج الیه حتّی یتعلّم ما لا یحتاج الیه... اما چه چیزی موجب این امر شده است؟منشا غموض علم نحو نسبت به علل حقیقی قواعد چیست؟ برخی از موارد عبارتند از: ۱.آنها به این علم با چشم اعجاب و قداست نگاه می کردند و راضی نبودند نحو مثل یک علم ساده نمایان شود که با استحسان طبع و ارتکازات عقلایی و...به آن پی برده شود وآن را حکمتی متقن می دیدند با تعالیل دقیق! ابن سراج در مقدمه اصول النحو خود فرموده است: حکمت این علم را با توجه به اصولی که وضع کرده ام استخراج می کنی،و با توجه به این اصول فضل این لغت بر سایر لغات روشن می گردد،قطعا خداوند متعال این لغت را از حکمت پر کرده است و و فضل آن را به گونه ای قرار داده که از قابل دفع نباشد... ۲.تعمّد آنها این بوده است که این علم را غامض بیان کنند تا هرکسی با سهولت پی به آن نبرد حال یا به خاطر اغراض نیک مثل این نقل: قال ابو حیان التوحیدی فی البصائروالذخائر: قال الخلیل: من الابواب: ما لونشاء أن نشرحه حتّی یستوی فی علمه القوی و الضعیف لفعلنا و لکنا نحب أن یکون للعامل مزیة. و هذا یدل علی غرض تعلیمی لهذه الصعوبة و الغموض و یمکن أن یکون تلک المزیة راجعة الی دواع أخر. یا اغراض دیگر. (از سایر اغراض فعلا چشم پوشی میگردد.) این مباحث محتاج بحث و بررسی مفصلی است اجمالا به دو دلیل فقط اشاره شد. بنابر این با هر قاعده نحوی ممکن نیست غرض بلاغی را استفاده کرد... در ادامه در مورد استدلال های مرحوم نجم الائمه محقق رضی و وجه تمیز ان با سایر نحات مختصرا نوشته خواهد شد. @Alnokat
💠 اشکال شهید صدر ره به مرجعیت قضیه ی قبح ظلم و حسن عدل برای هر گزاره ی عقل عملی این ادعا که حکم عقل به قبح ظلم اساس همه ی احکام عقل عملی به قبح است و همه ی این گزاره هایی که یک فعلی موضوع آنهاست و (قبیحٌ) هم محمول آن گزاره هاست، تطبیق (الظلم قبیحً) هستند، سخن مشهوری است و در کلمات بزرگانی مانند مرحوم اصفهانی و دیگران متداول است. 💠اما شهید صدر فرموده است: این سخن هیچ معنای محصّلی ندارد یعنی اصلا معنا ندارد؛ نه این که یک معنایی دارد و ما می خواهیم به آن اشکال کنیم، اصلا این سخن بی معناست که بگوییم الظلم قبیح مرجع همه ی این قضیه هاست. 💠برای روشن شدن این مطلب باید مفهوم ظلم را تحلیل کنیم: ظلم به معنای تعدی به حق دیگری است به تعبیر دیگر سلب الحق را ظلم می گویند، ایشان می فرماید: 💠 حال که ظلم به این معناست بنابراین همیشه در مرتبه ی قبل از ظلم، باید ثبوت حقی را برای کسی فرض کنیم تا سلبش ظلم باشد؛ در حالی که ادراک حق، یکی از مدرکات عقل عملی است، عقل عملی ما درک می کند که این حق برای فلان شخص ثابت است،پس چه طور می تواند همه ی مدرکات عقل عملی برگردد به قبح ظلم با این که در خود معنای ظلم ثبوت یک حق فرض شده است، که این ثبوت حق را قبلا باید عقل ادراک بکند. 💠عدل هم همین طور است، عدل یعنی اعطاء کل ذی حق حقه، پس در مرتبه ی قبل از ادراک حسن عدل باید ابتدائا عقل ما حق کسی را درک بکند تا گفته شود که در صورت اعطاء آن حق به وی، عدل رخ داده است و در صورت سلب آن حق ظلم صورت گرفته است. 💠شهیدصدر ره فرموده است: کسی که نعمتی به انسان داده برای این که بفهمیم آیا ترک شکر وی، ظلم به او و قبیح است یا نه، باید ببینیم آیا حق شکر در مرتبه ی سابق برای این شخص ثابت هست یا نه، اگر حق شکر ثابت بود می گوییم ترک شکر سلب حق است و الا فلا؛ فلذا وقتی می گوییم منعم حق شکر دارد یعنی شکر منعم به قول خود آقای اصفهانی مما ینبغی ان یعمل است؛ پس حق بازگشت می کند به ادراک (ما ینبغی ان یعمل) و عدم حق شکر بازگشت می کند به عدم ادراک این چنین مطلبی؛ پس ادراک خود حق از احکام عقل عملی است و به قضایای حسن عدل یا قبح ظلم رجوع نمی کند. پ ن: بحوث في علم الأصول، ج‏5، ص: 28 الظلم عبارة عن سلب ذي حق حقه فلا بدّ من تشخيص الحق الّذي هو من مدركات العقل العملي نفسه في المرتبة السابقة عليه. 🔰درس حلقه ثالثه استاد معتمدی دام عزه @alnokat
دل شیدا یا بیان شیوا.pdf
191.1K
📝 یادداشتی پیرامون نامه اخیر دکتر مدرسی طباطبایی درباره نظریه علمای ابرار
ألنکت الأدبیة والٱصولیة
♨️استفاده نکات بلاغی متوقف بر تحقیق حقیق نحوی ۳ دانسته شد تا قاعده ای مستنبط از اصل زبان عربی نباش
♨️مرحوم رضی تا حدودی توانسته اند از دلیل طبع و قواعد عقلایی که کاشفیت از حقیقت زبان دارد، در امر زبان شناسی بهره ببرند و به نوع خود ساختار شکنی کنند... 💠مثلا در مبحث علم جنس و اسم جنس فرموده اند: 💠نحات خود را در فرق بین این دو، به تکلّف انداخته اند و سعی کرده اند بین این دو وجه های فرقی را بیان کنند و آنچه باعث شده سراغ این تکلفات روند، این بوده است که دیده اند عرب در اسامی که علم جنس هستند مانند اُسامه معامله معرفه در لفظ انها نموده اما در اسامی مثل اسدُ و رجل معامله نکره ... 💠می گویم:وقتی تانیث لفظی وجود دارد مثل غرفة، چه منعی وجود دارد که اسامی وجود داشته باشد،که فقط معرفه لفظی باشند، مثل علم جنس، لذا اصلا فرقی بین علم جنس و اسم جنس وجود ندارد پس نیازی به تکلف در فرق بین این دو و توجیهات خلاف طبع،نیست. 💠نکته مهم اینکه مرحوم آخوند خراسانی آن اصولی محقق مدقق نیز، کلام رضی ره را پذیرفته اند و فرموده اند:فرقی بین علم جنس و اسم جنس وجود ندارد علم جنس نیز مانند تانیث لفظی فقط تعریفش در ناحیه لفظ است. 💠همچنین مرحوم رضی در باب افعال قلوب فرموده اند: اینکه افعال قلوب گاهی چنین استعمال شده اند :ظننت انّ زیدا قائم 💠نحات به تکلف دچار شده اند که اگر ظنّ دو مفعولی است و انّ تاویل به مصدر می برد و در حکم مفرد است، پس تکلیف دو مفعول چه می شود؟ 💠لذا نظریه سدّ مسدّ را اند! 💠در حالی که افعال قلوب متعدی به یک مفعول هستند و آن عبارت است از مضمون جمله! و از آنجا که به دنبال مضمون جمله هستند هر دو مبتدا و خبر را نصب می دهند!زیرا این افعال تعلق به مضمون دارند نه یکی از طرفین. 💠 پس در مثل ظننت انّ زیدا قائم،نیازی به نظریه سدّ مسدّ نیست زیرا معنا: ظننت قیامَ زید است که مضمون جمله می باشد و نیازی به توجیه ساختگی وجود ندارد. و نظریات دیگری از جناب رضی ره که تا حدودی بند چهارچوب ساختگی و غیر منکشف از زبان نبوده اند.... والحمدلله @alnokat