فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️فرعی بر حذف نون کان در فعل مضارع.
💠هیچ چیزی در قران حکیم اضافه و حذف نمی شود مگر برای غرضی.
💠لم اکُ بغیا
💠و ان تکُ حسنة یضاعفها
💠حذف نون کان دال بر این است که حدوث اقل درجات شی نفی یا اثبات می شود.
💠مریم س ظلم را از خود نفی نمی کند بلکه حدوث اقل درجات ظلم را از خود نفی میکند.
یا
💠مقدار خیلی کم حسنه هم خدای متعال زیاد میکند نه حسنه معتنی به.
❇️تجارت با خدای متعال پرسود است.
@alnokat
(شتر یا طناب کشتی؟!)
مقدمه: یکی از معانی جمل،طناب کشتی است که بسیار زمخت و ضخیم است.با حفظ این مقدمهی بسیار کوتاه میرویم سراغ نقدی بر برداشت مشهور.
اكثر مترجمان و مفسران و قرآن پژوهان از دیرباز تاکنون،این واژهی قرآنی الجمل(طناب کشتی) در آيه٤٠اعراف "اِنّ الذين كذّبوا بآياتنا و استكبروا عنها لاتُفتّحُ لهم ابوابُ السّماء و لايدخلون الجنّةَ حتّى يَلِجَ الجملُ فى سمّ الخياط" را با اتكا بر قرائت مشهور_ كه جمل را بر وزن فرس مىخوانند_بر همان معنای ظاهری و ابتدایی حمل میکنند یعنی به معنی شتر میگیرند!
آخر،شتر را با سوراخ سوزن(سمّ الخیاط) چه مناسبت و سوراخ سوزن را با شتر چه مشابهت؟!
به قول مولوی در دفتر اول مثنوی بیت۳۰۶۵:
رشته را باشد به سوزن ارتباط
نیست درخور با جمل سمّ الخیاط
باری،با سوراخ باریک و ظریف سوزن،نخی باریک و ظریف،مناسبت و سنخیّت دارد...و دقیقا آیه میخواهد بگوید:هرگاه نخی زمخت و ضخیم چون جمل یعنی طناب کشتی به سوراخ ظریف سوزن درآمد_که از محالاتِ بسیار بدیهی است_گردنفرازانِ دروغانگار هم به بهشت راه مییابند و داخل شوند!مانند این بیت معروف:
به کنه ذاتش خِرد بَرَد پی
گر خس رسد به قعر دریا
نکته:جمل هر چند در قرائت مشهور بر وزن فرس است،اما تداعیگر جَمْل بر وزن و معناى حبل(طناب كشتى)میباشد.چنانکه قرائتی دیگر دقیقا بر همین وزن و معنا در دست داریم.حال،گیریم که برای همان معنای ظاهری واژه ی جمل به معنی شتر،شواهدی از اناجیل سهگانه(متّى،باب١٩،آيات٢٤و٢٥،و مرقس،باب١٠،آيه٢٥،و لوقا،باب١٨،آيات٢٥و٢٦)و برخی ترجمههای انگلیسی(camel)_که متأثر از زبان عبرى،فنیقی است_بیاوریم،اما در عين حال،هرگز نباید کلام بلند خداوند حکیم در قرآن کریم را در سطح و حدّ آن شواهد تنزّل داد.چه،با روح سخن قرآنی_ که در اوج فصاحت و بلاغت است_هیچ سنخیّتی ندارد.فتدبر
سه نکته
یکم.در زبان عبرى_فنيقى،جملِ عربى به معناى شتر،به صورت جامال/گامال تلفظ میشود که این تلفظ هم برگرفته از کامیلوس یونانی است و جالب است کهcamel انگلیسی از همین واژهی کامیلوس گرفته شده است.
دوم.در بین مترجمان قرآن فقط ابوالقاسم پاینده،واژهی محور بحث را به درستی برگردانده و ترجمه نموده است ببینید:
"کسانی که آیههای ما را تکذیب کرده و از آن گردن کشیدهاند،درهای آسمان را بر آنها نگشایند و به بهشت،درون نشوند تا طناب کشتی به سوراخ سوزن درشود"
سوم.ممکن است برخیها از معادل گرفتن شتر برای جمل در آیهی مورد بحث دفاع کنند و بگویند خداوند میخواهد محال بودن ورود ملحدان مزبور را به بهشت،با تأکید فراوان بیان کند و مسألهی محال بودن را حتمی و صد در صدی نشان دهد...که در پاسخ باید گفت که خداوند_معاذالله_ بیذوق و کجسلیقه نیست که بخواهد محال بودنِ قطعی و صد در صدی را با مثالی ضد ذوق و ضد بلاغت تبیین کند!مثالی ذوق ستیز و بلاغت سوز!
از کانال استاد یوسف زاده گیلانی
@alnokat
♨️لغة
💠لغة العرب نوعان:
💠احدهما :عربیة حمیَر و هی التی تکلَّموا بها من عهد هود و من قبله و بقی بعضها الی الیوم.
💠ثانیهما: العربیة المحضه التی نزل بها القرآن و اول من اطلق لسانه بها اسماعیل بن ابراهیم الخلیل علیهما السلام.
💠وهی اوسع اللغات مذهبا و اکثرها الفاظا و لا یحیط بها من الناس الا نبیّ او وصیّ نبیّ و لعل الموجود منها دون ما ذهب بذهاب اهله.والله اعلم.
📗الطراز الاول،سید علیخان مدنی ره،ج۱،ص۱۱
@alnokat
♨️ آیا نمرهٔ #قیاس در همه موارد صفر محض است؟
💠در کتب اصولی و فقهی شیعه با توجه به نهی أکید امامان ( علیهم السلام) از به کار گیری برخی از شیوه های استنباطی اهل سنت، از جمله قیاس موضع گیری خاصی در این باره وجود دارد و نتیجتا قیاس مطلقا از دایره تحلیل ها و بررسی های فقهی طرد شده است.
💠اما باید گفت جایگاه قیاس در فقه شیعه نیاز به یک بازخوانی مجدد دارد.
💠از نگاه ما قیاسی که مورد نهی شدید واقع شده است، در واقع قیاس به عنوان یک دلیل مستقل در عرض کتاب و سنّت است.
💠در زندگی معمولی و مادی انسان ها قیاس بسیار مشاهده می شود . اما نباید فراموش کرد که برخی فقهای اهل سنت از این ساز و کار فکری در جهت بستن درب خانه عترت و در راستای خاموش کردن این چراغ نورانی سوء استفاده کردند .... ولی می توان از قیاس تنها و تنها به عنوان یک #قرینه و #مؤید، آن هم بیشتر در دائرهٔ امضائیات بهره برد و نیز به نظر می رسد استفاده از آن به عنوان یک قرینه در جبران ضعف سند و دلالت روایت و یا قرینه ای بر وهن خبر مشکلی ندارد.
💠 اگر چه بزرگانی مثل شیخاعظم( قدس سره) قیاس را به طور کلی هم بر مسلک انسداد و هم بر مسلک انفتاح طرد کرده اند ولی مرحوم شیخ مفید(رضوان الله علیه) به آن اشاره ای کرده اند.
💠عبارت زیر نقل محقق حلی ( قدس سره) در معارج الاصول از شیخ مفید است: «خبر الواحد القاطع للعذر هو الذی یقترن الیه دلیل یفضی بالنظر فیه الی العلم و ربما یکون ذلک اجماعا او شاهدا من عقل او حاکما من قیاس».
💠البته بعد خود محقق حلی می فرماید اگر مراد شیخ مفید از قیاس ، برهان است سخنی تام است ولی اگر مقصود قیاس فقهی است قابل قبول نیست ..... آیت الله سیستانی( دامت برکاته) برداشت دیگری از عبارت مرحوم مفید دارند ولی ما آن را با توجه به قاعدهٔ تجمیع قرائن و شواهد تفسیر می کنیم...
💠هر کسی که این قاعده را پذیرفته باشد مخصوصا بر مسلک مختار که «اضطرار در استنباط » است می تواند از این عنصر البته با رعایت قیود ذکر شده بهره ببرد ولی مطرح شدن آن به عنوان دلیل مستقل به ویژه در تاسیسیات قطعا و جزما باطل است.
💠البته می توان با مراجعه به آثار فقهی فقهای بزرگ ریشه هایی از این روش را یافت.
✅توضیح بیشتر در متن درس👇
💠استاد محمد عندلیب همدانی
@alnokat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
🔸 چه بکنیم از بی علمی؟!
چه بکنیم از ضعف در ایمان؟!
از ضعف در تدین! ...
چه بکنیم از این ضعفها؟!
🔸چه بکنیم از این ضعفهای اختیاری؟! نمیرویم دنبال تحصیلات علمیه!
درس خوندن و گفتن!
✅هیچ کس از درس مستغنی نیست.
📚 بخشی از فرمایشات حضرت آیتاللهالعظمی بهجت اعلیالله مقامه در دیدار جمعی از طلاب مشهد با معظمله - تابستان 1376
بسم الله
🔵زیباترین هجو تاریخ ادب عربی
إِلَى أَنْ قَامَ ثَالِثُ الْقَوْمِ نَافِجاً حِضْنَيْهِ بَيْنَ نَثِيلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ وَ قَامَ مَعَهُ بَنُو أَبِيهِ يَخْضَمُونَ مَالَ اللَّهِ خِضْمَةَ الْإِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبِيعِ إِلَى أَنِ انْتَكَثَ عَلَيْهِ فَتْلُهُ وَ أَجْهَزَ عَلَيْهِ عَمَلُهُ وَ كَبَتْ بِهِ بِطْنَتُهُ #خطبه_3
تا اینکه سومین [خلیفه] این قوم به قدرت رسید در حالیکه باد به پهلوی خود افکنده بود [و فقط] در فاصله میان فضله خودش و علوفه خودش [سیر میکرد]. عموزادگانش نیز با او به قدرت رسیدند و بیت المال را چنان خوردند که شتر گرسنه علف بهاری را. تا بدانجای که سرانجام رشته هایش بر خلاف میلش پنبه شد و عملکرد خودش به او تیر خلاص زد و شکمبارگی اش او را سرنگون کرد.
✍️امیرالمؤمنین علیه السلام در سخن گفتن دربارهی خلفای سهگانه غالبا #مصلحت (#تقریب بین مسلمین) را رعایت میکردند و معمولا از راهبردهای ابهام گویی و #ایجاز گویی استفاده میکردند (مثل #خطبه_162) اما در خطبه #شقشقیه ظاهرا فضای مناسبی وجود داشته و دیدگاه انتقادی خودشان را درباره خلفا واضحتر از جاهای دیگر بیان فرمودهاند.
🔺این جمله بخشی از همین خطبه #شقشقیه است که حضرت درباره #عثمان ارائه کردهاند. این عبارت که برای سرزنش عثمان (#هجو) صورتبندی شده، آنقدر زیبا و مؤثر است که #ابن_ابی_الحدید میگوید: تا قبل از صدور این خطبه، ادبپژوهانِ عرب معتقد بودند شعرِ «دَع المَکَارِمَ لا تَرحَل لبُغیَتها فإنک انت الطاعم الکاسی» #زیباترین_هجو زبان عربی است ولی بُعد زیباشناختی هجوی که در این بخش از خطبهی شقشقیه به کار رفته، حتی از این شعر هم بالاتر است.
#بازیباییهای_نهج، البلاغه
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
#توکید
🔵تأکید لفظی: با تکرار خود لفظ ایجاد می شود: جاء زید زید
🔵تأکید معنوی: با الفاظی مثل عین نفس کل جمع و... ایجاد می شود : جاء الامیر نفسه
✅تأکید لفظی به اجماع نحاة و بیانیون مفید دفع توهم سهو است، مثلا در جاء زید زید ممکن بوده گمان شود عمرو آمده و متکلم سهوا زید را گفته(به خاطر شرایطی که این امکان سهو باشد) لذا متکلم یک مرتبه دیگر زید را تکرار کرده است.
✅تأکید معنوی فقط برای دفع توهم مجاز است نه توهم سهو:
🔷مثلا قطع الامیر نفسه اللص ،در جایی که گمان می رود مأمور امیر دست دزد را قطع کرده است.
☑️نکته:تاکید معنوی برای دفع توهم سهو نمی آید زیرا در جاء زید نفسه اگر گمان شود عمرو آمده نفسه این توهم را دفع نمی کند ،زیرا سامع گمان می کند همان عمرو متوهم مؤکّد شده است.
☑️نکته: تفتازانی توسعه در تاکید لفظی داده و او را مفید دفع توهم مجاز هم می داند که اابته از بزرگان بلاغت کسی این حرف را قبول ندارد.
☑️نکته:استاد حجت خراسانی: اللص،غلط مشهور شده که به ضم لام است اما ضبط لغوی صحیح آن به کسر لام است : الِلص.
📔مطول ص ۲۲۵
@alnokat
ألنکت الأدبیة والٱصولیة
#توکید 🔵تأکید لفظی: با تکرار خود لفظ ایجاد می شود: جاء زید زید 🔵تأکید معنوی: با الفاظی مثل عین نف
✅مرحوم شیخ اعظم انصاری،تفریع بر این قاعده ادبی،استفاده ای مهم در تبیین دقیق دلالت یک روایت،که مورد اختلاف واقع شده است، دارند که بارگذاری می شود.
🔰گفته شده است که روایت شریف:
🔆کل شیء لک حلال حتی تعلم انه حرام بعینه
دلالت دارد بر اینکه غایت حلیت اشیاء شناخت حرمت است بشخصه،یعنی در صورت معیّن بودن، فقط و علم اجمالی در تنجز حرمت کفایت نمی کند؛ زیرا روایت فرموده است که همه اشیا حلال هستند مگر علم داشته باشی که فلان شیء بعینه حرام است.
💠قید بعینه شامل جایی هم می شود که علم اجمالی به حرمت یک شیء وجود دارد اما تفصیلا معلوم نیست ، مثل اینکه یقینا یکی از دوظرف شراب است و دیگری اب، اما چون بعینه نمی دانی،این حرمت منجز نیست و احتیاط لازم نمی باشد.
✅پاسخ شیخ انصاری ره:
💠تاکید بعینه(تاکید معنوی) وزان تاکید در جمله:
رایت زیدا نفسه بعینه است.
💠برای دفع توهم اشتباه در رویت است(مجاز! مثلا زید امیر است سامع گمان میکند نماینده او مقصود متکلم است که با تاکید بعینه این توهم دفع می شود)
✅شیخ اعظم ره می فرمایند:در روایت هم امر همین است یعنی برای اهتمام به علم، تاکید امده است، به این معنا که:
💠گمان نرود ظن وشک به حرمت نیز موجب تنجز است و علم مجازا به کار رفته به گونه ای که اعم از ظن هم باشد(زیرا این توهم ممکن است برای متشرعین وجود داشته باشد)،بلکه تنها وتنها علم موجب حرمت است.
❇️و واضح است که این معنا منافاتی با تنجز علم اجمالی ندارد زیرا آن هم علم بعینه است نه ظن و شک.
📘رسائل،ج۲،ص۲۰۱
@ALNOKAT
ألنکت الأدبیة والٱصولیة
#تحلیل_قواعد ✅اصل رفع التقاء دو ساکن بوسیله اصلِ: 💠اذا التقی الساکنان حرِّک بالکسر 💠یا گاهی با ف
#تحلیل_قواعد
💠التقاء الساکنین علی حدّه جایی است که حرف اول از دو ساکن مدّ(لین)باشد و حرف دوم مدغم و هردو در یک کلمه باشد.مثل:ضالّین.
💠که ساکن اول: الف و مد و ساکن دوم لام و مدغم.
✅در تحلیل جواز التقاء دو ساکن تفتازانی گفته است:
زبان در تلفظ مدغم و مدغم فیه بالا می رود به صورت یک دفعه ای و ساکن دوم بدلیل شدت اتصال به مدغم فیه کانّ اصلا ساکن نیست زیرا مدغم فیه متحرک است و مدغمِ ساکن با او مثل یک حرف شده است.
ضالّین.دابّه و...
✅لذا جواز التقاء الساکنین علی حدّه از قاعده وجوب رفع التقاء الساکنین تخصصا خارج است زیرا در تلفظ آن ثقالت وجود ندارد و به قول تفتازانی:
التقاء الساکنین خالصی السکون محقق نشده است.
شرح التصریف با حاشیه تدریج صفحه ۲۱۵.
@alnokat
#مجاز_در_اسناد
#خلط_قواعد_دقیق_کلامی_با_قواعد_لغت_عربی
✅در تعریف مجاز در اسناد گفته شده:
💠اسناد الفعل او ما هو بمعناه الی ملابس غیر ما هو له بتاویل.
💠برای اسناد غیر ماهو له امثله ای ذکر کرده اند مثل:
انبت الربیع البقل
شفی الطبیب المریض
💠گفته اند: اگر موحّد این قول را گفته باشد مجاز است زیرا در نظر او فاعل حقیقی الله است نه ربیع یا طبیب ...
💠بسیاری از ایات هم حمل به این معنا کرده اند:
اذا تلیت علیهم آیاته زادتهم ایمانا
یوم یجعل الولدان شیبا
و..
💠که فاعل در اینها آیات و یوم بالمجاز است و فاعل حقیقی الله تعالی می باشد.
✅علامه ابوالمجد اصفهانی:
💠در هیچ یک از امثله بالا مجازی رخ نداده است
زیرا برای هر نسبتی جهتی وجود دارد که مخالف جهت دیگر است مثلا:
💠اگر کسی مقابل پادشاهی بی ادبی کند و او امر کند به شُرطی که کردن او را بزند،صحیح است گفته شود:
💠قتله الامیر...قتله الشرطی....قتله سوء ادبه...قتله السیف...
💠تمام این جهات نسبت حقیقیه هستند و هیچ یک احقّ نسبت به دیگری نیست و ترجیح یکی، ترجیح بلا مرجح است، بلکه حتی اسناد به الله تعالی هم حقیقت است زیرا این فعل به علم و اراده و مشیّت و قضا او واقع شده است.
💠همچنین است انبت الله البقل و انبت الربیع البقل.
💠چه از مومن صادر شود چه از کافر
فقط کافر خطا کرده که نسبت الهی فعل را تعطیل کرده است.
همچنین صحیح است نسبت انبات بقل به اب و خاک زراع آمر به ان و...
💠خلط مسائل عربیه با دقائق مباحث کلامیه از جانب اشاعره موجب این اشتباه شده است و الا با این مبنای غلط غالب اسناد ها غیر از موارد کمی مجاز محسوب میشوند.
📗وقایة الاذهان ص ۱۲۷
@alnokat
#نکته_نحوی
💠در باره کاربرد واژه أیضا گفته اند:
🔶کلمة «أیضا» لا یستعمل إلاّ مع الشیئین بینهما توافق و یمکن إستغناء کلٍّ منهما عن الآخر
🔻فخرج بـ«الشیئین» ⚡️نحو: «جاءنی أیضاً»مقتصرا علیه لفظا أو تقدیرا
🔻و بـ«التوافق» ⚡️نحو: «جاء و مات أیضا»
🔻و بـ«إمکان» الإستغناء ⚡️نحو: «إختصم زید و عمرو أیضا»
🔹فلا یقال شیء من ذلک
🔹ثم هو مفعول مطلق حُذِفَ عاملُه وجوبا سماعا أو حُذِفَ عاملُها و صاحبُها.
🔄توضیح:
🔶واژه أیضا بین دو شیء به کار می رود که با هم توافق و مناسبت دارند و هر کدام می توانند بی نیاز از دیگری شوند، با توجه به این نکات استفاده واژه أیضا در مثال های زیر غلط است:
1️⃣⚡️«جاءنی ایضا»:دو شیء در این مثال وجود ندارد.
2️⃣⚡️«جاء و مات أیضا»:بین فعل جاء و فعل مات توافق و تناسب وجود ندارد.
3️⃣⚡️«إختصم زید و عمرو أیضا»:اختصام نیاز به دو طرف و دو فاعل دارد و هیچ کدام بی نیاز و مستغنی از دیگری نیست.
🔹در ضمن این کلمه مفعول مطلق تأکیدی برای فعلی است که به وجوب سماعی حذف شده است یا حالی است که عامل و ذو الحالش حذف شده است.
🔸منبع: حاشیه جونگی بر شرح تصریف، برگ ۳۷؛
@alnokat
💠الکنایة ابلغ من التصریح
💠اینکه گفته می شود کنایه ابلغ از تصریح است یا گفته ی شود کلام مشتمل بر استعاره و تمثیل مزیت دارد بر کلام خالی از اینها،به این معنا نیست که این اسالیب در ذات معنا زیادت ایجاد می کنند!بلکه مقصود زیادت در اثبات معنا است!
🔰مثلا برای اثبات بخشندگی زید هم میتوان گفت:
زید جواد
یا می توان گفت:
زید کثیر الرماد
💠هر عاقلی می داند اثبات یک وصف به همراه دلیل و شاهد بیشتر قابل اثبات است تا بیان صرف وصف و القاء ادعا!
💠در کنایه دلیل و شاهد اثبات وصف ذکر می شود:
مثلا وقتی گفته می شود:
زید کثیر الرماد
کثرت خاکستر شاهد بر کثرت مهمان داری زید است پس زید بخشنده است.
برخلاف زید جواد گفتن که صرف ادعا است.
یا زید طویل النجاد
ینی دسته شمشیر زید بلند است که شاهدی بر بلند قدی زید است تا اینکه گفته شود زید قد بلند است.
دلائل الاعجاز ص ۱۲۹.(همراه شرح)
@alnokat
ألنکت الأدبیة والٱصولیة
💠الکنایة ابلغ من التصریح 💠اینکه گفته می شود کنایه ابلغ از تصریح است یا گفته ی شود کلام مشتمل بر است
✅عبدالقاهر جرجانی در کتاب دلایل الاعجاز نظریه نظم را مطرح میکند و با نگاهی متفاوت به بررسی علل مزیت کلام در قرآن میپردازد.
💠تقدم معنا بر لفظ و معنا گرایی جرجانی و ابداع نظریه نظم برخی محققین را وادار به مقایسه او با نظریات روز زبانشناسی و زبان شناسان غربی کرده است،زبان شناسان دکارتی خصوصاً چامسکی!
💠هرچند برخی از محققین متاسفانه منفعلانه نسبت به زبان شناسان غربی برخورد کرده اند در صورتی که نظریات عبدالقاهر جرجانی قوی تر و منسجم تر از نظریه زبان شناسان غربی است اگر نگوییم زبان شناسان غربی با رجوع به نظریات علمای زبانشناس اسلامی پیشرفته اند.
💠از نظر جرجانی مزیت کلام در نظم و چینش آنها است نه در ذات معانی...
💠که در رابطه با ان توضیحاتی خواهد آمد.
💠در مطلب بالا به صورت جزئی اثبات شده مزیت کلامِ دارای کنایه نسبت به کلامِ خالی از کنایه، در اثبات معنا با یک نظم و اسلوب خاص است نه اینکه مزیت در ذات معنا باشد.
@alnokat
ألنکت الأدبیة والٱصولیة
✅عبدالقاهر جرجانی در کتاب دلایل الاعجاز نظریه نظم را مطرح میکند و با نگاهی متفاوت به بررسی علل مزیت
✅جرجانی اعجاز قرآن را در خود متن و ترتیب و چینش و الگوهای خاص جملات در قرآن میداند( برخلاف کسانی که اعجاز قرآن را در نظریه صرفه یا اعجاز های علمی و سخن از غیب می دانند) از نظر جرجانی اعجاز قرآن در متن و در هر آیه از آیات آن چه کوتاه و چه بلند وجود دارد و این اعجاز را در هر زمان میتوان کشف کرد.
درک و کشف این مطلب در انحصار مردم عرب معاصر پیامبر ص نیست.
💠 جرجانی در کتاب دلایل اعجاز به ۱۶۶ آیه از ۴۵ سوره قرآن استشهاد کرده است در بسیاری از موارد وجوه معجزه بودن آن ها را از حیث بلاغت مشخص کرده اند
لذا بررسی نظریات جرجانی بسیار مهم است.
@alnokat
♨️اعلم أن ضرورة الشعر تسعة أوجه و هي:
✅الزيادة، و النقصان، و الحذف، و التقديم، و التأخير، و الإبدال، و تغيير وجه من الإعراب إلى وجه آخر على طريق التشبيه، و تأنيث المذكر، و تذكير المؤنث.
📗النكت في تفسير كتاب سيبويه و تبيين الخفي من لفظه و شرح أبياته و غريبه ؛ ص ۳۴
📝تفصیل هر یک با ذکر مثال در منبع مذکور موجود است
@alnokat
✅تبار شناسی نحو
💠آنچه نشان میدهد که نحو عربی متأثر از اندیشه فلسفی منطقی یونان است مسئله حاکمیت عامل ناظر بر این مطلب است که در نحو عربی حرکت اعرابی تعیین کننده نقش و کارکرد کلمه در جمله است.
💠 عامل یعنی اینکه هر معمولی عاملی دارد که موجب تغییر حرکات اعرابی آن میشود،نظریه عامل را نخستین بار عبدالله بن اسحاق خضرمی مطرح کرد اما بسط این نظریه با خلیل بن احمد بوده است.
💠 در قرن سوم ابوالعباس مبرد از کسانی بود که به مسئله عامل اهمیت میداد،اما شاگردان سیبویه محمد بن مستنیر مشهور به قطرب صاحب کتاب العلل فی النحو و محمد مازنی صاحب کتاب علل النحو رسماً به این مسئله پرداخته اند.
💠اما قرن چهارم اوج گرایش نحویان به مسئله عامل و علت است.
💠 حاکمیت عامل چنان بوده است که آثار زیادی در باب عوامل و علل النحو نوشته شد.
💠 احتمال اینکه نحویان تحت تاثیر اندیشه های فلسفی و کلامی به مسئله عامل پرداخته باشند بسیار است.
💠این مسئله از نظر آنان چنان اهمیتی داشت که عوامل را به دو دسته تقسیم کردند(لفظی و معنوی) و اینکه سراغ عامل معنوی رفتن بدان معنا است که حرکت اعرابی برای کلمه، حتما تحت تأثیر علتی چنین شده است.
📗نظریه های زبان شناسی دانشمندان مسلمان.ص۲۱۲
@alnokat
♨️حاکمیت عامل چه تاثیری در نحو عربی داشت؟
✅حاکمیت عامل امر مهمی بود که به نحو عربی بغه فلسفی ببخشید، این خود موجب شد نحو عربی از زبان واقعی فاصله بگیرد و پای انواع تاویل ها و تقدیر ها به آن باز شود،علاوه بر این، حاکمیت عامل این آثار منفی را در پی داشت:
۱.اختلاف نحویان کوفه و بصره،این دو مکتب با اینکه در مسئله عامل و نقش آن اتفاق نظر داشتند در نوع و کیفیت آن اختلاف می ورزیدند.
۲.رویگردانی نحویان عرب از بررسی سبک شناختی جمله های عربی و توجه به عوامل رفع نصب جزم و تدقیق در آنها.
۳.تابع کردن ترتیب اجزای جمله بر اساس عوامل.
۴.تحمیل مسائل غیر زبانی بر مسائل زبانی که از نظر زبانشناسی نادرست است.
۵.حذف، اضمار،تاویل، تحریف آیه و روایت به واسطه تطبیق با عوامل.
📗العلامه الاعرابیه فی الجمله بین القدیم و الحدیث ص۱۹۱
@alnokat
ألنکت الأدبیة والٱصولیة
#مجاز_در_اسناد #خلط_قواعد_دقیق_کلامی_با_قواعد_لغت_عربی ✅در تعریف مجاز در اسناد گفته شده: 💠اسناد
✅در این پست نیز از تاثیر بد خلط قواعد کلامی در قواعد زبان شناسی توضیحی داده شد.
✅ظروف متمکن(متصرف)زمانی که منصوب شوند،دو وجه اعرابی می تواند داشته باشد:
۱.از حیث ظرفیت منصوب شود یعنی فی در تقدیر باشد هرچند ذکر نمی شود هیچگاه.
💠قمت یومَ الجمعه ای فی یوم الجمعه
۲.اینکه فعل بدون تقدیر فی، آن را نصب دهد،که این همان مفعول بنابر سعه کلام است.
💠قمت یومَ الجمعه
💠فرق این دو لحاظ در باب اشتغال روشن می گردد که:
💠اگر فی مقدر باشد می گویی: یوم الجمعه قمت فیه.
💠واگر مقدر نباشد می گویی: یوم الجمعه قمت.
✅اعلم أن الظروف المتمكنة إذا انتصبت، كان لك في نصبها وجهان:
💠- أحدهما: أن تنصبها من طريق الظرف فتكون مقدرا لفي و إن كانت محذوفة.
و الوجه الثاني: أن يقدر وصول الفعل إليها بلا تقدير «في»، و هذا هو المفعول على سعة الكلام، فإذا شغلت الفعل عنه، و قد قدرته تقدير الظرف قلت: يوم الجمعة قمت فيه. و إن قدرته على سعة الكلام قلت: يوم الجمعة قمت.
📗النكت في تفسير كتاب سيبويه و تبيين الخفي من لفظه و شرح أبياته و غريبه ج۲ ؛ ص۸۵
@alnokat
✅لغت
۞ وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِيٓ آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَىٰ كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا.
💠فرق بین تکریم و تفضیل
💠علامه طباطبایی ره:
💠تکریم:اختصاص دادن به عنایت و شرافت دادن به خصوصیتی است که در دیگران نباشد و این فرق تکریم با تفضیل است زیرا تکریم معنای نفسی است و کاری با غیر نیست بر خلاف تفضیل که که در اصل وصف مشترک هستند و یکی بیشتر از دیگری آن وصف را دارد.
💠انسان با داشتن نعمت عقل دارای خصوصیتی شده که در غیر نیست و این تکریم است.
💠اما در سایر صفات از غیر برتر است و هر کمالی در سایر موجودات است حد اعلای آن در انسان وجود دارد و این تفضیل انسان است.
📗المیزان،سوره اسراء،ذیل آیه شریفه ۷۰.
@alnokat
✅ علل النحو
💠علل نحویه در یک تقسیم بندی به دو دسته تقسیم می شوند:
۱.العلل الموجبه
۲.العلل المجوزه
۱.علت های موجبه خود به دودسته تقسیم میشود:
۱.۱علت هایی که محال است طبعا تخلف از مقتضای انها:
💠مثل قلب الف ماقبل مضموم به واو(زیرا طبعا نمی شود چنین الفی را تلفظ کرد پس قلب به واو می شود)
۲.۱علتی که محال نیست طبعا خلاف مقتضای ان رخ دهد هرچند که خلاف ان عمل کردن غلط محسوب می شود مثل رفع فاعل.
۲.علت های مجوزه عللی هستند که می شود خلاف مقتضای انها عمل کرد و این تخلف غلط محسوب نمی گردد، مثل _إماله در تلفظ_.
📔اقتباس از قراح الاقتراح،ص ۳۹
@alnokat
✅استعاره مفهومی و مسلمانان
💠گاهی در نقد نظریه استعاره مفهومی گفته میشود که این دیدگاه در میان مسلمانان مطرح بود ة، بحث جدیدی نیست و مثلاً، عبدالقاهر جرجانی به آن پرداخته است.
💠 این ادعا از عدم آشنایی با استعاره مفهومی ناشی میشود. این قبیل دیدگاهها بر پایة نوعی «مغالطة کهنهپرستی» استوار شده اند؛ بدین معنا که هر اندیشة جدید را به گذشته بر میگردانند و برای آن وقعی نمینهند. این مغالطه به شدت در اذهان برخی از اساتید حوزوی فلسفه و علوم قرآن ریشه دوانده و چنین گمان میبرند که عصر جدید هیچ معرفت جدیدی را به بار نیاورده و هر چه هست در گذشته است.
💠این مغالطه در برابر سبک تفکر دستهای دیگر از اساتید دانشگاهی قرار میگیردکه گمان میبرند هر چه هست در عصر جدید هست و معارف سنتی ارزش معرفتی ندارند.
💠 این نوع تفکر هم در دام «مغالطة نوپرستی» میغلطد. هر عصری برای خود میوهها و ثمراتی دارد که باید در جای خود سنجیده شوند. معرفت حقیقی هم از برخورد گذشته و حال به دست میآید.
💠ادبا و بلغای عرب مباحث زیادی در باب استعاره مطرح کردهاند که هر یک از آنها در خور ستایش و تقدیر است. اما استعاره مفهومی با آنها تفاوت دارد.
📝استاد قائمی نیا
@alnokat
ألنکت الأدبیة والٱصولیة
✅استعاره مفهومی و مسلمانان 💠گاهی در نقد نظریه استعاره مفهومی گفته میشود که این دیدگاه در میان مسلم
✅در رابطه با استعاره مفهومی مطالبی ان شاء الله بارگذاری می شود.
💠اولین کسانی که تحلیل شناختی استعاره را ارائه دادند، لکاف و جانسن بودند که نظریه ی استعاره مفهومی( conceptual metafor) نام گرفت.
💠حال باید بررسی گردد آیا واقعا این یک ابتکار است کما اینکه استاد قائمی نیا فرمودند یا حداقل ریشه های این دیدگاه در کلمات قدماء وجود دارد...
@alnokat