eitaa logo
الوارثین(تخریب لشگر۱۰)
909 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
705 ویدیو
66 فایل
❤رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @Alvaresin1394
مشاهده در ایتا
دانلود
13 بهمن ماه مصادف با 7 جمادی الثانی فرمانده جبهه حلب و یاد وفادار گرا میباد
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 (رزمندگان تخریب لشگر10) 🔸 زمان : جمعه 3 بهمن ماه 99 با نماز مغرب و عشاء 🔸 مکان : بلوارابوذربین پل 5و6خیابان وحدت بوستان ۱۲(شهید تابش) با رعایت کامل دستور العمل های بهداشتی 🌟🌷 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 ▪️ 3 بهمن ماه بیت در سلام بر فاطمه(س) مادر شهدا.. 🔴 شهیدان مهدی و داوود اسماعیلی پور از رزمندگان قدیمی لشگر10 بودند شهید مهدی در و شهید داوود در گردان مخابرات لشگر 10مشغول خدمت بودند. درشب عملیات کربلای 5 به عنوان تخریبچی و غواص حضور پیدا کرد که درحمله به دژ شلمچه در 19 دیماه 1365 به شهادت رسید و پیکر مطهرش در قطعه 53 گلزار شهدای تهران میهمان خاک شد و جانباز شهید داوود اسماعیلی پور به جهت مجروحیت های متعدد و صدمات شیمیایی در آذر ماه سال 1385 به شهادت رسید و در قطعه 53 گلزار شهدا به خاک سپرده شد @alvaresinchannel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁 🍁 سردار جانباز و آزاده مرتضی حاجی باقری 🔴 همرزم و رفیق چهل ساله حاج قاسم سلیمانی از حاج قاسم میگوید. @alvaresinchannel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 برای اولین بار توسط منتشر شد حاشیه ی اروند رود 3 بهمن ماه 1365 ورود بچه های گردان مسلم ابن عقیل(ع) لشگر10 به فرماندهی به مرحله ششم عملیات. درگیری های اطراف جزیره شلحه و نخلستان های حاشیه جزیره صالحیه. مسول محور عملیات لشگر10 برادر شیرکوند در حال هدایت عملیات و در فاصله نزدیک با دشمن به خاکریز تکیه زده اند. @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 بهمن ماه 1365 حاشیه اروند ✅ جزیره شلحه(صالحیه) 🔴 رزمندگان لشگر10سیدالشهداء(ع) @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 برای اولین بار در میخوانید 1️⃣ قسمت اول و شهادت سردار شهید اطلاعات عملیات لشگر10 به روایت ✍️✍️✍️ برادر تخریبچی سلیمان آقایی بهمن ماه سال 1365 بود .. گردان های لشگر10 در حاشیه اروند و اطراف جزیره شلحه با دشمن درگیر بودند. برای ورد به جزیره شلحه باید از پلی رد میشدی که برای دشمن حیاتی بود و از اون به شدت محافظت میکرد. شهید آقا سید محمد زینال حسینی ، فرمانده تخریب لشگر 10 گفت: بچه های اطلاعات عملیات می خواهند بروند سمت جزیره شلحه و از بچه های تخریب یک نفر باید همراهشون باشه و شما آماده شو و باهاشون برو.. گفتم با کی برم؟ گفت با یکی از بچه های اطلاعات به اسم خسرو نژاد. خسرو نژاد را از قدیم می شناختم چهره جدی و بانمکی داشت . من یک ماسک شیمیایی به کمرم بسته بودم و یه دونه بی سیم انداختم روی دوشم و نشستم ترک موتور خسرو نژاد و راه افتادیم . تا جایی که می شد جلو رفتیم. سمت جزیره شلحه درگیری خیلی شدید بود. تو راه از یکی از رزمنده ها پرسیدم شلحه از کدوم طرفه؟ گفت همین مسیر رو برو و دور بزن تا به پل برسی. قرار بود پل ارتباطی جزیره شلحه را شناسایی و منهدم کنیم . آقا سید محمد گفته بود فقط ببین وضعیت پل چطور است . به جایی رسیدیم که دیگر با موتور نمیشد رفت . موتور را جایی گذاشتیم و با خسرو نژاد رفتیم جلو تا رسیدیم به سر یک پیچ. همین که پیچ را دور زدیم دیگر خبری از سنگر نبود یک فضای باز بود و دوباره سی چهل متر سنگر ها ادامه داشت .خسرونژاد رو به من کرد و گفت برو جلو!!! گفتم شرمنده شما بفرمایید من در معیت شما هستم . ادامه 👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿 🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 برای اولین بار در میخوانید 2️⃣ قسمت دوم و شهادت سردار شهید اطلاعات عملیات لشگر10 به روایت ✍️✍️✍️ برادر تخریبچی سلیمان آقایی خسرو نژاد که یکی از پاهاش مصنوعی بود بلند شد و شروع کرد به دویدن. به سرعت دوید و خودش را انداخت داخل یک چاله بعد سرش را کمی بیرون آورد و با دست علامت داد و گفت بیا بیا .. گفتم نمیشه.. گفت بیا ... گفتم کجا بیام ما که دوتایی تو چاله جا نمیشیم. یه کم جا به جا شد و جایی رو برای من خالی کرد و از اون چاله خیز برداشت به سمت سنگر کوچکی که کنار یه پی ام پی بود . همین که بلند شد ، رو به من گفت بیا و خودش حرکت کرد که در همین لحظه از روبرو با تیر زدنش ... من با سرعت دویدم به سمت او و خودم را داخل چاله ای که خسرونژاد داخلش افتاده بود انداختم خسرونژاد رو بلند کردم گفتم چی شده؟ اون نمی توانست حرف بزند به سختی نفس می کشید. گفتم بهش بگو یا زهرا (س). دستش را گرفتم و اون هم سرش را گذاشت روی خاک و یک نفس کشید و شهید شد. به پشت خواباندمش. سینه اش تیر خورده بود. جیبش را گشتم فقط یک قطب نما داشت . بابی سیم که همراهم بود با عقبه تماس گرفتم. یکی از بچه ها پشت خط بود. گفتم آقا سید اونجاست؟؟؟ گفت بله .. گفتم گوشی را بده به سید . سید گفت چی شده ؟ گفتم سید خسرو خوابش میاد. گفت حالا چه وقت خوابه؟ گفتم نمی دونم . والا دلش هوای حاج عبدالله (شهید عبدالله نوریان) کرده. سید مکث کرد و گفت تو چیکار می کنی برمیگردی؟؟؟؟ گفتم نه راه رو بلدم . گفت تنها میری؟ گفتم بله فقط میخواستم اطلاع بدم که خسرو خوابیده . خسرونژاد را زیر پی ام پی خواباندم و بلند شدم و رفتم سمت مسیری که قرار بود بروم . نزدیکی های پل داخل یک سنگرنشستم و اطراف پل را بررسی کردم . اول پل یک کیوسک نگهبانی بود با خودم گفتم در قدم اول می رم پشت این کیوسک و در قدم دوم می رم روی پل. داشتم به این نقشه فکر می کردم که یک گلوله توپ خورد به کیوسک و همه ی نقشه های من دود شد . گفتم این که هیچی . قرار شده بود پل رو کامل شناسایی کنم و سید گفته بود وارسی کنم که پل زیرش لوله است یا سازه دیگری داره. یک نگاه دقیق انداختم و دیدم آب اطراف پل خزه سبز بسته و انگار گردشی نداره. معلوم بود که با خاک پرش کردند .و روی خاک پل رو نصب کردند. مسیر را به سرعت دویدم به سمت شانه پل . ساعت 10 صبح بود وآستین ها را بالا زدم و به سرعت رفتم توی گل ها تا جایی که دست و پام می رسید دیدم هیچ لوله ای زیر پل نیست و زدن این پل راحت است . خیالم که راحت شد برگشتم. موقع برگشتن دو تا بی سیم کرم رنگ عراقی روی زمین افتاده بود آنها را هم برداشتم و سه تا بی سیم را با یک بند پوتین بستم پشت موتور. اما هرچی هندل زدم موتور روشن نشد. یه جیپ از بچه های خودمون سر رسید گفتم میشه هول بدید شاید موتور روشن بشه.. هول دادند و موتور روشن نشد . پرسیدند چکار می کنی؟؟؟؟ گفتم چاره ای ندارم موتور را میذارم اینجا بمونه. سوار ماشین آنها شدم و خودم را عقبه رساندم . آقا سید محمد گفت چه خبر؟ ماجرا رو شرح دادم. گفت اینا چیه . گفتم بی سیم های عراقی. گفت خسرو نژاد چی شد ؟؟؟ گفتم همونجا گذاشتمش گفت: جاشو بلدی شب با بچه های تعاون برید بیاریدش؟ گفتم بله گفت پس من هماهنگ می کنم . شب برگشتیم منطقه. همه چیز فرق کرده بود. تا چشم کار می کرد بولدوزر و لودر کار می کرد. پیکر شهید خسرونژآد را به عقب منتقل کردیم اما از موتور خبری نبود. 🌹 🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 مراسم اولین سالگرد شهید مدافع حرم ☑️ در فرهنگسرای بهمن برگزار می‎شود. این مراسم از ساعت ۱۵ تا ۱۸ چهارشنبه هشتم بهمن 🔶🔶 با سخنرانی حجت الاسلام پناهیان و 🔸🔸نوحه‌خوانی مداح اهل بیت (ع) حاج مهدی رسولی برگزار خواهد شد. @alvaresinchannel
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁 🍁 این روزها روزهای جنجالی است میگن یه نماینده مجلس توی گوش یه سرباز سیلی زده البته تا الان در حد ادعاست واقعا سیلی خوردن مهم است؟؟؟!!!!! همه جا مهمه یا فقط اینجا مهم بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ................... خوشبحال اون هایی که برای خدا سیلی خوردند یاد رفیقم افتادم که برای حفظ دینش و سرزمینش سیلی خورد. اون هم یک جفت سیلی!!! این خاطره رو تا تهش بخونید واقعا اون نماینده اگر سیلی به سرباز در حین ماموریت زده باید جبران کنه. هم شخصی و هم اجتماعی.. بگذریم خاطره رو بخونید 👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿
🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🍃🌹 ✍️✍️✍️✍️ راوی: توی جبهه همراه ما بود یادم میاد قبل از عکس امام رو داخل بسته های نایلونی پرس کرده بودند که میشد داخل جای دکمه روی پیرهن نصب کرد و تقریبا اکثر به اتفاق رزمنده ها عکس امام روی سینه هاشون بود. تعریف میکرد: حین عملیات خیبر رفتیم با تعدای از های_اطلاعات_عملیات لشگرسیدالشهداء علیه السلام برای شناسایی مواضع دشمن رفتیم. در حین برگشتن از شناسایی دشمن متوجه شد و آتیش سنگینی روی ما ریخت. به طوریکه مجبور شدیم از هم جدا بشیم. در مسیر برگشت یه نزدیکم خورد و هر چی گل و لای بود ریخت روی سر و صورتم . تمام هیکلم گلی شده بود و از طرفی هم از شدت موجب انفجار دیگه نمیتونستم به درستی حرف بزنم . هرطوری بود مسیر رو پیدا کردم و به نزدیکی خط پدافندی خودمون رسیدم. قبل از رفتن رو گفته بودند اما من که قادر نبودم با این لکنت زبان اسم رمز رو به زبان بیارم هرچی نگهبان خط مقدم صدا زد ... اسم رمز.... اسم رمز... من نتونستم جواب بدم و به راه خودم ادامه دادم تا اینکه یه لحظه دیدم چند تا از رزمند ه ها اسلحه به دست دورم رو گرفتن. تمام هیکلم غیر از گردی صورتم گل آلود بود . به خیالشون از دشمن اسیر گرفتن. تا اومدم بگم من ایرانی هستم واز بچه های تخریبم دوتا سیلی محکم خوردم. یه لحظه یادم اومد که نشانه ای نشون بدم واز دست بچه های رزمنده خلاص بشم. روی درب جبیب پیرهنم افتادم و با اندک رمقی که داشتم گل ها رو از روی و به رزمنده ها نشون دادم عکس امام رو که دیدند من رو رها کردند. توی این گیر رو دار من رو شناخت و دوید سمت من و من رو بغل کرد و گفت : زعفری کجا رفتی این قدر دنبالت گشتیم. من هم خودم رو توی بغلش انداختم و از حال رفتم شهید زعفری میگفت: اگر عکس امام نبود معلوم نبود چه بلایی سر من میومد در هرصورت دوتا سیلی خوردم غلام میگفت: اون رزمنده ای که دو تا سیلی به من زده بود خودش رو روی پای من انداخت و گفت برادر زعفری یا باید ببخشی و یا باید قصاص کنی. من هم صورتش رو بوسیدم و گفتم: . 🍃🌹 🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
شهادت : جبهه جنوب تاریخ شهادت : 19 اسفند1366 @alvaresinchannel
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ ▪️ ▪️ ای بــه بنیــن تــو درود همـه فاطمـه یا فاطمـه یا فاطمـه بانوی دین، مظهر عشق و وفا ام بنین، مادر صدق و صفا بــاغ گــل یــاس سـلام علیک مـــادر عبــاس ســلام عـلیک سالروز وفات ام الادب و الوفا @alvaresinchannel
▪️▪️▪️▪️▪️▪️ ▪️▪️ ▪️ ☑️شب وفات ام البنین سلام الله علیها 7بهمن ماه 99 بیاد مادران و همسران شهدا که به دیار باقی شتافته اند. @alvaresinchannel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️▪️▪️▪️▪️▪️ ▪️▪️ ▪️ ☑️شب وفات ام البنین سلام الله علیها 7بهمن ماه 99 بیاد مادران و همسران شهدا که به دیار باقی شتافته اند. @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 شهادت 23 اردیبهشت سال 65 : رزمنده گردان علی اکبر(ع) لشگر10 @alvaresinchannel