#شهید مدافع حرم غلامرضا لنگری زاده
🍃🌷🍃
درتاریخ ۱۳۶۵/۱۰/۲۱# در شهر کرمان در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد.
۵ خواهرو برادر بودند.
پس از سه فرزند دختر و بعد از ده سال ، ایشان متولدشد.تنها برادرش که کوچکتر ّبود ۲ سال قبل از #شهادت ایشان از دنیا رفته بود.😔
🍃🌷🍃
متاهل بود و دو فرزند به یادگاردارد.
مونس خانوم و آقا محمود رضا.
🍃🌷🍃
در نوجوانی پدرش را از دست داد😔، چون ایشان #پسر بزرگ خانواده بود ، نسبت به #مشکلات زندگی خانواده #احساس #مسئولیت می کرد.
🍃🌷🍃
ایشان علی رغم اینکه در زمینه #ورزش هم خیلی #موفق بود در آن شرایط #ورزش را #رها کرده و مشغول به #کار آزاد در تعویض روغن در شهر کرمان شد.
🍃🌷🍃
در سن ۲۱#سالگی تصمیم به ازدواج گرفت و یکی از #ملاک های #انتخاب همسر آینده اش #متدین ،#محجبه و از #سادات بودن بود.
🍃🌷🍃
به روایت از همسر #شهید :
#معیارم برای انتخاب #همسر، #مهمترینش #هیئتی و...بود، خودم هم هیئتی بودم. #نمازخوان و #خوش اخلاق و.. که #غلامرضا بسیار #خوش اخلاق بود.
🍃🌷🍃
عکس هایش را که دیده اید همه اش #خنده بر لب است. #غلامرضا خودش بهم گفت از #خدا خواسته #همسرش از #سادات باشد و #محجبه یعنی چادری.
🍃🌷🍃
#غلامرضا #پایه گذار و #عضو #هیئت امام علی علیه السلام🌷 پانصد دستگاه بود. خودش می گفت از نوجوانی بیشتر وقتش را در #هیئت ها می گذرانده.
🍃🌷🍃
#غلامرضا #تعویض روغنی داشت؛ کنار مغازه تعویض روغنی دایی ام. با هم همسایه بودند، دایی ام ما را به هم معرفی کرد و تمام و کمال هم #او را #تأیید می کرد. سال ها #او را می شناخت.
🍃🌷🍃
#غلامرضا همان اوایل ازدواج یک بار از من پرسید اگر خدای ناکرده در کشورمان #جنگ بشود، تو اجازه
می دهی من هم بروم؟
🍃🌷🍃
من هیچ وقت جدی به این موضوع نگاه نمی کردم، می گفتم هر چی #خدا بخواهد. آدم باید توی #موقعیتش قرار بگیرد تا بتواند تصمیم درستی بگیره.
🍃🌷🍃
وقتی خطر داعش در #منطقه بالا گرفت و #حرم حضرت زینب علیها السلام🌷 تهدید شد،#غلامرضا به طور #جدی درباره #رفتنش و #دفاع از #حرم با من صحبت می کرد.😭
🍃🌷🍃
#شهید مدافع حرم غلامرضا لنگری زاده
🍃🌷🍃
درتاریخ ۱۳۶۵/۱۰/۲۱# در شهر کرمان در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد.
۵ خواهرو برادر بودند.
پس از سه فرزند دختر و بعد از ده سال ، ایشان متولدشد.تنها برادرش که کوچکتر ّبود ۲ سال قبل از #شهادت ایشان از دنیا رفته بود.😔
🍃🌷🍃
متاهل بود و دو فرزند به یادگاردارد.
مونس خانوم و آقا محمود رضا.
🍃🌷🍃
در نوجوانی پدرش را از دست داد😔، چون ایشان #پسر بزرگ خانواده بود ، نسبت به #مشکلات زندگی خانواده #احساس #مسئولیت می کرد.
🍃🌷🍃
ایشان علی رغم اینکه در زمینه #ورزش هم خیلی #موفق بود در آن شرایط #ورزش را #رها کرده و مشغول به #کار آزاد در تعویض روغن در شهر کرمان شد.
🍃🌷🍃
در سن ۲۱#سالگی تصمیم به ازدواج گرفت و یکی از #ملاک های #انتخاب همسر آینده اش #متدین ،#محجبه و از #سادات بودن بود.
🍃🌷🍃
به روایت از همسر #شهید :
#معیارم برای انتخاب #همسر، #مهمترینش #هیئتی و...بود، خودم هم هیئتی بودم. #نمازخوان و #خوش اخلاق و.. که #غلامرضا بسیار #خوش اخلاق بود.
🍃🌷🍃
عکس هایش را که دیده اید همه اش #خنده بر لب است. #غلامرضا خودش بهم گفت از #خدا خواسته #همسرش از #سادات باشد و #محجبه یعنی چادری.
🍃🌷🍃
#غلامرضا #پایه گذار و #عضو #هیئت امام علی علیه السلام🌷 پانصد دستگاه بود. خودش می گفت از نوجوانی بیشتر وقتش را در #هیئت ها می گذرانده.
🍃🌷🍃
#غلامرضا #تعویض روغنی داشت؛ کنار مغازه تعویض روغنی دایی ام. با هم همسایه بودند، دایی ام ما را به هم معرفی کرد و تمام و کمال هم #او را #تأیید می کرد. سال ها #او را می شناخت.
🍃🌷🍃
#غلامرضا همان اوایل ازدواج یک بار از من پرسید اگر خدای ناکرده در کشورمان #جنگ بشود، تو اجازه
می دهی من هم بروم؟
🍃🌷🍃
من هیچ وقت جدی به این موضوع نگاه نمی کردم، می گفتم هر چی #خدا بخواهد. آدم باید توی #موقعیتش قرار بگیرد تا بتواند تصمیم درستی بگیره.
🍃🌷🍃
وقتی خطر داعش در #منطقه بالا گرفت و #حرم حضرت زینب علیها السلام🌷 تهدید شد،#غلامرضا به طور #جدی درباره #رفتنش و #دفاع از #حرم با من صحبت می کرد.😭
🍃🌷🍃