eitaa logo
این عماریون
327 دنبال‌کننده
259.2هزار عکس
71.5هزار ویدیو
1.4هزار فایل
کانال تحلیلی درباب مسائل سیاسی واجتماعی https://eitaa.com/joinchat/2102525986Cbab1324731
مشاهده در ایتا
دانلود
ایشان مثل هر فرزندانش بود. ولی فقط به خودش و خانواده‌اش فکر نمی‌کرد، نمی‌توانست بنشیند تا 🌷 به خطر بیفتد، تروریست‌ها مسلمانان را بکشند و بی‌تفاوت بنشیند و زندگی‌اش را بکند. 🍃🌷🍃 برای بار روز 28# آبان ماه با امام رضا(ع)🌷 رفت و با حسن عسگری(ع)🌷 به رسید. 🍃🌷🍃 حدوداً دو سال پیش بود که از طرف به ایشان اطلاع دادند که امکان وجود دارد. خود هم رفتن بود. کرد و شد. 🍃🌷🍃 سرانجام مجید عسگری هم درتاریخ   ۱۳۹۹/۹/۶#  در  در حسن عسكری(ع)🌷 به آرزویش که همانا در راه 🤍 بود رسید. 🍃🌷🍃 مزار : گلزار شهر قم. 🍃🌷🍃
به روایت از مادرشهید : پسرم اصلا به من نمی گفت که می خواد به سوریه بره. 😔 دفعه ی اول فقط برادرش خبر داشت و ما از طریق دوستانش که می گفتند سید مهدی به کربلا رفته و بعد به تهران و... وقتی هم می اومد سوغاتی زیاد می آورد. هر چی می گفتم کجا بودی حرف را عوض می کرد و مرا به کار دیگری مشغول می کرد تا یک بار من از طریق اتیتکت پارچه ها فهمیدم که به سوریه رفته.  وقتی من گریه می کردم مهدی خیلی ناراحت می شد و مرا دلداری می داد.😔 می گفت در سوریه حضرت زینب سلام الله⚘ رو محاصره کردند و دفاع از آن وظیفه ی همه ی مسلمانان است.  ما چطور اسم خود را بسیجی بگذاریم و از ولی امر خود اطاعت نکنیم همین که گفتند رهبر و آقا دستور دادند من دیگر حرفی نزدم.😔 مهدی دوبار به سوریه رفت. بار اول ۴۵ روز تا ۵۰ روزی حضور داشت و بار دوم که می خواست اعزام شود به اتفاق من و همسرش جهت بدرقه به فرودگاه رفتیم. پس از خدا حافظی سریعا چمدان خود را برداشت و بدون اینکه به این طرف و آن طرف نگاه کند که شاید چشمش به ما بخورد و یا دو دل شود⚘🍃سریعا و شتابان به سوی سالن انتظار رفت.
به روایت از همسر : من و بیشتر از آنکه همسر باشیم، بودیم. خیلی‌ها به رابطه عاطفی ما غبطه می‌خوردند. تمام مشکلات‌مان را به کمک هم حل می‌کردیم. راز مخفی بینمان وجود نداشت. 🍃🌷🍃 حس می‌کردم در دنیا مشکلی نیست که او نتواند زود حل کند. برایم مثل یک محکم بود. با وجود خوشبخت‌ترین آدم روی زمین بودم و او هم چنین احساسی داشت.😭 🍃🌷🍃 اما برای داشتن یک زندگی آرام و بدون دغدغه چیزی نبود که همه خواسته‌هایش را تأمین کند. او دیگری هم داشت. نمی‌خواست تنها و برای باشد،😭 🍃🌷🍃 می‌خواست از ، از ، و ت برای دیگران استفاده کند. برای همین در انتظامی را کرده بود.😭 🍃🌷🍃 دنیا در نظر بی‌ارزش‌تر از آن بود که از چیزی ناراحت شود. چندین ماه قبل از پر کرده بود تا از طریق کارش به برود. 🍃🌷🍃 این بود که زینب (س)🌷 باشد. به من نگفته بود فرم پر کرده است. یک روز به خانه آمد و پرسید: «راضی هستی من بروم؟»😭 🍃🌷🍃
ایشان شد که ماه بعد در «اثریا» ی حلب به رسید.😭😭 🍃🌷🍃 در ، گرفت و گفت نمی تواند به بیاید، قرار شد ما برای دیدن ایشان به برویم که قبل از رفتن ما به رسید و ما در با ایشان کردیم.😭😭 🍃🌷🍃 برای که می خواست به شود،  خواهرشون ازشون خواست که از رفتن منصرف شود، گفتند: «الان باید به کمک سوری ها برویم. بچه هایشان در خطر هستند. اهل بیت🌷  و بچه های سوری در خطر هستند و من نمی توانم آرام در خانه ام بنشینم.» 🍃🌷🍃 تعریف می کنند که در «اثریا» قسمتی بوده که دشمن نباید آن را تصرف می کرد. سلیمانی به همراه به آنجا می رود که بعدا از آنها، انصاری که بعد از سلیمانی به رسید، را به رساند. 🍃🌷🍃 با داعشی ها پیش می آید و سلیمانی به# شهادت می رسد.😭 ابتدا به و دیگری به می کند. 😭😭 🍃🌷🍃
|خادم الرضا حسین امیر عبداللهیان را که میبینم یاد آوینی می‌افتم...🌊 مشی بین المللی امیر عبداللهیان، از زبان بدن گرفته تا سخنرانی ها همان صلابت افتخار آمیزی که قلم و صدای آوینی داشت، دارد! هر دو «جمهوری اسلامی» را خوب فهمیده بودند؛🌤 می‌دانستند اینجا فقط یک کشور نیست، است، حرمی که اگر ماند دیگر حرم ها هم میماند و امید پیروزی در قلب های آزادی خواهان جهان، جوانه میزند. و وقتی خادم حرم باشی دیگر آنچه برایت مهم است عشق است...🕊🍃 مرز ها سهم زمین میشوند و تو اهل آسمان. و آن زمان است که عراق، غزه، سوریه و ایران برایت فرقی نمیکند. شبیه سردار میشوی و بچه های مدافع حرم!🥺 آن وقت است که میتوانی شب و روزت را به هم گره بزنی و از این کشور به آن کشور بدوی تا اشک از چشمان بچه های غزه پاک کنی...❤️‍🩹 تا دیگر هیچ صهیونیست خون‌آشامی جرئت نکند نگاه چپ به زن و بچه های فلسطین بکند. برای همین ها بود که به او «وزیر خارجه مقاومت» میگفتند... اصلا مگر برای غیر از این انقلاب کردیم؟! مگر کشور امام رضا علیه‌السلام، باید غیر از این باشد؟✨ این روزها میگویند قرار بود در ایام ولادت آقا لباس خادمی بپوشد اما انگار ماجرا جور دیگری بود... آقا خودش زودتر به استقبال او آمد تا به همه بگوید: "حسینم سالهای سال است خادم من است!" راستی «حسین» چه نام زیبایی! با نامت یاد ارباب ارواحنافداه افتادیم و با دیدن پیکری که خیلی به قد رشیدت نمی‌آمد یاد علمدار علیه‌السلام...😭 قبول باشد؛ خوب برایمان روضه خواندی!
4.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آخر خانواده شهید مدافع🥀(وحید فرهنگی والا)💔
به روایت از مادرشهید : پسرم اصلا به من نمی گفت که می خواد به سوریه بره. 😔 دفعه ی اول فقط برادرش خبر داشت و ما از طریق دوستانش که می گفتند سید مهدی به کربلا رفته و بعد به تهران و... وقتی هم می اومد سوغاتی زیاد می آورد. هر چی می گفتم کجا بودی حرف را عوض می کرد و مرا به کار دیگری مشغول می کرد تا یک بار من از طریق اتیتکت پارچه ها فهمیدم که به سوریه رفته.  وقتی من گریه می کردم مهدی خیلی ناراحت می شد و مرا دلداری می داد.😔 می گفت در سوریه حضرت زینب سلام الله⚘ رو محاصره کردند و دفاع از آن وظیفه ی همه ی مسلمانان است.  ما چطور اسم خود را بسیجی بگذاریم و از ولی امر خود اطاعت نکنیم همین که گفتند رهبر و آقا دستور دادند من دیگر حرفی نزدم.😔 مهدی دوبار به سوریه رفت. بار اول ۴۵ روز تا ۵۰ روزی حضور داشت و بار دوم که می خواست اعزام شود به اتفاق من و همسرش جهت بدرقه به فرودگاه رفتیم. پس از خدا حافظی سریعا چمدان خود را برداشت و بدون اینکه به این طرف و آن طرف نگاه کند که شاید چشمش به ما بخورد و یا دو دل شود⚘🍃سریعا و شتابان به سوی سالن انتظار رفت.
🌹خاطره | برنامه امام در دهه اول چه بود؟ ♦️امام همیشه تا هفتم محرم را در بودند و پس از آن به مشرف می شدند. قبل از ظهر یا عصر روز هفتم، همیشه از نجف به کربلا می رفتند و را در این روزها ترک نمی کردند. ♦️در همان چند روز دهه اول ماه که در نجف بودند، دو مرتبه به مشرف می شدند. روزها برای خواندن زیارت عاشورا به حرم می آمدند و شبها هم که جزء برنامه همیشگی شان بود. بعد به کربلا می رفتند و تا سیزدهم محرم نیز آنجا بودند و سپس به نجف باز می گشتند. این سیره مستمر ایشان در طول پانزده سال اقامتشان در نجف بود. 📚 کتاب برداشت هایی از سیره امام خمینی، جلد۳، به نقل از آیت الله
همان چند روزی که بود خیلی عرب‌ها با او دوست شده بودند. آن‌ قدر که حاضر نبودند به مناطق خطرناک برود اما می‌گفت من آمده ام تا به هر شکلی که هست هر کاری که از دستم بر می‌آید انجام دهم و به برسم. گاهی به جانبازان امام خمینی (ره) در پارک ملت نیز سر می‌زد. را حمام می‌ برد و آن‌ها را خیلی دوست داشت. بعضی‌ از جانبازان با صندلی‌ های چرخ دارشان از تهران برای شرکت در مراسمش آمده بودند.😔🍃⚘🍃 خاصی به امام رضا (ع)♡ داشت. افتخاری حضرت بود در کنار صاحب اسمش هم به رسید. نزدیک امام جواد (ع) است. در همان مکان پر کشید.😔 روی هیچ‌ یک از قبور نام « ثار‌الله » حک نشده است اما روی مزار نوشته‌ اند : « مدافع حرم ثارالله » اولین کسی که از مشهد در عراق شد فرزند من بود.😔 سرانجام جواد کوهساری هم در تاریخ ٩۴/۴/٢۶ در فلوجه ی عراق به آرزویش که همانا بود رسید. مزار شهید⚘ مشهد مقدس ، بهشت حضرت رضا (ع)
پدافند آسمان ایران 🇮🇷 ❤️‍🔥
🌹خاطره | برنامه امام در دهه اول چه بود؟ ♦️امام همیشه تا هفتم محرم را در بودند و پس از آن به مشرف می شدند. قبل از ظهر یا عصر روز هفتم، همیشه از نجف به کربلا می رفتند و را در این روزها ترک نمی کردند. ♦️در همان چند روز دهه اول ماه که در نجف بودند، دو مرتبه به مشرف می شدند. روزها برای خواندن زیارت عاشورا به حرم می آمدند و شبها هم که جزء برنامه همیشگی شان بود. بعد به کربلا می رفتند و تا سیزدهم محرم نیز آنجا بودند و سپس به نجف باز می گشتند. این سیره مستمر ایشان در طول پانزده سال اقامتشان در نجف بود. 📚 کتاب برداشت هایی از سیره امام خمینی، جلد۳، به نقل از آیت الله
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک‌ بالان عاشق﷽ ✍شهید حاج رضا فرزانه سال ۱۳۴۳ در دنیا آمد. ✍با آغاز جنگ تحمیلی به جبهه رفت و تا آخر جنگ با سمتهای مختلف به نبرد با دشمن بعثی پرداخت. ✍بارها مجروح شد ولی هر بار با بهبودی نسبی به جبهه برگشت. سال ۶۳ کرد و صاحب سه فرزند پسر شد. ✍شهید فرزانه در مدت هشت سال حضور در جبهه، بارها مجروح شد ولی هر بار با بهبودی نسبی به جبهه برگشت. ✍با حمله تکفیریها به، خود را برای دفاع از آل الله آماده کرد👊 ✍اگر چه مسئولان رضایت به این سفر ندادند ولی شهید حاج رضا تصمیم خود را گرفته بود. ✍ ۱۲ دی ماه سال ۹۴ آغاز سفرش شد و چهل روز بعد، ٢٢ بهمن خبر شهادتش رسید🕊 ✍پیکر مطهرش را دوستان زینبی اش، برای خنثی کردن توطئه تکفیریها مخفی کردند و بدین ترتیب پیکرش هم شد♥️ 🌸به مناسبت تاریخ تولد : ۲۲ خرداد ۱۳۴۳ تاریخ شهادت : ۲۲ بهمن ۱۳۹۴ تاریخ تشییع پیکر : ۲۲ مرداد ۱۴۰۰ تاریخ انتشار : ۲۲ مرداد ۱۴۰۰ مزار شهید : بهشت زهرا 🌟شادی ارواح مطهر شـهدا صلوات ‍ 🦋الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ