eitaa logo
محتوای تربیت کودک
10.1هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
3.3هزار ویدیو
92 فایل
معرفی کانالهای جذاب : فیلم و کارتون @kartoon_film فیلم سینمایی و سریال @film_sinamaee چیستان و معما @moaama_chistan داستان و رمان @dastan_o_roman شعر و سرود @sorood_sher مسئول تبادل و تبلیغ @dezfoool شرایط تبلیغ @tabligh_amoo گزارش فعالیت @amoomolla_news
مشاهده در ایتا
دانلود
با بچه های روستاهای گمبوعه بزرگ و سید حسین
49.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍀 فانوس روشنگر؛ نشر دهید... ▫️این قسمت: از هالیوود تا واقعیت! حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: یکی از مهم‌ترین اهداف دشمنان ملّت ایران و دشمنان اسلام این است که سبک زندگی مسلمان‌ها را عوض کنند و شبیه به سبک زندگی خودشان بکنند. واقعیّت‌های زندگی، در فکر انسان اثر می‌گذارد؛ رفتار روزانه در دل و روح انسان اثر می‌گذارد -هم روح خود انسان، هم روح مخاطبان و معاشران انسان- اینها می‌خواهند این را تغییر بدهند. 🇮🇷 @amoomolla
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⛔️ بچه چیه دیگه؟! یه سگ بغل کن... 📣 دیدن این کلیپ رو از دست ندید... 🌷 و 🔹 امروز فرزندآوری و فرزندپروری یک مجاهدت است... 🇮🇷 @amoomolla
⁉️پرسش ازشما ✅ برای رهایی نوجوان از ارتباط باجنس مخالف چه راهکارهای پیشنهاد می کنید؟ ❗️پاسخ از ما ❇️زمانی که نوجوان در دام ارتباط با جنس مخالف گرفتار می‌آید، خود و خانواده اش درگیر مسائل بغرنجی می‌شوند که برای برون‌رفت از آن نیازمند طرح و برنامه مناسب هستند. از این رو، آمادگی فعالان فرهنگی و مربیان گرامی برای کمک جهت حل صحیح مشکل، مهم است. 🔶برخی از روش‌های رهایی نوجوان از تله روابط ناصحیح را مرور می‌کنیم: 1⃣ تغییر باورهای نادرست 2⃣تقویت دوستی‌های مناسب 3⃣آموزش مدیریت ارتباط 4⃣ ایجاد محدودیت‌های منطقی http://eitaa.com/amoomolla
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
12 سال به بالا ⛳️نام بازی: منجنیق با چوپ بستنی ✂️وسایل مورد نیاز: تعدادی چوپ بستنی - کش - درب نوشابه - تیله •┈┈•••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• http://eitaa.com/amoomolla
🍃 آموزش زبان اسپانیایی 🇪🇸 🌸 حالت چطوره ؟ 🌸 Cómo estás ? 🌸 تلفظ 👈 کومو اِستاس ؟ 🇮🇷 @amoomolla
🌷 شعر کودکانه مسجد 🌷 🍎 آی کودک عزیزم 🍎 آی بچه‌ی تمیزم 🍎 وقت اذون که میشه 🍎 مسجد برو همیشه 🍎 اما قبلش وضو کن 🍎 لباساتو اتو کن 🍎 مسجد برو تو خوشبو 🍎 بی صدا و خنده رو 🇮🇷 @amoomolla 🌷 شاعر : حامد طرفی 🌷 🌷
 📚 🐿 قصه نی نی سنجابک 🐿 🇮🇷 سنجابک ، پنج تا خواهر و برادر داشت . 🇮🇷 و هیچ وقت احساس تنهایی نمی کرد 🇮🇷 ولی چون از همه کوچکتر بود ؛ 🇮🇷 مراقبش بودند که صدمه نبیند و زمین نخورد 🇮🇷 و در بازی های خطرناک ، بازیش نمی دادند 🇮🇷 تا آسیبی بهش نرسه . 🇮🇷 به خاطر همین ؛ 🇮🇷 همیشه آرزو می کرد 🇮🇷 یک برادر ، کوچکتر از خودش داشته باشه ؛ 🇮🇷 تا خودش بزرگ بشه 🇮🇷 و بتونه با بقیه بازی های زیادی بکنه . 🇮🇷 چند روز بعد ، نی نی سنجاب به دنیا اومد 🇮🇷 و سنجابک ، صاحب یک برادر شد . 🇮🇷 نی نی سنجاب ، 🇮🇷 خیلی ریزه میزه و با نمک بود . 🇮🇷 سنجابک ، از دیدن برادر کوچولوی خودش ، 🇮🇷 خیلی خوشحال شده بود . 🇮🇷 یه روز که خواهر و برادراش مدرسه بودند ؛ 🇮🇷 از تنهایی حوصله اش سر رفته بود . 🇮🇷 به طرف نی نی سنجاب اومد 🇮🇷 می خواست بغلش کنه و باهاش بازی کنه ؛ 🇮🇷 اما مامان سنجابه اجازه نداد و گفت : 🌷 نی نی هنوز خیلی کوچیکه ؛ 🌷 باید صبر کنی تا بزرگتر بشه 🌷 و بتونه باهات بازی کنه 🇮🇷 سنجابک ، می خواست با مامان بازی کنه 🇮🇷 اما مامان هم نمی تونست بازی کنه ؛ 🇮🇷 چون نی نی ، همیشه تو بغلش بود . 🇮🇷 سنجابک ، رفت تو اتاقش 🇮🇷 و با اسباب بازیهاش بازی کرد . 🇮🇷 اما زود حوصله اش سر رفت و خسته شد . 🇮🇷 بابا سنجابه از راه رسید . 🇮🇷 سنجابک خوشحال شد و دوید تو بغل بابا . 🇮🇷 اما بابا خسته بود و حوصله نداشت 🇮🇷 که با سنجابک بازی کنه . 🇮🇷 سنجابک دوباره ناراحت شد . 🇮🇷 رفت تو اتاقش و روی تخت خوابش خوابید . 🇮🇷 بعد از مدتی ، 🇮🇷 مامان سنجابه صدا زد : 🌷 سنجابک غذا آماده است بیا . 🇮🇷 اما سنجاب کوچولو جواب نداد . 🇮🇷 مامان و بابا آمدند پیش سنجابک ؛ 🇮🇷 ولی دیدند سنجابک غصه می خوره 🇮🇷 و خیلی هم ناراحته . 🇮🇷 چشماش پر از اشک شده بود 🇮🇷 و با گریه گفت : 💞 شما منو دوست ندارید . 💞 با من بازی نمی کنید . 🇮🇷 مامان و بابا ، سرشان رو انداختند پایین 🇮🇷 و یک کمی فکر کردند . 🇮🇷 بعد دوتایی با هم ، 🇮🇷 دستهای سنجابک را گرفتند 🇮🇷 و از روی تختخوابش بلندش کردند 🇮🇷 و او را حسابی تابش دادند . 🇮🇷 سنجاب کوچولو خندید . 🇮🇷 مامان و بابا سنجابه ، 🇮🇷 خیلی با سنجابک بازی کردند . 🇮🇷 و سنجابک از شادی و خوشحالی ، 🇮🇷 بلند بلند می خندید . 🇮🇷 یه دفعه ، 🇮🇷 صدای گریه ی نی نی سنجابه بلند شد . 🇮🇷 مامان و بابا گفتند : 🌷 بذار گریه کنه 🌷 ما می خوایم با پسرمون بازی کنیم . 🇮🇷 اما سنجابک ، 🇮🇷 دلش برای نی نی سوخت و گفت : 💞 بیاین بریم ساکتش کنیم . 🇮🇷 مامان و بابا و سنجابک ، 🇮🇷 با هم به طرف نی نی رفتند 🇮🇷 تا اونو ساکت کنند . 🇮🇷 @amoomolla
همسر کشاورز از او پرسيد : فردا چه می كنی ؟ گفت : اگه هوا آفتابی باشه به مزرعه ميرم و اگه بارونی باشه ، به کوهستان می روم و علوفه می چينم . همسرش گفت : بگو ان شاءالله کشاورز گفت : ان شاءالله نداره که ... فردا يا هوا آفتابيست يا بارانی !! از قضا ، فردای آنروز ، در ميان راه ، به راهزنان رسيد و او را گرفتند و كتک زدند و هرچه داشت ، با خود بردند . کشاورز ، آخر نه به مزرعه رسيد و نه به كوهستان رفت . به خانه برگشت و در زد . همسرش گفت : كيه ؟ کشاورز گفت : ان شاءالله كه منم 😂😂 😂 ان شاءالله اومدم خونه ان شاءالله درو باز کن 🤣🤣 🇮🇷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@ghairat
🌸 همیشه و در همه حال ، 🌸 بگوئید : ان شاءالله ، اگه خدا بخواد 🌸 حتی در مورد قطعی ترین کار ها 🌸 هرگز درباره چیزی نگو : 👈 فردا چنین می کنم چنان می کنم 🌸 مگر اینکه بگویی : ان‌شاءالله ، اگه خدا بخواد 🇮🇷 @ghairat