#روضه _ ویژۀ شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم 97
#بانوای :حاج میثم مطیعی
🏴🏴🏴🏴🏴
(راه درازی داشتیم از کربلا تا شام
سوزی و سازی داشتیم از کربلا تا شام)۲
بر نیزه میرفتی و با زلف پریشانت ۲
راز و نیازی داشتیم از کربلا تا شام
*حسین جان ...
مگه کربلا نمیخوای؟ .. ناله بزن ... بابا ... بابا ...*
شما چیزی نپرس از گوشواره ...
من هم نمی گیرم ز انگشتر سراغی ...
حسین ... بابا ... حسین .... بابای من ... مهربون من ...*
بر نیزه میرفتی و با زلف پریشانت
راز و نیازی داشتیم از کربلا تا شام
چیزی نمیگفتیم هر چه زخم میبردیم
با گریه رازی داشتیم از کربلا تا شام
*ما چیزی نمیگفتیم ولی ما رو میزدن ... عمه ی ما به جای ما کتک خورد ... ای غیرةالله .... یا قمرالعشیره .... عمو کجایی؟! بیا ... بیا ....
عمه رو میزدن .... ما رو میزدن ....*
چیزی نمیگفتیم هر چه زخم می بُردیم
با گریه رازی داشتیم از کربلا تا شام
در هر زمین خوردن خدا را سجده میکردیم
*بابا اینا یه جوری ما رو میزدن هی به سجده می افتادیم ... تو سجده میگفتیم "الهی رضاً برضائک...تسلیماً لِاَوامِرِک .... لامعبودَ سِواک ... یا غیاث المستغیثین ...."*
در هر زمین خوردن خدا را سجده میکردیم
دائم نمازی داشتیم از کربلا تا شام
#فایل صوتی 👇👇👇
#روضه _ ویژۀ شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها
#بانفس: کربلایی حسین سیب سرخی
🏴🏴🏴
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
ای از سفر رسیده که مهمان دختری
اول بگو مرا کی ازاین شهر می بری ؟
مثل کبوتری که به او سنگ می زنند
از ضرب تازیانه ندارم دگر پری
جای تعجب است که من زنده مانده ام
هرکس که دیده گفته عجب طفل لاغری
از قول من بگو به عمو بعدِ مُردنم
باید برای غسل من آبی بیاوری
موی سفید و قد کمان و رُخِ کبود
آخر مرا ببین و بگو شکل مادری
خود را برای مقدمت آماده کرده ام
چه گوشواره ای،چه لباسی،چه معجری
*همه ی شما غیرت دارید پایِ ناموستون،اگر خواهر داشته باشید یه جور دیگه حواستون رو جمع می کنید،یه وقت نکنه کسی بهش جسارت بکنه...نوه ی علی رو از موهاش کشیدن....*
هفده سوار دور و برت دیده ام به نی
اما تو بین آن همه زخمی ترین سری
لب های چاک خورده ی تو حرف می زند
تقصیر چوب بوده چنین سرخ و پرپری
قدری از این محاسنِ خاکستری بگو
غیر از تنور نیست مگر جای بهتری
مانند رگ رگ تو دلم ریش ریش شد
جانم فدای تو ، چه گلویی چه حنجری
شاعر:علی صالحی
دختری با پدرش آمد و دستم انداخت
داشت می رفت النگوی مرا با خود برد
اینقدر کوچه به کوچه به زمین افتادم
سنگ ریزه روی زانوی مرا با خود برد
سنگ برداشت کنیزی و به دندانت زد
سنگ دوم که زدند روی مرا با خود برد
تازه با شانه ی سوغاتی تو خوش بودم
پنجه ی پیرزنی موی مرا با خود برد
هر چه کردیم که خاموش شود طول کشید
معجر سوخته، کیسوی مرا با خود برد
ناقه و خواب و بلندی و زمین خوردنِ من
مادرت دید که پهلوی مرا با خود برد
جای تو جای عمو زجر سراغم آمد
سوی چشمان مرا سوی مرا با خود برد
*هر کی رسید رقیه رو زد...*
ساربان زد ولی ای کاش نمیدیدم که
ضرب انگشترِ تو روی مرا با خود برد
منو زدن بابا بابا
حرف بد زدن بابا بابا
فایل صوتی 👇👇👇
🏴زمینه سوزناک شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها
#بانوای :کربلایی جوادمقدم
🏴بند اول
با دلی خسته،کنج ویرونه
دختری داره با اشک و ناله میخونه
دیگه از این زمونه سیرم
سه سالمه ولی چه پیرم
قول دادی تنهام نمیزاری
اگه نیای بی تومیمیرم
ابتا یاحسین
نفس نمونده توی سینم
بیا که روتو باز ببینم
دنیارو بی تومن نمیخوام
دق میکنم تو رو نبینم
ابتا یاحسین
من الذی ایتمنی
🏴بند دوم
روی دامانم،شد قمر پیدا
فرش راهش میکنم من این دل شیدا
تمومه نقشه هام بر آبه
محاسنت به خون خضابه
لبام ترک خورده بابایی
بوسیدنت برام عذابه
ابتا یاحسین
تورو به روی نیزه دیدم
پشت سرت خیلی دویدم
چشمای خونین تو واکن
شبیه مادرت خمیدم
ابتا یاحسین
من الذی ایتمنی
🏴بند سوم
بعد تو بابا،خیر ندیدم من
با صدای حرمله از خواب پریدم من
تو معبرا راهمو بستن
دیدم که کعب نی به دستن
هم لگد و سیلی باباجون
زدن سر منو شکستن
ابتا یاحسین
خسته شدم توی بیابون
تازیونه خوردم فراوون
مدیون عمه ام باباجون
عمه نبود داده بودم جون
ابتا یاحسین
من الذی ایتمنی
🏴🏴
🚩هیئت بین الحرمین طهران
شاعر:کربلایی امیرحسین سلطانی
فایل صوتی 👇👇👇
•اصول مداحی•:
#مصائب_شام
🏴🏴🏴
خنده بر پاره گریبانی مان می کردند
خنده بر بی سر و سامانی مان می کردند
پشت دروازه ی ساعات معطل بودیم
خوب آماده ی مهمانی مان می کردند
از سر کوچه ی بی عاطفه تا ویرانه
سنگ را راهی پیشانی مان می کردند
هر چه ما آیه و قرآن و دعا می خواندیم
بیشتر شک به مسلمانی مان می کردند
شرم دارم که بگویم به چه شکلی ما را
وارد بزم طرب خوانی مان می کردند
بدترین خاطره آن بود که در آن مدت
مردم روم نگهبانی مان می کردند
هیچ جا امن تر از نیزه ی عباس نبود
تا نظر بر دل حیرانی مان می کردند
#شاعر:
علی_اکبر_لطیفیان
⬛️واحد/حضرت رقیه (س)
⬛️ هیئت یافاطمه الزهرا سلام الله علیها بابل
🏴🏴🏴
سرِ منو نشون نده
سرِ خودت چی اومده
خوشی به ما نیومده
به صورتت کی چنگ زده؟
به پیشونیت کی سنگ زده؟
خوشی به ما نیومده۲
سر بُریدهتم رسید، ای وای بابا
رگ گلوتو کی برید، ای وای بابا
اونی که تا اینجا سرت رو آورده
کاش به موهات دست میکشید، ای وای بابا
دست کیا سپردنت ، تنور خولی بردنت
شکر خدا که آخرش ، پیش خودم آوردنت
«بار سفر رو جمع کنم ، زحمتو باید کم کن
—------------------------------
حالوروزم خیلی بَده
درد دل من بیحده
خوشی به ما نیومده۲
اشک چشام در اومده
حوصلهمم سر اومده
خوشی به ما نیومده۲
میای باهم بازی کنیم، بابا جونم
روی همو نازی کنیم، بابا جونم
نمیتونه دل بکَنه عمه از من
باید اونو راضی کنیم، بابا جونم
ای شمع من، چراغ من ؛ مرهم درد و داغ من
بیا بریم تا اینکه زجر - نیومده سراغ من
«بار سفر رو جمع کنم ، زحمتو باید کم کنم»
—------------------------------
کی به گلوت خنجر زده
به سر و روت خنجر زده
خوشی به ما نیومده۲
هر کی منو زد بد زده
پهلومو با لگد زده
خوشی به ما نیومده۲
هنوز داره از دهنم خون میریزه
از صورتم رو دامنم خون میریزه
شبیه مادرت شدم با این زخما
از گوشهی پیراهنم خون میریزه
گفتم سرم شکست زدن، با مشت و پشت دست زدن
زیر چشام سیاه شده، اینو مردای مست زدن
«بار سفر رو جمع کنم ، زحمتو باید کم کنم»
#شاعر:
محمد_اسداللهی
سبک نوحه 👇👇👇
🎤روضه_ویژۀ شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها و اسارت خاندان آل الله
🏴 بانوای :حاج سیدمهدی میرداماد
🏴🏴🏴
جگرم سوخته،صدام شرر داره
*دیدی جیگر بسوزه ناله اثر میکنه،یه بابا می گفت: همه می ریختن به هم...یه بابا می گفت:در و دیوار گریه می کرد....*
جگرم سوخته،صدام شرر داره
یا حسین گفتنِ من اثر داره
باید این بُزدلای شام بدونن
نوه ی ابوتراب جگر داره
*بابا! هر چی زدن گفتم:فقط بابامو می خوام..گفت: می خوای نزنیمت نگو:بابا...گفتم:دوباره بابا...*
سر تا پا شبیه باغِ لاله ام
نیمه شب گُر می گیرم با ناله ام
فاطمه شدن به سن و سال که نیست
من خودم یه زهرایِ سه ساله ام
چی میشه بیای و بهترم کنی
فکری واسه چشما ترم کنی
من میخوام بازم رو زانوت بشینم
من میخوام خودت چادر سرم کنی
باباجون! مثه تو دنیا نداره
تو دلم جز تو کسی جا نداره
دخترا منو به هم نشون میدن
میگن این دخترِ بابا نداره
تو رو هی می بوسیدم یادش بخیر
رویِ پات می خوابیدم یادش بخیر
واسه من قصه می گفتی یادتِ
خوابای خوب می دیدم یادش بخیر
بعدِ تو دستای بسته رو دیدم
وَرَمِ پاهایِ خسته رو دیدم
از روی ناقه زمین که افتادم
مادرِ پهلو شکسته رو دیدم
میخونم با این لبایِ پر زخون
زیرِ لب اِنّا اِلیه راجعون
نباید محتضر رو تنها گذاشت
این شبِ آخری رو پیشم بمون
تو بخوای بازم کبوترم بابا
با پرِ شکسته می پرم بابا
به زیر دست و پا افتادم ولی
روسری نیوفتاد از سرم بابا
دلا رو با روضه بی قرار کنم
همه رو به داغِ تو دچار کنم
نون و خرما جلو پام پرت می کنند
چند روزِ گرسنه ام چیکار کنم
دَمِ دروازه همین که رسیدم
چیزی جز بی احترامی ندیدم
تو شلوغی وسطِ نامحرما
صدای آهِ عموم رو شنیدم
از نگاهِ تند و تیز بدم میاد
تویِ شام از همه چیز بدم میاد
مجلسِ شراب منو ریخته به هم
خیلی از اسمِ کنیز بدم میاد
*یه جوری نگام کرد،عمه ام منو زیر چادرِ خودش پنهان کرد....
تو خرابه سر رو بغل کرد،خوب به سر نگاه کرد،اول میخواست از خودش بگه،هزار تا حرف آماده کرده بود،میخواست گِله کنه، تا نگاش به سر افتاد، دردای خودش یادش رفت،اول از همه نگاش افتاد به محاسنِ بابا،دختر دارها میدونند،دختر رو صورت باباش حساسِ "مَنْ ذَا الَّذی خَضَبكَ بِدِمائكَ؟"...
سر ابی عبدالله دو سه تا منزل قبل از شام ؛قبل از خرابه،رسید به یه منزلی ،دِیرِ راهب،روضه اش مفصلِ،اما تاریخ رو ورق بزنی می بینی تو دیر راهب،اون راهب نصرانی سر امام رو با گلاب شست،همه ی سر رو شست،خون ها رو از رو محاسن پاک کرد،سر تمیز،شستشو شده،معطر،اما توی خرابه وقتی سر رو دستِ دختر دادن،پر از خون بود،من از امام زمان عذر می خوام،روضه رو خود امام زمان خونده….حضرت میخواد سلام بده: “أَلسَّلامُ عَلَى الثَّغْرِ الْمَقْرُوعِ بِالْقَضیبِ” سلام بر آن دندانِ چوب خورده... چیکار کردن با صورت؟ چیکار کردن که محاسن غرقِ خونِ؟ امام زمان میگه: "الْمَقْرُوعِ بِالْقَضیبِ" یه نگاه کرد دید یه دندون سالم برا باباش نذاشتن،لبا ترک ترک و پاره است،امام زمان میگه:چوب رو نمی زد،"الْمَقْرُوعِ بِالْقَضیبِ" یعنی سلام به اون آقایی، که چوب رو می کوبیدن رو دندوناش...اینقدر رقیه هم تو صورت خودش زد،سر افتاد؛دخترم افتاد...
مرحوم ربانیِ خلخالی در کتاب ستاره ی درخشان شام داره: بی بی زینب وقتی برگشت مدینه،روضه خونی گرفت،همه زن های مدینه رو بی بی جمع کرد،خودش شروع کرد روضه خوندن،از گودال گفت،از عباس گفت،از شیرخواره گفت،نوشتن همه حرفاش رو که زد،یه مرتبه دیدن زینب آروم گرفت،ساکت شد،دقایقی سکوت کرد،یه آه کشید،یه مرتبه زیر لب گفت:" "فَأمّا رُقَیه"...
یکی از بزرگان و علماء نقل میکنه:میگه: در عالم مکاشفه یکی از بزرگان،میگه:خانوم زینب رو دیده بود درشمایلی از نور،گفته بود: خانوم جان! این همه روضه،از کربلا تا شام،کجا شما پیر شدید؟کجا سخت گذشت؟ خانوم فرموده بود: همه روضه ها یه طرف،یه جا خیلی سخت گذشت،پیر شدم،اومدم گوشه ی خرابه دیدم سر داداشم یه طرف رو خاک،امانتِ داداشم یه طرف رو خاکِ،کدوم رو بغل کنم،سرِ حسین رو بغل کنم،دخترش داره جون میده...حسین...
فایل صوتی 👇👇👇
#زمزمه و روضه _ شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها
#بانوای :حاج میثم مطیعی
🏴🏴🏴
دلم از خرابه دیگه خون امشب
مزاحم شدم من برا عمه زینب
می سوزم تو این تب ...
صورت من کبوده و زرده
حرف دلم گلایه و درده
یه دختر شامی رو دیدم که
روسریِ منو سرش کرده ...
یه دنیا درد دل دارم بابا
از اون شبِ سردِ تویِ صحرا
موی سرم سپیده و قدم
شبیه مادرت شدم بابا
( آه بابا .. آه بابا .. )
دعا کن بمیرم برم از خرابه
برای همیشه سه سالت بخوابه
که موندن عذابه ...
دوری تو طاقتمو برده
دیر برسی دختر تو مرده
تموم راه شام و بازارو
عمه به جای من کتک خورده
تو این خرابه نفسم تنگه
چرا رو لبهات اثر سنگه
راستی تو بازار حراجی ها
دیدم سرِ خاتَمِ تو جنگه ...
( آه بابا .. آه بابا .. )
یکی نیست بپرسه گناهم چی بوده؟
چی بوده که رنگم پریده کبوده
تو آتیش و دوده ...
نگفتی که سه ساله جون میده
واسه تصدق یکی نون میده
خسته شدم بسکه تو این بازار
یکی همش ما رو نشون میده
جایِ طناب مونده رو گردنها
حتی حیا نکردن از زنها
از رویِ ناقه افتادم گفتم
الهی هیچ زنی نشه تنها
( آه بابا .. آه بابا .. )
#شاعر :
سید جواد پرئی
فایل صوتی 👇👇👇