هدایت شده از علی مقدم
دریغ و درد که نشناختیم شان عزا را
خدا به خیر کند بی سواد بودن ما را
کجا گریزم از این دسته ای که مرثیه خوانش
قسم به لاکِ زنی می دهد ولی خدا را!
کدام راه بپویم؟ چه گویم و چه نگویم؟
عوام کشتۀ الفت، خواص اسیرِ مدارا
بدا به ریش سفیدان قوم، کودکِ کویی
به پردۀ طرب انگیز اگر که خوانده رثا را
قبول خاطر خون خدا کجا و کسانی
که خود هرآینه کم کرده اند روی غنا را
قدیم، روضۀ ارباب...بگذریم برادر
خدا قبول کند این صدا و «زیر صدا» را
#مسعود_یوسف_پور
https://eitaa.com/yosefpoor_ir
هدایت شده از علی مقدم
صلّی الله علیک یا اباعبدالله
طاهر ز تو شد طهور حتی
ظاهر شده از تو نور حتی
آیینه جلوه ی خدایی
ظاهر ز تو شد ظهور حتی
تو جلوه نور کبریایی
آن نور که دیده کور حتی
اِحیا و اِماته، بنده ی توست
مقهورِ تو نفخِ صور حتی
از برکت لطفت ای سلیمان
بی بهره نبوده مور حتی
از شوق وصال جان سپارم
گر بوسه دهی ز دور حتی
یک لحظه جدایی از غم تو
در دل نکند خطور حتی
داغی است بزرگ روضه ی تو
غمگینِ تو شد سرور حتی
تنها نه که آیه های قرآن
گریان تو شد زبور حتی
از غصه ی آن تنور و آن سر
بی تاب دلِ صبور حتی
نوری به تنور داده ای که
حیران شده کوه طور حتی
از آنچه گذشت بر سرِ تو
وا مانده لب تنور حتی
#عاصی_خراسانی
#علی_مقدم
@sheikh_ali_moghaddam
هدایت شده از مَدرَس/ ۸
کتاب خاکستر.pdf
4.53M
• کتابچۀ خواندنی «کتاب خاکستر»
• بازنشر روایتی از «محمد موسـی»
شاعر فلسطینی از وضعیت شعــر
و شاعری در بمبارانهای غـــزه...]
[ درک موقعیــــت شاعـــران غــــزّه و
کتابفـــــروشیهــــــــای سـوختــــــــــــــــه
و بمبـــــــــاران مکــــــرّر، برای اهالـــــــی
قلم الزامـــی و بسیــار مهم اســـــــت.
محمد موسی کسیست که انجمـــنِ
شاعران غزه را تاسیــــس کرده و این
روایتی شاعرانه از یک جنـــگ اسـت.
سهمی در نشر آن داشتــه باشیــم ]
👈 کپی تنها با ذکـــر منبع 👉
┅═✧ مدرس ۸ | موسسه رواج ✧═┅
هدایت شده از مَدرَس/ ۸
🔥 هدیه ویژه مدرس هشت
• به مناسبت انتشار کتاب «ابتدا به ساکن» اثر مسعود یوسف پور، که طی روزهای آتی منتشر میشود، دورههای مدرس هشت با ۵۰٪ تخفیف ارائه میشوند.
( تمام کارگاهها جز پک جامع، 110,000)
کارگاه صفر شاعری ( مقدماتی ):
https://eitaa.com/madras8/703
کارگاه مترو معیار ( حرفه ای ):
https://eitaa.com/madras8/696
کارگاه جریان ( سبک و تصنیف ):
https://eitaa.com/madras8/724
کارگاه شمشیر پادشاه (شعر عرب) :
https://eitaa.com/madras8/908
🔻 هزینه شرکت در کارگاه جامع (دوازده دوره) با تخفیف ویژه: 429,000
[مهلت استفاده: تا زمان انتشار کتاب]
👈 پشتیبانی:
@Admine8
┅═✧ مدرس هشت | کارگاه شعر ✧═┅
هدایت شده از سعیده کرمانی
هر واژهای در سینهی انجیل میسوخت
تورات در دست بنی قابیل میسوخت
تصویب شد با رای شیطان حق و ناحق
آه بشر در سینهی هابیل میسوخت
آه از یهودا ، آه از چشمان یعقوب
از غصهی یوسف دل راحیل میسوخت
از سامری سرشار شد ارض مقدس
موسی به یاد ماجرای نیل میسوخت
آه از زمانی که قبیله هاجرانه
از داغ ابراهیم و اسماعیل میسوخت
مشت تفنگ نقره در خشمی مقدس
با یاد مردان شهید ایل میسوخت
ای کاش ما با چشمهای خود ببینیم
وقتی خبر میآید «اسراییل میسوخت»
#سعیده_کرمانی
🕊@kaftarchahiemamreza🕊
هدایت شده از فاطمه عارفنژاد
بکُش! بکُش! که قرار است زندهتر باشیم!
که در نهایت شب، مژدهٔ سحر باشیم
سری به نیزه بزن باز، عصر عاشوراست
از آسمان و زمین لازم است سر باشیم
شبیه پرچم سرخی که میوزد با شور
نوید فتح به هنگامهٔ خطر باشیم
زمان آن شده از ذوالفقار دم بزنیم
زمان آن شده شمشیر شعلهور باشیم
شبیه صاعقه نازل شویم بر سر کفر
به محو کردن طاغوت، مفتخر باشیم
مباد سورهٔ انسان نخوانده جان بدهیم
مباد از غم تاریخ بیخبر باشیم
بزن! بکش! که بنا شد سوار مرکب خون
هزار سال بتازیم و در سفر باشیم
از آن کسی که برای حبیب نامه نوشت
برای سوتهدلان پیک نامهبر باشیم
اشارتی به اذانهای منتشر در باد
بشارتی به کرانهای تازهتر باشیم
جوانه میزند از خاک ما نهال قیام
چه باک اگر همگی زخمی تبر باشیم؟
#فاطمه_عارفنژاد
#خونخواهی
@fatemeh_arefnejad
هدایت شده از yosefpoor.ir
چه پای آبله خیزی، چه مرکبی و چه راهی
مهار ناقه نیفتد به دست شمر الهی
به خفتگان همه رو نیزه میزدند که برخیز
دریغ و درد، چه راه بلند و شام سیاهی
به غیر سایۀ سرنیزه ها و خار مغیلان
برای طفل سه ساله نبود پشت و پناهی
اسیر بود امامی که کائنات اسیرش
اسیر بود چنان که به سینه، سلسله آهی
به پاره پارهی معجر، مخدرات مکدر
خدا کند که ندوزند اهل شام نگاهی
به چوب خشک، لبی را یزید بست که از خاک
محال بود نروید پی دعاش گیاهی
بدا به شعر که میخواند فی البداهه و میریخت
شراب بر سر پاک بلند مرتبه شاهی
📝 مسعود یوسف پور
https://eitaa.com/yosefpoor_ir
هدایت شده از علی مقدم
یارقیه مددی
چنان از غم دوری افسرده بودم
که از داغِ تو سخت پژمرده بودم
سپر گر نمیکرد عمه خودش را
همان عصر روز دهم مُرده بودم
فقط خون دل بود و اشک دو دیده
غذایی اگر هم که من خورده بودم
گرسنه نخفتم شبی در اسارت
که هر شب پدرجان، کتک خورده بودم
حسابش ز دستم برون گشته آخر
که من اینقدَر زخم نشمرده بودم
حلالم کن امشب اگر شکوه کردم
دلم تنگِ تو بود، آزرده بودم
#عاصی_خراسانی
#علی_مقدم
۲ محرم ۱۴۴۶
۱۸ تیر ۱۴۰۳
@sheikh_ali_moghaddam
۱۸ مرداد سالروز شهادت #شهید_محسن_حججی گرامی باد.
وصیتنامه شهید محسن حججی:
خودتان را برای ظهور امام زمان (عج) و جنگ با کفار بخصوص «اسرائیل» آماده کنید که آن روز خیلی نزدیک است..!
تصور کن تو در سنگر، وَ داعِش در کمین باشد
تصور کن جهانت شکل یک میدان مین باشد
تصور کن بیفتی دست داعش، تازه در دستت
عقیق سرخ باشد، «یاعلی» نقش نگین باشد
تصور کن که روی بازویت لبیک یا زینب
و نامت نام فرزند امیرالمؤمنین باشد
تصور کن علی باشی و تنها، آنطرف اما
سپاه ناکثین و مارقین و قاسطین باشد...
تصور کن بپرسند از کجایی؟ شیعهای؟ باید
برای هر سؤالی پاسخت در آستین باشد
تصور کن لبانت خشک باشد مثل اربابت
فقط دلواپس طفلت نباشی، فرقش این باشد!
تصور کن نفربرهای دشمن اسب باشند و
ببینی پیکر یاران تو روی زمین باشد
تصور کن کسی که میبرد با خود تو را، شمر است
تصور کن برادر! کربلا شاید همین باشد
چه خواهی کرد؟ مثل من تو هم پاهات میلرزد؟
اگر یک سمت دنیا باشد و یک سمت دین باشد؟
هزاران بار دیدم عکس آخر را، نفهمیدم
چه باعث میشود یک مرد تا این حد متین باشد
گمانم چشم «محسن» رو به قاب تازهای وا شد
گمانم حق در آن تصویر، با «روح الامین» باشد
::
جوابم را ندادی ای برادرجان! چه خواهی کرد؟
تصور کن تو باشی، شمر باشد، دوربین باشد!
#محمدحسین_ملکیان
هدایت شده از علی مقدم
گدای لطف و جودِ مجتبی باشد کرامت هم
فقیر و ریزه خوار خوانِ او باشد سخاوت هم
نگاهش روشنی بخش مسیر سالکان باشد
هدایت میشود از چشم های او هدایت هم
سراپا مثل پیغمبر، سراسر حیدری دیگر
به خَلق و خُلق و رفتار و به گفتار و ملاحت هم
تجلّیِ جمال حق، تداعیِ جلال حق
نجابت دارد آری در نگاه خود، صلابت هم
حَسن صورت، حَسن سیرت، حَسن خَلق و حَسن خُلق است
که معنا عاجز است از حدّ توصیفش، عبارت هم
چنان افتاده ام بر خاک پای مجتبی امروز
"که فردا برنخیزم بلکه فردایِ قیامت هم"*
کجا او دوستان را از دعا محروم می سازد
محبت کرد بر آن کس که بود اهل اهانت هم
ضمانت می کند دنیا و عقبای محبان را
که اینجا دستگیری میکند، آنجا شفاعت هم
فدای غربت مردی که مظلوم است و مسموم است
جگر از زهر پر خون است و از زخم شماتت هم
چه داغی بدتر از این؟! همسر او قاتلش بوده
غریبی بود سهم او از این دنیا، شهادت هم
#عاصی_خراسانی
#علی_مقدم
*مصراع از هلالی جغتایی
@sheikh_ali_moghaddam
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
#امام_حسن_مجتبی_ع_شهادت
قلب همه را دشمنت آزرد آنروز
جا داشت اگر مدینه میمُرد آنروز
ای کاش به قلبِ من فرو میآمد
تیری که به تابوتِ تو میخورد آنروز
✍ #مسعود_یوسف_پور
↳ @dobeity_robaey
السلام علیک یا سیدنا الکریم یا امام #حسن
به دست های کریمت کرم بدهکار است
برای گفتن مدحت قلم بدهکار است
در احترام تو باید چه گفت حیرانم
که لفظ پیش تو ای محترم بدهکار است
به محضرت نرسیده گرفت حاجت را
گدا به جود تو چندین قدم بدهکار است
شکوه خاتم تو ذکر حسبی الله است
به این عبودیتت کعبه هم بدهکار است
چهار وارث خود را به کربلا دادی
چهار شعر به تو محتشم بدهکار است
غریب هستی و دنیا چقدر شرمنده است
که پای مرقد تو یک حرم بدهکار است
#احمد_حیدری
هدایت شده از اتاق کنجی من
بین بازی کردنش... یکباره بی فریاد رفت
کودکم یک مشت خاکستر شد و بر باد رفت
تکه ای از او به روی شاخه های تاک رفت
کودکم یک کیسه خاک و خون شد و در خاک رفت
کودکم لبخند بر لب داشت، لبخندش کجاست؟
رنگ و بوی خاک های این حوالی آشناست
چشم هایش.... دست هایش... موی پر پیچ و خمش
خنده های مهربانش، اشک های نم نمش
چین پر چاک و رفوی کهنه ی پیراهنش
انعکاس نور در برق نگاه روشنش
ترس هایش، تشنگی هایش، لبان پر تبش
خنده های صبح زودش، اضطراب هر شبش
لحن گرم شعرهایش، صوت قرآن خواندنش
مثل مادر از نگاه غیر، مو پوشاندنش
دست دشمن آمد و گیسوی عمرم را برید
دخترم در انفجار ظلم ها شد ناپدید
ردی از او نیست بین خاک ها، آوارها
ردی از گلبرگ هایش نیست بین خارها
تکه ای از روسری، یا تکه ای از دامنش؟
این گل سرخ و سفید افتاده از پیراهنش
میشناسم دست های کوچکش را... زخم بود
هرچه او نازک بدن، دشمن ولی بی رحم بود
خرد شد آینه ی چشمش نصیب سنگ شد
شیشه ی عمرم به زیر نور صدها رنگ شد
شب به جز آغوش من، مامن برای او نداشت
مرگ بر صهیون که آغوش مرا خالی گذاشت
اشک میریزم کنار جاری خون ترش
شعله میگیرم به پای مانده ی خاکسترش
ذره ذره با دو دستم پیش هم آوردمش
گفت مادر چیست؟ گفتم دخترم! آوردمش!
محکم اما ایستادم تا نیفتد مادرش
برکت این خاک خواهد شد یقینا پیکرش
دخترم آن دختر زیبای زیتون پرورم
سبز شد زیتون ولی با خون سرخ دخترم
قطره قطره خون شد و این شهر را آباد کرد
دخترم پرواز کرد و قدس را آزاد کرد...
#ریحانه_ابوترابی
https://eitaa.com/otaghekonji
هدایت شده از مجتبی خرسندی
86.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم
تبار
همیشه آنچه برای عروج ما پل شد
همین دعا و همین خلوت و توسل شد
خوشا به حال زبان کسی که در دنیا
زمان ذکر گرفتن شبیه بلبل شد
علاقه شد سبب عاقبت به خیر شدن
محبت است که آغاز هر تحول شد
هزار معرکه رخ داد بین منطق و نَفْس
ولی دل آمد و پیروز این تقابل شد
جهان پر شده از غصههای ما، تنها
بهلطف یاد خدا قابل تحمل شد
گناه کوچک ما غفلت از دل خود بود
گناه کوچک ما مانع تکامل شد
بهخویش آمد و از دست اینوآن دل کند
هرآنکه عافیتش بسته بر توکل شد
محمد بن ابیبکر یاد داد به ما
که در تبار لجنزار میتوان گل شد
#مجتبی_خرسندی
#محمد_بن_علی
#محمد_بن_ابیبکر
پینوشت؛ محمدبنابیبکر مولود غدیر است.
او همان کسیست که امیرالمومنین علی علیهالسلام دربارهی او فرمودند؛
«لاتَقولوا محمدبنابیبکر، بَل قولوا محمدبنعلی».
حتما کلیپ را کامل مشاهده کنید.
📝گروه ادبی یاقوت سرخ
@Yaqoote_sorkh
@Mojtaba_khorsandi
#اربعین
🚩 شاهراه
یکی آورده با خود گریههای گاهگاهش را
یکی در کولهبار کهنهاش بار گناهش را
یکی پیداست عمری خادم این آستان بوده
یکی هم بعد عمری تازه پیدا کرده راهش را
یکی در هر قدم هُرم نفسها را بغل کرده
یکی در حسرت راهی شدن سرمای آهش را
یکی نذر شما کردهست چندین گوسفندش را
یکی وقف شما کردهست تنها سرپناهش را
بسوزان چهرهام را آفتاب داغ! اربابم...
خبر دارم که میبخشد غلام روسیاهش را
ببین موکب به موکب میشود تسخیر او قلبم
چنان ملکی که پیدا کرده باشد پادشاهش را
به هم میریزد آری نظم نفرتآور دنیا
امیر عشق تا آماده میسازد سپاهش را
قدمها محکماند و عزمها راسخ، چه غوغایی
نمیبندد شهادت تا قیامت شاهراهش را
و در دیدار آخر مادرم با گریه میخندید
و من آوردهام تا کربلا با خود نگاهش را
#علی_سلیمیان
@alisalimian_poem
هدایت شده از yosefpoor.ir
کنج غم، یک دل انگشت نما مانده و من
خیره ماندیم به هم، کولۀ وامانده و من
اربعین است و ورق میزنم اندوهم را
خاطرات سفر کرب و بلا مانده و من
بختم از رخت عزا در نظرم تیرهتر است
ورطۀ هجر تو و رخت عزا مانده و من
خانهام موکبِ تنهاییِ یک جاماندهست
حسرتِ چای در آن حال و هوا مانده و من
نیستم شکر خدا یکّه در این شهر غریب
که دو پای خجل و دستِ دعا مانده و من
به نیابت قدمی کاش کسی بردارد
همه رفتند، به غیر از منِ جا مانده و من
اربعین است و نشستم وسط گوهرشاد
خادم صحنِ غریب الغربا مانده و من...
روضه میخوانم از او، آه از او یابنَ شبیب!
روضهای در دل این صحن و سرا مانده و من
وای از آن ظهر بلاخیز که میگفت حسین
بین میدان، سرِ تسلیم قضا مانده و من
اکبرم رفت...جوانان بنی هاشم! آه
تکه های تن او مانده، عبا مانده و من
#مسعود_یوسف_پور
#جامانده
• کپی تنها با ذکر منبع مجاز است 👇
https://eitaa.com/yosefpoor_ir
هدایت شده از مَدرَس/ ۸
📌 آدرس غلط
آقای مصلح!
شما را از زمانی که تشریف آوردید محفل شعر شبستان ارشاد میشناسم. آن زمان من دبیر محفل بودم.
روزگاری رویکرد شما را در شعر ولایی، ارج مینهادم ولی افسوس که دیری نپایید!
شما نه تنها در تاریخ، اعتقادات و فقه چیزی نمیدانید بلکه در همان شعر هم به علت رسانه ای که فوتبال در اختیارتان گذاشت ماندید.
اینهمه مطلب چرند و پرند از کجا آب میخورد واقعا!
شمر هم رفت کربلا!
صحبتهای ناصحیح ذوقی عامه پسند
برادرم! من حداقل چندبرابر سن شما فقط شعر برائت دارم.
دوستانی که مرا میشناسند نیک میدانند که در فن برائت چهها کردم. برائت را غلط متوجه شدید.
یزید یک رویکرد است نه فرد. و مثلی لا یبایع مثله تکلیف را معلوم میکند. کاش به روایات شریف نصرت مظلوم (ولو کان مسلما) هم مراجعه و نقل میکردید.
کاش چار کلاس حداقل سواد حوزوی داشتید یا با علماء تراز مینشستید که به این روز دچار نشوید.
شما امروز به نام شیعه، کنار اسرائیل ایستادید. کاش عاقبتتان حسّان نشود!
═✧مدرس هشت | کارگاه شعر✧═
هدایت شده از 🚩 هی هات | جهاندار
🚩 یادم نمیرود
(نامهای به آقای پزشکیان)
زنهار! وعدهی سرِ خرمن
با مردم صبور و فروتن
زنهار! چشمهای شهیدان
بینندهاند از پسِ روزن
یادم نمیرود که چه گفتی
دربارهی دروغ نگفتن!
یادم نمیرود که چه گفتی
از جایگاه و منزلت زن
گفتی کسی گرسنه نخوابد
دیگر کنار کوچه و برزن
گفتی رفاهِ حدّ اقلّی:
ماشین و کار و همسر و مسکن
گفتند طرح و نقشه چه داری؟
گفتی که واضح است و مبرهن:
احقاق حق به طور مساوی
ظلم و ستم نه یک سرِ سوزن،
اجرای بیتعارف قانون
اهل جناح و دسته نبودن،
توزیع عادلانهی ثروت
از نفت و گاز و صنعت و معدن،
یکرنگی و وفاق و تفاهم
بی ناکسانِ تفرقهافکن،
شایستگان و کارشناسان
در صدرِ صنعت و هنر و فن،
آرامش و رضایت مردم
رسوایی و شکستن دشمن.
گفتند راه کشتهی جمهور؟
گفتی ادامه دادنش از من
-آن مردِ بیتوقعِ خاموش
آن راهِ نیمهکارهی روشن-
سوگند خوردهای که بمانی
تا پای جان مدافع میهن
با صاحبان ثروت و قدرت
برخیز و دست و پنجه بیفکن
نهجالبلاغهی علی است این
زنهار از آن عزیزِ مُهَیمن
زنهار! آن خدای عدالت
نزدیک توست از رگ گردن...
من یادم است هرچه که گفتی
یادت بماند اینهمه شیون
#مهدی_جهاندار
#شعر_سیاسی_اجتماعی
@mehdi_jahandar
محمدعلی بهمنی دار فانی را وداع گفت
🔹سجادی، سخنگوی ستاد پیگیری وضعیت حال استاد محمدعلی بهمنی دقایقی قبل در گفتگو با رسانهها از جاودانهشدن استاد محمدعلی بهمنی خبر داد
🔹به گفتۀ این شاعر علی رغم اینکه در آخرین لحظات پزشکان تلاش کردند با احیای قلبی وضعیت حال استاد را به پایداری برسانند اما پس از دوبار احیای قلبی این مهم میسر نشد و استاد محمدعلی بهمنی حوالی ساعت ۲۳ آسمانی شد.
هدایت شده از "جواز نوکری" کانون نغمه پردازی
#فهرست_آثار_جدید_ماه_صفر
🔹زمینه شهادت پیامبر(ص)
https://eitaa.com/javazenokari/3265
🔹نوحه سنتی شهادت امام مجتبی ع
https://eitaa.com/javazenokari/3267
🔹شور امام حسین ع
https://eitaa.com/javazenokari/3269
🔹شور امام حسن ع
https://eitaa.com/javazenokari/3269
#کانون_نغمه_پردازان_جوازنوکری
@javazenokari
هدایت شده از yosefpoor.ir
شُرطه ای داد زد و شاعرتان را کشتند
پشت این پنجره ها زائرتان را کشتند
ارث برد از پدر خاک، غم و درد و محن
چه قدر خاک نشسته ست روی قبر حسن
زیر این هرم عطش خیز، سراسر روضه ست
سایه انداختن بال کبوتر روضه ست
یادم افتاد از آن مرثیه ی عالم سوز
بدن شاه رها شد وسط دشت، سه روز
جگرم سوخت از این غربتِ بی پشت و پناه
دفن شد شاه به دستان دهاتی ها، آه...
گریه کردیم و در این حال نمردیم ببخش
تازه شد داغ تو هرسال، نمردیم ببخش
روضه خوان گفت که مرکب به تنت تاخته است
ای تن پاک تو پامال...نمردیم ببخش
روضه خوان گفت و شنیدیم و هنوز اینجاییم
اگر از روضه ی گودال نمردیم ببخش
دل ما سنگ خرابه ست، از آن هم بدتر
پا به پای غم غسال نمردیم...ببخش
سوم ماه محرم به تو قولی دادیم
ما اگر هشتم شوال نمردیم ببخش
مسعود یوسف پور
هشتم شوال
@nokhostein
هدایت شده از yosefpoor.ir
پخش شب شعر "ذره و خورشید" از شبکه خراسان رضوی:
_یکشنبه ۱۱ شهریور ۱۴۰۳ ساعت۱۷:۰۰ قسمت اول
_دوشنبه ۱۲ شهریور ۱۴۰۳ ساعت ۲۲:۰۰ قسمت دوم
هدایت شده از حسن شیرزاد دلاور
کسی که پشت لبخندش غمی آکنده از آه است
مرور روز هایش روضه های تلخ و جانکاه است
ندارد گنبد و گلدسته و ایوان طلا اما
مسیر آسمان تا مرقدش بسیار کوتاه است
برایش دشت ها صحن و تمام آسمان گنبد
چراغ روشن صحن و سرایش تا سحر ماه است
اگر مخفی است قبر فاطمه قبر حسن خاکی است
عزیز فاطمه با مادرش همواره همراه است
به دستان کریم اوست در عالم اگر خیری است
که لطف دیگران با منت و خواری و اکراه است
جذامیها کنار او نشستند و جهان فهمید
کرامت ، گردی از دامان خاک آلود این شاه است
برای شادی زهرا بگو ذکر حسن جان را
اگر توفیق می خواهی فقط راهش همین راه است
به سمت روضه می گردد مسیر شعر و می دانم
پریشان میشود قلبی که از این راز آگاه است
نمی گویم که در کوچه چه پیش آمد تو هم بگذر
فقط سر بسته می گویم که زهرا عصمت الله است
مپرس از من چه دید آنجا فقط این درد را بشنو
سپیدی های موی او غم سیلی ناگاه است
#حضرت_زهرا
#امام_حسن
#حسن_شیرزاد
@sharh_sib
«شعر ویکتور هوگو در ستایش
پیامبر اسلام حضرت محمد ﷺ»
شهرستان ادب
https://shahrestanadab.com/Content/ID/1896/%D8%B4%D8%B9%D8%B1-%D9%88%DB%8C%DA%A9%D8%AA%D9%88%D8%B1-%D9%87%D9%88%DA%AF%D9%88-%D8%AF%D8%B1-%D8%B3%D8%AA%D8%A7%DB%8C%D8%B4-%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D8%B5