دل را به سر موی تو بستم
بند است امید من به مویی
جز اشکِ ندامتی که دارم
پیش تو ندارم آبرویی
باید که نماز وصل خوانم
از گریه گرفته ام وضویی
من در شبِ آرزو ندارم
جز وصل تو هیچ آرزویی
ای عشق! بیا که نیست ما را
غیر از مدد تو چاره جویی
#عاصی_خراسانی
@anjoman_matla
زمینه یا شور مناجاتی. 🌹
با کارام، از امام زمان دورم، من یه وصله ی ناجورم، خیلی ناقابلم
امیدم، اینه که ساتر العیبی، میدونم عالم الغیبی، حل کن این مشکلم
یا مَنْ یَمْلِکُ حَوَائِجَ السَّائِلِینَ ، پشیمونم پشیمونم اشک چشمامو ببین
یا من یَعْلَمُ ضَمِیرَ الصَّامِتِینَ ، پاکم کن پاکم کن بار گناهمو نبین
من لی غیرک، نداره عبد تو پناهی من لی غیرک، تو میبخشی یه کوهو به کاهی من لی غیرک، من لی غیرک
..... الهی العفو.....
دریابم، باسریع الرضا یارب، دائما دارم روی لب، الهی بالحسین
هر چند که روسیاه و گنه کارم، اما صاحبی هم دارم، الهی بالحسین
لطف این آقا تنها نمیزاره منو،حسین جانه حسین جانه میخره سینه زنو
از مادر پدر، مهربون تره باهام، اون دنیا تو محشر میزنه حتما صدام
دست به خیره حسین، توی کربلا ناجی امثال زهیره حسین،
نه فقط ما، که حتی به فکر راهب دیره حسین، دست به خیره حسین
الهی العفو......
#محمد_روحی
#سبک
#مناجات
#امام_زمان
ای غصهدار شیعه، چرا پس غمت نَبُرد؟
ای زخم، زخم کهنه! چرا مرهمت نَبُرد؟
ای اُشتر دوساله! چرا لال ماندهای؟
وجدان چرا به شکل بنیآدمت نَبُرد؟
آتش زدن به مسجد و قرآن و خانهها
نزدیک "ماجرای در و هیزم"ت نَبُرد؟!
چادر کشیدن از سرِ ناموس شیعیان
آیا به کوچههای بنیهاشمت نَبُرد؟!
رسوایی دلاربگیران و قاتلان
یک لحظه هم به یاد "رِی و گندم"ت نَبُرد؟!
آن نوجوان، میان سگان و درندگان
هرگز به دست و پا زدنِ قاسمت نَبُرد؟!
مردم که پا به پای شهیدان گریستند
این سیل غم چرا بسوی مردمت نَبُرد؟
دشنام بر علی بده و سکّه را بچسب!
خرمافروش باش اگر میثمت نَبُرد!
ای غربت همیشهی تاریخ ای حسین
گویا دوباره مدّعیان را غمت نَبُرد
ما اهل کوفهایم وگرنه چرا کسی
آبی برای تشنگی مُسلمت نَبُرد
#مهدی_جهاندار
@anjoman_matla
@mehdi_jahandar
• محفل ادبی مطلع
🗓️ یکشنبه | ۹ بهمن ماه
🕠 ساعت : ۱۷:۱۵ الی ۱۹
مشهد - عبادی یازده
@anjoman_matla
🗒️ گزارش محفل ادبی مطلع
🔻 مورّخ | یکشنبه ۹ بهمن ۱۴۰۱
بخش اول
• نخست #مسعود_یوسف_پور غزلی خواند با این مطلع:
چه هیئتی ست تو را زیر این کبود مسقف
که ماه هم شده با قد خم به روضه مشرّف
در پایان این غزل، نکاتی را جناب #عباس_صادقی_زرین فرمودند:
این دست از اشعار، متاسفانه مناسب فضای امروز هیئت نیست و فقط عیار ادبی دارد.
این مهم، در نقد شعر نیست بلکه در نقد فضای هیئت امروز است که باید مستمع و درک ادبی او در سطحی بالا باشد که بتواند ارتباط بگیرد.
بنده کار سپیدی نوشته ام که خلاف تصور دوستان در بسیاری از محافل خوانده شده و مخاطب توانسته رابطه برقرار کند. این یعنی رسالتی که شاعر امروز دارد و باید بتواند پلی بین فضای ادبی و مقتضیات هیئت بزند.
در ادامه محفل، #محمد_علی_بقایی قصیده ای در رثای اباعبدلله خواند با مطلع:
ای سر، سر بریده ی بر نیزه ها سوار
خورشید گونه برده سران را به یک کنار
این اثر، احساس حضار را برانگیخت و پای آن گریستند.
نکاتی را در پایان قصیده، جناب #عباس_صادقی_زرین فرمودند در رابطه با بعضی مصاریع مثل: ما را به جز نگاه تو با دیگران چه کار؟ و اشاره کردند قصیده ی امروز تصویرگرا نیست و نقطه قوت قصیده جناب بقایی، خلق تصاویر است مثل آن مصرعی که :
پرچم که نیست، خون تو بالای گنبد است!
و این بسیار نکته خوبی است که جهت مغفول ماندن قصیده هم در عصر حاضر همین عدم خلق تصویر است.
ایشان به بیدل و طالب و شاعرانی اشاره کردند که از یک واژه حباب، کار کشیده اند و برای امروز دیگر این تصاویر اشباع شده و باید بهتر نوشت.
به اعتقاد من در قصیده نباید به زورآزمایی رو آورد بلکه باید از ذوق و احساس امداد جست چون نهایتا خاستگاه این نوع سروده ها دربار است و تاریخ گواه این مطلب.
بعلت زمان محدود و مسافر بودن جناب #عباس_صادقی در ادامه خود ایشان به شعرخوانی پرداختند، ترجیع بندی طولانی در وصف مولا امیرالمومنین که ابیات ابتدایی آن این است:
سجده بر این نام چرا واجب است؟
قبله علی ابن ابیطالب است
من سگ کوی نجفش می شوم
جمله نگویند که بی صاحب است...
بند ترجیع:
آنچه که پایان نپذیرد علیست
آنکه نمرده ست و نمیرد علیست
حضار محفل، به تحسین اثر پرداختند. #سید_امین_موسوی در ادامه، یک رباعی از خود جناب صادقی خواند که بسیار تاثیر گذار بود:
او لذت یک عمر عبادت را برد
با بوسه خود دل جماعت را برد
بوسید قطار مشهدت را بی بی
اینگونه ثواب صد زیارت را برد
جناب صادقی، به تاثر از رباعی شان به عنوان حسن ختام در ساعات آخر حضورشان گفتند:
چشمان علی و فاطمه گریان شد
وقتی که بنای آسمان ویران شد
از منبر ذولجناح، افتاد حسین
هنگام نزول سوره ی انسان شد
@anjoman_matla
• بخش دوم
#محمد_حسین_رحیمی در ساعت دوم محفل، نوسروده ای با ردیف «هیچ» داشت که تقدیم شده بود به حاج قاسم سلیمانی. بیتی از آن غزل زیبا این بود:
ما نسل قاسم با غرور امروز می گوییم:
جمهوری اسلامی ایران و دیگر هیچ
#محمد_روحی از تصنیف سرایان جوان، اثری در فضای مناسبت رجب خواند که حال و هوای دوستان را عوض کرد و نم اشک را به گونه ها نشاند...
یا من یعلمُ ضمیر الصّامتین...پاکم کن پاکم کن، بار گناهمو نبین...
جناب #علی_اصغر_نوری نیز در ادامه، تصنیف زیبایی با موضوع علی اصغر علیه السلام خواند که دوستان، بند آن را تکرار و همخوانی کردند
جناب #مشکی_باف غزلی آزاد خواندند با مطلع:
عمری که رفت در پی دیدار روی عشق
آسان گذشته است به لطف سبوی عشق
جناب #حجه_الاسلام_علی_مقدم به بیان نقد و بررسی غزل پرداختند و از جایگاه کژتابی سخن به میان آمد که گاهی حواس شاعر نیست اما سمت و سوی کلام به نحوی پیش می رود که مخاطب چیز دیگری برداشت می کند. مقالات عدیده ای هم در باب کژتابی است که دوستان می توانند استفاده کنند و من جمله آن ها کتاب کژتابی های ذهن و زبان اثر دکتر بهاءالدین خرمشاهی است.
شاعر بعدی #ابولفضل_عصمت_پرست بود که با یک شعر متفاوت در فضای ترانه به طبع آزمایی پرداخته بود، ترانه ای با این ابیات:
از این دنیای بی رحمی که دارم
دلم بدجور میسوزه به حالم
میخوام گریه کنم اما نمیشه
خجالت می کشم از سن و سالم
#رضا_وکیل_آذر به عنوان حسن ختام محفل، اثری خواندند با این مطلع:
گر راه من افتد به ضریح تو برآنم
یک بوسه دهم چندبرابر بستانم
@anjoman_matla
تداعی می کند ابروی او نازک خیالی را
منظّم می کند گیسوی او آشفته حالی را
تجلی کرد و از یک جلوه اش عالم پدید آمد
خدا از روی و مویش ساخت ایام و لیالی را
نجف رفته چه داند حال ما دور از نجف ها را
چه داند اهل دریا، حس و حال خشکسالی را؟!
مسیری نیست غیر از اشک تا دریای لطف او
به گریه جلب میسازد گدا لطف موالی را
به جمع عاشقان عیب است چشم خُشک آوردن
کسی در بزم هرگز برندارد جام خالی را
خجالت از عبادت بیشتر مقبول می افتد
به جای فعل از ما میخرد این انفعالی را
به روی فرش صحنش تا نشستم خوب فهمیدم
سلیمان نیز از صحن علی بردست قالی را
اگر ساقی تو باشی، جان فدای جام میسازم
که در جنت نخواهم یافت حتی این زلالی را
علی و عالی و اعلی، علی و عالی و اعلی
که معنا میدهد غیر از تو این اوصاف عالی را؟!
برای گفتن از وصفت زبان شاعران لال است
تقبل کن ز لطف از ما همین اشعار لالی را
#عاصی_خراسانی
#علی_مقدم
۳۰شوال ۱۴۴۲
نجف، حرم امیرالمومنین علیه السلام
@anjoman_matla
@ASI_khorasani
آن روز چقدر آسمان زیبا بود
باران امید، هر کران پیدا بود
شب، کفش نپوشیده فراری شد و رفت
خورشید هنوز در هواپیما بود
#مسعود_یوسف_پور
#دهه_فجر
https://eitaa.com/joinchat/4073652327C9ee4eeaef2
• محفل ادبی مطلع
🗓️ یکشنبه | ۱۶ بهمن ماه
🕠 ساعت : ۱۷:۱۵ الی ۱۹
مشهد - عبادی یازده
@anjoman_matla
🗒️ گزارش محفل ادبی مطلع
🔻 مورخ شانزدهم دی ۱۴۰۱
#حجه_الاسلام_مقدم به فراخور مناسبت شهادت حضرت زینب سلام الله علیها، چنین شروع کردند:
به نظر این حقیر، کارکرد واژگان در خصوص مخدرات بسیار باید دقیق باشد. استاد فقید غلامرضا شکوهی فرمودند:
بمیرم آنهمه احساس بی تعلق را
که بار پیرهنی را نمیکشد تن او
خود ایشان فرمودند که کلمه «بمیرم» عامدانه ست و اگر کسی جز ایشان بود ممکن بود با کلماتی نظیر «بنازم» که در وزن هم درست است، رو به شعر مخدرات بیاورد که امروزه بسیار مشاهده می شود!
در بحث زبان حال نیز بایست دقیق بود.
ایشان در ادامه مثالهایی در مورد زبان حال زدند که خلاف شان حضرات است و جایگاه زبان حال را نیز شرح دادند.
ابداع و بدعت متفاوت است، بدعت یعنی نوعی از نوآوری که خطوط قرمز را می شکند...
مثلا در وصف امیرالمومنین شاعری اثری سروده است با ردیف «طلاست»، که در مطلع آن ما هیچ پدیده و مضمونی که معرفت ما را افزون کند نداریم و بلکه در مقابلش! ما با انبوهی از بی معرفتی مواجهیم...
ایشان در ادامه، غزل را خواندند و مضامینی که دچار ایرادات اعتقادی هست را بیان کردند.
در بیتی عبارتی دارد که: لشکری از زیور آلاتند دور مرقدش!
و ایشان به روایاتی مثل تعجب سلمان از لباس حضرت و زندگی ساده اهل بیت علیهم السلام پرداختند و اینکه اینگونه سروده ها مصداق بدعت هستند نه نوآوری های مورد تایید!
نخستین شاعری که شعر می خواند، #ابوالفضل_حسین_زاده ست که یک سال فعالیت جدی دارد در این زمینه...
گلی جوان، اسفا پرپر
گل یگانه ی پیغمبر
جناب #مشکی_باف شاعر بعدی ست که مطلع غزلش چنین است:
عمرم گذشت بر در میخانه ات حسین
مومن شدم ز گردش پیمانه ات حسین
#حجه_الاسلام_مقدم در باب این غزل، سخنی گفتند با موضوع تناسب و اهمیت حفظ تناسبات در سروده...
و مثلا مصرع دوم را گفتند به جای کلمه «مومن» می شود «عاقل» گذاشت. شعر عرصه تناسبات است. که حافظ نمونه بارز همین حفظ تناسب است!
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود...چرا گفت چرخ کبود؟ چون با مصرع بعد و کلمه «رنگ» سنخیت و تناسب دارد که: ز هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است.
جناب #محقق شاعر دیگری که اثر انتخابی خواندند...اثری از فاضل نظری با این مطلع:
هیچ کس چشم به راهِ منِ دیوانه نبود
هرچه بر در زدم انگار کسی خانه نبود
شاعر جوان، #سید_علیرضا_حسینی نیز غزلی خواند که بیتی از آن چنین است:
همسرت بانوی عالم مادر اهل زمین
فاطمه بوده ست در سختی دنیا حامی ات
جناب #محمد_جواد_منوچهری به اقتضاء شعرخوانده شده، مطالبی را در باب ایطای خفی و جلی عرض کردند که قابل استفاده بود.
در ادامه نیز چند رباعی از خود خواندند که بسیار زیبا بود...
شادیم ولی غمی مقدم شده است
ماه رجب است یا محرم شده است
کوتاه اگر چه عمر اصغر، اما
عمریست که دستگیر عالم شده است
#شهریار_سنجری شاعر بعدی بود که غزلی با فضای عاشورایی خواند، بخشی از اثر را بخوانید:
سر نیزه کتاب را می برد
سر عالیجناب را می برد
لشکری از تبار شام سیاه
در غروب، آفتاب را می برد
گفت زینب کجاست انگشتر؟
ساربانی جواب را می برد
#مصطفی_جلیلی، شاعر دیگری که به طبع رسایش غزلی زیبا خواند در موضوع کربلا... بخشی از آن اثر را بخوانیم و لذت ببریم:
هم از داغ فراقت شوق فردا را نمی دانم
هم از شوق وصالت میل دنیا را نمی دانم
نشستم نامه بنویسم برایت خیس شد کاغذ
زبان ایل من اشک است، الفبا را نمی دانم
خبر از کربلایت فطرسی ای کاش می آورد
یکی اینجا دلش تنگ است، آنجا را نمی دانم
#مسعود_یوسف_پور آخرین شاعری بود که اثری خواند در وصف حضرت زینب سلام الله علیها....
در لقب پیش تر از زینتِ بابا بودن
مفتخر بود به صدیقه صغری بودن
و حسن مقطع جلسه، روضه خوانی جناب #علی_خادم بود که دوستان را به فیض رساندند.
@anjoman_matla
• محفل ادبی مطلع
🗓️ یکشنبه | ۲۳ بهمن ماه
🕠 ساعت : ۱۷:۱۵ الی ۱۹
مشهد - عبادی یازده
@anjoman_matla
هدایت شده از MESBAHYAZDI.IR
📋#اعلام_برنامه | شکوه نجوا
📣 فراخوان شعر اخلاقی و مناجات بر اساس کتاب شکوه نجوا (شرح مناجات شعبانیه اثر آیت الله مصباح یزدی)
💠 در دو بخش:
کلاسیک و نیمایی
🏆جوایز:
۵ جایزه بیست میلیون ریالی
🔴 مهلت ارسال آثار ۳۰ بهمن ماه ۱۴۰۱
📩 شاعران گرامی میتوانند اشعار خود را به شماره ۰۹۱۹۶۹۲۸۸۰۴ در پیام رسان ها و یا به ایمیل mesbahart.ir@gmail.com ارسال نمایند.
📚 علاقه مندان میتوانند برای مطالعه کتاب به لینک زیر مراجعه کنند:
🌐 mesbahyazdi.ir/node/4141/
💻 @mesbahyazdi_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مطلع در حال برگزاری است...
جای دوستانی که نیستند سبز
نبود قسمتم امشب به کاظمین روم
کبوتر دلم ای کاش بین مشهد بود
#محمدعلی_بیابانی
@anjoman_matla
هدایت شده از yosefpoor.ir
• سرود عید مبعث
سبک و ملودی | مسعود یوسف پور
دانلود از کانال نخستین 👇👇
@nokhostein
حدّ مدحِ تو برتر از قلم است، قلم از عجزِ خویش گشته خجل
که خدا مدح کرده است تو را، شده قرآن به مدح تو نازل
تو زلالی زلال تر از آب، تو لطیفی لطیف تر از گُل
نیست فرشی مناسب قدمت، زیر پایت مگر بریزم دل
تویی آن بنده ی خدای نما، تویی آن جلوه نخستینش
که رسیدی به قاب قوسین و نیست بین تو و خدا حائل
ابتدای رسالتت "اقرا"، انتها و کمال آن "بلّغ"
که بدون ولایت حیدر، نرسد بارِ دین به سرمنزل
#عاصی_خراسانی
۲۷ رجب ۱۴۴۳
@anjoman_matla
• بیست ثبت نام در یک روز برای کارگاه شعر و شاعری نردبان با بیش از ده ساعت آموزش...
چیزی تا صدتایی شدن دوره نمانده!
عزیزان تا پایان امشب از آخرین مهلت تخفیف استفاده کنند....
این دوره برای همه علاقمندان مفیده.
هزینه دوره با اعمال تخفیف تنها ۱۱۰ تومان خواهد بود....
تهیه دوره ها:
@Yosefpoor_ir
• محفل ادبی مطلع
🗓️ یکشنبه | ۳۰ بهمن ماه
🕠 ساعت : ۱۷:۱۵ الی ۱۹
مشهد - عبادی یازده
@anjoman_matla
• دومین دوره ملی جایزه ادبی مادرانه با موضوع حضرت نرجس خاتون سلام الله علیها تا دهم اسفندماه تمدید شد.
جهت کسب اطلاعات بیشتر به آدرس:
Jafaribnalreza.com/madaraneh
مراجعه فرمایید.
@anjoman_matla
هدایت شده از yosefpoor.ir
• سرود سوم شعبان
سبک و ملودی | مسعود یوسف پور
دانلود از کانال نخستین 👇👇
@nokhostein
شعبان شد و خیل رحمت آمد از راه
در سال نبوده ماه همچون این ماه
یک ماه و طلوع پنج خورشید در آن
لاحول ولا قوه الا بالله
#عاصی_خراسانی
@anjoman_matla
غزلی تقدیم به پیشگاه سیدالشهدا علیه السلام
از چشم شیعهٔ تو اگر شور میچکد
رزق تولد است که تا گور میچکد
خورشید شرمگین به تماشای گنبدت
هر صبح از جبین عرق نور میچکد
شش گوشه بودنش شده علت که اینچنین
شهد از میان لانه زنبور میچکد
در روضه ی تو روضه رضوان سهیم شد
ای اشک غم که از ملک و حور میچکد!
دوزخ حرام مستی ما میشود از این
اشکی که بِهْ ز شربت انگور میچکد
منظور کرده ایم شما را که اشکها
منذور جمع گشته و مأجور میچکد
صد مرده زنده میشود اینجا بدیهی است
نور نگاه بر عطش کور میچکد
از پشت بام خانه سلامت که میکنم
باران عشق بر دلم از دور میچکد
احمد حیدری
@anjoman_matla