🌏 #آن_سوی_مرگ قسمت دوم
🔻میبینم خویشان و دوستان را که به خانه هایشان میروند حتی زن و بچه خودم که شب و روز در صدد #آسایش آنها بودم. و از بیوفایی آنان بسی اندوهناک شدم و از خوف و #وحشت گور و تنهایی نزدیک بود دلم بترکد.
🔻با حال غربت و وحشت فوق العاده و یأس از غیر #خدا در بالا سر جنازه نشستم، کم کم دیدم قبر میلرزد و از دیوارها و سقف لحد خاک میریزد بخصوص از پایین پای قبر که بسیار تلاطم دارد انگار جانوری آنجا را میخواهد بشکافد و داخل قبر شود و بالاخره آنجا #شکافته شد دیدم دو نفر با چهره هایی وحشتناک و #هیکل مهیب داخل قبر شدند.
🔻مثل دیو های قوی هیکل و از دهان و دو سوراخ بینی هایشان دود و شعله #آتش بیرون میزد و گرزهای آهنین که با آتش سرخ شده بود در دست داشتند و به صدای رعد آسا که گویا #زمین و #آسمان را به لرزه آورده رو به جنازه گفتند...
♨️ ادامه دارد...
📚 کتاب سیاحت غرب
❌ کپی داستان فقط با ذکر لینک کانال مجاز میباشد.
➥ @ansuiemarg_ir
🌏 #آن_سوی_مرگ قسمت نوزدهم
🔻ابتلائات زیاد شد، زمین بشدت میلرزید و هوا #طوفانی و تاریک گردید و از آسمان مثل تگرگ سنگ میبارد و در دو طرف راه #محشر کبرایی رخ داده بود. گرفتاران با هیکلهایی وحشتناک غرق آن لجن های #داغ هستند و اگر کسی با زحمت خود را از لجنها بیرون میکشد سنگی از #آسمان به سر او خورده دوباره مثل میخی به زمین فرو میرود.
🔻در وحشت فوق العاده ای افتادم و بدنم می لرزد. از #هادی پرسیدم این چه زمینی است و این مبتلایان کیانند که عذابشان سخت #دردناک است؟ جواب داد: این زمین همان زمین شهوت است و آنها گرفتاران از اهل #لواط هستند. سپر را بر روی سر بگیر که سنگی به تو نخورد و چند #تازیانه ای هم به اسب بزن بلکه به توفیق و مدد الهی زود تر از این بلا خلاص گردیم.
🔻دو #فرسخ بیش نمانده که از این زمین بلا خلاص شویم. چند شلاقی به اسب زدم و سرعت گرفت که #ناگهان هادی عقب افتاد و من هم سرگرم بودم و سیاه ملعون خود را همچون دیو زود به من رسانید، اسب از #هیکل او رم کرد و مرا به زمین زد. که اعضایم همه در هم خورد گردید و اسب هم از راه بیرون شد و به #باتلاق فرو رفت.
🔻هادی رسید و دست و پای #شکسته مرا بست و مرا به روی اسب محکم بست و خودش #افسار اسب را میکشید…چند قدمی رفتیم و از آن زمین پربلا بیرون شدیم. گفتم: هادی تو هر وقت از من دور شده ای این #سیاه نزدیک آمده و مرا صدمه زده است، گفت: «او هر وقت نزدیک میشود من دور میشوم و نزدیک شدن او نیز فرصتی است که با #اعمال خودتان به آنها دادهاید...
♨️ ادامه دارد...
📚 کتاب سیاحت غرب
❌ کپی داستان فقط با ذکر لینک کانال مجاز میباشد.
➥ @ansuiemarg_ir