هو الطبیب
طب سنتی و جدید برپایه تبیینهای مختلف از بدن، بیماری و بهبودی، درمانهای گوناگونی بهدست میدهند. طب جدید بدن را بهمثابه حقیقت مستقل طبیعی، کانون توجه قرار داده و با بهرهگیری از برخی ترکیبات شیمیایی، میکوشد تا بهبودی و سلامتی را برای او به ارمغان آورد.
اما طب سنتی انسان را حقیقت واحدی مرکب از نفس و بدن میداند و تلاش میکند با نزدیک کردن مزاج به مرز تعادل، توانایی نفس را برای بهبودی و بازپروری بدن خویش، بدو باز گرداند.
این دو روش طبی، بهرغم تفاوتهایی که دارند، هردو در زمره علوم تجربی هستند که پیشفرضهایی فلسفی دارند. درستی آنها از یکسو درگرو مبانی متافیزیکیشان و از سوی دیگر درگرو مستندات تجربیای است، که برای مدعاهای خود بهدست میدهند.
هریک از این راهکارها فینفسه میتوانند درست یا نادرست باشند و صرف سنتی یا صنعتی بودن آنها گواه درستی یا نادرستیشان نیست.
درستی یا نادرستی آنها تنها با روشهای مورد اعتماد در علوم تجربی، یعنی استقرا، آزمون و خطا روشن خواهد شد. پیمایش دورههای آزمایشی برای داروهای جدید در طب صنعتی، خود گواه محکمی بر محوریت تجربه و آزمون در اینگونه علوم است.
رابطه طب سنتی و جدید را میتوان به هیئت قدیم (بطلیموسی) و جدید (کُپرنیکی) همانند کرد. هیئت قدیم با فرض مرکزیت زمین در کیهان پیش میرفت در حالیکه این فرض در هیئت جدید باطل تلقی میشود. اما نتیجه محاسبات نجومی در دو روش، یکسان است.
علامه حسنزاده آملی در برخی آثار خویش به یکسانی نتیجه در دو شیوه هَیَوی اشاره کرده و براین باور است که بطلیموس نیز «زمینمرکزی» را بهمثابه یک پیشفرض آموزشی (نه واقعی و خارجی) مطرح کرده است. بههر روی این دوگونه هیئت با دو تعریف متفاوت، به نتیجههایی یکسان میرسند.
طب سنتی و جدید، هردو در زمره علوم تجربی هستند که شیوه اثبات آنها آزمون و خطای تجربی (استقرا) است. تبیین حقیقت وجودی اشیای خارجی نه در توان علوم تجربی است و نه چنین توقعی از آنها میرود.
روش تجربی هیچگاه یقین ریاضی بهدست نمیدهد و همواره درصدی از خطا را محتمل میگذارد. بنابراین جزمگرایی و یقین منطقی تنها به علوم برهانی ویژه و با علوم تجربی بیگانه است.
براینپایه پزشکی جدید نمیتواند روش خود را حقیقت محض و شیوههای دیگر را بطلان محض پندارد. نفی طب سنتی و روشهای آن، ازسوی برخی پیروان پزشکی جدید، نتیجه سهلاندیشی و بیتوجهی به بنیانهای علوم تجربی است.
اگر طب سنتی با پیشنهاد یک شیوه درمانی ویژه، به درصد قابل قبولی از بهبودی دست یابد که برپایه روش تجربی قابل اعتماد باشد، آیا میتوان این تجربه موفق را نادیده گرفت؟
البته ما نیز موافقیم که طب سنتی باید به روش علمی خود بازگردد و از چنگال عطاریهای کاسبپیشه رها شود؛ چنانکه در آغاز نیز به روشی علمی ازسوی دانشمندانی چون بوعلیسینا متولد شد.
ازاینرو امیدواریم که برخی دولتمردان، روزی که از توسن غرور و بیگانهپرستی پیاده میشوند، رشته «طب سنتی» را با روشهای ویژه علمیاش در دانشگاهها توسعه داده و نتایج مفید آنرا به ملت ایران هدیه کنند.
اما امروز نیز برخی پژوهشگران این رشته هستند که ادعاهایی دارند. آیا بررسی و آزمون این مدعاها مانند دیگر روشهای پیشنهادی، ضروری نیست؟! اگر بنیان علوم تجربی و روش اثبات آن، آزمون تجربی است، آیا نباید مدعاهای طب سنتی را آزمود و آندسته که نتیجه بخش هستند را گسترش داد؟
نفی این حجم گسترده از آزمونهای تجربی که در کتب بوعلیسینا و دیگر متخصصان این رشته نهفته است، با چه منطق علمی صورت میپذیرد؟ اگر تجربه برخی دانشمندان طرد شد، چه منطقی برای پذیرش تجربه دانشمندان دیگر وجود خواهد داشت؟ آیا میتوان بر شاخه نشست و تنه را برید؟
مراد از این سخنان، نفی طب صنعتی نیست؛ زیرا پزشکی صنعتی نیز زحمات و دستاوردهایی داشته است. اما این دستاوردها نافی روشهای دیگر نیست. همه این شیوهها تاجاییکه برابر معیارهای علوم تجربی پیش میروند مورد اعتمادند و حتی تلفیق آنها میتواند به دستاوردهای جدیدی در دانش پزشکی بیانجاند.
۱۳۹۸.۱۲.۲۸
#یادداشت
#طب_سنتی_و_صنعتی
@aqlemonavar
سئِلَ الكاظِمُ عليه السلام: و أىُّ آيَةٍ أَعظَمُ فى كِتابِ اللّه ِ؟ فَقالَ: بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ
از امام كاظم عليه السلام پرسيدند: كداميك از آيات كتاب خدا بزرگتر است؟ فرمودند : بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ.
(بحارالأنوار، ج ۸۹، ص ۲۳۸)
#حدیث
@aqlemonavar
پیامبر خاتم (ص):
من رآنی فقد رأی الحق
هرکس مرا بیند همانا خدای را دیده است.
(بحار الانوار، ج۶۱، ص۲۳۵)
#حدیث
@aqlemonavar
هو الحق
تجلی اعظم
بزرگترین تجلی را گستردهترین قلب، در مییابد. دلی که در هیچ مقامی نمیایستد و در هیچ مرزی از تجلی آرام نمیگیرد.
این دل بیقرار، آیینه بیکرانی است که حقیقت، با پرتو بیکران خویش، در او نمودار گشته است.
هرکه این آینه را آنگونه که هست، بنگرد جز حق نخواهد یافت. او آن چهره حقیقت است که با فنای اشیا، همچنان باقی است.
ازاینرو پیامبر خاتم فرمود: «من رانی فقد رأی الحق». و تو در نیایش شب مبعث میگویی:
اللهم انی أسألک بالتجلی الأعظم فی هذه اللیلة من الشهر المعظم و نبی المکرم...
#یادداشت
#تجلی_اعظم
@aqlemonavar
هو الغنی العزیز
بیماری و دینداری ۱
بشر امروز پس از پیشرفتهای گوناگون علمی و تکنولوژیکی، خود را در اوج کمال و بینیازی میدید. جهشهای علمی فراوان، این برداشت را فزونی میداد که انسان، محیط و مسلط بر جهان طبیعت شده است و برای گردش زندگانی خویش، به چیزی در فراطبیعت نیاز ندارد. اما ذرهای ناچیز بهنام «ویروس کرونا» بینیازی خیالی ما را درهم کوبید.
ویروسی که حتی با چشم مسلح بهسختی دیده میشود همه سازوکارهای علمی و فرایندهای تکنولوژیکی بشر را در نوردید و زندگی را در کره خاکی به تنگنا کشانید. انسان با همه پیشرفتهای چشمگیر، تاکنون پیشگری و درمان قطعیای برای این بیماری همهگیر ندارد و به خانهنشینی و گریز از بیماری روی آورده است.
اکنون بسیاری از مردم و حتی دانشمندانی که باوری به فراطبیعت نداشتند، نیز دست به نیایش برداشته و به امر قدسی روی آوردهاند.
اساسا، علم در نگاه برخی، در برابر دین است و فزونی هریک از این دو جریان به رکود جریان روبرو میانجامد. ازاینرو گاهی که علم در قله شکوفایی خویش بشر را سرمست رفاه میکند، باورهای فراطبیعی رنگ میبازند. و گاهی مانند امروز که علم پاسخگوی نیازهای بشر نیست، مردم به دین و امر قدسی رو میآورند.
جهش ویروس کرنا، چه پدیدهای طبیعی باشد و چه پرداخته آزمایشگاههای جنگجویان خیرهسر، سرانجام داروی خود را پیدا میکند و مهار میگردد. اما جهشهای دیگر و درمانهای دیگری در کار است، که انسانهای سبکسار را میان پذیرش علم یا دین، مردد میکند.
آیا هنگام آن نیست که انسان بهروشی منطقیتر تکلیف خود را با امر قدسی یا همان خدا روشن نماید؟ گرچه ویروسهایی اینچنین، زمینه شایستهای بر بازشناسی ناچیزی و نیاز بشر به چیزی در ورای طبیعت است، اما بهزودی تب کرونا نیز فروکش خواهد کرد و این احساس شایسته عجز دربرابر نظام هستی، نیز به احساسهای دیگری جابجا خواهد شد. و مسئله علم و دین، و رابطه طبیعت و فرا طبیعت همچنان در تردید برجای میماند.
پاسخ این مسئله نیازمند موشکافی بیشتری است که از عهده حس خارج و بر عهده عقل آدمی است. بااینهمه همین حس ناتوانی و ناچیزی که در اثر بیماری در آدمی پدید آمده، دستمایهای شایسته برای رویآوری به ملکوت یا همان فراطبیعت خواهد بود.
مردم گوشه و کنار جهان، این روزها که راههایی طبیعی را بسته مییابند به راههای فراطبیعی رو آوردهاند و نیایش را بهمثابه دالان ارتباط با امر قدسی برگزیدهاند. گرچه مردم این راهکار را پیشتر در مسجد و کلیسا آموخته بودند اما امروز نه از سر مفاهیم پیشآموخته، بلکه بهعنوان رویش تجربهای از درون، به نیایش روی میآورند. چنین رویکردی بسیار مغتنم است و نوید شکوفایی فطرت آدمی و بازگشت حقیقی به دین خاتم را وعده میدهد.
گویی این روزها مردم بیآنکه متوجه باشند این نشانه الهی را در دل زمزمه میکنند: «یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله والله هو الغنی الحمید».
اما این حس درونی و مرموز، اگر با استدلال عقلی و شهود قلبی، پشتیبانی نشده و روشن نگردد، برجای نخواهد ماند. و در رویارویی با نخستین حسهای متضاد، بیفروغ خواهد شد.
اکنون عقل که زبان مشترک فطرت انسانهاست، میتواند این ندای درونی را به نوری روشن و پایدار مبدل سازد که دربرابر طوفان شبههها استوار ماند.
#یادداشت
#بیماری_و_دینداری
#علم_و_دین
#فقر_ذاتی
@aqlemonavar
پیامبر خاتم (ص):
خداوند نور حسین را شکافت و از آن بهشت و چشمروشنی [بهشتی] را آفرید... پس حسین والاتر از بهشت و چشمروشنیها است.
(مجلسی، بحار الانوار، ج۲۵، ص۱۶)
#حدیث
@aqlemonavar
هو الرحمن
تجلی تسبیح ۱
آموزه «وحدت وجود» از پیچیدهترین و چالشانگیزترین تعالیم عرفانی است که پیروان و مخالفان سرسختی دارد. این آموزه از نگاه عارفانْ توحید ناب و در ذهن مخالفان کفری آشکار خوانده میشود.
البته تفسیر موشکافانه «وحدت وجود» کار دشواری است که به ورزیدگی عقلی و پاکی درونی نیاز دارد. عارفان نیز تقریرهای گوناگونی از آن بهدست دادهاند.
نکته اشتراک همه این تفسیرهای گوناگون، ویژهبودن هستی به حقتعالی است؛ بهگونهای که آفریدگان تنها از تابش و درخشش هستی بهرهمندند نه از خود آن. هستی مانند نوری است که چون میدرخشد آفریدگان را نمایش میدهد.
بهباور برخی عارفان هستیای که با سریان خویش، تعینهای آفرینش را پدید آورده، همان ذات الهی است. بنا بر این دیدگاه، ذات حق، ساری در اشیاست و در هر جایگاهی بهگونه ویژهای نمایش یافته است. این خوانش از وحدت وجود با مخالفت شدید فقیهان و متکلمان روبرو شده و پندار حلول و اتحاد را دامن زده است.
اما دسته دیگری از عارفان براین باورند که ذات غیبی حق از دسترس ادراک آدمی بیرون است. تنها چیزی که درباره او، آنهم از سر ناچاری، میتوان گفت، خود هستیِ سِرِه و بیهیچ آمیختگی است. بنابراین ویژگی «سریان» و «پر کردن متن عالم» نیز حکمهایی هستند که نمیتوان به ذات غیبی او نسبت داد.
درنتیجه آنچه متن عالم را پر کرده، ظهور بیکران و فعل بیپایان الهی است. تجلی یگانه حق چنان بیکران است که با امتداد خویش، مراتب تعینهای آفرینش را پدیدار میکند و ذات غیبی حق ورای اینگونه احکام است.
دیدگاه دوم با تایید بیشتری ازسوی متنهای دینی روبرو است؛ برای نمونه قرآن حکیم میفرماید: «أینما تولوا فثم وجه الله»، «إن رحمتی وسعت کل شی». در اینگونه آیات خبری از ذات حق نیست، در عوض «وجه» و «رحمت» خدا را ساری در اشیا میداند.
براینپایه مراد از روایاتی چون «داخل فی الاشیا لا بالممازجة و خارج عنها لا بالمزایله» همان چهره و نمود خداست، نه ذات او. ذات غیبی حق مصداق دسته دیگری از روایات است که میفرمایند: «إن الله خلو من خلقه و خلقه خلو منه».
امام رضا (ع) در گفتگو با عمران صابی، رابطه حق و خلق را به شخص و تصویر آیینه همانند کردهاند. شخص هنگامیکه در برابر آینه میایستد ذات او به حضور در آینه متصف نمیشود. آنچه به حضور و سریان در صورت آیینه متصف میگردد تنها نمود و نمایشی است که ذات شخص در آینه افکنده است. ازاینرو بهتر است دیدگاه دوم «وحدت نمود» نامیده شود.
حکیم مدرس زنوزی در یکی از اشعار خود این معنا را بهزیبایی به نظم کشیده است. ایشان نمونه مشهور «دریا و امواج» را نه میان ذات و آفریدگان، بلکه میان فعل (ظهور) حق و آفریدگان برقرار کرده است.
بر پایه «ما امرنا الا واحدة» خداوند یک أمر (کُن آفریننده) ممتدی دارد که فعل و ظهور ممتدی را سبب میشود. درنتیجه کثرت افعال و ظهورات، همگی در متن همین ظهور بیکران تحقق مییابند. ازاینرو فخرالدین عراقی میگوید:
«همه عالم صدای نغمه اوست
که شنید این چنین صدای دراز»
و حکیم زنوزی میفرماید:
«فعل حق دریا و عالم موج اوست
خاک چون عنقا و آدم اوج اوست
در حضیض موج او بس اوجهاست
موجها دریا و دریا موجهاست»
زبان عالم غیب؛ حافظ شیرازی نیز چه زیبا سروده است:
«حسن روی تو به یک جلوه که در آینه کرد
این همه نقش در آیینه اوهام افتاد
این همه عکس می و نقش نگارین که نمود
یک فروغ رخ ساقی است که در جام افتاد».
براینپایه میتوان تبیین زیبایی از تسبیح آفرینش بهدست داد...
#یادداشت
#تجلی_تسبیح_۱
#وحدت_وجود
#وحدت_نمود
@aqlemonavar
امام مهدی (ع):
أنا خاتم الاوصیاء بی یَدفع اللهُ البلاءَ عن اهلی و شیعتی
من پایانبخش اوصیا هستم و خداوند بهمن بلاها را از دودمان و پیروانم میزداید.
(شیخ طوسی، الغیبة ، ص۲۴۶)
#حدیث
@aqlemonavar
قرآن حکیم:
لَّهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَ ظَاهِرُهُ مِن قِبَلِهِ الْعَذَاب؛ برای آن [دیوار میان بهشت و دوزخ] دری است که درونش رحمت و از ناحیه بیرونش عذاب میباشد
(حدید؛ ۱۳)
🌷🌷🌷
امام حسن عسكری (ع):
ما مِن بَلِيّةٍ إلاّ وللّه ِفيها نِعمَةٌ تُحيطُ بِها؛ هيچ گرفتاریی نيست جز آنكه نعمتى از خداوند آنرا دربر گرفته است.
(بحارالانوار، ج۷۸، ص۳۷۴)
#حدیث
@aqlemonavar
در قدر مقام تو، بس این سخن مولا:
«من عَلَّمَنی حرفاً، قد صَیَّرَنی عَبداً»
روز معلم گرامی باد.
@aqlemonavar
ای خدیجه دلاوری کردی
بهر اسلام مادری کردی
دیگری گرچه نام مادر برد
با سکوتت تو خواهری کردی
در دل خاتم است، مهر شما
مال و جان، صرف دلبری کردی
چشم بد کور ای جهانبانو
عاقبت چه شوهری کردی
وه که بر همسر یگانه خود
تو یگانه چه دختری کردی
رفتی و در دل محمد عشق
غم دیدار بستری کردی
دل آیینهات همین لحظات
نور پردازیّ دیگری کردی
نم اشکی نشست گوشه چشم
مادرم شکر، مادری کردی
#روحالله_سوری
۱۳۹۷/۳/۵
#شعر
@aqlemonavar
پیامبر خاتم (ص):
قالَ اللّهُ تباركَ و تعالى: كُلُّ عَمَلِ ابنِ آدَمَ هُو لَهُ، غَيرَ الصِّيامِ هُو لي و أنا أجزِي بهِ
خداوند تبارك و تعالى فرمود: همه كارهاى فرزند آدم برای [خود] اوست، مگر روزه كه برای من است و پاداش آنرا خودم مىدهم.
(الخصال، ص۴۵، ح۴۲)
#حدیث
@aqlemonavar
بسم الله الرحمن الرحیم
حقیقت سلبی روزه
عبادت در پندار عامیانه، ابزاری برای دستیابی به بهرههای بهشتی است. چنانکه گونهای از داد و ستد میان بنده و خداوند در کار است. بدین روی حق تعالی با پندار بندگان خویش همراهی کرده و میفرماید: «ان الله اشتری من المونین و المومنات باموالهم و انفسهم». مانند پدری که با کودک خود همراهی کرده و اسباب بازی او را (که خود پدر به او بخشیده) از او میخرد، تا پاداش برتری به او بدهد.
بشر میپندارد که با عبادت چیزی بهنام «ثواب» بهدست میآورد و آنرا در ازای بهشت به خداوند میفروشد. اما حقیقت این است که عبادت به دست آوردن نیست، از دست دادن است.
انسان در زندگی دنیا بارهای زیادی به خود بسته، که بردن آنها به جهان دیگر، مایه سنگینی و گرفتاری اوست. عبادت این بارها را میاندازد و آدمی را رها میسازد.
تشخص موهومی که بشر در زندگی دنیا برای خود ساخته، بسیار خطرناک و آزاردهنده است. و عبادت رفته رفته این «من»های موهوم را محو نموده، حقیقت آدمی را آشکار مینماید که همان فقر و ربط الی الله است؛ «یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله و الله هو الغنی الحمید».
کمال پایانی آدمی، یافت این فقر و شهود نمودبودن خویش است. و عبادت مجرای یافتن این فقر است. فقری که تاج بندگی و افتخار آدمی است؛ «الفقر فخری».
برخلاف پندار عمومی، عبادت به خود بستن و پَربار شدن نیست، بلکه از خود گسستن و فانی گشتن است.
اما چرا چنین توهمی برای بشر ایجاد شده که عبادت را گونهای داد و ستد پنداشته است؟ بیتردید نداشتن شناختی ژرف از حقیقت خویش، خاستگاه اصلی چنین پنداری است. اما برخی عوامل بیرونی نیز به آن دامن میزند.
برای نمونه بیشتر عبادتها از سنخ فعلاند؛ یعنی کاری است که نفس انسان بهکمک بدن عنصری انجام میدهد؛ نماز، جهاد، پرداخت خمس و زکات و... همگی فعلاند. و انجام فعل توهم کسب و دارایی را در بشر فزونی میبخشد.
در میان همه عبادتها، تنها روزه از سنخ ترک است؛ روزه عبارت است از ترک خوردن، آشامیدن و... . در روزه، برخلاف نماز و دیگر عبادات، هیچ کاری انجام نمیشود. بلکه خیلی کارها ترک میگردد. ترک، به حقیقت عبادت، که فنا و خودباختن است، بسیار نزدیکتر است.
آدمی با روزه، کمتر پندار کسب و دارایی خواهد داشت؛ چون کاری انجام نداده تا چنین پنداری داشته باشد. روزه، نکردن برخی کارهاست، نه انجام آنها.
خداوند در حدیث قدسی فرمود: «الصوم لی و انا اجزی به؛ روزه برای من است و خود پاداش اویم». چنین تعبیر بلندی درباره نماز و دیگر عبادتها وارد نشده است. شاید بدین جهت که روزه، عبادتی از سنخ ترک است، که فنا و نفی خود، در آن نمایانتر است. هنگامیکه بنده، خود را قربانی خدا نمود، خداوند پاداش و دیه اوست؛ «من قتلته فانا دیته».
اکنون اگر به روزه عوام، خواص و خاصالخواص توجه شود، این معنا روشنتر خواهد شد. روزه عوام ترک برخی کارهاست که در رساله عملیه یاد گردیده است. روزه خواص، ترک اخلاق زشت و روزه خاصالخاص ترک خود، بهگونه کلی، است. که مراتب سهگانه فنای در توحید افعالی، صفاتی و ذاتی را در پی دارد.
هنگامیکه آثار «من» از مراتب سه گانه فعل، صفت و ذات، برچیده شد، حقیقت «هو» در این مراتب خواهد نشست. چه بسا مراد از حدیث «الصوم لی و انا اجزی به» همین معناست، که بقای پس از فنا را نوید میدهد.
علامه حسنزاده آملی چه زیبا فرمود: «الهی! همه گویند بده و حسن گوید بگیر».
#روحالله_سوری
#یادداشت_علمی
#روزه
#فنا
#بقا
@aqlemonavar
گفت شاعر که: بیقرار از عشق
به «نجف»، لا یمکن الفرار از عشق
به لب بسته این ترانه آهسته
تا رسیدم سوی آستانه آهسته
سرم آمد به سجده، گونه به خاک
تا دهد بار، خواجه افلاک
گوشهٔ صحنِ خلوتی به سکوت
بنشستم برابر ملکوت
گنبد آنگاه دلربایی کرد
گُلدَسِه، دیده را هوایی کرد
سر روی زانو و رها گشتم
فارغ از کل ماجرا گشتم...
ای بزرگْ آستان، پدر! پسرم
دست لطفی بکش به روی سرم
بیپناه آمدم، پناهم باش
لحظهای همنشین آهم باش
چه بگویم از این زمان دو رو
نارفیقانِ این جهان دو رو
دلم از درد، پیچ در پیچ است
کار دنیا به یکسره هیچ است
بگذریم ای پدر، تو والایی
نه سزاوار شِکوهٔ مایی
آستانت چقدر پابرجاست
عرش گویی که در برابر ماست...
به حرم رفتم آه، غوغایی است
این حرم نیست، بلکه دریایی است
موج در موج و ملتهب دریا
بیکران است و منشعب دریا...
گفت: حاجتت؟ فروماندم
به تحیر ز گفتگو ماندم...
دل گشودم که خود چه خواهد داد
کاش این لحظه قلب را بگشاد...
اندکی گذشت تا که درون
اینچنین فکند سوی برون:
تو سُروری به کام اهل قبور
تو غنایی برای کل فقیر
تو لباس غریبِ عریانی
تو برای مریض، درمانی
سوء حالم، تو حسن حال، نما
فارغ از خیلِ قیل و قال، نما
دل «تنها» تو را فقط خواهد
نود آید، همینکه آید صد
#روحالله_سوری
۱۳۹۵/۱۱/۲۰
#شعر
@aqlemonavar
امیر مومنان (ع):
إنّ ليلة القدر في كلّ سنة و إنّه ينزّل في تلك اللّيلة أمر سنة و لذلك الأمر ولاة من بعد رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله. فقال له ابن عبّاس: من هم؟ قال: أنا و أحد عشر من صلبي أئمّة محدّثون.
همانا در هر سال شب قدری است و در آن امر سال پایین میآید و براى اين نزول پس از رسول خدا (ص) سرپرستانی است. ابنعباس پرسيد: آنها كه هستند؟ [امام] فرمود: من و يازده تن پیشوایانی پیدرپی از دودمانم.
(کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۳۲)
#حدیث
#شب_قدر
#منزل_ملائک
@aqlemonavar
امام سجاد (ع) در شب بیست و هفتم ماه رمضان، از آغاز تا انجام شب میفرمود:
اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي التَّجَافِيَ عَنْ دَارِ الْغُرُورِ وَ الْإِنَابَةَ إِلَى دَارِ الْخُلُودِ وَ الِاسْتِعْدَادَ لِلْمَوْتِ قَبْلَ حُلُولِ الْفَوْت
(الإقبال بالأعمال الحسنة، ج۱، ص۴۰۲)
#حدیث
@aqlemonavar
هدایت شده از به سوی سماء
بسم الله الرحمن الرحیم
دار غرور، همان زندگی دنیاست؛ جایگاهی فریبنده که انسان را از حقیقت هستی دور و به پندارهای دروغین سرگرم میکند؛ «أنما حیاة الدنیا لعب و لهو... و ما متاع الحیاة الا متاع الغرور» (حدید؛ ۲۰).
گرچه دنیا بخشی از آینه عالم است که حقیقت را بازتاب میدهد. اما خودنمایی این تصویر، بهاندازهای است که گاه دیدن حقیقت در متن آنرا دشوار میسازد.
از سوی دیگر خورشید حقیقت آنچنان نورانی و سوزنده است که دیدار بیواسطه او ممکن نیست. بنابراین برای دیدار او باید به صورتهای آینه نگریست و در دل آنها او را دید. ازاینرو آینه عالم و تعینهای موجود در او بهترین راه دیدار حقیقتاند؛ «فخلقت الخلق لکی اعرف».
اما آینه در عین سودمندی یادشده، چالشهایی نیز دارد؛ زیرا انسان را به خود سرگرم کرده و از توجه به حقیقت باز میدارد. درنتیجه نه میتوان آینه را شکست و مستقیم به حقیقت نگریست و نه میتوان در آینه غرق شد و از حقیقت باز ماند. هردوی این تندروی و کندروی نارواست.
راهی که پیشوایان دینی پیشنهاد میدهند «تجافی» است. تجافی یعنی نیمخیز بودن در زندگی فریبانگیز دنیا. نه ترک و رهایی دنیا و نه غرق و انغمار در دنیا، بلکه نیمخیز بودن.
تجافی یعنی عبور از صورت به معنا؛ دیدن شخص در دل عکس؛ رویارویی با اسمایی که در کنه آفریدگان نهاده شده؛ دیدن روی پر فروغ حقیقت در فراز و فرود عالم؛ «اینما تولوا فثم وجه الله».
اگر از غرور و فریبندگی آینه رها شدی به سرای جاوید میرسی. یعنی حقیقت را در همه صورتهای آینه میبینی و این «دار خلود» است؛ زیرا دیدار حقیقت مقصد پایانی و قرارگاه آدمی است.
با این شهود مییابی که هیچ استقلالی در صورتها نیست و خودنمایی آنها گمانی ناروا بود که اکنون ناپدید شد؛ «الحقیقة محو الموهوم».
این شهود تو را به حقیقت تسلیم میکند و تو اختیارت را که نماد خودبینی توست در اختیار او فدا میکنی و جز به فرمان او رفتار نمیکنی. رفتهرفته ملکوت خود را به حقیقت سپرده و امانت الهی را بازپس میدهی. این مرگ، حیات بیکران الهی را در تو سرازیر میکند. گویی که همه اسما را دریافته و همه ملائکه را پذیرا شدهای.
پس روح حقیقت در تو دمیده میشود و ملائک را به سجده وا میدارد. آنگاه همه اسما در یکتایی اسم اعظم پیچیده میشوند و تو آینه تمامنمای او میشوی.
پس تو را فرمان میدهد که از آنچه در تو تابیده سخن گویی و تو به ترانه توحید لب میگشایی: «قل هو الله احد الله الصمد...».
#ر_س
#شب_قدر
#تجافی_دارغرور
#آینه
@sooyesama
هدایت شده از به سوی سماء
پیامبر خاتم (ص):
من أحيا لَيلةَ العِيدِ و لَيلةَ النِّصفِ مِن شَعبانَ، لَم يَمُتْ قَلبُهُ يَومَ تَموتُ القُلوبُ
هرکس شب عید (فطر) و شب نیمه شعبان را زنده بدارد، به روزی که دلها میمیرند، دلش نخواهد مرد.
(ثواب الأعمال، ص۷۷)
@sooyesama
هدایت شده از به سوی سماء
هو الحی
«طعم مرگ»
نگرانی از مرگ، بخشی از طبیعت انسانی است؛ زیرا مرگ، بهیکباره انسان را از همه داراییهای دنیا جدا کرده و به سرایی ناشناخته رهسپار میکند. انسانها میکوشند به کمک استدلالهای عقلی به این دست نگرانیها، پاسخ دهند.
برای نمونه عقل استدلال میکند که حقیقت انسان، نفس اوست و تعلقات دنیا این مرغ ملکوتی را از پرواز به آسمان حقیقت باز میدارد. بااینهمه هنگامیکه آدمی با خود خلوت میکند وابستگی پنهانی به داراییهای دنیا احساس میکند که مرگ را در کامش تلخ مینماید.
اما گروهی از مردم هستند که تجربهای نزدیک به مرگ داشته و برای لحظاتی عروج به عالم بالا چشیدهاند. گزارشهایی که ایشان از تجربه مرگ و شیرینی آن میدهند جالب توجه است. برخی از ایشان پس از مرگ شیرینی و رهایی زایدالوصفی را تجربه میکنند که بهیکباره همه نگرانیها و وابستگیهای دنیا را فراموش مینمایند.
آنچه ایشان در مییابند نوری مهربان است که در آغوش او به ادراک همه اسرار زندگی خویش پی میبرند. بهگونهای که مییابند همه رویدادهای تلخ و شیرین زندگی، پروسهای هوشمند برای تربیت و تکامل آنها بوده است.
تجربهگران مرگ در آغوش نور الهی گونهای گرمای محبتبخش را تجربه میکنند که در هنگام این تجربه، همه نگرانیهای پیشن را فراموش کرده و جز شیرینی اتصال به هستی، ادراکی ندارند.
با شنیدن این سخنان، با خود میاندیشم که آنچه تجربهگران مرگ چشیدهاند، خود خداوند نیست؛ زیرا ایشان در آغاز سفر معنوی خویش قرار داشتهاند و قاعدة تجلیهای مثالی خدا را دریافتهاند. اکنون اگر بالاتر میرفتند و به اداراک تجلیهای عقلی و الهی میرسیدند چه حالی داشتند؟
با این بیان، راز نیایش امام سجاد (ع) در شب ۲۷ رمضان که تا سحر تکرار کردهاند، اندکی روشن میشود. شاید حافظ نیز همین معنا را نشانه رفته است:
روی بنمای و وجودم همه از یاد ببر
خرمن سوختگان را همه گو باد ببر...
#ر_س
#طعم_مرگ
@sooyesama
عقل منور
با توجه به پایان یافتن نمط سوم از کتاب «شرح الاشارات و التنبیهات» درباره «نفس»، خلاصهای از مباحث نف
به امید الهی بارگزاری نمط چهارم از «شرح الاشارات» از امروز آغاز میشود.
@aqlemonavar
078 esharat-ostad souri.mp3
22.78M
#شرحالإشاراتوالتنبیهات
(ج۷۸) نمط۴ (از: النمط الرابع فی الوجود و علله)
[نکاتی درباره دعای نور]
#استاد_سوری
@aqlemonavar
079 esharat-ostad souri.mp3
24.47M
#شرحالإشاراتوالتنبیهات
(ج۷۹) نمط۴، فصل۱ (از: تنبیه)
[نکاتی درباره الطاف پنهان در بلایا]
#استاد_سوری
@aqlemonavar
هدایت شده از به سوی سماء
انسان میخواهد به حق مطلق برسد تا فانی در خدا شود... اگر جنابعالى [گورباچف] ميل داشته باشيد در اين زمينهها تحقيق كنيد، میتوانيد دستور دهيد كه صاحبان اين گونه علوم علاوه بر كتب فلاسفه غرب در اين زمينه، به نوشته هاى فارابى و بوعلى سينا رحمة اللَّه عليهما، در حكمت مشاء... و نيز به كتابهاى سهروردى - رحمة اللَّه عليه- در حكمت اشراق مراجعه نموده...
و از اساتيد بزرگ بخواهيد تا به حكمت متعاليه صدرالمتالهين - رضوان اللَّه تعالى عليه و حشره اللَّه مع النبيين و الصالحين- مراجعه نمايند...
ديگر شما را خسته نمیكنم و از كتب عرفا و بخصوص محى الدين ابن عربى نام نمیبرم، كه اگر خواستيد از مباحث اين بزرگمرد مطلع گرديد، تنى چند از خبرگان تيزهوش خود را كه در اين گونه مسائل قوياً دست دارند، راهى قم گردانيد، تا پس از چند سالى با توكل به خدا از عمق لطيف باريكتر ز موى منازل معرفت آگاه گردند، كه بدون اين سفر آگاهى از آن امكان ندارد.
#امام_خمینی
(صحيفه امام ج21 ،ص 224 و 225 ؛ نامه به گورباچف)
@sooyesama
امام حسین (ع):
كتَابُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى أَرْبَعَةِ أَشْيَاءَ عَلَى الْعِبَارَةِ وَ الْإِشَارَةِ وَ اللَّطَائِفِ وَ الْحَقَائِقِ فَالْعِبَارَةُ لِلْعَوَامِّ وَ الْإِشَارَةُ لِلْخَوَاصِّ وَ اللَّطَائِفُ لِلْأَوْلِيَاءِ وَ الْحَقَائِقُ لِلْأَنْبِيَاءِ
کتاب خداوند بر چهار چیز [بنا شده] است: عبارت، اشاره، لطائف و حقائق. عبارت برای عموم مردم و اشاره برای خواصّ است. لطائف برای اولیاء خدا و حقائق برای پیامبران است.
(بحارالانوار، ج۹۲، ص۲۰)
#حدیث
#مراتب_قرآن
@aqlemonavar