💎ویژگیهای روحی و اخلاقی #ادیب_ثانی
📊 ادیب دوم بسیاری از خصوصیات و خصال را از استادش به ارث برده بود. ادیب انسانی آزاده بود. مناعت طبع داشت. از تملق و ریا دوری میجست. به امور دنیوی، مقامات و شخصیتها بیاعتنا بود. به اهلبیت علیهمالسلام بهویژه حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام و حضرت صدیقه کبری سلاماللهعلیها ارادت ویژه داشت و هنگام بردن نام مقدس آنان اشکش جاری میشد.
📚هنگام تدریس روی زمین مینشست. یک دستمال تمیز جلویش بود و هر وقت اسم مبارک حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها را میبرد اشکش جاری میشد و با آن دستمال اشکهایش را پاک میکرد. اشعاری هم در مظلومیت صدیقه طاهره سلاماللهعلیها سروده است. ادیب دوم به امام راحل رادتمند بود. اصلاً وجوهات قبول نمیکرد. ماهی سه تومان از طلبهها شهریه میگرفت و مطول درس میداد. برای سیوطی هم ماهی دو تومان میگرفت. خودش میگفت: من در وجوهات احتیاط میکنم و وجوهات قبول نمیکنم چون تدریس من ادبیات است.
📆 در تدریس منظم بود. روحیه شاگردپروری داشت. او هیچ روزی درس را تعطیل نکرد حتی در تابستان هم درسش دایر بود. در طول سال بهجز جمعهها فقط سه روز تعطیل بود، عاشورا، 21 رمضان روز شهادت حضرت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام و روز اول عید نوروز. بقیه سال را درس میداد. درس ایشان همتنها تدریس ادبیات و منطق نبود بلکه در اخلاقیات هم خیلی مقید بود.
📚 درس ایشان سنگین بود. چون درسش همه چیز داشت تنها مطلب کتاب را نمیگفت. ایشان به تناسب از تاریخ و طب و اصول و فلسفه میگفت. درس مطول ایشان دو و نیم ساعت طول میکشید. لذا بعضیها طاقت نمیآوردند و نمیتوانستند هضم کنند.
🎤 خوشبیان بود. کلمات را بسیار شمرده و صحیح تلفظ میکرد. او شاگردان ممتازی را تربیت کرد و تحویل حوزههای علمیه داد. اول هر ماه از طلاب ثبتنام میکرد و شهریهای مقرر میکرد و بهوسیله همان شهریه نیز امرار معاش میکرد.
🗞 آثار علمی
از شیخ محمدتقی ادیب نیشابوری دوم آثار قلمی و ادبی به یادگار مانده است که عبارتند از: گوهر تابنده، آییننامه، ستایشنامه، طریقتنامه، حدیث جان و جانان، رساله یعقوبیه، مجمع راز، فیروز جاوید، آسایشنامه، تاریخ ادبیات عرب، تاریخ ادبیات ایران، تابش جان و بینش روان، البدایة والنهایه، گوهر مراد، رساله قافیه و آرایش سخن.
⚡️ادیب دوم در 20 ذیالحجه 1396 قمری برابر با 21 آذر 1355 شمسی، در سن 81 سالگی در حالتی که ذکر شریف «یا علی» بر زبان داشت به رحمت ایزدی پیوست و در زاویه غربی صحن عتیق حرم مطهر امام رضا علیهالسلام به خاک سپرده شد.
🏫«قرارگاه زبان و ادبیات عربی حوزه علمیه خراسان»
🆔 @arabicliteraturehozehkh
✳️ تصویری دیگر از شیخ محمد تقی راموز بهاور معروف به ادیب ثانی (1396 ق _ 1315 ق)
🏫«قرارگاه زبان و ادبیات عربی حوزه علمیه خراسان»
🆔 @arabicliteraturehozehkh
📖 #آشنایی_با_نویسنده #عثمان_بن_جنی
👨🏫ابو الفتح عثمان بن جنى موصلى
📅 زمان حیات یا وفات: ( 392 - 321 ق)
✳️ « ابن جنى، ابوالفتح عثمان بن جنى موصلى»، عالم به صرف و نحو، لغت و ادب عرب مىباشد. پدر او برده اى رومى از آن سليمان بن فهد ازدى موصلى بود كه« جنى» نام داشت و جنى خود به گفته سيوطى معرب گنى است.
🔹 ابن جنى در موصل زاده شد. از دوران كودكى و نوجوانى او اطلاعى در دست نيست. جز اينكه در آغاز جوانى، در جامع موصل، به تدريس صرف مشغول بوده است. در آن هنگام، ابو على فارسى بر آن ديار گذشت و مدرس جوان را در مسأله اى صرفى آزمود. چون ابن جنى از دادن پاسخ عاجز ماند، در سلك شاگردان ابوعلى درآمد و تا درگذشت استاد، يعنى چهل سال تمام، در سفر و حضر، ملازم او شد. به اعتبار اين چهل سال، آغاز آشنايى او و ابوعلى را در 337 ق مى توان پنداشت.
🔸 از ديگر استادان او مى توان از: محمد بن حسن ابوالعطار مقرى، ابى حاتم، و قطرب نام برد. نيز چنين استنباط مىشود كه آغاز زندگى و تحصيلات وى در موصل بوده و در خدمت احمد بن محمد ابوالعباس موصلى( اخفش دوم) علم نحو آموخته است. ابن جنى گر چه دست پرورده ابوعلى و برجسته ترين شاگرد او به شمار مى آيد، اما استادان ديگرى نيز در عراق، موصل و شام داشته و خود در اجازه نامه هاى كه به نام حسين بن احمد بن نصر، نوشته به اين امر تصريح كرده است. از جمله استادان او، متنبى است.
🔹 مصاحبت هاى اين دو بيشتر در حلب و در خلال سال هاى 337 تا 346 ق بوده است، چه متنبى در آن هنگام در دربار امير سيف الدوله به سر مى برده است. ابن جنى با آنكه تا پايان عمر ابوعلى عنوان شاگردى او را داشته، قبل از درگذشت او، خود استادى بزرگ به شمار مى آمده و شمارى از كتابهاى خود را در حيات استاد، تأليف كرده و مورد تحسين او واقع شده است و پس از درگذشت استاد به جانشينى او بر مسند تدريس در بغداد تكيه زده و در عالم ادب، رياست به وى منتهى شده است.
🔸 ابن جنى شاگردان بسيارى تربيت كرده كه بعدها خود از دانشمندان بنام در ادب عرب شدهاند؛ از جمله معروف ترين آنهاست: ابوالقاسم عمر بن ثابت ثمانينى، ابوالحسن على بن عبيدالله سمسمى، ابواحمد عبدالسلام بصرى، على بن زيد قاشانى( كاشانى)، ثابت بن محمد جرجانى، ابوعبدالله حسن بن احمد بن نصر، محمد بن عبدالله بن شاهويه.
🔹 وى با امرا، سلاطين و برخى از بزرگان عصر خود ارتباط و مراوده داشته است و به نقل ابن قفطى، در خاندان ديلميان: عضدالدوله و فرزندانش را خدمت كرد و كتاب« البشرى و الظفر» را نيز در تفسير بيتى از اشعار عضدالدوله براى همو نوشت. ابن قفطى نوع خدمت ابن جنى را نزد اين شهرياران معلوم نكرده است. برخى به استناد نوشته ياقوت، ابن جنى را كاتب انشاء دربار عضد الدوله و صمصام الدوله دانسته اند.
🔸 بى شك ابن جنى مانند استاد خود ابوعلى فارسى به مذهب اعتزال مى گراييد. او در بحث از برخى مسائل نحوى مطالبى آورده است كه بر مذهب او دلالت تمام دارد. مؤلفان شيعى او را شيعى مذهب مىدانند و ظاهراً چند عامل باعث چنين تصورى شده است: از جمله آنكه وى با شريف رضى و سيد مرتضى بسيار نزديك بود و نيز بر امام على و اهل بيت( ع) به روش شيعيان درود مى فرستاد.
🔹 ابن جنى دانشمندى بنام و مبتكر در صرف و نحو، لغت، قرائت، ادب، بلاغت، شعر و عروض و قافيه به شمار آمده است و گواه اين مطلب، آثار و تأليفات او در اين موارد و اظهار نظر دانشمندان و محققان درباره اوست. ثعالبى او را محور و قطب زبان عربى معرفى كرده است. ياقوت او را از حاذقترين و عالمترين مردان ادب، لغت، صرف و نحو برشمرده و معتقد است احدى در علم تصريف و اصول و فروع آن، عالم تر و استوارتر از او وجود ندارد. فيروز آبادى از وى به عنوان امام يگانه و صاحب تأليفات مهم و ابتكارات عجيب نام برده است.
🔸 وى در هيچ رشته اى، در حد علم تصريف، تبحر نداشته است. كتابهاى او در تصريف، مبين روش و اسلوب زيبا و محكم او در بحث، بررسى و تنظيم مباحث صرفى است. او در اشتقاق لغت، مبحث جديدى به نام اشتقاق اكبر مطرح كرده است كه به گفته آدام متز، نتايج آن تا امروز ادامه دارد و هيچ يك از علماى لغت، توفيقى بزرگتر از اين بدست نياورده اند. غالباً او را مؤسس و مبدع اين مبحث مى دانند.
🔹 وى نخستين كسى است كه به مبدأ و ريشه زبان نيز توجه كرده است. او به پديدآمدن لغات و اسامى اشيا مى پردازد و منشأ اجتماعى و قراردادى و نحوه پيدايى و گسترش آن را در جامعه نشان مى دهد.
🔗 ادامه دارد ....
🏫«قرارگاه زبان و ادبیات عربی حوزه علمیه خراسان»
🆔 @arabicliteraturehozehkh
🔗 ادامه از قبل ...
📚تأليفات:
وى آثارى مهم و ارزشمند در صرف، نحو، لغت، قرائت، شعر و ادب، دستور زبان و فقه اللغه تأليف كرده كه به بيش از 50 جلد مىرسد. از آن جمله است:
1- الخصائص.
2- المحتسب فى تبيين وجوه الشواذ القراءات و الايضاح عنها.
3- المنصف شرح لكتاب التصريف.
4- الالفاظ المهموزه.
5- تفسير ارجوزة ابى نواس.
6- التمام فى تفسير اشعار هذيل مما اغفله ابوسعيد السكرى.
7- الخاطريات.
8- سرالصناعة.
9- شرح مستغلق ابيات الحماسه و اشتقاق اسماء شعرائها.
10- علل التثنيه.
11- الفتح الوهبى على مشكلات المتنبى يا تفسير معانى ديوان المتنبى يا شرح صغير.
12- الفسر يا تفسير ديوان المتنبى الكبير.
13- اللمع فى العربية.
14- مختصر التصريف على اجماعة.
15- مختصر العروض و القوافى.
منبع:
دائرة المعارف بزرگ اسلامى، جلد سوم، ص 252- 257.
« نويسنده مقاله: محمد رضا موسوى».
🏫«قرارگاه زبان و ادبیات عربی حوزه علمیه خراسان»
🆔 @arabicliteraturehozehkh
📖 #آشنایی_با_نویسنده #کمال_الدین_بن_محمد_الانباری
👨🏫كمال الدين عبدالرحمن بن محمد بن ابى سعيد بن انبارى
📅 زمان حیات یا وفات: ( 577 - 513 ق)
✳️ « ابن انبارى يا انبارى، ابوالبركات عبد الرحمن بن محمد، كمال الدين»، در 4 ربيع الثانى 513 (15 ژوئيه 1119م) در شهر انبار به دنيا آمد.
🔹وى كه نحوى، لغت شناس، فقيه و محدث بود، در انبار، نزد پدر و خليفة بن محفوظ، حديث شنيد و از آنان روايت كرد. بسيار جوان بود كه به بغداد رفت و در همان جا مسكن گزيد و به مدرسيه نظاميه پيوست. در نظاميه نخست نزد ابومنصور رزّاز به آيين شافعى، فقه و خلاف آموخت و گويا در همان ايام با عنوان« مُعيد» به كار گماشته شد.
🔸 پس از آن، نحو را در خدمت ابن شجرى، نقيب طالبان در كرخ، خواند و نزد جواليقى ادبيات فراگرفت. وى نزد استادان ديگرى نيز دانش آموخت تا سرانجام شيخ زمانه شد و در نظاميه به تدريس پرداخت، آنگاه آثارش شهرت يافت و طلاب علم از هر سو به محضرش شتافتند. وى در مقام استادى، نفسى گرم و مبارك داشت؛ چنانكه هركس نزد وى شاگردى كرد، از مشاهير شد.
🔹 انبارى مردى سخت ديندار و پارسا و زاهدى مخلص و بى پيرايه بود. او از هياهوى نظاميه روى برتافت و در گوشه عزلت نشست. به نوشته قفطى در رباطى در شرق بغداد، در محله خاتونيه خارجه مسكن گزيد. در همين رباط بود كه يك سال پيش از مرگش، ابن دبيثى از وى ديدار كرد و ابياتى چند از او شنيد.
وى سرانجام در 9 شعبان 577 ق / 18 دسامبر 1181 م، در بغداد، درگذشت و او را در باب اَبرَز، در مقبره شيخ ابواسحاق شيرازى به خاك سپردند.
🔸 به گفته برخى، او خانهاى از پدر به ارث برده بود كه در آن مسكن گزيد. همچنين خانه اى ديگر و دكانى داشت كه اجاره آنها در هر ماه، نيم دينار بود. وى بدين اندك قناعت مى كرد و با آن روزگار مى گذراند. در خانه چراغ برنمى افروخت، بر حصير مى نشست و جامه هاى ژنده مى پوشيد. لباس و عمامه اى كم بها داشت كه تنها روزهاى جمعه مى پوشيد و براى نماز خارج مى شد و جز در اين مورد، خانه را ترك نمى كرد.
او از جمله كسانى بود كه با شيخ ابونجيب در خلوت نشست. يكبار خليفه المستضى بالله، 500 دينار براى او فرستاد، اما انبارى هديه خليفه را نپذيرفت و از قبول آن براى فرزند خويش هم خوددارى كرد.
🔹 در حالات او، آنچه غريب به نظر مى رسد، روايت ابن زبير( ص 9) است كه مى گويد: وى به اندلس سفر كرد و تا اشبيليه پيش رفت و چندى در آن شهر مقام كرد. اين روايت بدان سبب شهرت يافت كه مورد استناد سيوطى قرار گرفت، اما در هر حال، اين روايت، با تصريحاتى كه در باره خوى گوشه گير او داريم، منافات دارد.
🔸وى از آغاز، تربيتى دينى يافت و در مدرسه نظاميه نيز به مطالعه در علوم دينى، به خصوص آيين شافعى همت گماشت. از آثار او چندين كتاب، از جمله« هداية الذاهب» و نيز« بداية الهداية» در همين باب است. وى از گروهى چون محمد بن محمد بن عطاف، ابن خيرون و احمد بن ابىنصر بن نظام الملك، روايت حديث كرده است و گروهى چون عمر قرشى و ابوبكر حازمى از او استماع حديث كرده اند.
🔹 علاوه بر اين او را غالبا« فقيه» خوانده اند و بى گمان وى فقه را همراه با نحو در نظاميه تدريس مى كرده است. بااين همه، وى را غالبا استاد نحو دانسته اند. به جرأت مى توان گفت كه وى عمده شهرت خويش را مديون كتاب« أسرار العربية» است؛ زيرا بيشتر نويسندگان، حتى كسانى كه از ذكر فهرست آثار او خوددارى كرده اند، نام اين كتاب را در شرح احوالش آورده و به فايده و سهولت آن اشاره كرده اند. اثر ديگر او« نزهة الألباء في طبقات الأدباء» است كه از منابع ياقوت بوده است.
🔸از كتابهاى موجود و نام كتابهاى مفقود او برمى آيد كه وى بيشتر اوقاتش را صرف تأليف در علم نحو مى كرده است. روش او عموما همان است كه در كتاب«انصاف» به چشم مى خورد؛ وى مى كوشد قواعد و اصول فقهى و نحوى را به هم پيوند دهد؛ ازهمين رو شيوه او در برداشت هاى نحوى بيشتر به شيوه فقيهان شبيه است. بااين همه، نمى توان او را صاحب مكتب خاصى به شمار آورد. ادعاى خود او در باره« ابتكار اصول نحو» چندان مقبول نيست. به هرحال، كتاب انصاف او، شايد بهترين كتابى باشد كه در باب خلاف ميان دو مكتب كوفى و بصرى نوشته شده و هنوز مورد استفاده پژوهشگران است.
🔗 ادامه دارد ....
🏫«قرارگاه زبان و ادبیات عربی حوزه علمیه خراسان»
🆔 @arabicliteraturehozehkh
🔗 ادامه از قبل ....
📚تأليفات:
1. أسرار العربية؛
2. الإغراب في جدل الإعراب؛
3. الإنصاف في مسائل الخلاف بين البصريين و الكوفيين؛
4. البلغة في الفرق بين المذكر و المؤنث؛
5. حلية العقود في الفرق بين المقصور و الممدود؛
6. شرح بانت سعاد؛
7. فرائد الفوائد؛
8. لمع الأدلة في أصول النحو؛
9. اللمعة في صنعة الشعر؛
10. منثور الفوائد؛
11. نزهة الألباء في طبقات الأدباء؛
12. الداعي إلى الإسلام في علم الكلام؛
13. شرح السبع الطوال؛
14. عمدة الأدباء في معرفة ما يكتب بالألف و الياء؛
15. هداية الذاهب في معرفة المذاهب؛
و...
🗂 منبع مقاله:
دائرةالمعارف بزرگ اسلامى، ج 3، ص 44، آذرنوش، آذرتاش
🏫«قرارگاه زبان و ادبیات عربی حوزه علمیه خراسان»
🆔 @arabicliteraturehozehkh
📖 #آشنایی_با_نویسنده #ابن_حاجب
👨🏫ابن حاجب، عثمان بن عمر
📅 زمان حیات یا وفات: ( 570 - 646 ق)
✳️ا« ابن حاجِب، ابوعمرو جمال الدين عثمان بن عمر»، نحوى و فقيه مالكى در سال 570 ق متولد شد. خاندان وى احتمالاً از كردان ساكن دونه( قريه اى در همدان) بودند و نسبت هاى دوينى و روينى كه به وى داده شده، ظاهراً تصحيف دونى است. پدرش كه مردى سپاهى بود، به عنوان حاجب در دستگاه امير عزالدين موسك صلاحى خدمت مى كرد.
🔹ابن حاجب در اسنا، شهرى در منطقه صعيد مصر، ديده به جهان گشود. او در قاهره به فراگرفتن قرآن پرداخت و سپس فقه مالكى آموخت. وى قرائات هفت گانه را نزد ابو الجود غياث بن فارس لخمى، « التيسير و الشاطبيه» را نزد شاطبى و نيز قرائات مختلف را به طرق المُبهج سبط خياط نزد شهاب غزنوى خواند. او فقه را از ابو منصور ابيارى و همچنين ابو الحسين بن جبير و شفا را نزد امام شاذلى آموخت. همچنين نزد شاطبى، ابن البناء، ابوالقاسم بوصيرى، اسماعيل بن ياسين و ديگران ادب عربى و حديث فراگرفت.
🔸از چگونگى آموزش او در نحو و استادان وى اطلاعى در دست نيست. ابن مالك وى را در نحو شاگرد زمخشرى دانسته و متذكر شده كه زمخشرى خود در اين علم چندان دستى نداشته است. از اين روايت و نيز از شرحى كه او خود بر المفصل زمخشرى نوشته، در مى يابيم كه وى به اين كتاب عنايت خاصى داشته است و دست مايه علم خود را در نحو از آن برگرفته است. ذهبى در ميان استادان حديث وى، از بانويى به نام فاطمه بنت سعدالخير نيز نام مى برد كه در منابع ديگر ديده نمى شود. الامالى ابن حاجب، سراسر داراى تاريخ است و تاريخ كهن ترين مجلس آن 609 ق است و از آنجا كه وى در اين تاريخ حدود 40 سال بيش نداشته، مى توان دريافت كه در اواسط عمر به تسلط در نحو، فقه و اصول شهرت بسيار داشته و در مدرسه فاضليه به تدريس مشغول بوده است.
🔹موفق بن ابى العلاء از وى قرائات سبع و رضى الدين قسرطينى ادب عربى آموختند و عبدالعظيم منذرى، عبدالمؤمن دمياطى و ديگران از وى حديث روايت كرده اند. ذهبى، ياقوت را نيز از جمله راويان ابن حاجب ذكر كرده است.
🔸ابن خلكان كه بارها ابن حاجب را ملاقات كرده، وى را ستوده و چنين نوشته است: او مكرر براى «اداى شهادت» نزد من مى آمد و من در باب مسائل پيچيده و مشكل عربى از او سؤال مى كردم و او بدون اضطراب و با وقار و آرامش بسيار پاسخ مى گفت.
🔹ابن حاجب ظاهراً تا 616 ق در قاهره بود، سپس آنجا را به قصد دمشق ترك گفت. شايد آوازه جامع اموى دمشق اين فقيه مالكى را به آنجا كشيده باشد. وى پيش از آنكه به دمشق برسد، ظاهراً چند ماهى در بيت المقدس ماند، زيرا شمارى از مجالس امالى وى در 616 ق در بيت المقدس تشكيل شده است. وى سرانجام در 617 ق وارد دمشق شد و در زاويه مالكيه جامع اموى عهده دار تدريس علوم اسلامى گرديد. به گفته ابوشامه او قبلاً بارها به دمشق آمد و شد داشته است و سرانجام در 617 ق بود كه در دمشق اقامت گزيد. در مدت اقامت او در اين شهر، ظاهراً حادثه مهمى رخ نداده است، جز اينكه به گفته ابن شاكر، در 628 ق سه تن از فقهاى دمشق؛ ابن الصلاح، ابن عبدالسلام و ابن حاجب، به دليل رفتار كفرآميز شيخ الطائفه، ابوالحسن حريرى، فتوا به قتل وى دادند و همين امير سبب شد كه الملك الصالح امر به دستگيرى حريرى و اصحابش دهد و تا 638 ق يعنى زمان خروج ابن حاجب از دمشق اطلاعى از وى در دست نيست.
🔸مى دانيم كه ايوبيان در آن روزگار مصر، شامات و فلسطين را زير نگين خود داشتند، اما حملات مكرر صليبيان و نيز نزاع بر سر قدرت، سبب شد كه در 638 ق ميان الملك الصالح اسماعيل، حاكم دمشق و پسر برادرش الملك الصالح نجم الدين ايوب، اختلاف افتد، اسماعيل از بيم حمله ايوب، پنهانى با صليبيان پيمان بست كه قلعه بزرگ شقيف را تسليم كند و در برابر، آنان از وى حمايت كنند و به او ساز و برگ رسانند. اين امر بر دمشقيان و از جمله فقيه شافعى، عزالدين بن عبدالسلام خطيب جامع اموى گران آمد. عزالدين، نام الملك الصاح اسماعيل را از خطبه انداخت و در همه اين احوال ابن حاجب كه با عزالدين دوستى نزديكى داشت، او را همراهى مى كرد. اين كشمكشها عاقبت به آنجا رسيد كه عزالدين معزول و به بند كشيده شد و ابن حاجب نيز كه با وى همراهى كرده بود، به زندان افتاد، اما پس از چندى هر دو از دمشق رانده شدند.
🔗 ادامه دارد ....
🏫«قرارگاه زبان و ادبیات عربی حوزه علمیه خراسان»
🆔 @arabicliteraturehozehkh
🔗 ادامه از قبل ....
🔹به اين نحو ابن حاجب در 638 ق بار ديگر به قاهره بازگشت و اين بار بر كرسى استاديى كه چندى پيش شاطبى بر آن تكيه زده بود، نشست و مدرس مدرسه فاضليه شد. سپس طالبان علم از هر سو براى آموختن صرف و نحو و قرائات نزد وى شتافتند. اما دانسته نيست چرا در اواخر عمر از قاهره رخت بربست و روى سوى اسكندريه نهاد تا در آنجا اقامت گزيند. اقامت او در اسكندريه ديرى نپاييد و همانجا در 26 شوال 646 ق درگذشت و در بيرون باب البحر نزديك مقبره ابن ابى شامه به خاك سپرده شد. احمد بن منيّر فقيه وى را به ابياتى رثا گفت.
🔸هر چند ابن حاجب به نحو دانى مشهور است، اما ارجمندى مقام او را در فقه و اصول نيز نبايد از ياد برد. ابن خلدون نقش بسيار ارزشمند او را در فقه، به نيكى باز نموده است.
با اين همه ابن حاجب شهرت فراگير خويش را- خاصه در مشرق- مديون آثار نحوى خود، به ويژه الكافيه است. اين كتاب از همان آغاز در بيشتر كشورهاى اسلامى شهرت يافت و بسيارى از دانشمندان بخش شرقى سرزمينهاى اسلامى به شرح آن پرداختند، چنانكه امروز نسخه هاى بسيارى از آن به جاى مانده است. با اين همه، ابن حاجب صاحب مكتب نيست. او را بايد همچون ديگر نحويان سده 6 ق به بعد، از شارحان و مفسران و مختصرنويسان نحو به شمار آورد. در روزگار او جدال ميان دو مكتب بصره و كوفه فروكش كرده بود و كسى نسبت به اين يا آن مكتب تعصبى به خرج نمى داد. به همين جهت ابن حاجب آسان مى توانست، معقول ترين و مقبول ترين نظرات را- خواه از اين مكتب و خواه از آن- فراهم آورد و با هوشمندى و زبردستى، آن مجموعه را پيوستگى و انسجام بخشد و به مذاق دانش طلبان شيرين سازد.
📚تأليفات:
1️⃣صرف:
1. الشافيه
2️⃣نحو:
1. الامالى النحويه
2. الكافيه
3. الوافيه
4. رساله فى العشر
5. المقصد الجليل فى علم الخليل
6. القصيده الموشحه بالاسماء المؤنثه، يا رساله فى المؤنثات السماعيه
7. شرح المقدمه الجزوليه
8. ايضاح، يا شرح المفضل زمخشرى.
3️⃣فقه و اصول:
1. المختصر فى الفروغ يا جامع الامهات
2. عقيده.
3. منتهى السؤال و الامل فى علمى الاصول و الجدل
و...
🗂 منبع:
برگرفته از دايرة المعارف بزرگ اسلامى ج 3 ص 296.
🏫«قرارگاه زبان و ادبیات عربی حوزه علمیه خراسان»
🆔 @arabicliteraturehozehkh
📖 #آشنایی_با_نویسنده #رضی_الدین_استر_آبادی
👨🏫محمد بن حسن استرآبادى معروف به رضی الدین استرآبادی
📅 زمان حیات یا وفات: ( حدود 688 ق)
✳️« شيخ رضى الدين محمد بن حسن استرآبادى» معروف به« شيخ رضى» و ملقب به «نجم الائمه» از مفاخر دانشمندان شيعه در عرصه ادبيات عرب، صرف، نحو و بلاغت است و به قول علامه خوانسارى از نوادر روزگار بوده و اعجوبه زمان؛ كسى كه عجم و عرب به او افتخار مى كند و شيعه به وجودش بر ديگر فرق اسلامى مباهات!
❗️ بايد دانست كه نام «رضى» در ميان علماى شيعه به سه تن اطلاق مى شود:
1- محمد بن حسين موسوى بغدادى معروف به «سيد رضى» مؤلف نهج البلاغه.
2- نجم الائمه رضى كه «شيخ رضى» و «شارح رضى» هم خوانده مى شود. (شخص مورد بحث ما).
3- آقا رضى قزوينى مؤلف كتاب «لسان الخواص».
🔹 اجمالاً مى دانيم كه شيخ رضى، از مردم استرآباد( گرگان كنونى) ايران بوده و در نجف اشرف سكونت داشته است. عدم ثبت شرح حال وى در مصادر قديمى، باعث شده كه در سال وفات او اختلاف شود، به نحوى كه برخى آن را 684 ق نوشته اند، اما در آخر نسخه شافيه تصريح شده كه كتاب در سال 688 ق به پايان رسيده است. همين نكته ثابت مى كند كه وى تا اين زمان حيات داشته است.
📚تأليفات:
وى در اواسط سده هفتم هجرى مىزيسته و آثار گرانقدرى از خود به يادگار گذاشته است. دو كتابى كه مايه شهرت او شده، يكى شرح كافيه( در علم نحو) و ديگرى شرح شافيه( در علم صرف) است.
🔆 گفتار بزرگان درباره ايشان:
1️⃣سيوطى:
🔹وی درباره او می گوید: مانند او كسى شرحى بر كافيه ننوشته است، بلكه در غالب كتب نحو نظير آن در جمع و تحقيق و حسن تعليل يافت نمى شود. دانشوران توجه خاصى به آن دارند و دست به دست مى گردانند. استادان اين عصر و پيش از آنان در مصنفات و دروس خود اعتماد به آن دارند. رضى در شرح كافيه با علماى نحو، بحث هاى زياد و نظريات فراوان دارد و داراى اقوال و آرائى است كه منحصر به فرد مى باشد.
2️⃣مير سيد شريف جرجانى:
🔸جرجانی که از بزرگان علماى صرف و نحو و علوم ادبى است و خود بر شرح کافیه تعليقاتى نوشته، در اجازه اى كه به يكى از شاگردانش داده، اين شرح و مؤلف آن- يعنى شيخ رضى نجم الائمه- را سخت ستوده و اوست كه به شيخ رضى لقب نجم الائمه را داده است.
3️⃣قاضى نورالله شوشترى:
🔹ایشان در كتاب مجالس المؤمنين مى نويسد: آن شرح را( شرح كافيه) بر وجهى كه در خطبه آن ذكر نموده، در آستانه مقدس غروى و مشهد مقدس مرتضوى( نجف اشرف) نوشته و گفته كه اگر قبول طبع اهل روزگار خواهد بود، از بركات وقوع در آن جوار است.
4️⃣محمد بن حسن بن محمد اصفهانى مشهور به فاضل هندى:
🔸ایشان نیز مى گويد: كتاب شرح شافيه شيخ رضى ستاره تابناك حق و حقيقت و ملت و دين، كسى كه مرواريد سخنان او فروزان تر از ستارگان آسمان است و... او در بين پيشوايان علوم ادبى و صرف و نحو، پادشاهى است كه سنى و شيعه در تمام سرزمينها فرمانش رانده مى شود و همگى از او اطاعت مى كنند.
5️⃣علامه خوانساری:
🔹علامه خوانسارى پس از گفتار سيوطى ( كه پيش از اين بيان گرديد) مى گويد: تعجب از حافظ سيوطى است كه معروف به تتبع و مهارت است، چگونه شرح حال اين دانشمند را به اختصار برگزار كرده است؟!، به هر حال، وى يكى از نوادر روزگار و شگفتىهاى زمان و باعث افتخار عجم بر عرب و شيعه بر ساير فرقه هاى اسلامى است. وی پس از شرحى مى نويسد: «نسخه اى از شرح شافيه او در علم صرف نزد ماست كه فاضل هندى آن را تصحيح نموده» و در آخر از اينكه آن را به دست آورده و در تملك دارد، اظهار مسرت کرده است.
🏫«قرارگاه زبان و ادبیات عربی حوزه علمیه خراسان»
🆔 @arabicliteraturehozehkh
✳️💎 سخنرانی منتشر نشده شهید بهشتی در جمع استادان و طلاب مدرسه حقانی
🏫«قرارگاه زبان و ادبیات عربی حوزه علمیه خراسان»
🆔 @arabicliteraturehozehkh
📖 #آشنایی_با_کتاب #الخصائص
📔الخصائص
✍️ابوالفتح #عثمان_بن_جنی
🗒 معرفى اجمالى:
« الخصائص » تاليف ابوالفتح عثمان معروف به ابن جنى( متوفى 392 ق) كه در آن اصول علم نحو بر پايه اصول فقه و كلام، اصل و منشأ زبان و آواشناسى مورد بررسى قرار گرفته است.
📊 ساختار:
كتاب مشتمل بر مقدمه اى به قلم مولف و 162 باب است. مولف در نگارش كتاب روش حنفيه در اصول فقه را پيش گرفته است. بيشتر ابتكارات و نوآورى هاى او بر پايه قياس استوار است و به همين جهت مدعى است كه بسيارى از مسائل نحوى را بر اساس موازين اصول و كلام بنا نهاده است و خود او مى گويد كه هيچ يك از علماى بصره و كوفه پيش از او به اين امر توجه نكرده اند.
🔖 گزارش محتوا:
بى گمان ابن جنى آخرين فرد از سلسله قياس گرايان مكتب بصره است. آن آيين منطقى را كه سيببويه پى ريخته بود، نخست مبرّد و سپس نحويان بزرگى چون زجاج و ابن درستويه و سيرافى در قالبهاى معقول ريختند و سپس ابوعلى فارسى و ابن جنى به آن كمال بخشيدند. پس از ابن جنى ديگر كسى نتوانست چيزى بر ساختمان قياس در نحو بيفزايد. او كتاب الخصائص را بر اساس قياس تأليف كرده است و در ابواب مختلف آن: ادله نحو، سماع و روايت و شرايط و موارد اعتماد به آن، قياس و موارد و شرايط اعتماد به آن، تعارض قياس و سماع، تعارض بين روايات، اجماع و شرايط حجيت آن، استحسان و... را با روش هاى معمول در اصول فقه و كلام، مورد بررسى و تحقيق قرار داده و نظريات خود را در هر مورد بيان كرده است.
🔹 ابن جنى در اشتقاق لغت، مبحث جديدى به نام اشتقاق اكبر مطرح كرده است كه نتايج آن تا امروز ادامه دارد و هيچ يك از علماى لغت، توفيقى بزرگتر از اين بدست نياورده اند و غالباً او را مؤسس و مبدع اين مبحث مى دانند.
🔸 ابن جنى نخستين كسى است كه به مبدأ و ريشه زبان نيز توجه كرده است. او مى گويد: گروهى منشأ آن را وحى مى دانند و به رأى استاد خود ابوعلى اشاره مى كند كه با استناد به آيه 31 سوره بقره(وَعَلَّم آدَمَ الاْسْماءَ كُلَّها)،خداوند را منشأ زبان دانسته است. او نظر استاد را توجيه كرده و مى گويد آن رأى، با نظر اكثر اهل فن كه زبان را وضعى و قراردادى مى دانند، منافى نيست، چه در تأويل آيه مى توان گفت كه خداوند آدم را به وضع لغات قادر ساخته است.
🔹 وى آنگاه به پديد آمدن لغات و اسامى اشيا مى پردازد و منشأ اجتماعى و قراردادى و نحوه پيدايى و گسترش آن را در جامعه نشان مى دهد. او پديد آمدن لغات را ناشى از اصوات موجود در طبيعت و محيط، مانند آواى باد و آب و رعد و برق و حيوانات مى داند و معتقد است كه وضع لغات تدريجى بوده است و نه در يك زمان، و گرچه گاهى دقت و زيبايى هاى زبان، او را بر آن مى دارد كه منشأ آن را وحى بداند، ولى بلافاصله برخلاف آن استدلال مى كند و در هر حال و در هر دو صورت، منشأ اجتماعى آن را مى پذيرد.
🔸 او در زمينه آواشناسى و علم اصوات نيز بهتر و گسترده تر از پيشينيان خود بحث كرده است و آنچه را خليل بن احمد در نگارش العين و سيبويه در الكتاب آورده اند در سرالصناعه خود گسترش داده و با توضيحات فراوان بيان كرده است.
🔹 ابن جنى در الخصائص، درباره مسائل مختلفى بحث مى كند؛ از جمله منشأ زبان، معيار درستى سخن، قاعده و قياس در زبان، اصول فرانظرى زبانشناسى، لهجه هاى قبل از اسلام، پديده هاى عروضى، ريشه شناسى و اشتقاق كلمه، رابطه صورت و معنا، قواعد واجى، فرايندهاى آوايى، حذف، مجاز، خطاهاى زبانى.
🔸 او مانند استادش ابوعلى پيرو مكتب معتزله بود و در نظريه هاى فلسفى اش پيرامون منشأ زبان، تحت تأثير آموزههاى اين مكتب قرار داشت. او مى گويد قائل شدن اوصاف ظاهرى و فيزيكى براى خداوند( چنانكه اهل تشبيه بدان معتقدند)، بر خلاف وحدانيت است.
🔗 ادامه دارد ....
🏫«قرارگاه زبان و ادبیات عربی حوزه علمیه خراسان»
🆔 @arabicliteraturehozehkh