🍃 #روزه_داری_به_سبک_مادرها
🔷 آیا میدانید با وجود چند فرزند کوچک چگونه میتوانید روزهداری راحتتری داشته باشید؟
خانمهایی که یک، دو یا چند فرزند کوچک در خانه دارند قطعا در ماه مبارک رمضان نیاز به برنامهریزی و تدابیر بیشتری دارند تا بتوانند علاوه بر مسئولیت رسیدگی به خانه و بچهها، روزهداری راحتتری داشته باشند و هم به عبادات خودشان برسند.
آیا میدانید راهکارهای رسیدن به این مسئولیتها و برنامهریزی برای آنها چیست؟
📚 کتابها و بازیهای جدید برای بچهها پیدا کنید
برای ماه مبارک رمضان باتوجه به سن بچهها برایشان کتابهای جدید تهیه کنید تا برای آنها جذابیت داشته باشد. همچنین میتوانید آنها را با چند بازی جدید آشنا کنید تا ساعتهای بیشتری را سرگرم بازی و کشف اسباببازی باشند تا در ساعتهای روزه داری شما کمتر بهانه بگیرند که حوصلهشان سررفته.
✅ به بچهها مسئولیت بدهید
بخشی از مسئولیتهای خانه را به بچهها بسپرید.
مثلا مسئولیت غذا دادن به خواهر یا برادر کوچکتر را به فرزندان بزرگتر محول کنید.
مسئولیت پهن کردن و چیدن سفرهی افطار، تمیز کردن بخشی از خانه و یا مرتب کردن خانه و جارو کشیدن را نیز به بچهها واگذار کنید.
به این ترتیب هم از مسئولیتهای شما کاسته میشود، هم فرزندتان مسئولیتپذیرتر شده و از اینکه احساس بزرگی میکند و میتواند به شما کمک کند، احتمالا شادتر خواهد بود.
🏘 با همسایهها هماهنگ کنید
اگر در آپارتمانی زندگی میکنید که خانوادهها، بچه های همسن فرزندان شما دارند، با خانمها هماهنگ کنید که هر روز چندساعت مسئولیت نگهداری از بچهها به عهدهی یک نفر باشد.
با این ترفند هم بچهها با همسن و سالان خود بازی میکنند و هم مادرها در آن ساعات به امور شخصی خودشان رسیدگی میکنند.
🕙 ساعتهای بعد از افطار را دریابید
انجام بخشی از کارهای روزانه را به شب منتقل کنید. در ساعات بعد از افطار که همسرتان در خانه حضور دارد از او بخواهید که مراقب بچهها باشد یا با آنها بازی کند تا شما به امورات سحر و افطاری فردا برسید و یا بتوانید با خیالی آسوده قرآن روزانهتان را بخوانید.
#مهارتهای_زندگی
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۲۵۲ #خانم_صادقی #پاسخ_به_سوالات #قسمت_اول بین این ۹ تا خونه ای که در این بیست سال جا ب
#تجربه_من ۲۵۲
#خانم_صادقی
#پاسخ_به_سوالات
#قسمت_دوم
تا قبل از تولد سارا (فرزند هشتم) معمولا با ماشین خودمون که پژو هست، مسافرت رفتیم. خوب یه خورده سخته، اما نشدنی نیست. یکی از بچه ها یا گاهی دوتا از بچهها پیش من میشینن، یکی شون این قسمت ترمز دستی، یه بالش می ذاریم رو به بقیه، اونجا میشینه، مابقی هم صندلی عقب کنار هم...
برای مهمانی هم همه شون رو می بریم معمولا، یادم نمیاد جایی رفته باشیم و بخوام چندتا شون رو نبرم. چون بچه های من در مهمانی ها خیلی آرام هستند، جوری که همه میگن خوش به حالت، چه بچه های آروومی... برخلاف داخل منزل که خیلی شیطون هستن و از دیوار صاف بالا میرن...
در مورد همراهی همسر هم، طی این سال ها، هر وقت ایشون می دیدند که من حوصله ام سر رفته یا خسته شدم، می گفتن من بچه ها رو نگه می دارم، تو برو بیرون، پارکی، خریدی، استخری و حالا هر کاری که شرایطش برامون فراهم بود. حالا هفته ای یک بار، دو هفته ای یکبار معمولا این کار رو می کردند. این مراقبت روحی خیلی کمک کننده بود. می دیدم که ایشون حواسش به من هست. گاهی اوقات، بچه ها رو صدا می کنند و میگن بچه ها بیاید، می خوایم با هم خونه رو مرتب کنیم. اتفاقا بچه ها هم کلی خوشحال میشن که قراره با پدرشون خونه رو مرتب کنن و وقتی همه با هم بسیج میشن، یه ساعته همه کارها رو انجام میدن، همسرم میگه تا ما خونه رو مرتب می کنیم، تو برو بخواب.
گاهی اوقات اگه من غری بزنم، اولین جمله شون اینه که حق داری، هرچی بگی حق داری. اینو که میگن، خوب دیگه من چیزی نمیگم و آروم میشم.
من سعی کردم احترام پدرشون خیلی حفظ بشه، مدام در هر موضوعی ایشون رو به عنوان رییس خانوده معرفی کردم. این باعث شده هم پدرشون رو خیلی دوست داشته باشند و هم اینکه خیلی ازش حساب ببرن. به خاطر همین وقتی ایشون می خواد بیاد منزل، به بچه ها میگم پدرتون خیلی دوست داره خونه تمیز باشه، همه شون سعی می کنند، کمک کنند تا خونه مرتب بشه. به همین شیوه در امور مختلف، وقتی میگم پدرتون از این کار خوشش نمیاد، یا این کار رو دوست نداره و... بچه ها به خاطر پدرشون، اون کار رو انجام نمیدن.
این اواخر همسرم چون حجم کارهای خودشون خیلی زیاد شده، نمی رسن که در منزل کمک کنند. خیلی اوقات دیر وقت میان خونه، اما حمایت عاطفی ایشون خیلی کمک کننده است. در طول روز چندبار تماس می گیرن و حال منو می پرسن، شوخی میکنن، جویای احوال بچه ها میشن و... تا نبودشون در منزل، کمتر احساس بشه.
۹۰ درصد خرید جاری خونه با دوتا پسر بزرگم هستش، حتی اگر مهمون داشته باشیم میوه و شیرینی رو اونها میرن میخرن. ماهی یه بار یا دوماهی یه بار همه با هم میریم یه فروشگاه بزرگ و خرید های کلی رو انجام میدیم و بچه ها هم خیلی دوست دارند بهشون خوش می گذره. کار های مربوط به خودشون رو بچه ها خودشون انجام میدن مثل تا کردن لباس هاشون، پهن کردن و جمع کردن سفره و حتی گاهی اوقات شستن ظرف ها و جارو کردن و... وظیفه پهن کردن و جمع کردن رختخواب ها هم بین دوتا پسر بزرگم یک روز درمیان تقسیم شده و...
من همه بچه هام رو واکسن زدم. و این منافاتی با طب سنتی نداره، در واقع طب جدید، مکمل طب سنتی است. اینکه برخی با تزریق واکسن مخالفت می کنند، یکی از دلایلش اینه که واکسن حاوی میکروب ضعیف شده است. آیا میکروب ضعیف شده برای انسان مشکلی ایجاد می کنه؟! به صورت طبیعی در بدن همه انسان ها مقادیری از میکروب ضعیف شده وجود داره و اگر نباشه مشکل ایجاد خواهد کرد. هلیکو باکتر معده، میکروبی هستش که در اثر نبود میکروب های مفید، ایجاد میشه. لذا دلیل علمی و ثابت شده ای وجود نداشته که من واکسن بچه ها رو نزنم. و حالا اگر من نزنم و در آینده فرزندم دچار بیماری ای شد، چطوری می تونم اون رو درمان کنم. تزریق واکسن یه حالت پیشگیری داره. و اگر تزریق نشه می تونه عوارض جبران ناپذیری به وجود بیاد. در ارتباط با تشنج در اثر تزریق واکسن هم، ممکنه در هر چندهزار، موارد اندکی رخ بده، در اثر زایمان هم ممکنه تعداد کمی از خانم ها جان خودشون رو از دست بدن، آیا باید قید بچه دار شدن رو کلا زد؟! برای هر کاری باید یکسری دلایل عقلانی، منطقی و علمی بیان بشه که براساس اون، کاری انجام بشه یا نشه.
🆔 @asanezdevag
Jome Irani4_834165039240839445.mp3
زمان:
حجم:
172.3K
🎵سیر نام گذاری اسم همسر در دفترچه تلفن توسط آقایان!!!😁
#طنز
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۲۵۲ #خانم_صادقی #پاسخ_به_سوالات #قسمت_دوم تا قبل از تولد سارا (فرزند هشتم) معمولا با ما
#تجربه_من ۲۵۳
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزندآوری
#رزاقیت_خداوند
#عوارض_سزارین
من مادر ۴ فرزند هستم. ۳۵سال سن دارم. پسر بزرگم ۱۶، دختر اولم ۱۳، پسر دومم ۶ و دختر کوچکم ۳ سالشه. خدا رو شکر میکنم که مادر چهارتا فرزند خوب هستم.
من در سن ۱۸ سالگی ازدواج کردم و در سن ۱۹ سالگی مادر شدم. بعد از دو فرزند اولم دانشگاه قبول شدم و لیسانس گرفتم و بعد از اینکه فرزند سومم به دنیا اومد فوق لیسانس هم گرفتم. اینو بگم که درسم هم خوب بود و بدون کنکور، فوق لیسانس قبول شدم.
من به همه ی اطرافیانم توصیه میکنم که فرزندانتون رو زیاد کنید که باعث رزق و روزیتون میشه. ما سر فرزند چهارممون خورده بودیم به بد بیاری و کلی وام و قرض بالا اومد که با فروختن طلا و وام تونستیم یکمی خودمون رو سرپا نگه داریم. کلی بهمون فشار اومد بارداری چهارمم خدا خواسته بود. قرض و وام هم داشتیم، بچه های دیگه هم قد و نیم قد بودن و من خیلی بهم استرس وارد میشد و کلی حرفهای ناامید کننده دیگران که میگفتن وضعتون اینجور شده برا چی بود بچه یا حرفهای ناامید کننده و پر از انرژی منفی.
روزهای آخر رفتم سونو دادم، بردم نشون چندتا دکتر دادم. گفتن چسبندگی جفت و رحم داری، باید رحمت تخلیه بشه اینو بگم که سه تا زایمان قبلیم متاسفانه سزارین بود و این دیگه خیلی بدتر شد. خلاصه رفتم بیمارستان دولتی که متاسفانه گفتن باید بری بیمارستان خوب چون باید رحمت در بیاد و من کلی ناراحت بودم و از این اتفاق فقط خودم و همسرم اطلاع داشتیم، نمیخواستیم دیگران بفهمن و بدتر با حرفهاشون ما رو اذیت کنن. ما که پولی هم در بساط نداشتم که بریم بیمارستان خصوصی منم طلا هام رو فروخته بودم که لااقل با اونا خرج عملم در بیاد.
سرتون رو درد نیارم رفتیم بیمارستان خصوصی و نوبت زدیم که کلی از همسرم امضا و اثر انگشت گرفتن... اینو بگم تو بیمارستان همه ی خدمه بیمارستان تا پرستارها کلی بهم متلک زدن و حرف زدن که برا چی انقد بچه!! خودت سنی نداری و از این حرفها... حتی روی تخت اتاق عمل یه پرستار شروع کرد بهم بدبیرا گفتن که خانم چه خبره انقد بچه آوردی؟ میخان برات چکار کنن؟ و خلاصه کلی حرف زد و من باز سکوت کردم. تا دکتر اومد و گفت اگر رحمت رو در نیارم باید عمل بستن لوله ها رو انجام بدی و من خوشحال از اینکه ی راه دیگه هست بجز در آوردن رحم...
قبول کردم البته با همسرم مشورت کردم. اینو بگم من ویار چهار تا بچه هام خیلی شدید بود و همسرم چون من خیلی اذیت میشدم موافق بود با بستن لوله ها. دکترم رحمم رو تخلیه نکرد ولی متاسفانه لوله هامو بست و من دیگه نمیتونم باردار بشم. و دختر کوچکم رو در تیرماه گرم و سوزان ۶۷ درجه خوزستان بدنیا آوردم و پرونده زایمان و بارداری رو بستم😔
ولی با اومدن دخترم چند ماه بعد کلی از پولهایی که طلب داشتیم به دست آوردیم و زندگیمون به روال گذشتش رسید خدا رو شکر 😍 که پا قدم بچه مون بود. خدا رو شکر میکنم که الان چهار تا دارم ولی دوس داشتم لااقل شش بچه داشته باشم که نشد.
از همین جا توصیه میکنم که خانما الکی تن به عمل سزارین ندن و تا میتونن طبیعی بچه دار بشن. چون عوارض سنگینی داره عمل سزارین. من کلی از عوارضش رو دیدم که میگم و یکی از بزرگترین عوارضش همین چسبندگی بود و عمل اجباری بستن لوله ها.
امیدوارم روز به روز شاهد رشد جمعیتی ایران عزیز بشیم و این فرهنگ غلط زندگی بهتر با فرزند کمتر از بین بره و ما شاهد فرزندآوری بیشتری بشیم. بنظرم اگه خانمها یکم به خودشون بیان و دست از کارهای جانبی بردارن و به وظیفه ی اصلیشون برگردن، قطعا فرزندان بیشتری بوجود میاد.
بچه های من کلی خوشحالن چون پسرام برادر دارن و دخترام خواهر دارن. خونه مون همیشه شلوغه ولی خیلی بهتر از خانه های کم جمعیت و ساکته، بچه های من خیلی هم آروم نیستن ولی خدارو شکر سالمن و حرف گوش کن. یکی دیگه از مزیتهای بچه ی زیاد داشتن اینه که پرتوقع بار نمیان و الحمدلله قانع هستن و این خیلی مهمه.
امیدوارم ما خانمها حرف آقا رو زمین نذاریم و حداقل ۴ فرزند رو داشته باشیم که باقیات و صالحاتی بشه برامون ان شالله
🆔 @asanezdevag
✨ یکی از اتفاقات بسیار تلخ زندگی مشترک ،بی احترامی دو طرف نسبت به یکدیگر است.
❤️احترام گذاشتن زن و شوهر به یکدیگر جزو اساسی ترین نیاز های طرفین است.
💔وقتی این بی حرمتی در خانه ما وارد شد از طرف دیگر محبت و مهربانی و گذشت و آرامش از زندگی ما خارج می شود.
پس در هر حالی حرمت یکدیگر را حفظ کنیم حتی اگر از دست هم ناراحت باشیم.
💘و نتیجه این بی احترامی این است که زن و شوهر وظایف خود را به درستی انجام نمی دهند و نسبت به زندگی دلسرد می شوند .
#پس_از_ازدواج
🆔 @asanezdevag
🌟 با بد قولی اقتدارتان را از بین نبرید.
زمانی که زیر قولتان میزنید، اعتماد کودک تان را از بین میبرید.
بنابراین اگر احتمال میدهید ممکن است نتوانید سر قول تان بمانید،
به جای «قول میدهم» از «سعی میکنم» استفاده کنید.
قولتان را همه جا و برای هر کاری خرج نکنید....
#مادرانه
🆔 @asanezdevag
#همسرانه
💑 به استــقبال همـــسر خود بروید!
🔸خانوم خونه! وقتی مرد آمد، به استقبال همسر خود بروید، در جلویش بلند شوید، پدر در جلوی پسرها اینگونه بزرگ میشود. همانگونه که مهمان را تحویل میگیری، همسرت را تحویل بگیر و به او بگو خوش آمدی!
🔸وقتی به خانه میآیــد، نگـو ساعت ۵ قرار داشتیم چرا حالا آمدی؟ این را چند دقیقه بعد با کلام خوش به شوهرت اینگونه بگو: نگرانت شدم قرار بود ساعت ۵ بیایی!
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۲۵۳ #ازدواج_در_وقت_نیاز #فرزندآوری #رزاقیت_خداوند #عوارض_سزارین من مادر ۴ فرزند هستم.
#تجربه_من ۲۵۴
#فرزندآوری
#عوارض_سزارین
با سلام خدمت شما و مخاطبان کانال،
من متولد ۶۹ هستم و لیسانس IT و همسرمم هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی. الان خانه دارم و همسرم همیشه با افتخار در مورد خانه داری من صحبت میکنن مخصوصا پیش همکاران شون.
الانم یه دختر خانوم ناز چهارونیم ساله و یه آقا پسر کوچولوی سه ماهه دارم به لطف و مرحمت خدا.
همیشه از موقعی که مقطع راهنمایی بودم دوست داشتم حداقل سه فرزند داشته باشم با وجود اینکه اونموقع ها یادمه فرزند کمتر زندگی بهتر تبلیغ میشد.
با اینکه مادرم و مادرهمسرم خودشون قربانی این سیاست غلط شدند ولی خداروشکر خیلی همراهن و الان تشویق میکنن که فرزند بیشتری بیارید ولی من سر بارداری دومم دیدم که اکثر جامعه دید خوب و مثبتی به فرزند بیشتر ندارن حتی تو دانشگاه همسرم که علوم پزشکی هم هست و زیر مجموعه وزارت بهداشت بعضی از کارمندای خانوم که متوجه بارداری من شده بودن به همسرم اعتراض کرده بودن که چه خبره تو این دوره و زمونه یکی کافیه و این حرفها... ولی من گوشم به این حرفا بدهکار نبود و برای بارداری های بعدی مصمم بودم.
اینم بگم که برای زایمان اولم نظرم زایمان طبیعی بود ولی چون موقعیت جنین بریچ بود و سرش بالا بود اجبارا و با علم به عوارضش، سزارین زایمان کردم و بعد از زایمان خیلی اذیت شدم حتی نمیتونستم موقع راه رفتن قدمو صاف کنم ولی دلیلشو نمیدونستم.
تو بارداری دومم تو دو ماه آخر خیلی خیلی اذیت شدم یعنی هر حرکت جنین یه عذاب شدیدی برای من بود با این حال باز تصمیم گرفتم زایمان طبیعی داشته باشم که با پزشکمم مشورت کردم و گفت که تو متون هم اومده که بعد از دو سال از سزارین ممکنه و توصیه هم میشه زایمان طبیعی انجام بشه ولی گفت که من بالا سرت نمیام و موقع درد باید بری اورژانس اونجا پزشک مقیم هست منم با اینکه ناراحت شدم 😢😔😞 ولی منتظر بودم پسرم با زایمان طبیعی به دنیا بیاد تا این که چهل هفته از بارداری گذشت و خبری نشد😬 و چون گاهی فشارم بالا پایین میشد پزشکم تصمیم گرفت سزارین بشم.
سر عمل بهم گفت که چسبندگی مثانه داری، منم ازش پرسیدم مشکل خاصیه گفت نه، منم چون تخصصی تو پزشکی نداشتم به خودم گفتم حتما چیز خاصی نیست و خلاصه پسر قندعسل ما به دنیا اومد و تو اتاق ریکاوری وقتی همسرم اومد و جویای حالم شد موضوع رو بهش گفتم، دیدم با نگرانی رفت با خانوم دکتر صحبت کرد. ایشونم گفته بود توصیه میکنیم دیگه باردار نشن وقتی اینو شنیدم انگار دنیا رو سرم خراب شد😢😢 چون تصمیم داشتم حداقل سه تا فرزند داشته باشم و با کمک پروردگار، سرباز برای امام زمانم تربیت کنم با اینکه خودم نالایقم.
الانم هر وقت یادم میفته خیلی ناراحت میشم و همیشه از عوارض سزارین تو دوستا و فامیل میگم ولی متاسفانه اکثرا ترجیح میدن تحت عمل جراحی سنگین سزارین برن اما دردهای زایمان طبیعی رو تجربه نکنن.
به هر حال این تجربه ای که من داشتم و دوست دارم خانومهایی که این مشکلو داشتن و راه حلی براش پیدا کردن ما رو هم راهنمایی کنن.
التماس دعا
🆔 @asanezdevag
قبلا درمورد نکاتی که به پرسیدن سوالات درست در تحقیقات مربوط میشد صحبت کردیم👌
ادامه اونمطالب،مربوط میشه به اینکه برای بهتر به جواب رسیدم خوبه که از سوالات معکوس استفاده کنیم🤔
یا جواب رو توی سوال قایم نکنیم😯
و به طور کلی باید طوری سوال کنیم که تا حد زیادی اغراق و دروغگویی های احتمالی فرد تحقیق شونده رو کاهش بدیم😏
🆔 @asanezdevag