eitaa logo
◉✿ازدواج آسان✿◉
989 دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
44 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
♨️حجاب ممنوع، رابطه جنسی آزاد! برای دختران کمتر از ۱۸ سال فرانسوی 🔻مجلس سنای فرانسه لایحه‌ای را تصویب کرد که طبق آن هیچ دختر زیر 18 سالی نمی‌تواند در سراسر فرانسه با حجاب باشد. 🔻بنابراین اکثریت سنا به حمایت از منع هرگونه استفاده از نشانه مذهبی توسط کودکان و پوشش یا لباسی که به معنای حقارت زنان است، در فضای عمومی رای دادند. 🔻یکی از نمایندگان سنا با کلماتی افراطی در توصیف حجاب گفت: حجاب "جنسیت طلبانه" ، "نشانگر حقارت زنان" و "پرچم تجزیه طلبی" است. 🔻هم‌چنین در مشروح این خبر آمده‌است که تلاش دو تن از نمایندگان حزب امانوئل مکرون رئیس جمهور فرانسه برای ممنوعیت استفاده از روسری در اماکن عمومی برای دختران زیر 18 سال از سوی مجلس پذیرفته‌نشد. کمیته ماده مورد بحث را "افراطی" تلقی کرد. 🔻این لایحه به دلیل اینکه مغایر موضع دولت است، باید توسط شورای ملی نیز تصویب شود. در صورت تصویب این لایحه، حجاب برای افراد زیر 18 سال ممنوع می‌شود. 🔻این در حالی است که سن قانونی برای رابطه جنسی در فرانسه 15 سال است. 🆔 @asanezdevag
🌻🌴🌻🌴🌻 🌴🌻🌴🌻 🌻🌴🌻 🌴🌻 🌻 زن ها اگر شاد باشند قلب خانه می تپد 😍زن ها اگر موهایشان را شکل دهند ، اگر صورتشان را آرایش کنند ، اگر لباسهای شاد بپوشند زندگی در خانه جریان پیدا می کند زن ها اگر کودک درونشان هنوز شیطنت کند ، اگر شوخی کنند ، بخندند ، همه اهل خانه را به زندگی نوید می دهند 😔 اگر روزی زن خانه چشمهایش رنگ غم بدهد حرفهایش بوی گلایه و کسالت بدهد اگر ذره ای بی حوصله و ناامید به نظر برسد تمام اهل خانه را به غم کشیده است آری زن بودن دشوار است زنان ارمغان آور شادی ، گذشت و خنده اند یادمان نرود قلب خانه باید بتپد 💞آقای محترم مواظب قلب خانه ات باش💞 🆔 @asanezdevag
✅ پرسش: چرا کسي عاشق من نميشه 🌸☘☘☘☘☘🌸 🌺پاسخ: تأييد شدن و محبوب شدن يكي از نيازهاي رواني ما است همان طور كه عشق ورزيدن و تعلق به گروه يكي از نيازهاي رواني ما است. عشق و علاقه اگر بدون عميق و ها و ها و اخلاق باشد سرش در خطر است. عشق حقيقي بعد از شناخت حاصل مي شود و ايثارگرانه است ولي عشق كاذب، خودخواهانه است. براي شروع بايد زمينه ها را داشت. احساس ارزشمند بودن و آشنايي با هنرهاي زنانگي، هنر مهارت هاي ارتباطي و... از مقدمات شناخت است. اين مهارت ها با الگوگيري، مطالعه، نرم افزار و كلاس هاي آموزشي قابل يادگيري و تقويت است. اين كه افرادي فقط از روي زيبايي ظاهر شيفته انسان شوند اصلا نشانه خوبي نيست. ظاهر انسان به تدريج شكسته مي شود و يا با بيماري دچار افت و پژمردگي مي شود. فردي كه بيشتر از هر چيز شيفته اخلاق و نگرش ما باشد براي زندگي پايدار بهتر است چون با بالا رفتن سن انسان باليده و پخته تر مي شود و عشق ريشه هايش عميق تر مي شود. براي مطالعه بيشتر همسرگزيني با عشق يا خرد، يونس نابدل، نشر ارجمند 🌺 ☘🌺 🌺☘🌺☘🌺☘ 🆔 @asanezdevag
9.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙 سخنران: استاد تراشیون 🔻 موضوع : ناسزاگويي در فرزندان| قسمت اول 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۲۹۱ ⚠️سقط جنین از لحظه انعقاد نطفه حرام است. مدتی پیش در بیمارستان کارگاه آموزشی برامون
۲۹۲ من ۲۴ سالمه، در خانواده ای مذهبی بزرگ شدم و دو فرزند بودیم، همیشه از بچگیم دوست نداشتم که ٢ تا بچه ایم و دوست داشتم مثلا حداقل ۴ تا بودیم و از همون سن کم بچه زیاد رو دوست داشتم. سال کنکور خیلی نسبت به درس و دانشگاه با انگیزه شدم و حسابی تلاش کردم و با رتبه ۲۰۱ مدیریت دانشگاه تهران قبول شدم. مادرم تا قبل از کنکورم خواستگار راه نمیدادن و میگفتن زوده، دقیقا دو هفته بعد از کنکور برام خواستگار اومد، اولین خواستگاری که راه دادیم خونمون و البته آخریش😊 چون ازدواج کردیم من ۱۸ ساله بودم و همسرم ۲۲ ساله همسرم دانشجوی ترم ۵ عمران بودن و از نظر مالی به قول خودشون فقط یک گوشی که هدیه دوستاشون بود و یک لپ تاب و یک موتور داشتن. خودشون روز اول به من گفتن زندگی با من حداقل تا ۵ - ۶ سال اول خیلی سخته، چون دانشجو هستم، سربازی نرفتم و کار ثابت هم ندارم ولی من معیارهای ازدواجم چیزهای دیگه ای بود که الحمدالله در ایشان بود. همسرم بسیار با ایمان، صبور و مهربان و عاطفی بودن و البته هستن. خداروشکر ازدواج کردیم و قبل از آمدن جواب کنکور بله برون گرفتیم و بعد سه هفته هم عقد کردیم. همه چی عالی پیش رفت و خانواده هامون در حد توان واقعا چیزی برامون کم نذاشتن، خانواده همسرم برامون خونه کرایه کردن و عروسی و خرید های عروسی هم تمام و کمال با خودشون بود و در حد وسع خودمون عالی بود همه چی ‌و خانواده ی منم چیزی از جهیزیه کم نگذاشتن، البته به توصیه ی حضرت آقا و اصرار خانواده همسرم، همه چیو ایرانی خریدیم و به حمدالله راضی هستیم. ۱۱ ماه بعد از عقد، که واقعا دوران عقد شیرین و دلچسبیو داشتیم(که بیشترشو مدیون خانواده هامون هستیم) عروسی کردیم و رفتیم سر خونه و زندگی خودمون. بعد از یک مدت کوتاهی از عروسیمون من به همسرم پیشنهاد دادم که بچه بیاریم و ایشون هم بلافاصله موافقت کردن. البته هنوز شغل تمام وقت نداشتن به دلیل دانشگاه و هرازگاهی به دلیل مشغله های زندگی واحدهاشونو پاس نمیکردن و درسشون از حالت عادی طولانی تر میشد. اما ما اصلا به این چیزها توجه نکردیم و گفتیم روزی دهنده خداست. خداروشکر دوران بارداری بسیار خوبی رو سپری کردم و پس از گذشت ۱۰ ماه از عروسیمون دخترم حسنا خانم در سن ۲۰ سالگیم به دنیا اومد و خدا رو صد هزار مرتبه شکر زایمانم هم طبیعی بود. دخترم دقیقا دو هفته زودتر یعنی در ۳۸ هفتگی به دنیا اومدن و شبی که به دنیا اومد دقیقا فرداش همسرم امتحانات دانشگاش شروع میشد. به هر نحوی بود اون دوران هم گذشت. گاهی بعضی سختی ها ارزش شیرینی های بعدشو داره. من دو ترمی که باردار بودمو مرخصی گرفتم. نمیدونم چرا ولی اون زمان احساس کردم نیاز دارم به این مرخصی ترمی که بعد از به دنیا اومدن دخترم رفتم دانشگاه دخترم سه ماهه بود و من ترم سه دانشگاه، مادرم شاغل بودن و مادرشوهرم هم به ما نزدیک نبودن که بچمو پیششون بذارم از طرفی مهد هم دوست نداشتم، تنها گزینه خواهر شوهرم بودن که خودشون دو تا بچه ی شیر به شیره داشتن ولی به اصرار خودشون میذاشتم پیش خواهر شوهرم. اولا خوب بود و شیر میذاشتم یه مقدار هم شیره ی انگور میخورد یا شیر خشک میرفتم و برمیگشتم ولی از اواخر ترم که دخترم حدودا دیگه ٧-۶ ماهه شده بود به سختی میموند و خیلی گریه میکرد انقدر که یکی دو بار خواهر شوهرم زنگ زدن و گفتن که برگردم خونه و اصلا دخترم آروم نمیشد. خب بزرگتر شده بود و وابسته تر. از طرفیم خواهر شوهرم خودشون فرزند سومشونو باردار شدن و دیگه نمیشد بچه پیششون گذاشت. از طرف دیگر هم از اول به این رشته یعنی مدیریت علاقه نداشتم و حتی رفتم به دنبال تغییر رشته و رشتمو به الهیات تغییر دادم. ولی با توجه به شرایطم و مشورت کردن با چند مشاوری که واقعا قبولشون دارم دانشگاه رو در ترم سه رها کردم و نشستم در خانه و مشغول بچه داری شدم. و خداروشکر هیچ وقت تا به امروز از تصمیمی که گرفتم پشیمون نشدم. گذشت و دخترم شد یک ساله، حالا دیگه دو سال بود ما در این خانه مینشستیم و دیگه پدرشوهرم گفتن که نمیتونن کرایه خونمونو بدن (و البته ما هم توقعی نداشتیم چون ایشون خودشون یک معلم بازنشسته بودن ) یا باید خودمون کرایه خونمونو میدادیم که اصلا برامون مقدور نبود و یا باید به طبقه ی بالای خونه پدرشوهرم میرفتیم که بعد از کلی مشورت و بالا و پایین کردن تصمیم به همین کار گرفتیم. البته از مادرم خیلی دور شدم ولی چاره ای نبود. اسباب کشی کردیم و آمدیم به خانه ی پدر شوهرم، دقیقا بعد از یک هفته جابه جا شدنمون، همسرم تصادف بسیار شدیدی کردن و حدود ۲۰ روز در بیمارستان بودن و از ۱۲ ناحیه شکستگی داشتن و... 🍀ادامه دارد... 🆔 @asanezdevag
❤️ ۴۷ 💑 کمک کردن به همدیگر در محیط خانه؛ یکی از راه های مهرورزی و نزدیک شدن اعضای خانواده به یکدیگر است. 🆔 @asanezdevag
6.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 بالاخره رئیس خونه کیه؟! 🎙 استاد رحیم پورازغدی 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۲۹۲ #ازدواج_در_وقت_نیاز #فرزندآوری #قسمت_اول من ۲۴ سالمه، در خانواده ای مذهبی بزرگ شدم
۲۹۲ دوران بسیار سختی بود از نظر روحی و جسمی روی من خیلی فشار بود، دخترم فقط یک سال و چهار ماهش بود و شیر خودمو میخورد. همسرم هم که دانشجو بود، کارش هم که پاره وقت بود، تصادف هم کرده بودن و حدود دو ماه هم در خانه بستری بودن. البته همش میگم که کار خدا بود که ما بیاییم پیش مادرشوهرمینا، از حق نگذریم واقعا کمکم بودن، هم کاری، هم مالی و هم معنوی. خدا خیرشون بده و همیشه ممنونشون هستم. همچنین خانواده خودم که به شدت کنارمون بودن و تنهامون نذاشتن. بعد از حدود سه ماه از تصادف همسرم، متاسفانه پدرشوهرم سکته ی مغزی کردن. حالا دیگه خودشون هم از نظر مالی تحت فشار بودن. همسرم مجبور شد زودتر از آن چه که باید بره سرکار و به دلیل از دست دادن شغل مجبور شدن راننده ی اسنپ و تپسی بشن. به همین دلیل از نظر جسمی خیلی روشون فشار اومد. دوران خیلی سختی به همه ی ما گذشت. بیشتر روحی چون پدرشوهرم خیلی در خانواده عزیز بودن و خیلی ماشاالله رو پا، هیچ کس فکرشم نمیکرد این اتفاق برای ایشون بیفته... خلاصه این دوران هم با تمام سختی هاش گذشت و ما تصمیم گرفتیم فرزند دوممون رو بیاریم دخترم دو سال و ۴ ماهه بود که من باردار شدم. هنوز هم از نظر مالی مشکلات داشتیم ولی خداروشکر مانع بچه دار شدنمون نشد و توکلمون به خدا بود. خداروصد هزار مرتبه شکر تا به امروز لنگ نشدیم شاید کمتر خوردیم یا پوشیدیم ولی هیچ کم و کسری ای نداشتیم در زندگیمون و در حد نیاز هم خوردیم، هم پوشیدیم. دوران بارداری دومم کمی سخت تر از بارداری اولم بود، کمی ویار داشتم ماه های اول و زایمانم هم کمی سخت تر بود ولی خداروشاکرم که در سن ۲۳ سالگی فرزند دومم هم به صورت طبیعی خداروشکر آقا محمد حسین به دنیا اومد. بعد از سه هفته از زایمانم همسرم گفتن بریم مشهد؟ منم از خدا خواسته گفتم بریم. گفتن من پول ندارم و مجبوریم که با اتوبوس بریم، گفتم امام رضا رو پیاده هم میام چه برسه با اتوبوس. خداروشکر پول کرایه ی منزل هم ندادیم و از یکی از بستگان مادرم که مشهد منزل داشتن خونه گرفتیم. باورتون نمیشه که با همه ی گرونیا چون همه ی آشپزیارم خودم کردم و از خونه وسیله برده بودیم با ۸۰۰ هزار تومن رفتیم مشهد و برگشتیم و بسیار بهمون خوش گذشت و جالبه که یک ماهگی پسرم در حرم امام رضا بودیم. حالا هم بعد از گذشت ۵ سال و نیم از زندگیمون، همسرم پس فردا عازم سربازی هستن. من میمونم و یه دختر ۴ ساله و یه پسر ۱۰ ماهه الانم جفتمون مایل به آوردن بچه ی سومو هستیم ولی به دلیل سربازی همسرم کمی دست نگه داشتیم تا دوره ی آموزشی شون تموم بشه. خداروشاکرم به خاطر نعمت های زیادی که به من داده و قابل وصف و گفتن نیستن... اینم بگم که از اول دوران نامزدی و عقد عشق عجیبی بین من و همسرم بود و این عشق به لطف خدا هر روز بیشتر شده و با اومدن هر کدوم از بچه هامون عشق و علاقه ی ما نسبت به همدیگه بیشترو بیشتر شده، با این که ما از قبل همدیگرو ندیده بودیم و به صورت کاملا سنتی ازدواج کردیم. 🆔 @asanezdevag
💞 تنگدستی و ازدواج... 🆔 @asanezdevag
💕یادمون باشه تو خونه ای که "بزرگترها" کوچیک میشن "کوچیکترها" هرگز بزرگ نمیشن ...! 🆔 @asanezdevag