#نکته
تبعیت نخیر!!!
این طور هم نیست که بگوییم همه جا خانم باید از آقا تبعیت کند؛ نخیر.
چنین چیزی نه در اسلام داریم و نه در شرع.
"الرجال قوامون علی النساء"
معنایش این نیست که زن بایستی در همه ی امور تابع شوهر باشد.
بالاخره دو تا شریک و دو تا رفیق هستید. یک جا مرد کوتاه بیاید، یک جا زن کوتاه بیاید.
یکی این جا از سلیقه و خواست خود بگذرد، دیگری در جای دیگر، تا بتوانید با یکدیگر زندگی کنید.
🌺مقام معظم رهبری
🆔 @asanezdevag
🌹مردان ترکیه برای حفاظت از زنان کاروانشان در کنار خانه خدا اینگونه دیوار انسانی ساخته اند!
🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 گزارش بیبیسی از آمار وحشتناک سقط جنین و #تجاوز به زنان در آمریکا؛ از سالانه 900 هزار سقط جنین تا #آزار_جنسی یک چهارم زنان آمریکایی توسط محارم آنها!
#غرب_بدون_روتوش
🌺🍃🌺🍃🌺
🆔 @asanezdevag
#تجربه_من ۳۹۷
✅ تنها دوست داشتن بچه ها کافی نیست...
#فرزندآوری
#همراهی_همسر
#سبک_زندگی_اسلامی
🆔 @asanezdevag
حـمیـد گـفت:
راسـتی یه چیـزهایـی آمـده خانم ها زیـر چادرشـان سر می ڪنند جلـویش بسته اسـت و تـا روی بازوها را می گیرد😕
فـاطـمه گفت:
مقنعه رامـی گویـی؟
حـمید دست هایش راکه با حرارت در فضـا حرکـت می ڪردند انداخـت پایین و آمـد کنـار او نشست گفت:
نمیدانم چیـست😐
ولـے چیـزخـوبی است🙂چـون بچه بغل می گیری👶🏻راحت تری
از آن مـوقع با چـادر، مقنعه پـوشیدم😇
برایم جالب و لذت بخش بـود😍که اوبه ریـزترین کارهـای من دقـت می ڪند.💚
شهید حمید باڪری🌺
🆔 @asanezdevag
#آغوش_درمانی ۲۱
کودک برای رشد عادی، به تحریک حسی زیاد نیازدارد.
👪 ارتباط پوستی یا لمس جسمی مانند بغل کردن، یکی از مهمترین محرکهای لازم برای رشد یک مغز سالم و یک بدن قوی است .
🧒یک بغل ۲۰ ثانیهای میتواند باعثشود کودک شما باهوشتر، سالم تر، خوشحالتر، منعطفتر و به والدین نزدیکتر شود.
🆔 @asanezdevag
👈 #توجه
#تفاوت
💟آقایون همانطور که شما خسته و ناراحت میشید خانومها هم به همین شکلن
♻️پس موقعی که یه خانم ناراحته بیشتر از قبل حواستون بهش باشه،چون خانومها در موقع ناراحتی دوست دارن #حمایت شما را به وضوح دریافت کنند
♻️آقایون دوست دارن موقعی که ناراحتن تنها باشن ولی دقیقا خانم ها برعکس هستند و به هم دردی شما احتیاج دارن
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۳۹۷ ✅ تنها دوست داشتن بچه ها کافی نیست... #فرزندآوری #همراهی_همسر #سبک_زندگی_اسلامی
#تجربه_من ۳۹۸
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فواید_و_برکات_فرزندآوری
من دختر آروم و خجالتی بودم. اینقدرم خجالتی بودم تا میگفتن که قراره خواستگار بیاد سرخ میشدم و هیچی نمی گفتم فقط دعا میکردم که آدم مذهبی و البته شیک پوش بیاد برا خواستگاری😉 که البته نجواهای شبانه ام جواب داد و همسرجان اومدن خواستگاری... یه هفته بعد عقد کردیم و دوران خوشی داشتیم و البته بعد ۱/۵ سال مراسم عروسی گرفتیم.
زمزمه های فامیل شوهر شروع شد که چرا بچه دار نمیشید؟ البته بگم من عروس بزرگه خونواده شوهرمم و اینکه بعد از عروسی همچین انتظاری میرفت.
پدر و مادر همسرم چیزی نمیگفتن و خیلی هوامو داشتن. ولی برای دل اونام که شده تصمیم گرفتیم بچه دار بشیم.
دوران بارداری آرومی داشتم و ذوق مادر شدن تو سن ۱۸ سالگی برام خیلی شیرین بود، با وجود اینکه بی تجربه بودم.
پسرم سال ۸۳ بدنیا اومد و زایمان سختی داشتم. سزارین شدم. درد بعد زایمان که بماند تا ۱۰ روز با آمپول مسکن آروم میشدم. پسرم که ۳ساله شد فهمیدم که باردارم. شوهرم راضی نبود و مدام میگفت باید سقطش کنیم. برای دومی زوده فعلا، وقت داریم.
اصرار شوهرم بیشتر برمی گشت به سخره گرفتن پسردایی و پسرخاله هاش که بهش میگفتن دنبالت کردن عجله داشتی؟ که براش سخت بود.
شب و روزم شده بود غصه و گریه تا جایی که نوبت سقطو هم گرفتیم از یکی از بیمارستانای دولتی که کارمندش مخفیانه آمپول سقطو تهیه میکرد و اون موقع یعنی سال ۸۵ با مبلغ ۲۰۰ هزارتومن فقط پول آمپولش بود. ناراحت بودم چطور راحت این کارو میکنن؟ کسی نیس جلوی این کارو بگیره؟! نه قانونی!! نه مسئولی!! ...
خلاصه شب که رفتیم خونه، فرداش نوبت سقط داشتم. اینقدر ضجه زدم جلوی شوهرم که راضی شد این کار رو نکنیم.
خداروشکر خداروشکر که الان پسر دومم ۱۵ سالشه و خیلی دلسوز و مهربونه، بیشتر از برادر بزرگترش میفهمه، جوری که دوران نوزادی همه فامیل خیلی دوسش داشتن، مخصوصا پدرش...
من دوتا پسر داشتم و طبق معمول فامیل شوهر میگفتن بچه سوم رو بیار اونم دختر. چون مادر شوهرم ۴ تا پسر داره انتظار دخترو از من داشتن !!!
من مخالف بودم چون خیلی دلم میخواست تو محیط بیرون کار کنم برا روحیه م و میگفتم از کجا معلوم سومی پسر نباشه، دوتا پسر کافیه دیگه...
کار پیدا کردم و هفتگی باشگاه میرفتم و اوقات خوشی داشتم. همش میگفتم دیگه باید برا خودم وقت بگذارم. بچه ها دیگه بزرگ شدن، بفکر خودم باید باشم مگه آدم از زندگیش چقدر لذت میبره، چقدر عمر میکنه، اینا مدام تو ذهنم بود ...
یه مدت گذشت و تو دورهمی ها دیدم با فال، جنسیت بچه رو مشخص میکنند. البته من اعتقادی بهش نداشتم و از سر شوخی انجام دادم و گفتن بچه سومت دختره... هر هفته فال میگرفتن همین میشد.
دلم لرزید. یه جورایی خلا تو زندگیم حس کردم. خنده و شادی تو خونوادم کمرنگ بود. هر کدوممون مشغول کار خودمون بودیم. کمتر به هم توجه میکردیم. پسرام دیگه بزرگتر شدن، ۱۸ و ۱۵ ساله... دلم بچه می خواست. بچه های کوچیک فامیلو میدیدم، حسرت میخوردم.
منم دختر میخواستم. حس میکردم به هم نزدیکتر میشیم. شادیمون بر میگرده و زندگیمون از یکنواختی درمیاد...
الان که دارم تجربه زندگیمو میگم. دخترم ۴ سالشه😍 سال ۹۷ بدنیا اومد...
خداروشاکرم که خیلی زود جواب دعاهامو گرفتم. چون ناامید بودم.
الان دخترم شده سوگلی خانواده...
یه لحظه نمیتونم تنهاش بذارم. دلم براش یه ذره میشه، درصورتی که این حس و با پسرام کمتر داشتم. خب تجربه کمتر بود اون زمان. ..
پدرش و برادراش براش غش و ضعف میکنن... تازه میگن براش خواهر بیار که تنها نباشه و من واقعا تو فکر چهارمیم😍
شیفته بچه شدم و خدای مهربون با قدمش چنان برکتی بهمون داده که گفتنی نیست. اینم بگم من به چله زیارت عاشورا متوسل شدم الان تقریبا ۲ساله هرسری چله میگیرمو هدیه میکنم و معجزاتش رو میبینم ....خداروشکر...
دعا میکنم خداوند به کسانی که در انتظار اولاد هستن انشالله فرزند سالم و صالح هدیه کنه که صبر اوج احترام به حکمت خداونده...
🆔 @asanezdevag