✨یکی از رفقا چند روز پیش رفت بود سایت دیوار یه اطلاعیه همینطوری زده بود که یه خونه هست با ۱۰ میلیون پیش و ۲۰۰ اجاره تو قم...
میگفت در عرض ده دقیقه ۶۰ نفر تو چت، پیام دادن ما خونه میخوایم و چهار نفرم زنگ زدن...
🔻نفر اولی که زنگ زد گفت طلبهام با دوتا بچه، یک هفتس جا نداریم و تو جمکرانیم. تو رو خدا بده بما.
🔻نفر دوم خانوم یکی از شهدای مدافع حرم بود که گفت تا آخر ماه باید تخلیه کنم.
🔻سومی، گفت بدش من ۴۰ میلیون. یعنی چهار برابر قیمت. میگفت ۵ تا بچه دارم هر جا رفتم خونه بهم ندادن.
🔻نفر چهارم گفت اثاثیهم تو کوچهس تا جا پیدا کنم.
این اتفاق همزمان بود با این قضیه که فردی در تهران شناسایی شد، حدود دههزار منزل مسکونی خالی داره. فقط خالیهاش انقدره...
حضرت نوح (ع)، حدود ۲۵۰۰ سال عمر کرد. که حدود ۹۵۰ سالش دوران نبوتش بود. بهش گفتن آخه یه خونهای چیزی بساز، میفرمود، دنیا خیلی کوتاهه، ارزش ساختن خونه نداره. میگن اواخر عمر یه آلونک ساخت وقتی میخوابید، پاهاش بیرون آلونک قرار میگرفت. وقتی هم ملکالموت اومد جانش رو بگیره، گفت میتونم برم تو سایه؟ وقتی رفت تو سایه فرمود، کل عمرم اندازه همین فاصله که از آفتاب اومدم تو سایه گذشت.
یکی نبود بگه، آخرالزمان یه سری آدما میان، شاید ۷۰سال هم عمر نکنن. بعد یه سریاشون میرن بُرج میسازن، یه سری دههزارتا دههزارتا خونه خالی دارن...
امیرالمؤمنین میفرماید، فرض کن اصلا مالک کل دنیا باشی، مالک کل زمین باشی. مرگ رو میخای چیکار کنی؟
ماها کل عمرمونو تلاش میکنیم دنیامون درست بشه، بعدش بریم سرای آخرت...
درحالیکه در روایته که، اگه میخوای دنیات اصلاح بشه، آخرتت رو اصلاح کن
بعضیا که گذاشتن برای بعد مرگشون اموالشون در راه خیر خرج بشه. یعنی تو دنیا که بوده نتونسته دل بکنه. بعد مرگ هم ورثه نمیتونن دل بکنن. یه بندهخدایی مرده بود، ده تا بچه داشت. گفته بود بعد مرگم انقدر باید خمس بدید برام. ورثه هم انجام ندادن. یکی بهشون گفت پدرتون اون دنیا پاش گیره، بدهیش رو بدید. یکی از بچههاش گفته بود، پای یه نفر گیر باشه بهتره تا ده تا بچه اینجا گیر باشن.
حتی اگه مالتم دوست داری و میخوای ببری با خودت اون دنیا، باید ببخشیش تا ببریش...
خونه دارها اگه یقین داشته باشن که رزق و روزیشونو مستأجرانشون نمیدن، دیگه کرایهها شونو چند برابر نمیکردن. مخصوصا تو این وضعیت خراب که بیشتر باید دست همدیگه رو بگیریم.
یه داستان زیبا هم خاتمه بحثم بگم
تو یه روستایی یه آدم مومنی کلی زمین و باغ و گوسفند داشت. قحطی اومد همه چیشو از دست داد. دیدن اصلا ناراحت نیست. بهش گفتن چرا بیخیالی؟ گفت تا الان خدا با این باغ و گوسفندا روزیمو میداده، از الان به بعد هم میده. خدا باید الان فکر کنه چجوری روزیمو بده. من چرا ناراحت باشم.
تو رزق و روزی به خدا اعتماد کنیم...
✍ حسین دارابی
#رزاقیت_خداوند
#صاحبخانه_خوب
🆔 @asanezdevag
👌اقدام جالب صاحب خانه قمی
✅ به تعداد هر فرزند ۲ میلیون از رهن کم میشود. 👏👏
✨ #صاحبخانه_خوب
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۱۱۲ #فرزندآوری #غربالگری من برای فرزند اولم که میرفتم دکتر، اون وقتا میگفتن غربالگری ها
#تجربه_من ۱۱۳
#فرزندآوری
#رزاقیت_خداوند
#صاحبخانه_خوب
ما خانواده ای هستیم که به لطف خدا سه فرزند داریم. علیرغم اینکه اغلب اطرافیانمون دور و نزدیک به یک یا دو فرزند بسنده کردن... و با ورود هر بچه برکت به زندگی ما سرازیر شد... هم مادی هم معنوی و اگر خدا توان بده به فکر شش تا بچه هستیم 😇
چند سال پیش بخاطر بچه ها و سلامت روحی خودمون و اونها که کمتر گرد تلویزیون و موبایل و لپ تاپ برن، خونه آپارتمانی مون رو اجاره دادیم و اومدیم در یک زیرزمین حیاط دار ساکن شدیم...
خونه رو به کمترین قیمت به یک نفری که از لحاظ مالی ضعیف بود اجاره دادیم
سال بعد یعنی پارسال هم تو اوج گرونی ها مستاجرمون تماس گرفت و خیلی استرس داشت، اجاره رو اضافه نکردیم و گفتیم اگر عضو جدیدی اضافه بشه بهشون ۱۰۰ تومنم اجاره کمتر بدن👶
اینم بگم که اینطور نیست که ما به پول اون خونه نیاز نداشته باشیم وضع مالی مون کاملا متوسط رو به سرازیری هست😅
بعدِ دو سال که نشستن خونه مون ، با فرد دیگه ای آشنا شدیم که چهار فرزند داشت و دنبال خونه بود، گفتیم خونه رو به ایشون با همون قیمت دو سال پیش اجاره بدیم شاید به این وسیله کمکی در راستای امر امام خامنهای در مورد فرزندآوری کرده باشیم ☺️
خواستم بگم اگر کسی به هر دلیلی موجه و غیرموجه نتونست مستقیم فرزند بیاره و به ندای امام ش لبیک بگه،
میتونه با کمک مادی یا حتی معنوی به اونایی که چند فرزند دارن در این امر مقدس و سرنوشت ساز کمک کنه ( مثلا نگهداری و سرگرم کردن بچه ها یا کمک در کار خونه به مادر بچه ها)
انشالله همه مون نسبت به امر سرنوشت ساز فرزندآوری که آینده کشورمون بهش مربوط هست، بی تفاوت نباشیم و مشارکت فعال داشته باشیم.
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۲۱۱ ما شمالی ها یه اصطلاح داریم در مورد بچه دار شدن و اینه که میگیم «یکی کمه، دوتا غمه، س
#تجربه_من ۲۱۲
راستش مطلبی رو میخواستم بیان کنم که گفتم از طریق کانال شما شاید به گوش صاحبخانه ها برسه و فرجی بشه، ما به دنبال خانه استیجاری بودیم که حتی در پایین ترین محله های شهر تهران، همه صاحبخانه ها، شرط تعداد کم اعضای خانواده رو برای اجاره خانه گذاشته بودند که همه بنگاهی ها می پرسیدن که چند نفر هستین؟!
میگفتیم ۵ نفر سریع می گفتن برای ۵ نفر خانه اجاره نداریم...
خانه های شخصی با قیمت های بسیار بالا صرفا بود که چون فعلا خانه در حال ساخت ما آماده نشده و قسط آن را میدهیم، اصلا قادر به پرداخت این قیمت نیستیم...
لطفا از مخاطبینتان بخواهید که اگر صاحب خانه هستن کمی انصاف داشته باشن...
تعداد زیاد فرزند دلیل بر این نیست که خانه شما را خراب میکنند یا آسایش شما را سلب می کنند گاهی یک زوج تنها انقدر داد و بیداد دارن که یه خانواده با وجود ۳ یا ۴ فرزند سرو صدا نداره...
#صاحبخانه_خوب
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۲۷۲ 📌دیر به فکر افتادم... سلام من تک فرزندم. راستش از بچگی خیلی دلم میخواست یه خواهر و
#تجربه_من ۲۷۳
#فرزندآوری
#رزاقیت_خداوند
#صاحبخانه_خوب
من ۲۶ سالم بود که ازدواج کردم.
قبل ازدواج و توی دوران عقد که بودم، مامانم همش میگفت بعد ازدواج زود بچه دار نشو، بگذار هفت هشت ماهی با هم زندگی کنید تا اخلاق شوهرت دستت بیاد، بعد به فکر بچه باش. اما من عاشق بچه بودم و دوست داشتم حالا که دیر ازدواج کردم حداقل زودتر بچه دار بشم. به لطف خدا ۱۰ ماه بعد ازدواجم دختر اولم به دنیا اومد.
وقتی رفتیم آزمایشگاه و آزمایش بارداری دادیم و جواب مثبت گرفتیم، یک حس دوگانه داشتم: خوشحالی اینکه قراره یک موجود دیگه درون من رشد کنه و مادر بشم؛ استرس و نگرانی اینکه میتونم مادر خوبی باشم یا نه.
هیچ وقت یادم نمیره، وقتی به مامانم زنگ زدم و با کلی شوق و ذوق بهشون گفتم یک خبر دارم که میخوام فعلا به کسی نگین، گفتن رفتی آزمایش؟! گفتم بله. مامانم هم گفتن " .... مگه نگفتم چند ماهی صبر کن"
توی دلم خالی شد ولی از بارداریم خوشحال بودم. و خلاصه بارداری با همه سختی ها و تنهایی ها و گوشه کنایه ها و .. گذشت و بعد چهل و یک هفته که خانوم حرکتشون کم شد و مجبور به سزارین شدم. لحظه ای که دکتر بهم گفت باید همین الان بستری بشی برای سزارین، انگار تمام رویاهام برای داشتن فرزندان زیاد بر باد رفت ولی چاره ای نبود و راضی به رضای الهی شدم.
وقتی دخترم هفت ماهه بود تصمیم گرفتیم براش همبازی بیاریم. الحمدلله بعد نه ماه دختر دومم به دنیا اومد.
وقتی فهمیدم باردارم تا چهار ماه به هیچکس نگفتم. اینم هیچ وقت یادم نمیره که وقتی خبر بارداریم رو به مامانم دادم، بهم گفتن " تا حالا ... و ... از تو ندیدم "
.
سختی های بارداری با وجود یک بچه کوچیک و تنهایی چند برابر شده بود. اونقدر دخترم رو بغل کرده بودم که از ماه هشت بچه اومده بود پایین و به سختی قدم از قدم بر میداشتم. به لطف خدا همه اون سختیها گذشت و در هفته ۳۹ دوباره مجبور به سزارین شدم.
تصمیم داشتم طبیعی زایمان کنم ولی پیش هر دکتری رفتم گفتن حداقل باید یک سال و نیم از سزارین بگذره، و هیچ کس قبول نکرد و مجبور شدم دوباره سزارین و عوارض و دردهای بعدش رو تحمل کنم.
در طول بارداری به دخترم شیر میدادم و بعد تولد دختر کوچکم به هر دو تا شون شیر دادم و دختر بزرگم رو وقتی دو سالش تموم شد از شیر گرفتم.
فاصله سنی دخترام یک سال و چهار ماه هست. الان بزرگه دو سال و سه ماهشه و کوچیکه یازده ماهشه.
دو تا بچه کوچیک با اختلاف سنی کم، فوق العاده سخته، یعنی اصلا سختیهاش قابل وصف با کلمات نیست، ولی وقتی میبینم دخترام دارن با هم بازی میکنن و از ته دل میخندن، منم تمام سختیها رو فراموش میکنم و غرق لذتی وصف نشدنی میشم.
شغل همسرم طوری هست که صبح میرن و یازده شب برمیگردن. یعنی عملا تمام مسئولیت بچه ها با من هست. ولی زمانی که وقت داشته باشن حتما با بچه ها بازی میکنن. اما اینقدر این بچه ها شیطون هستن که همسرم این توانایی رو ندارن که دو تا شون رو نگه دارن تا من کمی تنها باشم یا به کارای خودم برسم و من سعی میکنم شبها که بچه ها میخوابن چند ساعتی رو برای خودم قرار بدم.
خونه ما از خونه مامانم خیلی دوره، توی یک شهر هستیم ولی هر کدوم یک طرف شهر! برای همین مامانم که اصلا نمیاد خونه ما، ما هم هر دو هفته یکبار میریم خونه شون، همسرم صبح قبل کارش ما رو میبره و شب برمیگرده دنبالمون و با توجه به شغل همسرم واقعا براش سخته بخوام بیشتر برم خونه شون. خلاصه که نه خانواده خودم و نه خانواده همسرم هیچ کمکی به ما نکردن و نمیکنن، تمام دوران بارداری و بچه داری و ... خودم بودم و لطف و یاری بی پایان خدا که بهم توانایی داد بر تمام سختیها مسلط بشم.
رزاقیت خداوند رو واقعا توی زندگی دیدم و حس کردم. وقتی فرزند اولم به دنیا اومد همون سال صاحبخونه ما میزان اجاره رو زیاد نکرد و ما دو سال با همون اجاره کم توی اون خونه بودیم. وقتی فرزند دوم دنیا اومد هم به لطف خدا ماشین خریدیم.
مسئله دیگه ای که بنظرم از برکات فرزند هست اینه که بعد از ورود بچه ها محبت بین من و همسرم بیشتر شده، با اینکه شاید وقت کمتری برای با هم بودن داشته باشیم و بیشتر وقتمون صرف بچه ها میشه ولی احساس میکنم خیلی به هم نزدیکتر شدیم و بیشتر همدیگه رو درک میکنیم
و در آخر اینکه به شدت مشتاق فرزند بعدی هستیم، ولی متاسفانه از لحاظ جسمی و روحی مشکلاتی دارم که توانایی بارداری رو فعلا از من سلب کرده. از تمام اعضای کانال عاجزانه خواهش میکنم برای منم دعا کنن تا هرچه زودتر سلامتی جسمی و روحی پیدا کنم و خداوند هدیه های دو قلو رو به طور غافلگیرانه به ما عطا کنه.
امیدوارم خداوند به همه کسانی که آرزوی فرزند دارن، فرزندانی سالم، صالح، خوش روزی، خوش قدم و عاقبت به خیر عطا کنه. آمین
🆔 @asanezdevag
4_5845908651197335809.mp3
1.88M
#استاد_عباسی_ولدی
📌این فایل صوتی رو بفرستید برای اون صاحبخانه هایی که به مستاجرِ بچه دار، خونه نمیدن.
#صاحبخانه_خوب
#فرزندآوری
🆔 @asanezdevag
✅ روزی حاج مرشد میخواست خانهای را به زن و شوهری اجاره بدهد. موقع نوشتن قرارداد، مرحوم مرشد به مستأجر میفرماید:
«این خانه را به شما اجاره میدهم به یک شرط، که هر چند بچهای که در این خانه خدا به تو داد، ماهی ده تومان از اجارهبها کم کنی!»
📚 بهترین کاسب قرن
#صاحبخانه_خوب
#فرزندآوری
#جامعه_دوستدار_کودک
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۵۴۲ #روزه_اول_محرم #فرزندآوری #نازایی 🆔 @asanezdevag
#تجربه_من ۵۴۳
#ازدواج_آسان
#فرزندآوری
#رزاقیت_خداوند
#صاحبخانه_خوب
سال ۹۳ همسرم که سرباز بود با واسطه به ما معرفی شد. یک جلسه بیرون از منزل با حضور بزرگترها صحبت داشتیم و وقتی دیدیم تفاهم اولیه وجود داره اومدن خونه مون خواستگاری.
روز خواستگاری از وضعیت اقتصادی، حقوق، خونه، ماشین و ... ازشون نپرسیدم. چون با خدا عهد کرده بودم که یه آدم باایمان در مسیر راهم قرار بده و مادیات اصلا برام مهم نیست در حالی که در خانواده مرفه ای بزرگ شده بودم.
پدرم قبل اومدن به خواستگاری تحقیقات کامل کرده بودن و شنیده بودن که ایشون خیلی آدم باایمانی هستن، به همین خاطر همون شب خواستگاری صیغه محرمیت خوندیم. خانواده شون میخواستن یه انگشتر برای محرمیت قرار بدن که ما مخالفت کردیم و گفتیم بهتره زندگی با مادیات شروع نشه و ساده باشه به همین دلیل ۱۰ هزار تومان قرار دادیم و صیغه خونده شد.
بعد دو هفته هم در حرم حضرت معصومه عقد کردیم. میخواستیم ۲ سال بعد عروسی بگیریم که مدیر مدرسه غیرانتفاعی که در اون مدرسه کار میکردم گفتن اگه علت این همه تأخیر در عروسی خونه است من مادرم یه خونه دوبلکس بزرگ داره که در اون تنها زندگی میکنه، میتونه یه اتاق به شما بده و شما عروسی بگیرید و زندگی مشترک رو شروع کنید. ما هم قبول کردیم و اینطوری شد که بین عقد و عروسیمون به جای دو سال، دو هفته فاصله افتاد.
لباس عروس رو از یکی از دوستان که برا عروسی خودش گرفته بود قرض کردیم، گلی رو که همسرم روز خواستگاری آورده بود، دادیم گل فروشی تزئین کردن برای دسته گل عروس، آرایشگاه هم با کمترین هزینه در منزل، بدون رفتن به آتلیه و هزینه عکاس و فیلمبردار و هزینه های اضافی دیگه.
من ۳۰۰ تومان از مدرسه غیرانتفاعی میگرفتم، همسرم هم بعد تمام کردن سربازی، با ماشین باباشون شدن سرویس همون مدرسه ما و ما با ماهی ۵۰۰ تومان زندگی مشترک رو شروع کردیم. و برکات الهی بر زندگی ما سرازیر شد. بعد چند ماه یه خونه اجاره کردیم و مستقل شدیم.
از همون اول دلمون بچه میخواست ولی خواست خدا نبود. بعد دو سال در حالی که همچنان ماهی ۵۰۰ تومان درآمد زندگیمون بود فاطمه خانم ما به دنیا اومد و بلافاصله بعد تولدش، همسرم در یک صندوق قرض الحسنه مشغول به کار شد. فاطمه خانم نزدیک به ۲ سالش بود که برای بچه دوم اقدام کردیم ولی متأسفانه در ۲ ماهگی سقط شد. هر چند عمرش به دنیا نبود ولی روزیش رو با خودش آورد و آقام در تعاونی صدا و سیما مشغول کار حسابداری شد با حقوق و مزایای خیلی خوب
با مشورت پزشک بلافاصله برای بارداری اقدام کردم ولی تا ۵ ماهگی سونو نرفتم و وقتی رفتم سونو متوجه شدم دوقلو دختر باردارم. اوایل همین بارداری بود که به طور معجزه آسا و با دست خالی یه خونه توی مسکن مهر ثبت نام کردیم. چند روز از رفتنم به سونو و تعیین جنسیت گذشته بود که رفته بودم بیرون که به طور اتفاقی موقع رد شدن از روی جوی آب به زمین افتادم و متاسفانه کیسه آبم پاره شد ولی من متوجه نشدم. دو روز بعد با درد و خونریزی رفتم بیمارستان، که گفتن متأسفانه بچه ها در حال سقط هستن و اینطوری شد که عارفه و ساجده عزیزم در ۲۳ هفتگی به طور طبیعی زنده به دنیا اومدن ولی به خاطر سنکم و کامل نبودن ریه خیلی زود ما رو ترک کردن تا انشاءالله جلوی در بهشت همدیگر رو ملاقات کنیم
خیلی از نظر روحی آسیب دیدم و مدتی طول کشید تا دوباره روحیم رو به دست بیارم بعد گذشت ۹ ماه، مجدد باردار شد و خدا یک بار دیگه ما رو لایق امانتش دونست و در ۱۸ فروردین ۹۹ زینب خانم به جمع ما پیوست.
قبل تولد زینب خانم در حالی که در یک سوئیت ۳۰ متری با رطوبت زیاد زندگی میکردیم و به شدت خسته شده بودیم و دنبال خونه بودیم و پولی هم نداشتیم یکی از آشنایان زنگ زد و گفت دنبال خونه میگردین. آقام تعجب کرد گفت من یه خونه از پدر شهیدم بهم ارث رسیده که خالیه اگه بخواید میتونم تا آماده شدن خونه تون بهتون بدم اونجا زندگی کنید. ما هم که پول زیادی نداشتیم مونده بودیم چکار کنیم. اومدیم خونه رو دیدیم و خوشمون اومد. چون نزدیک به زایمانم بود صاحبخونه گفت فعلا بارتون رو ببرید بعد قولنامه مینویسیم. بعد ساکن شدن در خونه در اوجگرانی ما در بهترین خونه با ۳۰ میلیون ماهی ۳۰۰ تومان ساکن شدیم. البته در این یک سالی که اینجا ساکن هستیم.
صاحبخونه مون تا حالا ۲۵ میلیون این پول رو به ما برگردونده که ما بتونیم پول خونه ثبت نامی رو بدیم و با ۵ میلیونی که دست صاحبخونه هست و ماهی ۳۰۰ کرایه در این خونه ساکنیم تا آماده شدن خونمون
انشاءالله به زودی قراره برای فرزند سوم اقدام کنیم. همین که نیتش رو کردیم جلو جلو روزیش هم رسیده و معجزات الهی زیادی در این سالها دیدیم که با هیچ عقل مادی
قابل درک نیست.
الحمدلله از این همه لطف الهی و چه زیباست اعتماد به وعده های خداوند و توکل بر قادر متعال
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
✅ راه رسیدن به محضر امام زمان (عج) 👌بسیار عالی 🆔 @asanezdevag
مستاجر قبل از بازدید با ترس و لرز گفت حاجآقا من ۳ تا بچه دارم، ۵ نفریم مشکلی نیس؟
بابا گفت اگر پسندیدی بهت تخفیف میدم در قرارداد هم قید می کنیم اگر به بچهها اضافه شد، ۲۰ درصد اجاره کم میشه و یکسال تمدید
کسی میخواست ازش تشکر کنه میگفت یه صلوات برای امام و سلامتی آقا بفرست.
#صاحبخانه_خوب
#جامعه_دوستدار_کودک
#فرزندآوری
🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#علامه_حسن_زاده_آملی
📌هر بنگاهی می رفتیم، اولین سوال این بود که بچه دارید؟ می گفتیم: بله، می گفتند: «خونه نداریم.»
#فرزندآوری
#صاحبخانه_خوب
🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#علامه_حسن_زاده_آملی
📌هر بنگاهی می رفتیم، اولین سوال این بود که بچه دارید؟ می گفتیم: بله، می گفتند: «خونه نداریم.»
#فرزندآوری
#صاحبخانه_خوب
🆔 @asanezdevag
مستاجر قبل از بازدید با ترس و لرز گفت حاجآقا من ۳ تا بچه دارم، ۵ نفریم مشکلی نیس؟
بابا گفت اگر پسندیدی بهت تخفیف میدم در قرارداد هم قید می کنیم اگر به بچهها اضافه شد، ۲۰ درصد اجاره کم میشه و یکسال تمدید
کسی میخواست ازش تشکر کنه میگفت یه صلوات برای امام و سلامتی آقا بفرست.
#صاحبخانه_خوب
#جامعه_دوستدار_کودک
#فرزندآوری
🆔 @asanezdevag