eitaa logo
◉✿ازدواج آسان✿◉
988 دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
44 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
آقایون بخوانند🧔 وقتی میگن زن مثل گُلِ ، الکی نمیگن آقایی که یه گل از بین گل ها انتخاب کردی، شما مسئولی فرق نمیکنِ گلت ١٨سالش باشه ٣٠ یا ۵٠ اگر بی مناسبت براش هدیه نگرفتی 🌷 اگر تو هوای بارونی نگفتی پاشو بریم راه بریم ☔️ اگر وقتی ناراحت بود سعی نکردی شادش کنی اگر وقتی دعوا کردین فکر نکردی اون لطیف تر از تویه مقصر تویی اگر گلت دیگه خوشرنگ نیست 🥀 بوش سر مستت نمیکنه رنگش به براقیِ روزای اول نیست شما مقصرید از گُلت مراقبت کن 🌸🌿 🆔 @asanezdevag
✅ با خیال راحت بخورید... همسر ایشان: نخستین فرزندمان هفت‌ماهه بود که به شهر مشهد مقدس آمدیم. ابتدا خود آقای برونسی آمده بودند و بعد هم نامه‌ای برای پدر نوشتند که اگر دوست دارید دخترخانمتان را بفرستید به مشهد، اگر هم دوست ندارید من حرفی ندارم، فقط فرزندمان را نزد من بفرستید. من حتی اگر کلاهم نیز در آن روستا بر سر نیزه بیفتد نمی‌آیم آن را بردارم! چون تقسیم اراضی صورت گرفته و اشکال شرعی دارد و عوایدش حرام است. ... ابتدا که ایشان آمدند مشهد، در یک کارگاه ماست‌بندی و مغازه لبنیاتی مشغول کار شدند و روزی پنج تومان به او حقوق می‌دادند. ... یک هفته بعد از آن‌که ما آمده بودیم مشهد، آقای برونسی روزی آمد و گفت که من دیگر نمی‌روم در آن لبنیاتی کار کنم. گفتم به چه دلیل؟ آنجا که نزدیک خانه است و از این حرف‌ها. جواب داد صاحب آنجا هر وقت می‌خواهد شیر به مردم بفروشد، از قبل مقادیر زیادی آب به شیرها اضافه کرده است. آن آب‌های اضافه را خود من باید با شیرها مخلوط کنم. بعد هم شیرهای ناخالص و تا حدی تقلبی را من باید پای ترازو ببرم. حالا از من و شما گذشته، ما هیچی! این بچه چه تقصیری دارد![؟] اگر او الان نان حرام بخورد، فردا می‌خواهد چه موجودی بار بیاید؟ بدین ترتیب شهید برونسی از آن لبنیاتی بیرون آمدند و بلافاصله در یک مغازه سبزی‌فروشی ... مشغول کار شدند ولی دوباره چند روز بعد دیدم که آمده و می‌گوید اینجا هم دیگر سر کار نمی‌روم. یک سری بیل و کلنگ و وسایل مربوط به بنایی خریده و با خود به خانه آورده بود. گفتم با این‌ها می‌خواهی چه‌کار کنی؟ گفت از فردا می‌خواهم با این وسائل سر گذر بایستم تا برای کسانی که کار بنّایی دارند کار کنم. سبزی‌هایی که صاحب‌کارم در آن سبزی‌فروشی به دست مردم می‌دهد پر از گِل و زائدات است و پولی که مردم می‌پردازند صرف هزینه سنگینیِ افزوده و غیرواقعی به این سبزی‌ها می‌شود. بنابراین هر نانی که از آن‌جا در بیاید دارای اشکال شرعی است. ... آن زمان من سن و سال کمی داشتم و گاهی که بین من و همسرم حرفی سخنی رد و بدل می‌شد، می‌پرسیدم ما این همه راه را از روستا هم آمده‌ایم و شما مدام شغلت را عوض می‌کنی، حالا مردم روستا و فامیل‌ها آیا به ما نمی‌خندند؟ آیا نمی‌گویند این آقا عبدالحسین، ملکی را که از ناحیه تقسیم اراضی سهم قانونی خودش محسوب می‌شده قبول نکرده و رفته سر گذر ایستاده و می‌خواهد کار بنایی کند؟ ایشان در پاسخم گفت این حرف‌ها و سخن‌ها هیچ عیبی ندارد، بلکه درآوردن نان حرام با عیب و اشکال همراه است. این بچه اگر با نان آمیخته با حرام بزرگ شود، خدا می‌داند که فردا چگونه بار می‌آید و در جامعه چگونه ظاهر می‌شود. ولی در مقابل اصلاً ننگ نیست که من سر گذر جویای کار باشم و نان سالم و حلال دربیاورم. خلاصه، چند روزی رفته بود سر گذر که ایشان را بردند سر کار ... روزی را به خاطر دارم که ایشان از صبح رفتند سر کار بنّایی. غروب که شد، دیدم در بازگشت، اسباب‌بازی‌هایی برای بچه‌ها خریده‌اند، از آن طرف هم پاکت‌هایی مملو از موز و چند نوع میوه دیگر خریده بود و با افتخار و غرور می‌گفت نگاه کن! من امروز خیلی خوشحالم، چرا که هرچه از این‌ها بخورید کاملاً حلال و طیب و طاهر است. خب من که او را کاملاً می‌شناختم و میزان تقیدات شرعی‌اش را می‌دانستم، با تعجب می‌پرسیدم درآمد شما که همیشه حلال است، مگر درآمد امروزتان چه فرقی با دیگر روزها دارد؟ می‌گفت: «امروز با همیشه فرق دارد، چون آنقدر عرق ریخته‌ام که هرچه حساب کنید نانمان حلال و پاک و سالم است؛ با خیال [راحت] از این‌ها ... بخورید، هیچ غشی در آن نیست، خیلی برای این نان زحمت کشیده‌ام، من همین‌طور کارها را دوست دارم». 📚شاهد یاران - شماره ۹۴ و ۹۵ 🆔 @asanezdevag
پدر و مادری در میان فرزندانشان هستند. در آن خانه غذا و میوه و شیرینی و لباس میان اهل خانه تقسیم می‌شود. ... از بچه ها هر كدام ببیند سهم او از میوه یا غذا یا شیرینی یا لباس از سهم دیگری كمتر است ناراحت می‌شود، قهر می‌کند، گریه می‌کند، و چون احساس مظلومیت و محرومیت می‌کند، درصدد انتقام برمی‌آید. لهذا لازم است پدران و مادرانی كه به سعادت فرزندانشان علاقه مند هستند، میل دارند بچه هایشان از كودكی روحیه ی سالم داشته باشند، از اول هیچ گونه تبعیضی بین آنها قائل نشوند. تبعیض، تخم اختلاف كاشتن است، تخم حسادت كاشتن است، تخم انتقام كاشتن است. تبعیض موجب می شود، هم روح آن بچه ی محروم فشرده و آزرده و ناراحت بشود و هم آن بچه ی عزیز كرده، متكی به غیر، ضعیف النفس، زودرنج، لوس و ننر بار بیاید. 📚 بیست گفتار 🆔 @asanezdevag
نکات مهم در طب سنتی ایرانی باید تغییر در رژیم غذایی هم پدر و هم مادر به منظور تلاش برای تعیین جنسیت جنین قبل از بارداری حداقل سه ماه قبل از بارداری بر حسب مزاج آنان انجام شود. از تغییرات در رژیم غذایی خود بدون توجه به مزاج فردی و اقدام برای تشخیص مزاج جدا خودداری نمایید. این نکته نیز فراموش نشود که تا وقتی از مزاج خودتان اطلاعی ندارید، بدون مشورت متخصص و خودسرانه رژیم‌های مختلف را امتحان نکنید. زیرا رعایت نکردن تناسب غذاها با مزاج، علاوه بر تأثیر منفی در عملکرد جنسی به عوارض مختلف در دیگر اعضا منجر خواهد شد. همچنین اگر رژیمی را شروع کردید و عوارض ناخوشایندی بعد از آن بروز کرد از ادامه آن بپرهیزید. اگر فرزند پسر می‌خواهید توصیه های زیر را نیز جدی بگیرید! به طور کلی غذاهای طبع گرم برای بارداری پسر توصیه می‌شود. موارد زیر را نیز به عنوان توصیه‌های غذایی در نظر داشته باشید. مصرف زیاد لبنیات را محدود کنید. آب سرد کم بنوشید. استفاده از شیرین کننده‌های طبیعی با مزاج گرم مانند نبات، عسل و مغزهای آجیلی توصیه می‌شود. خوردن ادویه‌ها و مواد غذایی با طبع مایل به گرمی نیز می‌تواند به پسردار شدن کمک کند. گوشت سفید محدود و از گوشت گوسفند و تخم مرغ عسلی بیشتر استفاده شود. میوه های تازه با مزاج گرم همچون انگور، خرما، انجیر و انبه را در اولویت مصرف قرار دهید. در این مدت از خوردن سبزی‌های مانده و رازیانه خودداری کنید. در طب سنتی توصیه شده که زوجین قبل از هر آمیزش مقداری توت فرنگی بخورند. علاوه بر این خوردن کاهو، انگور زرد و سبزیجات تازه نیز در این زمینه بسیار موثر است. از مصرف غذاهای فست فودی که مهم ترین عامل ایجاد سوء مزاج های سرد در خانم ها است، بپرهیزید. از مصرف نوشیدنی های الکلی پرهیز کنید زیرا این نوشیدنی های الکلی باعث تضعیف اسپرم می‌گردند 🦋 ╲\╭┓ 🦋 ╭⁦🌸🍃 ┗╯\╲ ╭━━━⊰ ~ ❀ 🧕 ❀ ~⊱━━━╮ 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۵۰۱ #فرزندآوری #جنسیت_فرزند #حرف_مردم #قسمت_دوم بعد از یک ماه، خبر پدر شدن را به همسرم
۵۰۲ در سن ۲۴ سالگی بعد از اتمام لیسانس و شاغل شدن در آموزش و پرورش ازدواج کردم💖 با همسری بسیار متدین که از نظر چهره زیاد مطلوب دل مادر بنده نبودن. بعد از یکسال دوست داشتم باردار بشم که همسر قبول نکردن و گفتن من تا ۵ سال مایل به بچه دار شدن نیستم. من هم گریه و زاری که من بچه میخواهم. خلاصه با هزار صحبت راضی شدن. اما خدا نخواست و نشد. آزمایشات بنده را دچار کمبود تیرویید تشخیص داد. من شروع به درمان کردم. بعد از ۷ ماه به لطف خدا باردار شدم. پسری سالم و زیبا. بعد از آن همسرم دوست داشتن فرزند بعدی رو سریع بیارم که این بار بنده به دلیل زندگی در غربت و دور از خانواده و شاغل بودن خودم زیر بار نرفتم. پسرم حدودا ۴ساله شد که دیگه جلوگیری را کنار گذاشتم تا بچه دار بشم اما نشد. چند وقتی گذشت و خبری نشدو درست بعد از سه ماه از فوت برادر جوانم😢😢😢 فهمیدم خداخواسته اما در بدترین شرایط روحی باردار شدم. روزهای بسیار بسیار سختی بود. شب وروز کارم گریه بود اما امیدوار به لطف خدا که بتونم بگذرونم. دختر آرامی بود اما نمی دانم چرا حوصله اش را زیاد نداشتم و علاقه چندانی بهش نداشتم😔😔😔😔 فکر میکنم از نظر روحی در شرایط بدی قرار داشتم. اوایل آرام بود و می خوابید اما به محض اینکه چهار دست و پا رفت بسیار بسیار شیطون بودو خیلیها میگفتن این بچه بیش فعال است. به هر حال هر جور بود مشغولش بودم باز هم با سرکار رفتن و دست تنها. دخترم رو همراه خودم به مدرسه می بردم و در مهد مدرسه کنارم بود و زنگهای تفریح می رفتم و شیر می دادم. دخترم ۷ و نیم ماهه بود و من هنوز خودم را پیدا نکرده بودم که ناگهان در کمال تعجب خدا خواسته باردار شدم😔😔😔 آن شب تا نیمه های شب گریه کردم. چون واقعا شرایط روحیم همراهی نمیکرد برای بچه سوم. و من هیچگونه آمادگی نداشتم. اما همسرم خوشحال خوشحال بود😊 بعد از کلی گریه و شیون ولی به خودم اجازه ندادم ناشکری کنم به هیچ وجه. از فردای آن روز به خودم گفتم من که در دو بارداری قبلی بعد از چندین ماه که اقدام به بارداری داشتم باردار شدم اما این بار به اینگونه حتما حکمت و مصلحتی در آن بوده است. در این شرایط نگاه های سنگین اطرافیان سخت بود ولی مهم نبود. مهم خواست پروردگار بود. حدود هفت هفته و نیم بارداری را پشت سر گذاشتم. سونوگرافی رفتم قلب بچه تشکیل شده بود و من تازه داشتم با این جنین خدا خواسته دوست می شدم و حال خوبی پیدا میکردم که ناگهان یک روز دل درد شدیدی از عصر شروع شد. هر چه استراحت کردم خوب نشد. به چند سونوگرافی زنگ زدم وقت ندادند. خسته و ناراحت در شب بالاخره یک سونوگرافی پیدا کردم. لکه بینی هم شروع شد. رفتم سونو گفتن خانم چندتا بچه داری گفتم دوتا. گفت اهان پس اینو نمیخواستی. با لبخند 😊گفتم نه خانم دکتر ولی الان خیلی دوستش دارم😍گفتن مطمئنی کاری نکردی بچه سقط شود گفتم نه به خدا. جواب دادن این بچه سه روز هست در شکم شما مرده. من را می گویید انگار دنیا روی سرم خراب شد. از اتاق بیرون امدم و با ترس به همسر گفتم مطمئن بودم غمگین می شود و همین هم شد. تا رسیدن به خانه که حدود نیم ساعتی طول کشید فقط اشک ریختم😭 در راه به مادرم زنگ زدم، نه تنها ناراحت نشد بلکه خوشحال هم شد انگار🙈 خلاصه آمدم منزل و جنینی که همیشه می گویم خداخواسته آمد و خدا خواسته سقط شد و فقط برای امتحان من و همسرم بود و من با یقین به این موضوع رسیدم. تمام شد و من در شوک و باز هم بی میل به دختر نازنینم که در حال بزرگ شدن بود. ماه ها گذشت و همسرم باز زمزمه بچه خواستن را شروع کرد. از او اصرار و از من انکار که من دست تنها در غربت با کار بیرون بچه نمی خواهم. وقتی دیدم دست بردار نیست گفتم باشه به شرطی بچه دار می شویم که شما کمی بیشتر کمک کنی چون سر دو بچه قبل خیلی خیلی کم کمک حال من بودند. قبول کردند و این بار هم چند ماه طول کشید تا باردار شوم. راستی این را بگویم که بعد از بارداری دوم همسرم به دلیل مشکلی به پزشک مراجعه کردند و پزشک گفته بودند بچه داری. همسر گفته بودن یک دختر و یک پسر. پزشک جواب داده بودند خدارو شکر چون شما دیگر بچه دار نمی تونید بشوید. اما همسر از آنجایی که آدم معتقدی بودند گفته بودند تا خدا چه خواهد😊 خلاصه من باردار شدم فرزند سوم رو. 👈 ادامه دارد... 🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👇 میگه:شوهر دختر خالم یکسره با من چت می‌کنه و ابراز علاقه می‌کنه و چند بار گفته کاش اول تو را می‌دیدم (!) این دختر خانم،گریه می‌کنه و میگه:چرا باید این حس را داشته باشه و چرا باید اینجوری خیانت کنه به دختر خالم؟ میپرسم:شخصیت این آقا چجوریه؟ یک‌جوری از ویژگی های مثبتش تعریف میکرد نمیدونستم این الان ناراحته یا خوشحال 😐 خب آخه خانم محترم ، دقیقا فازت چیه ؟ چرا باید به اون آقا انقدر میدون بدی که بیاد هرچیزی رو بهت بگه و همینطور ادامه بدی اون کارش‌ بد باشه توهم باید همپاش ادامه بدی ؟ در قرآن می فرماید از گامهای پیروی نکنید وقتی می فرماید گام ها، یعنی شیطان یدفعه ادم رو به سقوط نمیکشه بلکه ذره ذره ذره یجوری میکشه ت که خودتم نفهمی تو این پرونده ماهم قضیه همینه خانم و اقای محترم باهم شروع به گفت و گو میکنن میکنن کم کم کم کم برای هم درد و دل میکنن بعد اقا شروع میکنه از مسائل مختلف گفتن و کار به جایی میرسه آقا میگه کاش از اول با تو آشنا میشدم تا با خانمم جالبه همسر آقا و این خانم دختر خاله هم هستن و ایشون داره که چرا دخترخالم داره به ی من میکنه 🆔 @asanezdevag
💎 آیا باید کودک را در حوزه فعالیت خود آزاد گذاشت؟ تا چه مقدار باید باشد؟ در این بین دایره مراقبت‌های والدین تا چه میزان باشد؟! 💎 آزادی لازم است اما برای کودک، آزاد گذاشتن باید به ‌صورت باشد و در عین حال باشد نه اینکه به حال خودش رها شود. بچه باید کند که آزاد است، یعنی برای انتخاب‌هایش اختیار داشته باشد و احساس اجبار نکند تا منافق و دورو نشود. 💎 است، چون اگر رها شود ممکن است به عادت زشتی مبتلا شود که گرفتنش از آن عادت سخت باشد... 🆔 @asanezdevag
۳۴ ✴️شوکِ شَک احترام به همسر، هم در جمع و هم در خانه، پدیدآورنده ی حس اعتماد، در فردِ مقابل است. ✅اعتماد که پررنگ شود؛ شک و بدبینی کمتر حمله میکند. 🆔 @asanezdevag
7.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 گزارش جالب مجله "خبری تلویزیونی" آمریکایی از راه‌کارهای در امان ماندن دختران از آزار جنسی و نگاه‌های هوس آلود در متروها! 🔹 ️"اگر در مسیر رفت و آمد خود نگاه‌های وحشتناکی را احساس می‌کنید، به فکر داشتن یک لباس مخصوص مترو باشید!" 🔹 ️ مجله خبری تلویزیونی"Inside Edition" در گزارشی از چالش‌هایی که زنان و دختران در متروهای این کشور با آن روبرو هستند سخن گفت؛ بخشی از این گزارش به راهکارها و توصیه‌های دختران آمریکایی برای در امان ماندن از تعرضات جنسی و نگاه‌های هوس آلود اشاره دارد. 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۵۰۲ #فرزندآوری #آزمایش_الهی #قسمت_اول در سن ۲۴ سالگی بعد از اتمام لیسانس و شاغل شدن د
۵۰۲ واقعیت وقتی اصرار همسر را برای بچه دار شدن می دیدم فکر می کردم دلش یک پسر دیگر می خواهد اما وقتی نازنین دخترم به دنیا آمد و برق شادی را در چشمان همسر دیدم، فهمیدم نه موضوع عمل به حرف رهبر عزیز بوده است. دختری که به اصرار پدر و انکار من به دنیا آمد الان عزیز دردانه خانه است و فقط خدا می داند چقدر دوستش دارم. دوست داشتنی و شیرین. اما من که از جهت روحی و جسمی آمادگی نداشتم شروع کردم به سردرد.به حال بد.طاقت سرو صدای بچه ها را نداشتم و موضوع وقتی سخت تر شد که این بچه حدود نه ماهگی شروع کرد شبها ساعت ۴ تا ۷ صبح بی دلیل گریه گردن😭😭😭 و من باید ساعت ۸ مدرسه می بودم. همسر کمک می کرد در نگهداری ولی مگر میشد ساکتش کرد. روز به روز ناتوانتر از بچه داری و ناشکری😔😔😔 اینجا بود که با حال بد شروع کردم به ناشکری. چرا من با این شرایط سه تا بچه. کار بیرون چی کار کنم. در بین این ناشکری ها دختر بزرگم که با دختر کوچکم ۲ سال و ۱۱ ماه فاصله سنی دارند و از بچگی زیاد تب می کرد. این بار به دنبال تب تشنج کرد. وای نگویم برایتان از حالم در ان لحظه😔😔😔😔😢😢😢 یک لحظه به خودم آمدم فهمیدم ناشکری و دوست نداشتن این بچه باعث این اتفاق شده. در آن لحظه یادم هست فقط حضرت رقیه را صدا زدم تا دخترم را صحیح و سالم به من برگرداند. الحمدلله دخترم خوب و سالم شد. من هم او را نذر حضرت رقیه کردم. الان عاشق هر سه فرزندم هستم و امیدوارم خدا بر من ببخشاید لحظه های ناسپاسی و کم ظرفیت بودنم را. لحظه های خوب برای من از وقتی شروع شد که شبها به جای گله و شکایت به درگاه خدا از اینهمه بی کسی غربت بارداریهای سخت بچه های لجوج و گریه کن در کودکی همه را کنار گذاشتم و شب که می خوابم می گویم خدایا شکرت به خاطر همسر خوب و سالم و متدین. خدایا شکرت بابت بچه های سالم. خدایا شکرت بابت سرپناه. سلامتی و هزاران نعمت دیگه که از شمارش من ناقص خارج هست و در ان لحظه هست که میفهمم چقدر شرمنده خدا هستم😔 دوستان عزیز من الان خوشحالم که به حرف همسرم و رهبرم گوش کردم. الان کمی از سختیهای آن روزها کاسته شد هر چند بچه داری همیشه مسایل خودش را دارد. اما الان هم هر کجا گیر کنم و گره ای به زندگیم بیفتد تسبیحات حضرت زهرا را می گویم شروع میکنم دعای فرج را خواندن هر تعداد که حالم را بهتر کند و می گویم یا صاحب الزمان من فقط برای تعجیل در فرج شما دعا میکنم شما هم ما را دعا کن و در آن لحظه هست حال خوب به سراغم می آید و گره کارم باز می شود. 🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا