11.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 خوشبخت شدن فرزندان
وااای چقدر اشتباه رفتم.!
🆔 @asanezdevag
2.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇱🇷 غرب یعنی جایی که بیش از ۵۰ درصد از جمعیتش یا بیخانواده هستند یعنی تنها زندگی میکنند یا دارای خانوادههای تکوالدینی و تک فرزندی هستند.
⭕️ سالهاست با رسانههای فارسی زبانش خانواده ایرانی را تخریب میکند، و اینبار به سراغ مادر رکن اصلی نهاد خانواده رفته | #ببینید
#نعمت_مادر
#نعمت_خانواده
#خانواده_مؤلفه_قدرت
🆔 @asanezdevag
🔹 بعضی وقتها حرفهایی می زد که همان میشد مبنای زندگیمان یکبار رو به من کرد و گفت: "من تو رو برای خودت دوست دارم، نه برای خودم تو هم بهتره من رو به خاطر خودم دوست داشته باشی نه به خاطر خودت."
🔹همین جمله باعث شده بود در مواقع خاص، خودم را جای ایشان بگذارم و بعد تصمیم بگیرم؛ و طبیعی بود که با این نگاه، زندگیمان دارای تحکیم، محبت و مودت بیشتری میشد.
📙 سیره شهید رجایی
🆔 @asanezdevag
👌اقدام جالب صاحب خانه قمی
✅ به تعداد هر فرزند ۲ میلیون از رهن کم میشود. 👏👏
✨ #صاحبخانه_خوب
🆔 @asanezdevag
📌 داداش رو ببین، آبجی رو بگیر!
🌹 پیامبر اعظم (ص):
برای نطفههای خود، جای مناسبی اختیار کنید (و هنگام ازدواج به فامیل نزدیک زن مخصوصا به برادران دختر دقت کنید) زیرا دایی از افراد همسان و همردیف همسر تو است.
📚#حدیث| وسائل الشیعه، ج۲۰، ص۴۸
🆔 @asanezdevag
✨ #استاد_قرائتی
🔹شیر دادن به قدرى اهمیت دارد كه خدا گفته اگر روزه گرفتن به شیر دادن مادر لطمه مى زند، مادر نباید روزه بگیرد و خدا از حق خودش گذشته است.
🔹زنانى كه شیر مى دهند كمتر سرطان سینه مى گیرند و شیر خشك بر خلاف تبلیغات، تو خالى است و مقاومت كمترى در نوزاد براى مقابله با امراض ایجاد مى نماید.
🔹پروتئین شیر مادر از شیر گاو بیشتر است و چربى آن براى نوزاد قابل هضم تر است. بچه هر چه رشد پیدا مى كند نیازش به غذا فرق مى كند و شیر مادر هم با این تغییر، تفاوت مى كند.
🔹مكیدن شیر را زیاد مى كند و احساس اینكه بچه ام گرسنه است، شیر مادر را زیاد مى كند و اشتباه است كه در زایشگاه ها بچه را از مادر جدا مى كنند و وقت غذا مى آورند، چون اگر بچه كنار مادر باشد و گریه كند، مادر مى گوید گرسنه است و تحریك مى شود و باعث تولید شیر و جریان شیر مى شود.
🔹برخى اشتباهاً فكر مى كنند اگر بچه شیر نخورد، برای اندام مادر بهتر است، چون وقتى مادر مدتى شیر نداد، همین چربى هایى كه در بدنش هست، ذخیره می شود اما مكیدن، چربی بدن مادر را بیشتر جمع مى كند.
#شیر_مادر
🆔 @asanezdevag
🔹ماجرای "شوک ۱.۵۷" جمعیتی در ژاپن
🔻ژاپن در سال ۱۹۸۹ کمترین میزان باروری خود را با نرخ باروری ۱.۵۷ فرزند تجربه کرد! این مسئله به عنوان "شوک ۱.۵۷" در ژاپن معروف شد؛ این کشور سالخورده با تمام پیگیریها تا کنون نتوانسته مانع از کاهش نرخ باروری خود شود.
🔻بُعد اقتصادی سالمندی جمعیت، عمدهترین مسئلهای است که تقریباً در همۀ جوامع درگیر با آن مشاهده شده است؛ همچنانکه جمعیتشناسان به آن اشاره کردهاند، سالمندی برای جوامع «یک بار اقتصادی بیسابقه» دانسته شدهاست!
متن کامل این گزارش در لینک زیر 👇
yun.ir/mdc3e5
🆔 @asanezdevag
📌 شهید مهدی زینالدین
خواهرش یک پیراهن خریده بود و همسرش یک شلوار، از منطقه که آمد، لباسها را دید و گفت «توی این شرایط جنگی، به دنیا وابستهام میکنید!» همسرش گفت «آخر تو یکوقتهایی نباید به دنیای ما هم سری بزنی؟» لباسها را پوشید اما دفعه بعد که برگشت، لباسهای کهنهاش تنش بود. علتش را پرسیدند. جواب داد «یکی از بچههای سپاه، عقدش بود و لباس درستوحسابی نداشت.»
🆔 @asanezdevag
✨ #شهید_بهشتی
🔹مادر شهید: خودم خیلی توجه به این بچه کردم. از اول که این بچه به وجود آمد، #قرآن زیاد میخواندم، بعد از وضع حمل هم قرآن میخواندم و هنگام شیر دادن طفل هم قرآن میخواندم.
🔹همینطور که من میخواندم، بچه شیر میخورد. آن وقت این بچه خیلی علاقهمند شده بود به صوت قرآن، وقتی قرآن نمیخواندم، بچه ناراحت میشد و با سرش اشاره میکرد که بخوان، یعنی به این اندازه علاقمند شده بود به قرآن... وقتی که بزرگتر شد، حواسم را برای مواظبت از او جمع کردم.
🔹در دوران حاملگی خیلی #مواظب بودم و #نماز_اول_وقت میخواندم و به #نامحرم نگاه نمیکردم. در خانه چهار تا برادر شوهر داشتم، اما هیچ وقت با اینها رو به رو نمیشدم. خدا قسمت کرده بود که اتاق ما یک دستک (منبعآب) داشت که همه کارهایم را در آنجا انجام میدادم، خودم بودم توی اتاق و بچههایم که با نامحرم کار نداشته باشم.
🔹... خیلی صفات خوب و اخلاق عالی داشت. مثلاً بچه که بود بچههای همقدش، بچههای خاله و عمهاش که همقدش بودند، میگفتند بیا بازی کنیم، ولی او نمیرفت و بیشتر به قرآن و احادیث علاقه داشت و میگفت که قرآن و علم را به من یاد بدهید. حواسش اصلاً به بازی نبود. بچهای نبود که به فکر بازی باشد. او دُرّ گرانبهایی بود که به راه خدا نثار شد.
#تربیت_فرزند
#بارداری
🆔 @asanezdevag
🍃 آقايان بايد امکانات مالي خود را توضيح دهند، اگر توان مالي شان در شرايط فعلي، بيش تر از امکانات موجود نيست، اين مورد را نيز تذکر دهند و سپس، نظر دختر را در اين مورد بپرسند.
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۱۰۱ #ازدواج_در_وقت_نیاز #فرزندآوری تازه کنکور داده بودم که دوست داداشم اومدن خواستگاری
#تجربه_من ۱۰۲
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#تحصیل
#فرزندآوری
سلام دوباره
همان طور که قبلا گفتم، ازدواج ما روز مبعث حضرت رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله بود، اون زمان دهم تیر میشد، دو ماهی فرصت داشتیم تا مدرسه رفتن من، آخه تازه قرار بود برم دوم دبیرستان...
تو اون دو ماه هفته ای دوسه بار میرفتیم کوه، با موتور میرفتیم تا جمشیدیه و از اونجا میرفتیم بالا، انقدر زود میرفتیم که نماز صبح رو بالا میخوندیم، از بهترین تفریحاتمون بود، سالم و کم خرج و دونفره😊 ولی حیف که زود تموم شد و اول مهر رسید...
با هزار مکافات تو یه دبیرستان روزانه اسم نوشته بودم( آخه اسمامون تو شناسنامه نرفته بود، یه محضر آشنا رفته بودیم😉)
صبح بلند میشدم، صبحانه آماده میکردم، یه نامه عاشقانه مینوشتم و میرفتم مدرسه، عین یه بچه خوب😊 چون من باید حدود شش و نیم میرفتم و آقای همسر ساعت هشت...
ظهر بر می گشتم و تازه باید ناهار درست میکردم ، بعد یه مدت همسر جان گفتن باید کلاس زبان هم بری استعدادشو داری و لازمه.... این شد که من وقتی از مدرسه بر می گشتم بدو بدو یه چیزی آماده میکردم و میخوردیم و من برا ساعت دو ونیم دوباره میرفتم کلاس زبان، باز بدو بدو برمیگشتم و کارهای خونه و بعدم شام رو آماده می کردم...
ما ترجیح داده بودیم بجای اینکه پول خرج خرت و پرت و وسایل خونه و لباس... کنیم، خرج تحصیل کنیم 😎
دوسال دبیرستان به سختی گذشت، تو این مدت نگذاشتم نمراتم پایین بیاد یادمه شبهای امتحان تا چهار صبح بیدار میموندم، خلاصه سال دوم تموم شد و تابستون از راه رسید با برنامه های متنوع😍
یکیش این بود که بچه های محل رو جمع کرده بودیم خونمون و من بهشون قرآن درس میدادم، هر دو سه هفته یبار هم با رضایت اولیا میبردیم شون اردو😃
برنامه کوه هم به راه بود و علاوه بر اینها من کلاس کنگ فو و تیراندازی هم میرفتم... انقدر پیشرفت کرده بودم که برای هر دو به بهم پیشنهاد دادن که میتونی وارد تیم ملی بشی و همه اینها با تشویق های آقای همسر انجام میشد...
سال سوم و پیش رو هم خوندم و همزمان زبان رو ادامه دادم تا تافل...
تابستان ها برنامه آموزش قرآن هم همچنان برقرار بود و حالا تقریبا سه سال از ازدواج پربار ما گذشته بود و من مطمئنم اگر ازدواج نکرده بودم انقدر پیشرفت نمیکردم...
همه اینها در حالی بود که مهمانی هم میدادم و میرفتم و... من تقریبا هیچی از آشپزی نمیدونستم 🙈 انقدر که یه بار برادر شوهرم اینا اومدن خونمون و من نخود پلو درست کردم ولی با نخود ابگوشتی😜😆 و یه بار مادرم اینا مهمان ما بودن که باقالی پلو درست کرده بودم بدون شوید😉
یه بارم برا خودمون لوبیا پلو درست کردم ، دیده بودم مادرم تو قرمه سبزی یه تیکه لواشک میندازه و خیلی خوشمزه میشه، منم اومدم هنرمندی کنم، تو مایه لوبیا پلو لواشک انداختم، اونم یه تکه بزرگ 😀 و اینطوری ترشه برنج یه غذای جدید شد که تا همین امروز یادش میوفتیم و کلی میخندیم.
تو همین ایام من کنکور دادم و رشته مورد علاقه ام یعنی قرآن و حدیث واحد شمال قبول شدم که یه اتفاق جدید و دوست داشتنی مسیر زندگیمون رو تغییر داد.... من باردار شدم😍 و پسر اولم شش روز بعد از بیست سالگی ام بدنیا اومد و من ترجیح دادم دانشگاه رو فعلا به تعویق بندازم...
🔹تجارب قبلی ایشون: #تجربه_من ۹۳
🆔 @asanezdevag