eitaa logo
◉✿ازدواج آسان✿◉
931 دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
44 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۲۹۲ #ازدواج_در_وقت_نیاز #فرزندآوری #قسمت_اول من ۲۴ سالمه، در خانواده ای مذهبی بزرگ شدم
۲۹۲ دوران بسیار سختی بود از نظر روحی و جسمی روی من خیلی فشار بود، دخترم فقط یک سال و چهار ماهش بود و شیر خودمو میخورد. همسرم هم که دانشجو بود، کارش هم که پاره وقت بود، تصادف هم کرده بودن و حدود دو ماه هم در خانه بستری بودن. البته همش میگم که کار خدا بود که ما بیاییم پیش مادرشوهرمینا، از حق نگذریم واقعا کمکم بودن، هم کاری، هم مالی و هم معنوی. خدا خیرشون بده و همیشه ممنونشون هستم. همچنین خانواده خودم که به شدت کنارمون بودن و تنهامون نذاشتن. بعد از حدود سه ماه از تصادف همسرم، متاسفانه پدرشوهرم سکته ی مغزی کردن. حالا دیگه خودشون هم از نظر مالی تحت فشار بودن. همسرم مجبور شد زودتر از آن چه که باید بره سرکار و به دلیل از دست دادن شغل مجبور شدن راننده ی اسنپ و تپسی بشن. به همین دلیل از نظر جسمی خیلی روشون فشار اومد. دوران خیلی سختی به همه ی ما گذشت. بیشتر روحی چون پدرشوهرم خیلی در خانواده عزیز بودن و خیلی ماشاالله رو پا، هیچ کس فکرشم نمیکرد این اتفاق برای ایشون بیفته... خلاصه این دوران هم با تمام سختی هاش گذشت و ما تصمیم گرفتیم فرزند دوممون رو بیاریم دخترم دو سال و ۴ ماهه بود که من باردار شدم. هنوز هم از نظر مالی مشکلات داشتیم ولی خداروشکر مانع بچه دار شدنمون نشد و توکلمون به خدا بود. خداروصد هزار مرتبه شکر تا به امروز لنگ نشدیم شاید کمتر خوردیم یا پوشیدیم ولی هیچ کم و کسری ای نداشتیم در زندگیمون و در حد نیاز هم خوردیم، هم پوشیدیم. دوران بارداری دومم کمی سخت تر از بارداری اولم بود، کمی ویار داشتم ماه های اول و زایمانم هم کمی سخت تر بود ولی خداروشاکرم که در سن ۲۳ سالگی فرزند دومم هم به صورت طبیعی خداروشکر آقا محمد حسین به دنیا اومد. بعد از سه هفته از زایمانم همسرم گفتن بریم مشهد؟ منم از خدا خواسته گفتم بریم. گفتن من پول ندارم و مجبوریم که با اتوبوس بریم، گفتم امام رضا رو پیاده هم میام چه برسه با اتوبوس. خداروشکر پول کرایه ی منزل هم ندادیم و از یکی از بستگان مادرم که مشهد منزل داشتن خونه گرفتیم. باورتون نمیشه که با همه ی گرونیا چون همه ی آشپزیارم خودم کردم و از خونه وسیله برده بودیم با ۸۰۰ هزار تومن رفتیم مشهد و برگشتیم و بسیار بهمون خوش گذشت و جالبه که یک ماهگی پسرم در حرم امام رضا بودیم. حالا هم بعد از گذشت ۵ سال و نیم از زندگیمون، همسرم پس فردا عازم سربازی هستن. من میمونم و یه دختر ۴ ساله و یه پسر ۱۰ ماهه الانم جفتمون مایل به آوردن بچه ی سومو هستیم ولی به دلیل سربازی همسرم کمی دست نگه داشتیم تا دوره ی آموزشی شون تموم بشه. خداروشاکرم به خاطر نعمت های زیادی که به من داده و قابل وصف و گفتن نیستن... اینم بگم که از اول دوران نامزدی و عقد عشق عجیبی بین من و همسرم بود و این عشق به لطف خدا هر روز بیشتر شده و با اومدن هر کدوم از بچه هامون عشق و علاقه ی ما نسبت به همدیگه بیشترو بیشتر شده، با این که ما از قبل همدیگرو ندیده بودیم و به صورت کاملا سنتی ازدواج کردیم. 🆔 @asanezdevag
💞 تنگدستی و ازدواج... 🆔 @asanezdevag
💕یادمون باشه تو خونه ای که "بزرگترها" کوچیک میشن "کوچیکترها" هرگز بزرگ نمیشن ...! 🆔 @asanezdevag
17.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🛑 سلسله صوت های تربیت جنسی نوجوانان دکتر حبشی-بحران بلوغ ( علائم جسمی جنسی و غیر جنسی) شماره ۳ 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۲۹۲ #خانواده #فرزندآوری #قسمت_دوم دوران بسیار سختی بود از نظر روحی و جسمی روی من خیلی ف
۲۹۳ من فرزند اول خانواده هستم و بعد من دوخواهر و یک برادر به فاصله کم به دنیا اومدن...با مامانم ۱۷_۱۸سال تفاوت سنی داریم ولی نمیدونم چرا همه فکر میکنن ما خواهریم؟! 😅😅 سال ۸۱ وقتی که ۱۷ سالم بود، فهمیدیم مامانم باردار شده(چون پدرم تک پسر خانواده بودن، عمه هام اصرار داشتن مامانم یه پسر دیگه بیاره تا نسلشون منقرض نشه یوقت😏) عاقاااا ما چهار تا هم خوشحال و ذوقمرگ که قراره نی نی به جمعمون اضافه بشه😍 امااااا متاسفانه بعد سه ماه، بچه سقط شد😔 خیلی روزای بدی بود از یه طرف غم بچه ای که نیومده کلی دوسش داشتیم از یه طرف حال بد مامانم و افتادن مسئولیت زندگی روی دوش من از طرفی دو روز بعد عروسی دختر داییم بود که بهترین دوستم هم محسوب میشد ولی چون مامانم نبود اصصصلا خوش نگذشت به من😞 گذشت تا اینکه آذر ۸۲، در سن ۱۸ سالگی من عقد کردم با آقامون ... عقد کردن من همانا و باردار شدن مادرجان هم همانا(در سن ۳۸ سالگی)😅😅😅 ما آذر ماه عقد کردیم و قرار بود تابستون عروسی کنیم ولی مامان ماههای آخر بارداریش بود و مخالفت کرد🤰 داداشم حسین آقا مهرماه ۸۳ بدنیا اومد بیمارستان همراه مامانم من بودم و بقیه کلی بهمون میخندیدن که کار دنیا برعکسه دختر مادرو آورده بیمارستان😄😄😄 تااااازشم آقامون با دسته گل💐 و شیرینی🍰 اومدن عیادت مادرزن و برادرزن کوچک😆😆 و اینطوری شد که چهل روزگی خان داداش، عروسی آبجی خانومش بود😌 خونمون نزدیک مامانینا بود و من تقریبا هر روز از صبح تا عصر اونجا بودم و فضای خونمون با وجود داداش کوچولو خیلی شاد و مفرح بود. این شد که منم تصمیم گرفتم باردار بشم ولی یکسال طول کشید و زمستون سال ۸۵ پسرم امیرمحسن بدنیا اومد.🧒 متاسفانه به دلایلی مثل بی تجربگی من و ترس و زود رفتن به بیمارستان و عدم پیشرفت پروسه زایمان منو سزارین کردن.😢😢😢 بازیها و دعواها و شیطنت های دایی و خواهرزاده در جریان بود تا اینکه سال ۸۹ دوباره باردار شدم چون معتقد بودم اولا دو تا بچه کافیه!!!!🙃 دوما باید فاصله سنیشون کم باشه🤩 عید ۹۰ دخترم صبا بدنیا اومد و با خودش یه دنیا شادی و برکت و رزق به زندگی ما آورد😍😍 منم که دیگه جفتم جور شده بود 👨‍👩‍👧‍👦تصمیم گرفتم دیگه تمومش کنم و رفتم پیش دکتر و با مشورت اون ای یو دی ده ساله گذاشتم.🙈 و سالها گذشت و من بر تصمیم خودم پا بر جا بودم. تا اینکه...... سال ۹۸ تو کلاس اخلاق و مهارتهای زندگی از استادم کتابی بدستم رسید با عنوان مراقبتهای بارداری، منم تو رودروایسی کتابو خریدم که بعدا هدیه بدم به دیگران📔 اما وقتی کتابو خوندم در من یه اشتیاقی بوجود اومد که در سن ۳۵ سالگی واسه فرزندآوری و باردار شدن دوباره با برنامه ریزی و مراقبتهای معنوی و عرفانی و... ولی باز از ترس حرف مردم(اماااان از این مردم😤😤) دودِل و مردّد بودم ولی خداروشکر بالاخره ترس و شک و شبهه رو کنار گذاشتم و تصمیم جدّی گرفتم واسه بارداری🤰 چند هفته پیش رفتم و خودمو از شر اون آی یو دی راحت کردم ...همسرمو قانع کردم و الانم با توکل به خدا و توسل به اهل بیت(ع) میخوام اقدام کنم واسه بچه سوم🤩🤩 ان شاءالله که به زودی زود خداوند به من و به تمام بانوان جهادی و شیردل هموطنم فرزند صالح عطا کنه(بلند بگین آممممممین😌) ان شاءالله فرزندان ما سربازان آقا امام زمان(عج)باشن و نسل شیعه رو بیشتر و بیشتر بکنن(محمدیاش صلوااااات😇😇) میدونم ماها همدیگه رو نمیشناسیم ولی دلمون قرصه که همگی تو این آب و خاک داریم زندگی میکنیم و هممون شیعه مرتضی علی هستیم...از تک تکتون که ماجرای منو خوندین خواهش میکنم دعای خیرتون رو بعنوان کادوی تولدم بدرقه ی راهم کنین باشد که چه بسا از دعای شما به سومی اکتفا نکنم فقط🙃🙃🙃😅😅😅😅 در پناه حق باشید🌹🌹🌹 🆔 @asanezdevag
2.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨مراسم خرما خوران بعد از عقد در پاکستان احتمالا هرکی از اون خرماها بخوره بختش باز میشه😂 🆔 @asanezdevag
❣هرکس وارد بازار شود و هدیه ای بخرد و آن را برای خانواده اش ببرد،همانند کسی است که برای عده ای نیازمند صدقه می برد و باید آن هدیه را نخست به دختران بدهد،سپس به پسران. 🆔 @asanezdevag
12.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙 سخنران: استاد تراشیون 🔻 موضوع : ناسزاگويي در فرزندان قسمت دوم 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۲۹۳ #ازدواج_در_وقت_نیاز #فرزندآوری #دوتا_کافی_نیست #بارداری_بعداز_35_سالگی من فرزند او
۲۹۴ حتما اقتصاد ما معیوبه و حتما باید خانواده های چند فرزندی، بیشتر از این حرفها بهشون بها داده بشه و حمایت اقتصادی بشن، اما به نظرم مجری، تمام اعتقادات ما رو سخره گرفت و همه ی چندفرزندی ها رو به مرفه بودن و شعار دادن در عین بی دردی متهم کرد. خدا میدونه من در شیردهی فرزند اولم چقدددر گشنگی کشیدم، حتی مادرم نمیدونه. حتی صمیمی ترین دوستانم نمیدونن، به ظاهر همه چی خوب بود اما ما شاید دو هفته میشد سیب زمینی پیاز یا تخم مرغ نداشتیم و میدونستم همسرم نمیتونن تهیه کنن و بهشون نمیگفتم، دیگه گوشت و مرغ و... که دیگه هیچی... ماهها میگذشت و نداشتیم. مطمئنم این تجربه م رو حتی اگه خواهر و برادرم هم بخونن حتی نمیتونن تصور کنن که تجربه منه، چون هیچکس از سختی هام خبر نداشت و نذاشتم همسرم شرمنده بشه پیش دیگران البته من وقتی ازدواج کردم همسرم کارگر بودن و حقوقشون فوق فوق کم بود. اما الان به لطف خدا، ۳فرزند دارم که همه شون خوش قدمن، با تولد هر کدومشون گشایشهای بزرگ در زندگیم ایجاد شده. من روی حساب تجربه شیردهی بچه اولم و اقتصاد داغون خونواده ام در اون برهه، میتونستم قید بچه های بعدی رو بزنم، اما با اعتقااادم اقدام کردم و بچه های بعدی رو آوردم و خدا هم پاسخ اعتماد و توکلم رو داد شکرش... و الحمدلله الان بچه هام، واسطه رسیدن رزق من و همسرم شدن، اینا رو گفتم که بگم الانِ امثال من رو نبینید که یه اوضاع آرومی به برکت وجود بچه ها بر زندگی مون حاکم شده. بلکه ما رو با همه سختی های عمیق مون، ما رو با همه ی توکل در عین بی چیزی مون ببینید. شاید اگر ما بچه های بعدی مونو نمی آوردیم، میتونستیم پول رو پول بذاریم، شایدم نه اگر بچه های بعدی نمیومدن رزق ما به همون تنگی نگه داشته میشد، که من به دومی معتقدترم. خدا شاهده که من و همسرم، بچه هامون رو فقط برای سربازی آقا امام زمان و عشق رهبرمون و آینده کشورمون آوردیم. حالا هم تمام تلاش مون رو برای تربیت موفق اونها می کنیم. خوشحالیم که روی رهبرمون رو زمین ننداختیم و خدا پاسخ این اعتقادمون رو حتما میده ان شاالله 🆔 @asanezdevag
💐چند هزار صفحه کتاب تربیتی رو در یک جمله ميشه خلاصه كرد: "‏فرزند شما اونی نمیشه که دوست دارید، اونی میشه که هستید!" ‏پس خودتونو بسازید...! 🆔 @asanezdevag
💞 ۴۸ تمرین کنید؛ با نگاهتون به پایِ هم، عشق بریزید...❤️ 🆔 @asanezdevag