eitaa logo
◉✿ازدواج آسان✿◉
999 دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
44 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️بلندشو... تونباید لباس بشویی! 🔻نگاهی به رفتار امام خمینی (ره) در خانه و در ارتباط به همسر مکرمه شان 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۳۸۲ 🚨به خاطر فشار اطرافیان یکی از دوستانم در نامزدی اولین بچش رو خدا خواسته باردار شد.
۳۸۳ سال۸۶ با یک مراسم معمولی ازدواج کردیم و رفتیم یه خونه ۴۰ متری که برای پدر شوهرم بود، ساکن شدیم. یه خونه کوچیک با وسایلی در حد ضرور، کل جهیزیه ام در حد بار یک وانت بود. با اینکه من توی فامیل دختر شاخص و ممتازی بودم ولی برخلاف تصور اقوام خیلی ساده و صمیمی زندگی مشترکمون رو آغاز کردیم. یک سال بعد زندگی مشترک تصمیم گرفتیم خانواده مون رو توسعه بدیم و عضو جدیدی به جمعمون اضافه کنیم. خیلی زود نتیجه گرفتیم ولی خواست خدا این بود که ما رو در بوته آزمایش و ابتلا قرار بده، خیلی زود هم از دستش دادیم و سقط شد. اما این آزمایش به همینجا ختم نشد. حالا هرچی تلاش میکردیم و دعا و توسل میکردیم، نتیجه نمیگرفتیم. به متخصص مراجعه کردیم تا در صورت لزوم درمان کنیم، انواع و اقسام آزمایشها و داروهای موثر برای فعال شدن تخمک گذاری و... رو امتحان کردیم ولی فایده ای نداشت. چهار سال گذشت و دیدن تولد بچه های فامیل روز به روز ما رو غمگین تر و دلشکسته تر میکرد. تا اینکه یکی از دوستان خانم دکتری رو معرفی کرد که فوق العاده حازق بودند و با اینکه توی بیمارستان خصوصی توی قسمت مرکز درمان ناباروری فعالیت میکردن، حاضر شدیم هزینه ی سنگین ویزیتش رو متقبل بشیم. شاید خدا کمک کنه و نتیجه بگیریم. باز هم تمام آزمایشات تکرار شد و ما مشکل خاصی برای بارداری نداشتیم اما بارداری اتفاق نمی افتاد. خانم دکتر طاهری پناه، که واقعا همیشه دعاگوشون هستم ، گفتن مشکل شما استرسه ؛ شما بخاطر استرس زیاد باردار نمیشی.(همینجا به همه دوستانی که مشکلشون شبیه من هست توصیه میکنم بخاطر حرف اطرافیان خودتون رو تحت فشار قرار ندید و سعی کنید با توکل و توسل به خدا استرس و اضطراب رو از خودتون دور کنید چون استرس باعث بهم خوردن تعادل جسمی و روانی شما میشه و بخشی از ناکامیهای باروری ناشی از همین مسئله است) توی این مدت چهار سال من مقطع لیسانس و فوق لیسانسم رو به اتمام رسوندم و فقط پایان نامه فوقم مونده بود، که بعد از یک سفر عمره مفرده (که واقعا یک رویا بود و از توصیف خوبیها و زیباییهاش عاجزم) حدودا یک ماه بعدش با لطف خدا مجدد باردار شدم و از شادی و شعف توی پوست خودم نمیگنجیدم، اما این یکی هم ماندنی نبود. توی سونوگرافی گفتند بعد یازده هفته قلبش نمیزنه و رشدش متوقف شده و یعنی یک جنین مرده دارم. دنیا روی سرم خراب شد، بهار شادی و خوشحالی من به یکباره تبدیل به خزان شد. با اینکه خیلی روحیه ام خراب بود همش به خودم و همسرم دلداری میدادم و میگفتم اینها امتحان خداست و نباید از لطف و رحمتش ناامید بشیم. ماه بعد محرم بود و بخاطر حال خرابمون به حرم امام رضا علیه السلام پناه بردیم. شب عاشورا روبروی ضریح ایستادم و بعد از سلام و زیارت و عرض تسلیت خدمت امام رئوف ، با ایشون درد دل کردم و ازشون خواستم بحق شهید شش ماهه کربلا ،فرزندان سالم و صالحی به ما عنایت کنند. ماه بعد باز هم آزمایشم مثبت شد، اما این بار ذوق نکردیم، چون فکر میکردیم سرنوشت قبلیها تکرار میشه ولی خدا چیز دیگه ای میخواست و نتیجه اش فرزند اولم محمدجواد بود. یک سالگی پسرم، پیشنهاد تدریس توی دانشگاه رو بهم دادند، شغلی که همیشه آرزوش رو داشتم. چند روز در هفته کلاس داشتم و پسرم رو گاهی خونه مادرم و گاهی خونه مادرشوهرم میگذاشتم. وقتی پسرم دو ساله شد و از شیر گرفتم، سریع برای دومی اقدام کردم چون میترسیدم مثل اولی زمان زیادی طول بکشه و نمیخواستم فاصله سنی بچه ها زیاد باشه، اما این بار با دفعه قبل فرق داشت (چون دیگه استرسی نداشتم) بلافاصله باردار شدم. 👈 ادامه دارد... 🆔 @asanezdevag
⭕ ماجرای 2 و نیم روز! هر دو و نیم روز یک زن در آلمان به دست پارتنر یا پارتنر سابق خود می‌میرد. 🔻بر اساس آمار ارائه شده, هر دو و نیم روز یک زن در آلمان به دست همسر یا شریک سابق خود می میرد. 🔻"کتک خوردن و خفه شدن توسط شریک زندگی" "آزار شدید توسط شوهر؛" اینها تنها بخشی از عناوین اخیر هستند که به مشکل رو به رشد خشونت شریک جنسی در آلمان اشاره می کنند. 🔻 این پدیده زندگی روزمره را برای بسیاری از زنان به کابوس تبدیل می کند. و تعداد موارد سال‌هاست که به‌طور پیوسته در حال افزایش است. 🔻 افراد از هر جنسیت می توانند قربانی شوند، اما زنان به طور نامتناسبی تحت تأثیر قرار می گیرند و از هر پنج مورد، چهار مورد را شامل می شود. 🔻طبق آمار جدید، هر دو و نیم روز یک زن در واقع به دست شریک زندگی یا شریک قبلی خود می میرد. در سال 2020، 139 زن کشته شدند. 🔹منبع: دویچه وله 🆔 @asanezdevag
👼 🤱🏻 تربیت عاطفی : وظایف پدر در دو هفته ی اول تولد نوزاد 🍃 قبل از ترخیص مادر از بیمارستان، پدر باید خانه را برای پذیرایی از آنها آماده سازد و محیطی سرشار از آرامش برای آنان مهیا کند. پدر باید تا مدتی مسئولیت کارهای خانه را بر عهده گیرد یا به سایر اعضای خانواده واگذار کند. 📚 آمادگی برای زایمان و مراقبت از نوزاد، ویلیام سیرز، ص ۶۱_۶۳ 🆔 @asanezdevag
❤️ گاهی به خانومتون اجازه استراحت بدین و خودتون یه غذای هرچند ساده ولی با عشق درست کنید 😁😉 مطمئن باشید عشق رو در وجود خانومتون ده برابر میکنید ❤️ 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۳۸۳ #ازدواج_آسان #فرزندآوری #ناباروری #معرفی_پزشک #اشتغال_زنان #قسمت_اول سال۸۶ با یک
۳۸۳ با ورود پسر دومم و با وجود کوچیک بودن پسر اولی، سعی کردم روزهای تدریسم رو کاهش بدم تا بچه ها بخاطر نبودن من در کنارشون آسیب نبینند. همچنان مادرم و مادرشوهرم زحمت نگه داری از بچه‌ها رو به عهده گرفته بودند(همینجا دستشون رو میبوسم چون خیلی کمک حالم بودند) هنوز پسر دومم به دوسالگی نرسیده بود که با ورود سومین کوچولو غافلگیر شدم. در واقع سختیهایی که برای ورود اولین فرزند داشتیم، برای بعدیها تکرار نشد و این بار خدا خواسته صاحب فرزند شدیم. حالا شرایط برای ادامه تدریسم خیلی سخت شده بود. پسر اولم وارد پیش دبستانی میشد، پسر دومم تازه دو سالگی رو پشت سر گذاشته بود و هنوز نیاز به مراقبت و کمک داشت و حالا یه نوزاد تازه وارد به جمعمون که وابستگی کامل به داشت. تصمیم گیری در مورد ادامه تدریس شاید سخت به نظر میرسید با وجود اینکه خیلی این کار رو دوست داشتم و میدونستم چون قراردادی بود حتی با یکی دو ترم درس نگرفتن این شغل رو از دست خواهم داد؛ اما توکل کردم به خدا و به خاطر شرایط بچه‌ها و نیاز صد در صدشون به حضورم در خانه خیلی راحت از قید کارم زدم و وظیفه ام رو توی این برهه مادری کردن برای بچه‌هام دیدم. به امید روزی که بعد از بزرگ شدن و از آب و گل دراومدنشون دوباره بتونم سراغ تدریس برم و از نو شروع کنم و اصلا از تصمیمم پشیمون نشدم. با وجود اینکه سه تا پسر شیطون و پر انرژی دارم و همواره در حال شیطنت و خرابکاری توی خونه هستن و بخاطر فاصله کم سنیشون دعواهای برادرانه بخاطر اسباب بازی و ... دارن و سرو صداشون بلند میشه اما من اصلا ابراز ناراحتی نمیکنم و این رو لازمه بچگیشون میدونم. سعی میکنم خودشون رو هم برای مرتب کردن خونه سهیم کنم و بهشون کارهای کوچیک درحد خودشون بسپرم (هرچند خونه مون به طور کامل مرتب نمیشه ولی همین قدر هم قابل قبوله) سعی میکنم لباسها و کفشها و وسایل بچه‌ها رو تا حد امکان برای داداشهای کوچکترشون هم استفاده کنم و خیلی دور ریز و خریدهای غیرضرور نداشته باشیم. به جای خوراکی های غیر مفید بیشتر از میوه استفاده میکنیم و گاهی هم خودم براشون کیک و چیپس و ... درست میکنم. به جای بازی با تبلت و... خودمون توی خونه باهم بازی میکنیم .(البته آموزش مجازی پسرم کمی ما رو وابسته به گوشی همراه کرده بود؛ که با کم شدن شر کرونا از سرمون با لطف و عنایت خدا،دوباره به شرایط عادی برگشتیم) ان شاءالله خدا به من و همه شما لیاقت تربیت سربازانی شایسته برای امام زمان رو عنایت کنه. و امیدوارم شایستگی دوباره مادرشدن رو داشته باشم و خدا از فضلش چهارمین هدیه اش رو به خانواده ما مرحمت کنه با دعای خیر شما دوستان. و من الله التوفیق. 🆔 @asanezdevag
💞اگر مردی توقع داردبانویش یک فرشته در زندگی اش باشد، ابتدا باید یک بهشت برایش فراهم کند .... فرشته ها در جهنم زندگی نمی کنند... 🆔 @asanezdevag
❤️ ۱۶ 👆 گاهی کمبود محبت، حمایت یا حتی بازی و شیطنت در کودکی، سبب کاهش عزت نفس شخص میگردد. اگرچه آغوش درمانی نمیتواند همه این مشکلات را برطرف کند 🤝 اما با بذل توجه ، درک ، سخنان تسکین دهنده و آغوش آرام بخش ، تا حدودی به این نیاز ، پاسخ میگوید. 🆔 @asanezdevag
💢 بچه ها توی خانه بازی گوشی و شیطنت می کردند. گاهی درمانده می شدیم. از آقای بهجت پرسیدم: با بچه ای که از دیوار راست می رود بالا و حرف گوش نمی کند، چه باید کرد؟ گفتند: همان طوری که توقع دارید خدا با شما رفتار کند، با این بچه ها هم همان طور رفتار کنید. این طور اگر نگاه کنید، دیگر زدن بچه ها یا بداخلاق با آنها به خاطر اشتباه، بی معنی می شود. بچه هم احساس نمی کند که بابایش درکش نمی کند. 🔹براساس خاطره ی حجت الاسلام والمسلمین آقاتهرانی 📚 به شیوه ی باران 🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ خیلیامون هستیم که می‌دونیم عرف‌های ازدواجی این روزا همه‌ش منطقی و درست نیست و در عین حال میدونیم که خانواده‌مون به هزاران دلیل به این راحتیا نظر ما رو برای حذف یا تغییرش لحاظ نمی‌کنن. این ویدیو رو ببینید تا یکی از راه‌هایی که می‌تونه کمک کنه خانواده رو برای همراهی و پذیرش خواسته‌های عقلی و منطقی خودمون برای ازدواج راضی کنیم رو بشناسید☝ 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۳۸۳ #فرزندآوری #تربیت_فرزند #سبک_زندگی_اسلامی #قسمت_دوم با ورود پسر دومم و با وجود کو
۳۸۴ سال ۶۰ در تهران به دنیا اومدم؛ تو اوج جنگ و وسط ترورهای مکرر مسئولین دلسوز انقلاب، اونم در روز شهادت امام جمعه شیراز، شهید والامقام دستغیب شیرازی. همین باعث شده بود همیشه پیش خودم ارتباط ویژه‌ای با شهید دستغیب حس کنم و دوست داشتم مثل اون بزرگوار بشم. الحمدلله چون خانواده‌ام مذهبی و انقلابی بودند هم، از اول با آرمان‌های اسلام و انقلاب رشد کردیم. دختر پرجنب و جوش و فعالی بودم و در دوره دبیرستان، تقریبا تمام برنامه‌های مدرسه در مناسبت‌های مختلف، دست من بود. تو تمام اون روزها، دوستان زیادی هم داشتم که البته خیلی از اونها از نظر دینی، تقید چندانی نداشتند. مادرم همیشه در این مورد بهم تذکر می‌دادن که کمتر با این افراد بگردم، اما من همیشه استدلال می‌کردم که من وقتی با اینها هستم، هم می‌تونم کنار سینما و پارک، به محیطهای قرآنی و انقلابی ببرمشون، هم اینکه وقتی با من هستن، ظاهر رو رعایت می‌کنن. اما مادرم همچنان نگران بودن و می‌گفتن: می‌ترسم عاقبت، یه همچین خانواده‌ای هم گیرت بیاد. درست بعد از پایان دبیرستان، موفق به پذیرش در دانشگاه تهران شدم و بعد از پایان دوره کارشناسی، دو سال تمام، بصورت فشرده، زبان انگلیسی و عربی خوندم که در ادامه روند تحصیل و زندگی‌ام، بسیار اثرگذار و مفید بود. بعد از پایان این دو سال هم، یعنی سال ۸۵، برای دوره کارشناسی ارشد وارد دانشگاه شدم. برای ازدواج، بخاطر سختی‌هایی که مادرم در زندگی کشیده بودن، بجز شرط مؤمن و انقلابی بودن، چند شرط دیگر هم داشتیم که یکی از مهمترین‌هاش این بود که: خواستگارها حتما باید تهرانی می‌بودند. خود این شرط، خواستگارها رو محدود می‌کرد، بخصوص برای ما که در دانشگاه با افرادی از شهرهای مختلف روبرو می‌شدیم. اوایل ترم دوم دوره کارشناسی ارشد بودم که یکی از دوستان مشهدی، موردی رو معرفی کرد؛ پسری از خانواده‌ای غیرانقلابی و غیرمتدین، اهل شهری غیر از تهران. این یعنی با هیچکدام از ملاک‌های ما سازگاری نداشت. پس همون اول جواب رد رو دادیم. اما به اصرار دوستم، پذیرفتیم که اون آقا برای یک جلسه به خونمون بیاد. اون آقا، از اونجا که خانواده‌اش شیراز بودند، بار اول، تنها اومد برای خواستگاری. دانشجوی دانشگاه امام صادق علیه السلام بود و می‌گفت از بعد بلوغ، راهش رو از خانواده‌اش جدا کرده و قصد نداره مانند اونها باشه و مذهبی و انقلابی بودن همسرش براش خیلی مهمه... اونقدر محکم و قاطع گفت که من باور کردم... مادرم اما به شدت مخالف بودن. می‌گفتن او در خانواده‌ای بزرگ شده که قبح خیلی از مسائل براش ریخته و نمی‌تونید با هم بسازید و من همچنان استدلال می‌آوردم که خب پس این افراد باید با کی ازدواج کنن؟! اونها که خانواده خوبی ندارن، ولی می‌خوان خوب باشن، باید چه کار کنن؟! و مادرم می‌گفتن که باید برن یکی مثل خودشون پیدا کنن که همدیگه رو بهتر درک کنن. از من همچنان اصرار بود و از مادرم انکار... تا اینکه ۵ اردیبشهت ۸۶، پای سفره عقد نشستیم. 👈 ادامه دارد... 🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌾 فرض کنید خانواده‌ای به تفریح رفته‌اند. پدر در صحرا به کشتگاه گندم که می‌رسد، دقت می‌کند برای عبور از آنجا راه طولانی‌تری را پیدا کند تا روی گندم‌های مردم پا نگذارد. 🌾 بچه که این احتیاط و تقوا را می‌بیند، در عمل تقوا و «لا اله الا الله» را یاد می‌گیرد؛ اما اگر پدر گندم‌های مردم را له کند، بی‌تقوایی را مثل بیماری به فرزندش منتقل می‌کند. 📚 تربیت دینی کودک 🆔 @asanezdevag
👼 🤱🏻 تربیت عاطفی: وظایف پدر در دو هفته ی اول تولد نوزاد2⃣ 🍃 پدر باید از مسائل احتمالی یا چیزهایی که مادر یا نوزاد را ناراحت می کند باخبر باشد و در رفع آنها بکوشد. به علت تغییرات فیزیکی و فیزیولوژیکی زیادی که پس از زایمان وجود دارد، مادران جوان در این دوره دارای احساسات رقیقی هستند. ایجاد محیطی صمیمی برای تعدیل و کنترل این عواطف و احساسات ضروری است. 📚 آمادگی برای زایمان و مراقبت از نوزاد، ویلیام سیرز، ص ۶۱_۶۳ 🆔 @asanezdevag
💑 🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞 اگر بعد از اتمام رابطه 10 دقیقه کنار همسرتان بمانید، حسی را به او منتقل خواهید کرد که علاقه‌اش را به رابطه جنسی چند برابر می‌کند. بسیاری از زنان فکر می‌کنند که همسرشان آنها را فقط برای ارضای جنسی خود می‌خواهد و این کار شما (توجه بعد از اتمام رابطه) درست برعکس این حس را به آنها منتقل خواهد کرد. 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۳۸۴ #معیار_و_ملاک_ازدواج #قسمت_اول سال ۶۰ در تهران به دنیا اومدم؛ تو اوج جنگ و وسط ترور
۳۸۴ تو همون سفر اول به شیراز، معنای حرف‌های مادرم رو درک کردم.😔 صحنه‌هایی دیدم که الان هم یادآوریش برام تلخه.😔 کاری بود که با اطمینان انجامش داده بودم، اما دیگه تو عاقبتش دچار تردید و دودلی شده بودم... هنوز عقدمون یکساله نشده بود که فهمیدم اشتباه بزرگی کردم، اما از برگشت، وحشت داشتم. هرچی جلوتر هم می‌رفتیم، بدتر و بدتر می‌شد، اما باز از تموم کردنش، می‌ترسیدم. اسفند ۸۶، با بغض، بدون اینکه خانواده‌ام چیزی از مشکلاتمون بدونن، رفتیم مشهد و بعدش رفتیم خونه خودمون. حقیقت اینه که من با خدا معامله کرده بودم... از همون اول که دوستان دانشگاه امام صادقیش، به ایمانش شهادت دادن... ایمانی که فقط ظاهر بود؛ ظاهری که بعد دو ماه زندگی زیر یک سقف وا رفت و اون آقا اعتراف کرد: «خانواده من این هستن و منم با همین ها بزرگ شدم و تو هم از اول می‌دونستی...» و هیچوقت نگفت این جمله «نمی‌خوام مثل خانوادم باشم» روز خواستگاری چه معنایی داشت!!! من با خدا معامله کردم و معامله با خدا هیچ ضرری توش نیست... سه سال شد... تمام زندگیمون زیر یک سقف سه سال شد، هرچند دردهاش هنوز هم ، قلبم رو خراش می‌ده. همینقدر بگم که فتنه ۸۸ دستش رو کاملا رو کرد و درونش کامل نمایان شد... وقتی برای تجمع‌های غیرقانونی فتنه‌گران می‌رفت، به پاش افتادم و التماس کردم نره. کنارم زد و گفت که نباید به کارش کار داشته باشم.😔 البته برای راهپیمایی ۹ دی هم رفت، اما دیگه معلوم بود دلش با انقلاب نیست... دیگه دوست نداشتم تو راهپیمایی‌ها کنارش راه برم، در راهپیمایی ها با بغض و کینه به مردم انقلابی نگاه می‌کرد. رفتنش به سربازی، زندگی بهم‌ریخته‌مون رو بهم‌ریخته‌تر کرد... دو ماه آموزشی، با یک عده افراد بی‌قید و بند هم گروه شد و منزجر از اون همه قید و بند تو زندگی با یک ظاهر مؤمن انقلابی، برگشت... آستین کوتاه و لباس تنگ، آهنگ خواننده‌های زن و رفتن به کافه‌های معروف مسئله‌دار، رفت تو کارنامه‌اش... هرچند ظاهر رو هنوز برای دیگران حفظ می‌کرد و در دانشگاه امام صادق، با همون ظاهر قبلی، مشغول فعالیت بود، اما جلوی من دیگه نمی‌تونست ظاهر رو رعایت کنه. دستش برای من کاملا رو شده بود. همین هم بیشتر آزارش می‌داد و برای از هم پاشیدن زندگی، مصممش می‌کرد... 👈 ادامه دارد... 🆔 @asanezdevag
✅ به این هرگز نشوید، خطرناکند!! 👇👇 🌻🍃 تحقیر مردم حتی اعضای خانواده و دوستان شما: کسی که با عناوین زشت یا تمسخرآمیز از اعضای خانواده و دوستان شما یاد می‌کند، احتمال دارد روزی تحقیر را درباره خود شما هم به کار ببرد. 🌻🍃 نادیده گرفتن دیگران: وقتی که طرف مقابلتان برای مدت زیادی شما را نادیده می‌گیرد، در قرار‌هایش دیگران را معطل می‌کند، توجه متقابل، زیر سوال می‌رود. 🌻🍃 دمدمی مزاج بودن شدید: اگر می‌بینید طرف مقابلتان یک روز شما را به عرش اعلی می‌برد و روز دیگر شما را سرکوب می‌کند، در رابطه با او تجدید نظر کنید. 🌻🍃 همیشه عصبانی بودن: کسی که همیشه از دست کسی یا چیزی عصبانی است، در واقع مسئولیت رفتارهای خودش را نمی‌پذیرد. او یک روز هم از دست شما بی ‌خود و بی‌ دلیل عصبانی خواهد شد. 🌻🍃 گم شدن‌های چند روزه: وقتی که طرف مقابلمان بدون خبر قبلی چند روز سر و کله ‌اش پیدا نمی‌شود یا بدون دلیل موجه سر وعده‌ها نمی‌آید یک جای کارش می‌لنگد. 🌻🍃 سابقه آسیب به خواهر و برادر یا دیگر اعضای فامیل: کسی که دست روی اعضای خانواده بلند می‌کند، روزی روی شما هم دست بلند خواهد کرد. 🌻🍃 حق به جانب همیشگی بودن: اگر طرف مقابلتان در مشکل ‌ها و بحث ‌ها همیشه شما را مقصر بداند و سرزنشتان کند، جایی از رابطه مشکل دارد. 🌻🍃وفادار نبودن: اگر طرف مقابل شما همزمان با شما با یک یا چند نفر دیگر، در رابطه عاطفی باشد بهتر است رابطه را قطع کنید. 🌻🍃خواسته‌های نابرابر: اگر طرف مقابلتان به خواسته‌های شما توجه نمی‌کند و همیشه اوضاع بر وفق مراد او می‌چرخد رابطه برابر نیست. 🌻🍃 فشار به دلیل خواسته‌های نا‌معقول همیشگی: اگر طرف مقابل همیشه به جان شما نق بزند، برای اینکه به خواسته نامعقولش یا خارج از ارزش ‌های شما جواب مثبت نداده‌اید، این علامت خطر را جدی بگیرید. 👈ادامه دارد.... ________________ دانستنی های 🆔 @asanezdevag
✍ نوشتار تربیتی "خانواده و زوجین" ✅ ریشه مشکلات در خانواده‌ها از کجاست؟ 💠 قسمت اول 1⃣ اکثرمشکلات در خانواده‌ها به دلیل سوء تفاهم در برداشت‌های زوجین می باشد؛ 📌مثال: 👤 آقا وارد منزل می‌شود، 🌸 خانم: خیلی خستم! 👤 آقا: خب برو بخواب! 🌸 خانم: همینه که میگم درکم نمیکنی! 👈 در صورتی که خانوم وقتی می‌گوید من خسته‌ام، خستگی روحی است نه جسمی! (خیلی مسائل از همین سوءتفاهم‌های جزئی شروع می‌شود.) 2⃣ عدم دانستن مهارت‌های لازم برای زندگی 🔸 مثل مهارت مهرورزی و محبت کردن؛ 🔹 شما مردی را پیدا نمی‌کنید که نداند زن نیاز به محبت دارد، ولی چون مهارت مهرورزی را بلد نیستند منشاء شروع مشکلات می شود. 3⃣  به‌خاطر بیماری‌های جسمانی؛ 🔹زیرا کسی که بیماری دارد و یا مبتلا می شود، آستانه تحملش به صورت ناخودآگاه پایین و قدرت اندیشیدنش کم می‌شود. 🔸 مثل مشکل مادرزادی و یا گاها بیماری‌هایی مثل ام اس که به خاطر پایین آمدن تحمل فرد، شاید به طلاق هم ختم گردد. 4⃣ به‌خاطر بیماری‌های روحی، روانی و خلقی؛ 🔸 مثلا مرد یا زنی که  افسردگی، وسواس و.... داشته باشد. 5⃣ به‌خاطر سوء تربیت؛ 🔸 فرد تربیت خوبی نشده است ، مثلا از بچگی او را خسیس بار آورده‌اند و یا از اول متکبر بوده و ... ۲ 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۳۸۴ #سبک_زندگی #عبرت #قسمت_دوم تو همون سفر اول به شیراز، معنای حرف‌های مادرم رو درک کردم
۳۸۴ با تمام اذیت‌هایی که می‌شدم، باز حاضر به از هم پاشیدن زندگی نبودم و سعی می‌کردم با شرایط کنار بیام. او چند بار پیشنهاد جدایی داد، اما من از جدایی و عاقبت مبهم و تاریکی که در انتظارم بود، وحشت داشتم... هرچند، پذیرش من در مقطع دکتری و عدم پذیرش او، آخرین تیر رو به ستون سست زندگی‌مون زد و انگار بهانه‌ای شد برای اجرای آنچه او ماه‌ها به دنبالش بود. یک ترم از دوره دکتری من که گذشت، فهمیدم بالا رفتن مقطع تحصیلی من، فشار روحی داره براش. این بود که دیگه ترم دوم رو نخواستم برم، اما به اصرار او، باز ادامه دادم. بقول دوستم، می‌دونست که می‌خواد بره، لااقل این لطف رو کرد که من از دکتریم نمونم... اواخر فروردین ۹۰، فردای اعلام نتایج قطعی آزمون دکتری بعد از رسیدگی به اعتراض‌ها، و قطعی شدن عدم پذیرش او در مقطع دکتری، اعلام کرد که دیگه نمی‌تونه این زندگی رو ادامه بده و رفت... اولش پذیرشش برام سخت بود... منی که تمام تلاشم رو کرده بودم و حتی از خیلی علایق و متأسفانه اون اواخر، از عقایدم کوتاه اومده بودم تا زندگیم حفظ بشه، اینکه او رهام کنه و بره، خیلی برام سنگین بود... خیلی سنگین بود...😔😔😔 اما الحمدلله تقریبا فقط دوران عده برام سخت گذشت و از عده که دراومدم، انگار گشایش شد و روحم رها شد، هرچند بعضی خاطرات، هنوزم که هنوزه، آزارم میده، اما بعد از عده، اوضاع روحیم خیلی بهتر شد. مقطع دکتری رو با یک رساله عالی پشت سر گذاشتم و تدریس تو دانشگاه و موفقیت‌های دیگر و... مثل پرنده‌ای شده بودم که تازه بال و پر گرفته... اما... اوضاع جسمیم کم کم ریخت به هم... دردهای شدید در ناحیه ساق پا که گاه تا کمر می‌رسید. تقریبا دو سال بعد از جدایی مشکلم جدی و جدی‌تر شد. به جایی رسیدم که دیگه گاهی از شدت درد حتی نمی‌تونستم راه برم یا روی پا بایستم... هیچ دکتری نتونست درمانم کنه و هیچکس نمی‌فهمید مشکلم چیه، جز یک مشاور که بهم گفت این مشکل جسمی، معمولا برای افرادی که تجربه ازدواج دارن و بعد به هر دلیل رابطه ازدواجشون پایان پیدا می‌کنه، پیش میاد. درمانش هم فقط ازدواجه... در کنار این درد جسمی، یه درد روحی جدید هم اضافه شد‌... تأکیدهای مکرر امام امت بر فرزندآوری و... ناتوانی من از عمل به این فرمان... و از اون بدتر اینکه هر روز سنم بالاتر می‌رفت... فکر اینکه سنم بگذره و دیگه نتونم برای امامی که سی سال دشمن رو پشت مرزها نگه داشته، سرباز بیارم، آزارم می‌داد...😭 با وجود اینکه دیگه تقریبا هیچ شرطی برای ازدواج نداشتم، جز دینداری و انقلابی بودن فرد، اما خواستگارها یا همین شرایط اندک رو هم نداشتن، یا اونها من رو رد می‌کردن... بقول خواهرم "too qualified" بودم... زیادی نکته‌های مثبت داشتم و انگار خواستگارها حاضر نبودن کسی رو که از یکسری جنبه‌های ظاهری از خودشون بالاتره، بپذیرن... تو همون روزهای پردرد، استادی گرانقدر، روایت «الجنة تحت اقدام الأمهات» رو خیلی زیبا برامون تشریح کردن... خلاصه‌اش اینکه: بهشت زیر پای اُم هست، نه والده... والده فقط بچه دنیا میاره. اما اُم، امام تربیت می‌کنه... بخاطر همین همسر حضرت لوط، با وجود مادر بودن، بهشت زیر پاش نیست، ولی حضرت آسیه، مادر نبودن، اما بهشت زیر پاشونه... همین کافی بود تا منی که وارد فضای دبستان، مسجد، پایگاه بسیج و فرهنگسرا شده بودم برای تدریس به بچه‌ها، جانی تازه بگیرم و به جای مادری دو تا حداکثر هفت هشت بچه، برای صدها بچه، مادری کنم... 👈ادامه دارد... 🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا