eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5.3هزار دنبال‌کننده
299 عکس
180 ویدیو
38 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
سپردمت به غم و اشک و درد و آه حسین سپردمت به غروب و به قتلگاه حسین سپردمت به دلِ مادرم خداحافظ سپردمت به شب و نورِ ماه حسین سپردمت به کمان‌ها به تیر‌های شکسته به جایِ سوخته‌ی خیمه‌گاه حسین سپردمت به فراق و سپردیَم به فراق به گریه‌های یتیمانِ بی پناه حسین سپردمت به علمدارِ علقمه رفتم سپردیَم به هزاران نگاه حسین به خیزران سنان و به تازیانه‌ی شمر سپردیَم به مغیلانِ راه حسین نشته خاک غمت بر سرم خداحافظ بخواب ای پسرِ مادرم خدا‌حافظ
زینبت در کوفه دارد ماجرای دیگری آمدم از کربلا به کربلای دیگری عزت پنجاه سالم‌ را نگاهی خرد کرد کاش میرفتیم جز کوفه به جای دیگری جان زینب ! تو که میوفتی به من برمیخورد روی چشم من بیا نه زیر پای دیگری! به لباس پاره ام دارند طعنه میزنند آشنای دیگری با آشنای دیگری آی عباسم بیا این مرد را سیلی بزن میبرد چادر نمازم را برای دیگری کاش میشد نشنوی این جمله من را حسین خلق میخندند بر من با ادای دیگری بی حیای اولی را تا که دورش میکنم زود می آید سراغم بی حیای دیگری تا رقیه گفت بابا داد مردم شد بلند با خودم آورده ام نوحه سرای دیگری با علی و یاعلی من کوفه را برهم‌ زدم ساختم از حالشان حال و هوای دیگری زاده ی مرجانه را با خطبه ام گردن زدم پس بخوان‌حالا برایم لافتای دیگری دست بسته دستگیری کرده ام از کوفیان امده در کوفه گویا مجتبای دیگری .............................................. کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. در مسیر باغی از سرو و صنوبر روبروی زینب است آسمان و ماه پرپر روبروی زینب است بوی عطر احمد و زهرا و حیدر می رسد باغی از نسل پیمبر روبروی زینب است می درخشد چند کوکب در کنار دست او ماه زهرا آن طرف تر روبروی زینب است گشت ویران آشیانی پشت سر اما هنوز طایر بشکسته شهپر روبروی زینب است تا نیفتد چشم بَد بینان به روی آفتاب هیجده نخل تناور روبروی زینب است‌ ناخدای عشق افتاده میان موج خون کشتی بشکسته لنگر روبروی زینب است هر کجا سر می رود زینب تماشا می کند گوییا غوغای محشر روبروی زینب است رأس خونین معجز شق القمر از احمد است یا که رأس پاک حیدر روبروی زینب است در جلوتر می رود بر روی نی رأس پدر دیده ی گریان دختر روبروی زینب است متن مقتل را نمی دانم ولی انگار باز آن طرف تر رأس اصغر روبروی زینب است می توان فهمید از اشک رباب خون جگر غنچه ای در خون شناور روبروی زینب است در همان جایی که گل کرده شقایق چون شفق ارغوان چشم اکبر روبروی زینب است تشنگی ها پاسخ چشمان زینب می دهند رأس سقای دلاور روبروی زینب است نی فقط سرنيزه های کینه توزان پیش چشم دست خون آلود و خنجر روبروی زینب است بر فراز نیزه قرآن خواند تا گردد عیان باز فریادی ز حنجر روبروی زینب است غرق در خون جگر دامان طفلان یتیم دانه های اشک و گوهر روبروی زینب است خاطرات قتلگاه و تیغ «یاسر» بی گمان مثل باغ سرخ کوثر روبروی زینب است ** محمود تاری «یاسر»✍ .............................................. کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. وقایع بعد از شهادت ............... لطفا هشتک یا "کلمه آبی رنگ" فوق را لمس "کلیک کنید" و در پایینِ صفحه ،سمت راست، علامت ۸یا بالا (↑ و ↓)را بزنید و از اشعار آیینی بهرمند شوید
. 🔹با کاروان نیزه🔹 می‌آیم از رهی که خطرها در او گم است از هفت‌منزلی که سفرها در او گم است از لا‌به‌لای آتش و خون جمع کرده‌ام اوراق مقتلی که خبرها در او گم است دردی کشیده‌ام که دلم داغدار اوست داغی چشیده‌ام که جگرها در او گم است با تشنگان چشمۀ اَحلی مِن العسل نوشم ز شربتی که شکرها در او گم است این سرخی غروب که همرنگ آتش است توفان کربلاست که سرها در او گم است یاقوت و دُرّ صیرفیان را رها کنید اشک است جوهری که گهرها در او گم است هفتاد و دو ستاره غریبانه سوختند این است آن شبی که سحرها در او گم است باران نیزه بود و سر شهسوارها جز تشنگی نکرد علاج خمارها جوشید خونم از دل و شد دیده باز، تر نشنید کس مصیبت از این جانگدازتر صبحی دمید از شب عاصی سیاه‌تر وز پی شبی ز روز قیامت درازتر بر نیزه‌ها تلاوت خورشید، دیدنی‌ست قرآن کسی شنیده از این دلنوازتر؟ قرآن منم چه غم که شود نیزه، رحل من امشب مرا در اوج ببین سرفرازتر عشق توام کشاند بدین‌جا، نه کوفیان من بی‌نیازم از همه، تو بی‌نیازتر قنداق اصغر است مرا تیر آخرین در عاشقی نبوده ز من پاکبازتر با کاروان نیزه شبی را سحر کنید باران شوید و با همه تن گریه سر کنید فرصت دهید گریه کند بی‌صدا، فرات با تشنگان بگوید از آن ماجرا، فرات گیرم فرات بگذرد از خاک کربلا باور مکن که بگذرد از کربلا، فرات با چشم اهل راز نگاهی اگر کنید در بر گرفته مویه‌کنان مشک را فرات چشم فرات در ره او اشک بود و اشک زآن گونه اشک‌ها که مرا هست با فرات حالی به داغ تازۀ خود گریه می‌کنی تا می‌رسی به مرقد عباس، یا فرات از بس که تیر بود و سنان بود و نیزه بود هفتاد حجله بسته شد از خیمه تا فرات از طفل آب، خجلت بسیار می‌کشم آن یوسفم که ناز خریدار می‌کشم بعد از شما به سایۀ ما تیر می‌زدند زخم زبان به بغض گلوگیر می‌زدند پیشانی تمامی‌شان داغ سجده داشت آنان که خیمه‌گاه مرا تیر می‌زدند این مردمان غریبه نبودند، ای پدر دیروز در رکاب تو شمشیر می‌زدند غوغای فتنه بود که با تیغ آبدار آتش به جان کودک بی‌شیر می‌زدند ماندند در بطالت اعمال حجشان محرم نگشته تیغ به تقصیر می‌زدند در پنج نوبتی که هبا شد نمازشان بر عشق، چار مرتبه تکبیر می‌زدند هم روز و شب به گرد تو بودند سینه‌زن هم ماه و سال، بعد تو زنجیر می‌زدند از حلق‌های تشنه، صدای اذان رسید در آن غروب، تا که سرت بر سنان رسید... ای زلف خون فشان توام لیلة البرات وقت نماز شب شده، حی علی الصلات از منظر بلند، ببین صف کشیده‌اند پشت سرت تمامی ذرات کائنات خود، جاری وضوست، ولی در نماز عشق از مشک‌های تشنه وضو می‌کند، فرات توفان خون وزیده، سر کیست در تنور؟ خاک تو نوح حادثه را می‌دهد نجات! بین دو نهر، خضر شهادت به جستجوست تا آب نوشد از لبت، ای چشمۀ حیات ما را حیات لم یزلی، جز رخ تو نیست ما بی‌تو چشم بسته و ماتیم و در ممات عشقت نشاند، باز به دریای خون، مرا وقت است تیغت آورد از خود، برون، مرا... خون می‌رود هنوز ز چشم تر شما خرمن زده‌ست ماه، به گرد سر شما آن زخم‌های شعله‌فشان، هفت اخترند یا زخم‌های نعش علی اکبر شما؟ آن کهکشان شعله‌ور راه شیری است یا روشنانِ خون علی اصغر شما؟ دیوان کوفه از پی تاراج آمدند گم شد نگین آبی انگشتر شما از مکه و مدینه، نشان داشت کربلا گل داد «نور» و «واقعه» در حنجر شما با زخم خویش، بوسه به محراب می‌زدید زان پیشتر که نیزه شود منبر شما گاهی به غمزه، یاد ز اصحاب می‌کنی بر نیزه، شرح سورۀ احزاب می‌کنی... قربان آن نی‌ای که دمندش سحر، مدام قربان آن می‌ای که دهندش علی الدوام قربان آن پری که رساند تو را به عرش قربان آن سری که سجودش شود قیام هنگامۀ برون شدن از خویش، چون حسین راهی برو که بگذرد از مسجدالحرام این خطی از حکایت مستان کربلاست: ساقی فتاد، باده نگون شد، شکست جام! تسبیح گریه بود و مصیبت، دو چشم ما یک الامان ز کوفه و صد الامان ز شام اشکم تمام گشت و نشد گریه‌ام خموش مجلس به سر رسید و نشد روضه‌ام تمام با کاروان نیزه به دنبال، می‌رویم در منزل نخست تو از حال می‌رویم 📝 ............................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. شب جمعه که شود جرم و خطا می بخشند دست خالی نرو با شوق بیا می بخشند این کریمان همه احوال مرا می پرسند این کریمان همه عصیان مرا می بخشند ثروتِ فقر که دارم همه سرمایه ام است اغنیا را به نیاز فقرا می بخشند رزق ما را برسانید ز بازار نجف از همان سفره که نعمت به گدا می بخشند مطمئناً سببش یک نظر فاطمه است قطره اشکی که بر این بی سر و پا می بخشند ای گنهکار بیا و به خودت سخت نگیر مثل فطرس به تو هم بال دعا می بخشند یازده ماه اگر بار گناه آوردی آخر ماه خدا آنهمه را می بخشند نوکری گریه کنان گفت اباعبدالله کِی به ما تذکرهء کرببلا می بخشند مادرت گفت فدای لب عطشان حسین... همه را بین فغانش به خدا می بخشند شاعر: ✍ ................................................ کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. هزار حرف نگفته‌ست در دو چشم ترت چه زخم‌ها که نشاندند بر تن و جگرت بریده بود قضا دست و پای رزم تو را به جبر، داشت خدا از نبرد بر حذرت ندید چشم تو، اما شنیدی از عمه چگونه ذبح قفا شد به دست کین، پدرت اگرچه بال گشودی رها شوی ز قفس گرفت خیمه‌ات آتش، شکست بال و پرت برادران تو از روی نی هواخواهت تمام راه، دوتایی شدند همسفرت نشست زخم زبانها به عمق جانت و آه ندید چشم کسی غیر زخم فرق سرت به زیر سایه تنت، پای، لحظه‌ای نگذاشت تمام روز و شبانِ حیات مختصرت ز خاطرات تو هرگز برون نرفت انگار عمود آهن و داغ عموی چون قمرت ✍ ................................................. کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
5.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️السلام علیک و علی راسک علي القناطیر سلام بر تو و سر مطهرت بر نیزها❣ ‼️آیا چیزی از ماجرای سر مطهر در بازار کوفه، مجلس ابن زیاد لع، بازار شام، مجلس یزید لع از روی متن عربی با شرح و تفسیر استاد مقتل میدانید❓ 🥀 موضوع کلاس امشب مقتل و شبهای آینده مقامات رأس الحسین ع است 🥀 آیدی استاد برای طرح سوالات مقتل @m_h_tabemanesh2 ┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄ "کلاس آنلاین مقتل شناسی" https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 "باب الحسین(ع)" https://t.me/Babolhusein "ضامن اشک در واتساپ" https://chat.whatsapp.com/BxsllQXd08nJ9ywLtQMEM8 "باب الحسین ع اینستاگرام" https://www.instagram.com/invites/contact/?i=oc7bocnawwxq&utm_content=5ujtwdw
. عرض ارادت تمام عشق و ایمانم حسین است همه روح و همه جانم حسین است خدا داند به هر بزم محبت فروغ شمع سوزانم حسین است ندارد تیرگی هرگز دل من که هر شب ماه تابانم حسین است ندارم جز وجود او طبیبی فقط دارو و درمانم حسین است به دریا گوهر تابان هستی به صحرا دُر غلتانم حسین است رهایی بخش دل از هر چه اندوه میان موج و توفانم حسین است به روی خاک درگاهش نوشتم من آن عبدم که سلطانم حسین است به قبرم چون که بگذارند یاران طلوعِ صبح رخشانم حسین است به دشت بی کسی های دو عالم نه تنها سر که سامانم حسین است تمام حاصل عمرم همین بود مرا جان است و جانانم حسین است پریشانی ندارم جز غم او غم قلب پریشانم حسین است بریزم اشک چون «یاسر» که دانم زلال چشم گریانم حسین است ** «یاسر»✍ ١۴٠١ / ۵ / ٢١ ‌................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. خدا کند که جهان رنگ آفتاب بگیرد اگر دلِ یکی از آل‌ بوتراب بگیرد گرفته است دل زینب از زمین و زمانه خوشا دلی که از این درد بی‌حساب بگیرد برای عصمت کبری چگونه فرض کنم که کسی بیاید و از روی او حجاب بگیرد؟ اگرچه داغ همه بر دلش نشست، ولی باز ندیده‌اند که او چشم از رباب بگیرد چه باغبان که به چشمان خود نشسته و دیده که نعل مرکب‌ها از گلش گلاب بگیرد بگو چگونه نگیرد دلش اگر که ببیند به سمت تشت کسی جامی از شراب بگیرد کسی ندیده که لب‌های قاری سر نیزه صله نگیرد و از خیزران جواب بگیرد تمام اهل حرم را سوار کرده و حالا کسی نمانده برای خودش رکاب بگیرد... قسم دهید خدا را به حق زینب کبری به این امید که امر فرج شتاب بگیرد. ................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. احمد بابایی ✍ تشنگی از علائم دریاست رودها از عطش زبان گیرند اهل جان، دل دهند آبرو را اهل دل، زیر تیغ جان گیرند هر که ابری‌تر است خاکی ‌تر هر که مجنون‌تر است لیلاتر هر که عاشق شده است می‌خواهد چشم آیینه از تماشا، ‌تَر تشنگی از تجلیات حیاست شرم دیدار، دار می‌بندد گره از کار تا گشاید زخم گرهِ دل به کار می‌بندد تشنگی، پیچ و تاب قصه ماست آینه، سرمه‌ای زحیرت داشت سر پیری و معرکه‌گیری! پیر ما روی عشق، غیرت داشت سر پیری جوان شده انگار عشق، آداب دیگری دارد گفت: در خشت خام، دیده شبی بین سرها به نی، سری دارد اذن  پرواز را گرفت از عشق سر پیری، بهانه‌گیر شده است به محاسن، خضاب خون می‌زد تا نگویند شیر، پیر شده است تا ابد، نامه می‌رسد به حبیب از ازل، عشق، قتلگاهی گشت نه فقط اربعین، ازل به ابد، پیر، پای پیاده راهی گشت به کسی دم نزد ولی پیداست آن محاسن سپید، عاشق بود تاول پای او قسم می‌خورد پیر با زخم‌ها موافق بود ای حبیب شکسته بالِ حسین اینچنین پر زدن، قرار تو شد «معرکه» بود روضه‌خوانی تو مژه‌ها تیغ آبدار تو شد شوق دیدار، شعله‌ور شده بود مرگ شیرین‌تر از عسل کردی شک ندارم که غرق خون چو حبیب آخر، ارباب را بغل کردی ای حبیب مدافعان حرم جبهه‌ات در سجود می‌بینم مقتلت کوچه‌ای‌ست در یثرب دور چشمت کبود می‌بینم دور چشمت کمبود شد یعنی روضه فاطمه (س) سند دارد یعنی آن گل که در پی جلوه است سهمی از طعنهِ لگد دارد تشنگی از نتایج زخم است لب آیینه‌ها ترک برداشت خیمه در خیمه شلعه‌ور شده بود روضه‌ را هر دلی که باور داشت دلمان سوخت! خیمه را این بار از دو چشم «ابووهب» دیدیم حرم اهل بیتِ دریا را بین یک مشت بی‌ادب دیدیم این رجزهای دم به دم در شام غزل پیر راست قامت ماست حشر ما با حبیب، بی‌مرز است صبح تشییع او قیامتِ ماست صبح تشییعِ این شهید، کسی جگری خالی از گدازه ندید هیچ چشمی به روی جسم حبیب ردی از نعل‌های تازه ندید گفت: آیینه‌ها شکستنی‌‌‌اند بود چشمش به سوی گودال و ... پیکری دید مثل قلب بتول قطعه قطعه، دریده، پامال و ... بی سر و بی‌کفن، زبانم لال پیر بی‌پیرهن، زبانم لال پاره پاره بدن زبانم لال نیزه‌ای بر دهن... ................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. تقدیم به زرد اﺳﺖ بهار ﺑﺸﺮ از ﺑﺎد ﺧﺰانی ﭘﯿﺪاﺳﺖ ﮐﻪ ﺧﻮن ﻣﯽ‌ﺧﻮرد اﯾﻦ ﺑﺎغ، نهانی دردا ﮐﻪ ﺧﺪاﯾﺎن زر و زور در ﻋﺎﻟﻢ ﯾﮏ روز ﻧﮑﺮدﻧﺪ ﺑﺮ اﯾﻦ ﮔﻠﻪ ﺷﺒﺎنی صحبت ز شبانی نتوان کرد در این‌جا وقتی که شبان کرده، با گرگ تبانی با این همه ای رایحۀ روﺷﻦ اﯾﻤﺎن دارد ﻧﻔﺲ ﺳﺒﺰ ﺗﻮ از ﺑﺎغ ﻧﺸﺎنی ﮐﺲ ﭼﻮن ﺗﻮ ﻧﺮﻓﺘﻪ‌ﺳﺖ ﺑﻪ هر ﺣﺎدﺛﻪ بی‌‌ﺑﺎک ﯾﻌﻨﯽ ﮐﻪ ﻧﺪاری ﺗﻮ در اﯾﻦ ﻣﻌﺮﮐﻪ ﺛﺎنی در واژه ﻧﮕﻨﺠﯿﺪ ﭼﻮ اﯾﺜﺎر ﺗﻮ دﯾﺮوز ﻟﻨﮓ اﺳﺖ ﺑﻪ ﺗﻮﺻﯿﻒ ﺗﻮ اﻣﺮوز ﻣﻌﺎنی در ﺧﻂ خطر، آن همه ﭼﺎﻻک دوﯾﺪی ﺗﺎ ﻧﺎم شهیدان وطن، ﮔﺸﺖ جهانی تنها ﻧﻪ در اندیشۀ اﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﮐﻪ رفتی ﺗﺎ خانۀ همسایه ز دﺷﻤﻦ ﺑﺴﺘﺎنی ﮔﻔﺘﯿﻢ ﺑﻤﺎن! رﻓﺘﯽ و از ﺧﻮﯾﺶ ﮔﺬشتی رﻓﺘﯽ ﮐﻪ ﺧﻮدت را ﺑﻪ شهیدان ﺑﺮﺳﺎنی در ﺧﺎطﺮ اﯾﻦ ﺑﺎغ ﺑﻤﺎن ﺗﺎ ﺷﺐ ﻣﻮﻋﻮد ﭼﻮن ﺻﺮف وطﻦ ﮐﺮده‌ای ای ﺳﺮو! ﺟﻮانی ﺑﺎ آینۀ ﺻﺒﺢ ﺑﻪ دﯾﺪار می‌آییم ﻣﺎ را ﺗﻮ اﮔﺮ از ﺷﺐ دﯾﺠﻮر ﺑﺨﻮانی من از تو جز این هیچ ندانم که بگویم سردار بزرگ وطنی ای همدانی! ✍ ................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab