eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5هزار دنبال‌کننده
276 عکس
174 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
عرش از نورِ خدا غرقِ تلاطُم شُده بود بَسکه می‌ریخت گُل از عرش زمین گُم شده بود   باز هنگامه‌یِ یک جلوه تَبَسُم شده بود وقتِ رقصیدنِ دل وقتِ ترنُم شده بود شب از آن شب همه شب مثلِ شقايق شده است مثلِ مجنون شده یعنی که شب عاشق شده است  - چه شکوهی که خدا نیز تماشا میکرد بال در بالِ فرشته پَرِ خود وا میکرد جلوه بر چشمِ علی اُمِ اَبیها میکرد یا حسین ابنِ علی بود که غوغا میکرد مثل خورشید دل از آنهمه کوکب می بُرد زینبی آمده بود و دِلِ زینب می بُرد - لاله شوریده‌یِ هر لحظه‌ی دیدارش بود ماه آواره و شب گرد و گرفتارش بود مِهر همسایه‌یِ دیوار به دیوارش بود خوشبحالِ دلش عباس علمدارش بود چشم وا کرد و خدا گفت چه رویی دارد چه ظهوری چه شکوهی چه عمویی دارد - موج برخاست و با زمزمه از دریا گفت باد پیچیده و از آن شبِ نا پیدا گفت آنشبی که مَلَک از آمدنِ لیلا گفت خبرِ آمدنِ لیلیِ لیلا را گفت اولین آینه‌یِ جاریِ کوثر آمد دومین فاطمه‌یِ خانه‌ی حیدر آمد - آسمان از قدمش تا که شکوفا می‌شد عشق شیرازه‌ی هر واژه‌ی دنیا می‌شد هر سحرگاه که گلبرگ گُلَش وا می‌شد عالم از یاس‌ترین عطر مسیحا می‌شد باغبان با همه آغوش پذیرایَش بود لحظه‌ی آمدنِ اُمِ اَبیهایش بود - کیست این جلوه مگر عصمتِ کبریٰ دارد کیست این یاس که صد باغِ تماشا دارد کیست این چشمه که در دامنه دریا دارد به سرِ سینه یِ اَربابِ همه جا دارد تا که یکبار به چشمانِ پدر بابا گفت تا نَفَس داشت حسین ابن علی زهرا گفت - نظری کُن که سَری زیرِ قدمها داری بینِ منظومه‌ی خورشیدیِ دل جا داری زیرِ پا وسعتِ شش گوشه‌ی دنیا داری که سرِ دوشِ علمدارِ علی جا داری مثل فطرس شده آنکس که گدایَت شده است دلِ ما در به درِ کرب و بلایت شده است - حیف از آن یاس که یک روزه بَرو بارَش سوخت دامنش دور زِ چشمانِ علمدارش سوخت پایِ پُر آبله‌اش با تنِ تبدارش سوخت از سرِ ناقه زمین خورد و دلِ زارش سوخت چشم وا کرد و به نیزه سرِ بابا را دید از همان فاصله‌یِ دور لبش را بوسید
ای رونق فصل بهار أُمِّ إِسحاق ای دلخوشی روزگار أُمِّ إِسحاق تو فرق داری با همه ، از دار دنیا تنها تویی دار و ندار أُمِّ إِسحاق تو به حیات مادر خود جلوه دادی ای روشنی شام تار أُمِّ إِسحاق گویا خدیجه فاطمه آورده از نو بالا گرفته کار و بار أُمِّ إِسحاق امشب ملائک به تماشایت نشستند امشب که هستی در کنار أُمِّ إِسحاق در چشمهای تو نجابت خانه کرده ای سوگلی باوقار أُمِّ إِسحاق دختر به خوبی تو این دنیا ندارد غمخوار بابا ! خانه دار أُمِّ إِسحاق نورٌ علی نورٌ علی نوری یقینا خورشید زاده ! شاهکار أُمِّ إِسحاق بی شک به دنبال کمالات است اگر که بوسه به دستت زد هماره أُمِّ إِسحاق در دامنش خاتون محشر پروریده صدها درود حق نثار أُمِّ إِسحاق کل میکشم امشب به یمن مقدم تو کف میزنم به افتخار أُمِّ إِسحاق عطر خوش قنداقه ات می آید از راه با یاد تو مستم تَوَکَّلتُ عَلَی الله خورشید روی بام دنیای حسینی فرزانه ای و ماه شب های حسینی باباست محو حُسن سیمای تو بانو یا اینکه تو گرم تماشای حسینی سر تا به پا آیینه ی مادربزرگی هانیه ، حسنا ، زهره ، زهرای حسینی ای أَشبَهُ النّاسِ به زهرا بین فامیل محبوبه ی محجوب و زیبای حسینی إِنسیه ای اما شبیه به فرشته باید صدایت کرد "حورای حسینی" با مادری هایی که کردی میتوان گفت در کودکی أم أبیهای حسینی عالم فدای طرز بابا گفتن تو شیرین زبان! یک عمر رؤیای حسینی دل میبرد چادر نمازت از ملائك مأموم شبهای مصلای حسینی تو عصمت اللهی شبیه عمه هایت پیداست در خوی تو تقوای حسینی بابا از این لحظه دو تا غمخوار دارد تو زینب کبری نه صغرای حسینی حبل المتین از ریشه های چادر توست تو گرمی بازار فردای حسینی ای آبرو بر خلق داده ! خیر مقدم ارباب زاده ! شاهزاده ! خیرمقدم روحی لطیف آکنده از احساس داری قلبی پر از مهر و دلی حساس داری سیب دو نیم فاطمه هستی و حتما در هر نفس هایت شمیم یاس داری جز حق برای هیچ کس کاری نکردی مانند زهرا مادرت اخلاص داری لطف زیاد تو به بابا رفته انگار بنده نوازی و نگاهی خاص داری گرم است پشت تو به کوه انگار بانو تا تکیه ای بر شانه ی عباس داری ما رعیتی ساده در این دربار هستیم خاتون ! نگاهی به عوام الناس داری ؟ جودِ حسن ، مهرِ علی ، احسانِ زهرا در تو نهفته ، بی گمان "میراث داری" آيینه دار نور ناب پنج تن تو زهرا ، حسین و مرتضی ، احمد ، حسن تو از عزم جزم ات دشمن احساس خطر کرد گوش فلک را هم رجزهای تو کر کرد آنقدر ای بانو بزرگی که برایت هجده سر بر روی نی سینه سپر کرد محکم قدم برداشتی عالم به هم ریخت پس همنشینی با عمو در تو اثر کرد شمشیر دشمن پیش تو از کار افتاد با شیوه ی تدبیر تو کلی ضرر کرد با ناله ات طوری به مسجد حمله بردی گویا دوباره فاطمه چادر به سر کرد ... با همت ات چیزی نماند از آل فتنه هشیاری تو شام را زیر و زبر کرد تاریخ بعد از این نخواهد دید قطعا کاری که خشمت با بساط زور و زر کرد تا حرمله را از نفس انداخت آهت نفرین تو شمر و سنان را دربه در کرد تو مغز بادام امیر لافتایی آوازه ات امروز عالم را خبر کرد با گرد و خاک چادرت محشر به پا شد کرببلا با همت تو کربلا شد
هر اهل دلی یافته راهی به رقیه پس رو زده با کوه گناهی به رقیه هروقت نشسته س سر شانه ی عباس تقدیم شده منصب شاهی به رقیه هر جا سخن از راه رسیدن به خدا شد داده دل ما زود گواهی به رقیه هرکس که امیدش شده از کل جهان قطع انداخته با گریه نگاهی به رقیه وا شد گره از مشکل ما تا که شب قدر ده مرتبه گفتیم : الهی به رقیه مدیون حسینیم که داده دل ما را گاهی به علی اصغر و گاهی به رقیه تا روز ابد در دل ما کینه ی شام است وقتی که ندادند پناهی به رقیه هر جا به زمین خورده در آن شب ، سر عباس انداخته از نیزه نگاهی به رقیه ...
تذکرات درباره کلاس زیارت عاشوراء.ogg
883K
[In reply to ضامن اشک بر امام حسین ع مادرش فاطمه س است.] [ Voice message : Unknown File ] توضیح درباره شروع کلاس تفسیر زیارت عاشورا به صورت مجازی کلاس فقط در کانال ضامن اشک قرار می گیرد @zameneashk
شاه امروز آفریده شاهکار دیگری احتیاجی نیست بعد از این به یار دیگری لشکر ارباب میگیرد وقار دیگری مرتضی باید بسازد ذوالفقار دیگری بیشتر امشب شب خوشحالی سقا شده چونکه حالا یک نفر مثل خودش پیدا شده او برای زینب کبری رکاب آورده است عمه زینب هم برای او نقاب آورده است هدیه ای را هم برایش بوتراب آورده است مرکبی در شان پیغمبر، عقاب آورده است نیست جایی خوش قدو بالاتر از این آینه ام لیلا تکیه زد بر جایگاه آمنه از فراز خانه اش نور کرامت می گذشت قدر او که هیچ قدش از قیامت می گذشت غرق در ذات خدا بود از علامت می گذشت بود در شانش ولیکن از امامت می گذشت شیر دارد بی امان با شیر بازی می کند تا که اکبر با عمو شمشیر بازی می کند پهن کرد از دست خود بر خواهرش سجاده ای بعد پیغمبر به او دل داده هر دل داده ای ای فقیران سفره  دارد ، سفرۀ آماده ای اوست آقا زاده ام آن هم چه آقا زاده ای در مقام او جهانی بانگِ یا هو می زند وقت مدحش ناصرالدین شاه  زانو می زند وقت معراجش رسول و وقت خیبر مرتضی بین خانه چون پیمبر، بین لشکر مرتضی سر ، رسول الله هست و هست پیکر مرتضی نیمی از پیکر نبی و نیم دیگر مرتضی دست‌هایش چونکه بر هم سخت محکم می‌شود باز هم عید غدیر خم مجسّم می‌شود مثل مادر آسمان ها را تماشا میکند آسمان در گیسویش خورشید پیدا می کند کیست این آقا که ما را نیز آقا می کند خواهر کوچکترش هم کار زهرا می کند صاحب بالاترین عنوان و منصب می شود شانه ی او تکیه گاه عمه زینب می شود کعبه از شش گوشۀ ارباب کم می آورد نام او افلاک را زیر قدم می آورد صحبت از شش گوشه شد، حرفی که غم می آورد باز هم دارد مرا سمت حرم می آورد هرچه باداباد من این روزها لیلایی ام هرکه جایی را پسندد من که پایین پایی ام مرهمی بعد از تو بر داغ پدر پیدا نشد خواست برخیزد حسین بن علی از جا نشد خواست جسمت را بگیرد در بغل اما نشد آخرش هم پیکر تو در عبایش جا نشد داد زد بابای پیرت ، آه زینب ، اکبرم... ای جوانان بنی هاشم بیایید از حرم مجید تال
باید برای طور کلیمی درست کرد سجاده ای گرفت و حریمی درست کرد باید برای مقدمی از بال جبرئیل یک گوشه ای نشست و گلیمی درست کرد باید در ازدحام گدا و کمی جا جائی برای مرد کریمی درست کرد باید قسم به نور دو عین حسین داد تا از خدا، خدای رحیمی درست کرد باید دل حسین هوای نبی کند شاید دوباره خُلق عظیمی درست کرد مجنون شهر بودم و لیلا نداشتم اکبر اگر نبود من آقا نداشتم یک فرصتی کنار بزن این نقاب را بیچاره کن به صبحدمی آفتاب را امشب خودی نشان بده تا سجده ات کنم از من مگیر فرصت این انتخاب را نور جبین نیمه شب در تهجّدت در هم شکست کوکبه‌ی ماهتاب را آباد باد خانه ات ای زلف پر گره! من از تو دارم این دل خانه خراب را دستار را ببند و کنارم قدم بزن شاید کمی نظاره کنم بوتراب را پیغمبرانه بود ظهوری که داشتی خورشید بود جلوه طوری که داشتی هر شب نصیب سفره شهر مدینه شد در کنج خانه نان تنوری که داشتی شب زنده دار بودی و ذوب خدا شدی در بندگی گذشت حضوری که داشتی ای سر به زیر و از همگان سربلندتر عین تواضع است غروری که داشتی خُلقاً و منطقاً همه مثل رسول بود در کوچه‌های شهر، عبوری که داشتی این آفتاب توست که خورشیدمان شده! یا که پیمبر است دوباره جوان شده؟ مردی رسیده تا که پر از دلبرش کنند مانند خاک آمده تا که زَرش کنند دینی نداشت اصل و نسب نیز هم نداشت آخر چگونه در بزند باورش کنند او خواب دیده بود مسلمان شده همین او آمده مدینه مسلمان ترش کنند در خانه حسین اگر اکبری نبود امکان نداشت زائر پیغمبرش کنند پیغمبر و زیارت او را بهانه کرد تا که اسیر زلف علی اکبرش کنند آن عده ای خوش اند که حیران تو شدند مُسلم اگر شدند مسلمان تو شدند چشمان تو همین که نهان می‌شود علی عمّه برای تو نگران می‌شود علی تو رفته ای و زائر رویت شدن فقط با دیدن امام زمان می‌شود علی دنیای ما اگر به جمال تو رو کند هر روز سال روز جوان می‌شود علی بی اختیار یاد صدای تو می‌کنم هر لحظه ای که وقت اذان می‌شود علی روزی سه بار پشت بلندای ماذنه آقائی تو اشهد ما می‌شود علی ما کیستیم تازه مسلمان حنجرت الله اکبر از تو، از الله اکبرت هنگام رو به رو شدنِ کارزار شد کار تمام لشگریان با تو زار شد وقتی رکاب رزم تو آماده می‌شود باید برای مقدم تو خاکسار شد نامت علی ست، شان تو شمشیر ساده نیست باید برای هیبت تو ذوالفقار شد حیدر شدی و ضجّه لشگر بلند شد این چه مصیبتی ست که کوفه دچار شد از میمنه گرفتی و تا پشت میسره یک لشگری قدم به قدم تار و مار شد فرزند لافتی که به جز این نمی‌شود شاگرد مجتبی که به جز این نمی‌شود چشم تو ماه و تابش ماهت پیمبری ست روی سپید و خال سیاهت پیمبری ست گفتار و آفرینش و خُلق عظیم تو لحظه به لحظه گاه به گاهت پیمبری ست ابروی تو کشنده و زلفت کشنده تر جانم فدای تو که سپاهت پیمبری ست باید دوید پشت سر ردّ پای تو یعنی تویی همیشه که راهت پیمبری ست نامت علی ست جلوه رویت محمدی ست نامت علی ست طرز نگاهت پیمبری ست تو صاحب جلال علی و پیمبری آئینه جمال علی و پیمبری ای آفتاب روشن شب‌های کربلا پیغمبر دوباره صحرای کربلا ای از تمام آدمیان برگزیده تر نوح و خلیل و آدم و موسای کربلا یک کاروان به عشق نگاهت اسیر شد گیسو کمند خوش قد و بالای کربلا آب فرات و علقمه و گنبد حسین یا تل زینبیّه و هر جای کربلا... ...هر چند دیدنی ست ولی دیدنی‌تر است پایین پای مرقد آقای کربلا نزدیک‌تر به محضر آقاست جای تو پایین پایی و همه پایین پای تو حالا که می‌روی جگرم را نگاه کن این چشم‌های محتضرم را نگاه کن در این لباس‌ها چقدر دیدنی شدی زینب بیا بیا پسرم را نگاه کن من پیر و تو جوان کمی آهسته‌تر برو افتادگی بال و پرم را نگاه کن باور نمی‌کنی که علی پیرتر شدم پیشم بیا و موی سرم را نگاه کن اصلاً بیا به جای تمنّای جرعه ای شرمندگی چشم ترم را نگاه کن بعد از تو فصل فصل دلم بی بهار شد بعد از تو خاک بر سر این روزگار شد علی اکبر لطیفیان
میلاد حضرت علے اڪبر علیه السلام مبارڪ🌸🍃 گهواره اے مے جنبد و عالم اسیرش بابا تصدق مے ڪند هستے فقیرش دلداده لیلا و علے هم گشته دلبر اڪبر به دنیا آمده الله اڪبر آیینه پیغمبر اڪرم جمالش تنها جمالش نه ڪه هم خلق و خصالش گفته حسین اڪبر چو احمد, من چه گویم گفته نبے از من حسین و من از اویم پس جان بابا و علے با هم عجین است اڪبر دل و جان امیرالمؤمنین است آمد به دنیا جد خود را اشبه الناس دارد تلألؤ بر سر دستان عباس ذخرالحسین است این قد سرو رسایش میگفت زینب زیر لب: جانم فدایش” مے خواند بابا : اے بهار دلنشینم بالنده باشے اڪبرم داغت نبینم” 😭
امشب قمری قمر به دامن دارد محبوب خدا پسر به دامن دارد این نو گل نورسته زر نایاب است فرزند رشید حضرت ارباب است از دامن لیلا و حسین آمده است از عطر خوشش ببین جهانی شده مست او لاله ی فرخنده ی احمر باشد دوم علی و علی اکبر باشد در چهره ی او قرص قمر پنهان است گویا که نبی صاحب قرآن است گویند همه پیمبر آمد به جهان از هیبت او قفل شده چشم و زبان زهرا نسب و حیدری است این گوهر مانند پدر لطف کند بر نوکر چشم بد خلق از این قمر دور بود زیبا تر از او نیست که او نور بود یوسف اگر این جمال زیبا می دید بی شک که دو دست خویش او می برید
اشعار حسینی و آموزش مداحی
کار هر دل شده دل‌دل تا رسید دلبر این دل علی‌علی علی‌علی علی‌اکبر میده امشب خود ارباب صله‌ی کاسه‌ی سائل علی‌علی علی‌علی علی‌اکبر آسمونیا ، موجای دریا میگن یک صدا عشقه فقط عشق اکبر لیلا علی‌ابن حسین‌ابن علی میکِشه هر دل‌و به شیدایی علی‌ابن حسین‌ابن علی میکنه هر دلی‌و زهرایی "یاعلی یاعلی یاعلی" ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ همه پیمونه به دست‌ و همه آهنگ تو بر لب علی‌علی علی‌علی علی‌اکبر شده تکبیر مؤذن سر هر مأذنه امشب علی‌علی علی‌علی علی‌اکبر چشمای جادو ، تیغ دو ابرو قوّت بازو با عمو عباسش نمیزنه مو علی‌ابن حسین‌ابن علی تو بنی‌هاشم نباشه همتاش علی‌ابن حسین‌ابن علی مثل اباالفضله قد و بالاش علی‌ابن حسین‌ابن علی میکِشه هر دل‌و به شیدایی علی‌ابن حسین‌ابن علی میکنه هر دلی‌و زهرایی "یاعلی یاعلی یاعلی" ــــــــــــــــــــــــــــــــ مثه هر گوشه‌ی شش‌گوشه میخونم با دلی شاد علی‌علی علی‌علی علی‌اکبر خونه‌ی قلبم از امشب دیگه میشه علی‌آباد علی‌علی علی‌علی علی‌اکبر دل بی‌قراره ، مست دلداره میگه همواره جَنّتُ‌الأعلی پایینْ‌پای یاره علی‌ابن حسین‌ابن علی برگه‌ی نوکریمو امضا کن علی‌ابن حسین‌ابن علی سرِ منو تقدیم آقا کن "یاحسین یاحسین یاحسین"
🎋🌺🍃🎉🌺🍃🎉 🌺🍃🎉🌺 🍃🌺 🎉 🌺 💠 یازدهم شعبان میلاد حضرت علی اکبر علیه السّلام و روز جوان 🌷 چقدر شایسته و زیباست كه این روز را روز جوان نام نهاده‌اند. اميدواریم حضرت علی اكبر الگویی براى همه باشند؛ هم كسانی كه از نظر سنی جوان هستند و هم كسانی كه دل و روحشان جوان است. 🌷 اهل دل، هرگز پير نمی‌شوند. شاید پيكرشان فرسوده، موهایشان سفيد و قدّشان خميده شود؛ امّا این به معنى پير شدن نيست و طراوت و شادابى جوانی هميشه در روح و جان آنهاست. 🌷 مزاحى را كه پيغمبر با آن پيرزن كردند، به خاطر دارید. او خدمت حضرت رسول آمد و پرسيد (قریب به این مضمون) : 🌷 آیا منِ پيرزن وارد بهشت می‌شوم؟ حضرت فرمود: پيرزن‌ها را در بهشت راه نمی‌دهند و پيرها در بهشت راه ندارند! بندۀ خدا خيلى ناراحت و غصه‌دار شد. بعد حضرت فرمودند: جوان می‌شوى و داخل بهشت می‌روى؛ نه اینكه .... . 🌷 كسی‌ كه وارد بهشت می‌شود؛ وارد فضاى عشق و محبّت می‌شود. بهشت تجسّم یک دل عاشق و فضاى اهل محبّت و شهر اهل دل است. كسی كه اهل دل و اهل محبّت شد، نه پير می‌شود و نه می‌ميرد. به قول شاعر: هرگز نميرد آنكه دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جریدۀ عالم دوام ما 🌷 بنابراین اگر ميلاد حضرت علی اكبر علیه السّلام را روز جوان نام نهاده‌اند و ایشان را هم الگو و مقتداى جوان معرّفی كرده‌اند؛ به این معنا نيست كه اشخاصی مانند من، كه پير شده‌ایم، بگویيم: ما نمی‌توانيم حضرت علی اكبر علیه السّلام را الهام بخش خودمان قرار دهيم. 🌷 ان‌‌شاءالله اگر دلمان دل جوانى باشد؛ كه كسی كه به علی اكبرِ امام حسين علیهماالسّلام دل بسته است، هميشه دلش جوان است؛ طبيعتاً همواره حضرت علی اكبر علیه السّلام برای ما یک الگوى الهام بخش است. 🌷 اميدوارم خداوند توفيق دهد از عرفان عجيب حضرت علی اكبر علیه السّلام که فوق‌العاده است؛ بهره بگيریم. استاد مهدی طیّب