.
#اربعین
کاروان اربعين
آنچه از من خواستي، با کاروان آوردهام
يک گلستان گل به رسم ارمغان آوردهام
از در و ديوار عالم فتنه ميباريد و من
بيپناهان را بدين دارالامان آوردهام
اندراين ره از جرس هم بانگ ياري برنخاست
کاروان را تا بدينجا با فغان آوردهام
بس که من منزل به منزل در غمت ناليدهام
همرهان خويش را چون خود به جان آوردهام
تا نگويي زين سفر با دست خالي آمدم
يک جهان درد و غم و سوز نهان آوردهام
قصهي ويرنهي شام ار نپرسي خوشتر است
چون از آن گلزار، پيغام خزان آوردهام
خرمني موي سپيد و دامني خون جگر
پيکري بيجان و جسمي ناتوان آوردهام
ديده بودم با يتيمان مهرباني ميکني
اين يتيمان را به سوي آستان آوردهام
ديده بود تشنگي از دل قرارت برده بود
از برايت دامني اشک روان آوردهام
تا به دشت نينوا بهرت عزاداري کنم
يک نيستان ناله و آه و فغان آوردهام
تا نثارت سازم و گردم بلاگردان تو
در کف خود از برايت نقد جان آوردهام
نقد جان را ارزشي نبود، ولي شادم چون مور
هديهيي سوي سليمان زمان آوردهام
تا دل مهر آفرينت را نرنجانم ز درد
گوشهيي از درد دل را بر زبان آوردهام
هاتفي «پروانه» را ميگفت کز اين مرثيت
در فغان، اهل زمين و آسمان آوردهام
.
#محمد_علي_مجاهدي «پروانه»
#حیاتنا_الحسین
.
.
#مناجات
#امام_زمان
#ورود_شام
#مناجات_انتظار
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
کی می رسد زمان غمت انتها شود
شیعه ز درد غیبت رویت رها شود
بنگر میان قلب مُحِبّین ِ آل تو
هر جمعه از فراق تو برپا عزا شود
بر درد دوری تو طبیبی نخواستیم
این درد ِلاعلاج به دیدن دوا شود
کی می شودکه کوری آل سعود ِپست
بر تو نماز جمعه ی ما اقتدا شود
آباد کی کنی تو بقیع و به امر تو
صحنی برای مادرت اول بنا شود
از خاک در بیاوری آن دو پلید را
پرونده ی جنایت آن کوچه وا شود
آتش زنی جنازه ی آن دونفر که این
تسکین آه و ناله ی (مهدی بیا) شود
آقا بیا بگو به چه جرمی کنار آب
رأس امام تشنه ای از تن جدا شود
کهنه لباس او برود غارت و تنش
در زیر نعل تازه ی دشمن رها شود
ناموس او رود به اسیری و رأس او
تا شام همدم سر سرنیزه ها شود
آقا ببین که جدّ تو مهمان شام شد
دردی که بدتر از غم کرب وبلا شود
وای از دمی که عمه ی قامت کمان تو
با اشک و ناله وارد شام بلا شود
با رقص و تار و هلهله آیند در رهش
بر مرگ خود ز شدت غُصّه رضا شود
وای از گذر ز کوی یهودیّ شهر شام
رأس همه شکسته ی سنگ جفا شود
(بزم شراب وچوب یزید و لب حسین)
قدّش به زیر بار غم و درد تا شود
اذنی بده که نوکر تو روز اربعین
پای پیاده راهی کرب وبلا شود
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
#حیاتنا_الحسین
.
.
#حضرت_زینب سلام_الله_علیها
به دوش نیزه جهانِ منی در آن بالا
حسین ، روح و روانِ منی در آن بالا
اگر چه شام برای اسیر نا امن ست
چه بیم ، تا تو امان منی در آن بالا
نگاه کردنِ بر تو نماز می خواهد
سر بریده ، اذان منی در آن بالا
به هر که گفت حسینت کجاست ، با دستم
نشان دهم که نشان منی در آن بالا
به پای خویش نرفتم به هیچ بازاری
بهانه ای و توان منی در آن بالا
برای خوردن سنگ اینقدَر تلاش نکن
هنوز حافظ جان منی در آن بالا
به روی تل ، نگران تو بودم آن لحظه
و حال تو نگران منی در آن بالا
✅حامد آقایی- محرم۱۴۰۲ ✍
#زبانحال_حضرت_زینب_سلام_الله
#اسارت #شام
#حیاتنا_الحسین 👉شعار امسال #اربعین
.
.
#اربعین
#امام_حسبن_علیه_السلام
شرار آه
برگشتم ازسفر گل درخون طپيده ام
اي سرو سرفراز ببين قدخميده ام
وقتي دلم به خون جگر موج ميزند
گوئي كه من به جاي تودرخون طپيده ام
بابوسه برگلوي تورفتم زكربلا
باشوق بوسه اي به مزارت رسيده ام
شمعم كه ازشرارغمت آب گشته ام
گرقطره قطره برروي خاكت چكيده ام
ازكربلا به كوفه وازكوفه تابه شام
تنها به شوق ديدن رويت دويده ام
اززخم تازيانه ندارم شكايتي
زخم زبان زكوفي وشامي شنيده ام
ازجذبه نگاه توازروي نيزه بود
باخطبه ام حماسه اگرآفريده ام
داغ رقيه تودرآن شام غم نهاد
يك داغ ديگري به دل داغديده ام
باكلو له بار غم بسويت آمدم ولي
هرگز خلل نديدو نبيند عقيده ام
اين چامه اي كه گفت«وفائي»زقول من
تنها اشاره اي بود ازآنچه ديده ام
#سیدهاشم_وفایی✍
#حیاتنا_الحسین
.
#اربعین _امام_حسبن_علیه_السلام
خون دل
ای آرزوی خفته به خون ای برادرم
این قبر،قبر توست که باشد برابرم؟
گل چیده ام ز اشک که ریزم به تربتت
ای خفته زیر خاک که خاک تو برسرم
ازبس که نیزه خورده تنت پیش چشم من
آید هنوز خون دل از دیدۀ ترم
چل روز درفراق ،به سر بُرده ام، ولی
هرگزگمان نبود که طاقت بیاورم
گلهای باغ سبز تو نیلوفری شدند
منهم چو غنچه های کبود تو پرپرم
ای محرم همیشۀ زینب، بدان هنوز
ازضرب تازیانه کبود است پیکرم
درمانده ام چگونه بگویم جواب او
پُرسداگررباب که کو قبر اصغرم؟
داغ رقیۀ تو مراپیرکرده است
ازخواهرت مپُرس کجا رفته دخترم
من ازمدینه باتو رسیدم به کربلا
بی توچگونه عازم کوی پیمبرم
آتش گرفته است «وفایی» ازاین سخن!
وقتی رسم مدینه چه گویم به مادرم
#سیدهاشم_وفایی✍
#حیاتنا_الحسین
.
.
#اربعین
هر کس پیاده راهی این سرزمین است
مدیون زهرا و امیر المومنین است.
پای پیاده بین صحرا می رود ؟ نه
اینجا برایش بهتر از عرش برین است
شاه و گدا در این سفر همسفره هستند
اینجا صدای اِشرِبِ الماءَ اش حزین است
در این سفر ضرب المثل ها یم عوض شد
نیکی که از حد بگذرد. پس اربعین است
در این شلوغی پیر مردی روستایی
دنبال دستان گل ام البنین است
نشناخت اقا دخترت ، با گریه پرسید
عمه سر بابای مظلومم همین است؟
#حسین_فتحی✍
#حیاتنا_الحسین
.
.┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
کانال اشعار حسینی ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#زائر_کربلا
.
دلم بخاطر زوّار ساده راه افتاد
برای اینکه شود استفاده راه افتاد
رسید با گُذر دیگری به مرز خودش
اجازه داده اجازه نداده راه افتاد
پدر بزرگ و تمامی بچه ها یعنی
«حبیب» با همه ی خانواده راه افتاد
شکست حضرت جبریل بالهایش را
سپس شبیه من و تو پیاده راه افتاد
نه اینکه پای پیاده به سمت تو زائر
برای بردن زوّار،جاده راه افتاد
همینکه جاده به پا خاست،در یسار و یمین
نشسته باد و درخت ایستاده راه افتاد
برای خاطر آهن ربای شش گوشه
بُراده آب شد و بی اراده راه افتاد
شکست شیشه ی مِی در نجف به دست علی
که سمت کرب و بلا رود باده راه افتاد
✅مهدی رحیمی شهریور۱۴۰۲
#حیاتنا_الحسین
#مناجات_امام_حسین علیه_السلام
#پیاده_روی_اربعین
#اربعین
.
.
#امام_زمان
تکیه کردم بر همه بر روی دیواری که نیست
یخ فروشم یخ فروش اینجا خریداری که نیست!
آه! چاه جمکران، دلتنگ دیدارم چقدر
نامه هایم را نبردی پیش دلداری که نیست
گر نمی آیم به چشم تو همین حالا بگو
من شکایت دارم از این وقت دیداری که نیست
دوستت دارم ولی حق می دهم طردم کنی
دوستی با عاشقِ بد قول، اجباری که نیست
ای کسی که تا گرفتارم به دادم می رسی
به خدا خیلی گرفتارم، گرفتاری که نیست
نوکرم بر نوکرانِ نوکرانِ نوکرت
نوکری ها در قبال لطف تو، کاری که نیست
بین عشاق حرم گفتم گنهکارم ولی
زود گفتی صبرکن! اینجا گنهکاری که نیست
آبرو ریزی نشد چون فاطمه فوراً گذاشت
دستمال گریه را بر چشم نَمداری که نیست
یک خطا کردم هزاران سال راهم دور شد
ورنه تا شش گوشه اصلاً راه بسیاری که نیست
صحبت از راه است... زینب خسته از راه آمده!
پیرتر برگشته است از راه همواری که نیست
گریه کرد و بر سر و بر معجرخود خاک ریخت
با برادر شکوه کرد از کوچه بازاری که نیست
همچنان برگ خزان انداخت خود را بر زمین
گفت اذیت کرد ما را زجر بیماری که نیست
گفت امانت، برنگشته مانده در ویرانه ها
دخترت دق کرده بعدِ طشت و تالاری که نیست
#اربعین
#حضرت_زینب
#حیاتنا_الحسین
#رضا_دین_پرور ✍
.
.
#اربعین
گرچه تقدیرِ دل این شد به حرم تا نرود
تو حسینِ همهای هرکه رود یا نرود
تو حسینِ همهای صحبت خوب و بد نیست
آنکه رود است محال است به دریا نرود
تو حسینِ همهای بارشِ باران و نسیم
اَبر اَبر است ندیدیم به هرجا نرود
تو حسینِ همهای ، در دلِ هر دلشوره
پشتِ هر بغض که میگفت مبادا نرود
نه فقط آنِ همانی که حرم را دیده
آنِ آنکه قدمی سوی تو حتی نرود
نه محال است محال است محال است حسین
پیشِ جامانده از این جادهی زیبا نرود
پیش آن مرد که در گوشهی بیمارستان
کنج شش گوشه برایش شده رویا ، نرود
پیش آن مادرِ پیری که ندارد پایی
که قدم را بگذارد دل صحرا ، نرود
پیش سجادهی آن مادرِ نابینایی
که نشسته به دلش داغِ تماشا ، نرود
یا که در وقت گرفتاری آن مردیکه
ارمنی است ولی عاشقِ سقا ، نرود
یا به دیدارِ جوانی که گرفتار شده
هیچکس نیست به دادش برسد تا نرود
یا به دادِ دل آوارهی معتادی که
چاییِ روضه چشیده است به لبها ، نرود
پیش آن لاتِ جوانی که زمینگیرش کرد
پدری پیر و زمینگیر .... که حالا نرود
پیش آن محتضری که به نفس اُفتاده
تا حسینش نرسیده است زِ دنیا نرود
فاصله نیست میان حرمت با دلها
تو حسین همهای هر که رود یا نرود
سخت آن نیست که پا رنجِ بیابان بکشد
سخت آن است که مجنون سوی لیلا نرود
هرکه اُفتاد به این راه پس از آن حس کرد
مُردن آسانتر از آن است که آنجا نرود
گرمی روزِ نفَس سوز و تب و تاول پا
اینهمه عشق که از خاطرِ زهرا نرود
آنکه خرج سفر یک دو نفر را داده
دست خالی دمِ مرگش تک و تنها نرود
هرکه هرجاست به دنبال طبیب است طبیب
هرکه اینجاست به دنبالِ مداوا نرود
سفرم را سرِ تو با همه قسمت کردم
به خصوص آنکه به من گفت که هرجا نرود
ما نرفتیم به جایی و به مولا سوگند
که حسین است و بهشتی است که بی ما نرود....
کربلا سخت شلوغ است بیا شام رویم
تا عقیله به سوی علقمه تنها نرود
بارِ خود بسته و محمل به زمین است ولی
بی سهساله چه کند آه روَد یا نرود
به لبش بود دعا کاش پس از این با سر
بغل دخترکی ، سر زده بابا نرود
میرسد کرببلا قافلهای پاشیده
که بجز آه زِ لبها به ثریا نرود
زینب از ناقه زمین خورد همه اُفتادند
آنکه بالا به جز از زانوی سقا نرود
زینب است و روی زانو بدنش را میبُرد
نذر کرده است به گودال که با پا نرود
نوزده طفل از این قافله جامانده چرا...
گفت از شام ، کسی کاش به آنجا نرود
دید با مشک سکینه است دعایش این شد
برود هر طرف و علقمه اما نرود
همهاش فکر رُباب است حواسش جمع است
به سرِ تربت خالیِ علی تا نرود
بستری نرمتر از سینهی بابایش نیست
هیچ جای دگر این کودکِ زیبا نرود
یادش اُفتاد از این خیمه به آن خیمه دوید
که حرامی به سوی دختر نوپا نرود
پیکری دید ولی مزرعهی نیزه شده
حق بده اینهمه سرنیزه به یکجا نرود
عاقبت پیش حسین آمد و عریانش دید...
دست خالی کسی از غارتِ آقا نرود
میزدندش برود شام ولی فهمیدند
تا که بوسه نزند بر روی رگها نرود...
✅حسن لطفی ۱۴۰۲/۰۶/۱۴✍
#مناجات_امام_حسین_علیه_السلام
#پیاده_روی_اربعین
#حیاتنا_الحسین
#اربعین
.