eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
6هزار دنبال‌کننده
271 عکس
204 ویدیو
44 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. انگار بعد از پیمبر چیزی به جای خودش نیست شهر مدینه به یاد آن مدّعای خودش نیست یاران غریبه شدند و در شهر، زهرا(س) غریب است حتی در آیینه‌ها هم او آشنای خودش نیست یار جوان علی را، نامردمان پیر کردند حتی صدای ضعیفش دیگر صدای خودش نیست آتش کشیده زبانه، چشم زمانه به در میخ افتاده یک مادر از پا، در روی پای خودش نیست مولا به گریه نشسته، پهلوی پلهو شکسته یک لحظه آرام حتی زیر عبای خودش نیست حیدر که نه کل دنیا، می گرید از داغ زهرا زهرا ولی گریه هایش اصلا برای خودش نیست با ذکر عَجِّل وَفاتی، در شهر غوغا به پا کرد انگار غمخوار مولا فکر شفای خودش نیست دستش اگر از غلاف قنفذ موابان شکسته زهرا ولی دست بردار از مقتدای خودش نیست قنفذ مَآبان شکسته ✍ . ............................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. السَّلاَمُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمَقْتُولُ الشَّهِيدُ السّلام عَلیَ الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِيرِ ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا مَوْلاَيَ یا مُوسَى بْنَ جَعْفَر زمین از ناله سرشار، آسمان از داغ نالان بود زمانِ بازگشت نی به آغوش نیستان بود میان گرگ ها زخمی‌تر و تنهاتر از یوسف عزیزی مانده در چاه فراموشیّ کنعان بود برایش فرصت راز و نیازی بود در زندان که آن فرصت هم از وی، آخر عمرش گریزان بود چه بی حد حسرت بوسیدن روی رضا را داشت دلش از دوری معصومه خاتونش پریشان بود شنیدم بین زخمی گشتن از کٌند و غل و زنجیر دعایش شامل حال همه، حتی نگهبان بود شنیدم روزه بود و روز و شب می دید تاریکی و زندان از قنوت نور افشانش فروزان بود شنیدم مثل مادر مرگ خود را از خدا می خواست شنیدم هم نوا با او در و دیوار زندان بود خلوص خلوتش را با خدا آوازه خوان تا دید به خاک افتاده و از اشتباهاتش پشیمان بود تمام عقده هایش را سر اسلام خالی کرد خدایا! کاش زندانبانِ بی ایمان، مسلمان بود دوباره می شود معصومی از دست جفا مسموم که این سم بر غم دوریّ و درد و رنج، پایان بود شنیدم تا رسیدن روی پل -در اوج بی رحمی- ز روی تخته آویزان سر آن جسم بی جان بود خدا را شکر بر نیزه، نه یک سر قد علم می کرد نه جسمش تا سه روز افتاده در صحرا و عریان بود نه در پیش دو چشم او جوانش اربا اربا شد نه در تشتی سرش بر دامن معصومه مهمان بود... أللهُم العَنْ اَولَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَق مُحَمدٍ وَ آلِ مُحَمدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلی ذلِک الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ‌‌ ✍ ................................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. السلام علیک یا صاحب الزمان 3 قاصدک با خودش آورده خبر در فلک دیده شده قرص قمر چشم او چون گل نرگس روشن می چکد از دهش شهد و شکر چشم نرگس به شقایق نگران حضرت عسکری آورده پسر حضرت فاطمه! تبریک به تو! نخل طوبای علی داده ثمر علی! ای معنی نعم المولا! آمد از نسل تو مولای دگر آمده دور جدید ایمان آمده دوره ی طاغوت به سر خوانده ایزد زهق الباطل را به علمداری حق بسته کمر می رسد تا که دهد باز نجات رجعتش دین خدا را ز خطر چاره کار دعای فرج است خواندن آن به خدا دارد اثر بعد از این غیبت کبری یک روز می رسد منجی موعود بشر شب فراری شود از صبح ظهور می‌رسد ظلمت این شب به سحر مثل خیبر شکن آید به رجز ها علی بشر کیف بشر می رسد منتقم خون خدا می رسد قصه ی ما باز به سر .
. السَّلامُ عَلَیْک یا اُمَّ الْمُؤْمِنِینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْک یا زَوْجَةَ سَیّـِدِ الْمُرْسَلِینِ، اَلسَّلامُ عَلَیْک یا اُمَّ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ سَیِّدَةِ نِساءِ الْعالَمِینَ نهاده گل سر تعظیم را به اجلالش فرشته دست به دامن فتاده دنبالش کنار همّت خیر الانام، دین مبین گرفت این همه رونق به برکت مالش فقط نه بخشش مال و تلاش بی حد او که صرف دین خدا شد تمام اعمالش سعادتی‌ست برای زن بزرگ قریش که شد پیمبر اسلام امین اموالش محبتش به محمد(ص) چه قدر بی‌حد بود محبتی که زمان داد هی پر و بالش محبتی که در آورد بعد از عشق خدا دل رسول خداوند را به اِشغالش علاوه بر غم تنهایی رسول الله درون سینه‌ی او بود، داغ اطفالش برای فاطمه(س) راهی نماند غیر دعا برای مادر خوبِ مریض احوالش خدیجه رفت، پس از رحلت ابوطالب فرا رسید پیمبر حزین‌ترین سالش همین که یار نبی شد، چه زود ترکش کرد چه قدر بد شده بود آخرین نفس حالش پس از گذشت زمانی خدیجه ای دیگر میان ظلمت کوچه شکسته شد بالش ✍ .
. دوباره باز شد از آسمان دری به زمین برای رد شدن نور معبری به زمین به لطف خویش ز دریای بی کران کرم عطا نمود خداوند گوهری به زمین رسید مژده ی باران ز برق خنده ی ابر و قطره قطره زد احسان حق سری به زمین زمین به دور خودش مست گشته چرخ زنان شده‌است پیشکش امشب چه ساغری به زمین؟ شکست ظلمت بی انتهای کتم و عدم ز مهر گستری ذره پروری به زمین سرور و سور و سماع است از آنکه آمده است برای سروری عشق سروری به زمین به منکران برسانید: پیش هر باطل به دست حق شده منصوب رهبری به زمین شعاع نور ولایت ز خانه زهرا (س) سلام کرد، سلام منوّری به زمین به روی دست علی(ع) دیده ایم بارش عشق نزول نم نم آیات کوثری به زمین برای امر ولایت پس از ولی الله خوشا که آمده مولای دیگری به زمین قرار شد که از آن سوی عرش حکم کند وصیّ حیدر و سبط پیمبری به زمین شبیه کعبه شده سینه چاک بیت علی دوباره آمده انگار حیدری به زمین نشسته حُسن حَسَن بر أریکه ی رمضان به پا شده ز قیامش چه محشری به زمین حسن ادامه‌ی پیغمبری‌است پس باید فرو روَد ز خجالت هر أبتری به زمین سلاح صلح به دستش گرفته و آورد برای یاری اسلام لشکری به زمین خدا کند که برایش حرم به پا سازیم مگر تمام شود دوره ی غریب زمین .
. دنیا برای اهل حقیقت به کام شد ارکان پادشاهی غم بی دوام شد شادی به دشمنان پیمبر حرام شد شمشیر جاهلیتشان، در نیام شد اسلام سایه اش به جهان مستدام شد ذی الحجه، ماه تزکیه ی نفس بی عنان واقع شده است روز پر از برکتی در آن روزی که گشت در طی تاریخ جاودان روزی که قلب جمله ی اصحاب و شیعیان این بار بهره مند ز فیضی مدام شد ملحق شدند اهل یقین بر رسول دین از هر قبیله مردمی از جرگه ی یقین با قصد برگذاری آن حج واپسین پیغمبر از مدینه به همراه مسلمین با عزم راسخ عازم بیت الحرام شد در بازگشت، قلب رسول امین تپید جبریل آمد و به دل پاک او دمید آن لحظه آیه ی ابلاغ دین رسید وقتی پیامبر سخن وحی را شنید ملزم به فاش کردن متن پیام شد از سوی حق برای توجه به چند پند از دشمنان در امنیت و فارغ از گزند دستور داد کل قبائل به صف شوند کم کم برای خواندن آن خطبه ی بلند در موضعی به نام غدیر ازدهام شد حضرت تمام جان و تنش را صدا نمود یک منبر از جهاز شترها به پا نمود با چشم باز، گوش به امر خدا نمود وقتی سپاس و مدح خداوند را نمود با حاجیان و همسفران هم کلام شد یک دم گرفت دست علی را میان دست بغض تمام میکده ها ناگهان شکست از ساغر ولایت او مست مست مست جمعیتی ز دست علی جام می به دست مبهوت شأن و مرتبه ی آن امام شد آمد به پای ساقی کوثر سجودها بر او رسید موج سلام و درود ها سوی حصار امن ولایت ورود ها روز غدیر، کوری چشم حسودها دین تا همیشه کامل و، نعمت تمام شد ✍ .
. السلام علیک یا فاطمة الزهرا از ابر صبر و از دلِ دریا قرار رفت از دست عقل و از کف دل اختیار رفت تابید سبز عشق به دنیای تیره فام سرما از آسمان شبِ بی بهار رفت بیداد جهل جای خودش را به عدل داد تنهایی ولایت از این روزگار رفت سیبی که چید حضرت پیغمبر از بهشت امروز در جهنم دنیا به کار رفت زهرا که نور روز ازل شد خدای او دستش به کار خلقت این روزگار رفت روز ازل که اوج هنرمندی خدا در آفرینش گل خلقت (خاتم) به کار رفت از شاعران فاطمه پیش پیامبر ابیات شاعرانه تری انتظار رفت کوثر برای شرح "اَلَم نَشرَح " آمد و از بین اَبتران حجاز اعتبار رفت کم کم برای چیدن تسبیح فاطمه مولا پی تدارک چندی انار رفت آن دختری که داشتنش را پیامبر ص تا انتهای سدره‌ی پروردگار رفت آن همسری که با نفس اِن‌یکادی‌اش حیدر به سوی هیمنه ی کارزار رفت مستوره ای که با ادب و عفت و حجاب آوازه اش فراتر از این روزگار رفت همسایه ای که از کرم و مهربانی‌اش "اَلجار" او مقدّمِ بر "ثم دار" رفت ریحانه ای که ذکر ولایت مداری اش همواره با بُرندگی ذوالفقار رفت هر سر که خاک شد به کف پای فاطمه فرشی شد و به عشقِ علی روی دار رفت ✍ .