eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5.1هزار دنبال‌کننده
284 عکس
179 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. از غصه و درد سهم او بیشتر است سلطان کمر خمیده ی کارگر است کوه جبروت است ولی پاک و زلال از جنس فرشته هاست نامش «پدر» است .
. (ع) از امیر لافتی باید نوشت از علی شیر خدا باید نوشت انما و هل اتی باید نوشت ازوصی مصطفی باید نوشت فاتح بدر و حنین و خیبراست عشق سلمان است و عشق بوذر است خانه زاد حضرت داور علیست شهرعلم مصطفی را در علیست ازتمام انبیا برتر علیست شوهرصدیقه ی اطهر علیست کیست آنکه بر عدو غالب بود او علی ابن ابیطالب بود کیست حیدر پادشاهی بی بدل نور او در طینت ما از ازل نام شیرینش به لبها چون عسل ذکرجان بخشش بود خیرالعمل نام مولا می کند دل منجلی یاعلی و یاعلی و یاعلی شیعه بی همتاست وقتی باعلیست پرچمش بالاست وقتی باعلیست مادرش زهراست وقتی باعلیست محشرش زیباست وقتی باعلیست برجبین ما نوشته حق چنین دوستداران امیرالمومنین شعربی حیدر ندارد اعتبار شعر باحیدر بماند یادگار رسم شاگردی به جا آرد (بهار) گوید این بیت از زبان سازگار "شیعه از آغاز خلقت باعلیست اول و آخرکلامش یاعلیست" (بهار)✍ بیت آخر ترکیب بند از استاد عزیزم حاج غلامرضا سازگار می باشد. ............................ . مدح مولا امیرالمومنین علی (ع) گذرم تا که بیفتد به خیابان نجف می شوم معتکفی سرزده مهمان نجف فخرم این است که ازعهد شبابم تا حال نوکرم نوکر درباری سلطان نجف ذکر یا فاطمه دل می برد از حضرت عشق می روم از حرمش تا به شبستان نجف بس که صحن حرمش نزد خدا محترم است بال جبرییل شده قالی ایوان نجف برده بی شک زسلیمان نبی هوش و هواس نقش رنگین روی فرش سلیمان نجف بهر خدمت به علی هرملکی صف بسته تاشود خادم و جاروکش و دربان نجف بارها گفته به فیروزه،عقیق یمنی ناب ناب است فقط در بیابان نجف جرج جرداق مسیحی یکی از عشاق است که شده واله و شیدا و پریشان نجف یاعلی بر در تو مثل فقیر آمده ایم نان و خرما بده بر دست یتیمان نجف ای (بهار) این نمک و طبع روان را داری تو ز نان و نمک سفره ی احسان نجف (بهار)✍ .
. بکُم یُنزّل الغیث هرکسی که جرعه‌ای از نگاه تو چشید آمد و امانت عشق را به جان خرید سجده می‌کند غزل هر سحر برابرت شعر از ضریح تو واژه واژه خوشه چید شعر اگر برای توست ذوالفقار می‌شود شعر در هوای توست تا همیشه رو سپید رود ابر می‌شود، بغض‌ها به چشم او هرکس که شرحی از غربت تو را شنید گاه شعر می‌شود، گاه قطره قطره اشک ردّ چشم‌های توست، آنچه بر دلم وزید در درون من قطام، زوزه می‌کشد هنوز قلب من پر است از بایزید و از یزید فاصله گرفته‌ام از همه به غیر تو هر غریب شد عزیز... هر قریب شد بعید کاشکی که چون نسیم بر تو بوسه می‌زدم کاش اشک‌های من بر غم تو می‌چکید سرو ایستاده‌ام، تکیه داده‌ام به تو در هجوم بادهاست، زخم‌‌های نوپدید ابر آرزو ببار! رود زندگی بیا! دست التماس شد، شاخه‌های خشک بید نسبتی نداشتم با شبانه‌‌ی هوس هرچه گفت امام من، نور شد به من رسید کشته مرده‌ توأم از دلم قبول کن بیت بیت این غزل، شد به پای تو شهید این هم از کرامت چشم‌ مهربان توست شعر من سپید شد روزگار من سعید شعله‌های چشم من از نگاه ناز توست مهربانی تو بود اینکه شعر آفرید روی دوش من هنوز مانده رد دست تو آن زمان که شانه بر زلف این غزل کشید خنده‌ی تو می‌کشد طرحی از بهشت را وقت مرگ می‌شود لحظه سپید عید سرفراز می‌شود در بهشت یاد تو؟ این غزل ترانه‌ام، این قصیده‌ی رشید؟ عطر تو وزید باز... خاک بوی گل گرفت! السلام یا بهار! السلام یا امید! ✍ ٢۶دی‌ماه١۴٠٣ .
. خورشید گلی در گذر باغ علی بود یک گوشه ای از جلوه ی اشراق علی بود در عرش فقط حرف علی بود به معراج از بس که خدا عاشق و مشتاق علی بود یک شب به چهل آینه در پیش خلایق سوگندِ همه شاهد مصداق علی بود سلمانِ عجم، که شده منای رسولش از معجزه ی رحمت خلاق علی بود با قدرت شمشیر فقط فتح نکرده ست تسخیر دلِ خلق، به اخلاق علی بود ما را که به دل نور علی ریشه دوانده است هر لقمه که خوردیم ز ارزاق علی بود تا دست به انگور ضریحش برسانند... پیوسته ترین خواهش عشاق علی بود ✍ .
امشب ای کعبه زیارت کن زیارت کن خدا را   همچو جـان برگیر در بر جان ختم‌الانبیا را   چشم شـو سـر تا قدم، بنگر جمال کبریا را   بوسه زن خاک قـدم‌های علـی مرتضی را   رکـن ارکـان الهـی نــور حسـن ابتـدا را   پر کن از نور ولایت وسعت ارض و سما را   ****   کعبـه! امشب آبـرو از مقـدم حیـدر گرفتی   خانۀ حقـی و صاحـب‌خانه را در بـرگرفتی   دل به حیدر دادی امـا دل ز پیغمبر گرفتی   جاودان مانی که امشب زندگی از سر گرفتی   بلکـه آب زندگـی از ساقـی کوثـر گرفتی   ناز کن؛ از خضر هم دیگر مگیر آب بقا را   **** ایـن محمّـد را روان و روح قرآن است کعبه!   این امیرالمؤمنین ایـن کل ایمان است کعبه   این همان حبل‌المتین این رکن ارکان است کعبه   این بـه جسم پاک کل انبیا جان است کعبه   میهمـانت میزبان مـلک امکـان است کعبه   می‌دهد از امر حق روزی تمام ماسوا را   ****   فاطمه! بنت اسـد! وصـل خداوندت مبارک   بحر عصمت! گوهر بی‌مثل و مانندت مبارک   نقش لبخند علی بـر قلب خورسندت مبارک   عیـد میـلاد یگانـه طفـل دلبندت مبارک   مـادر شیـر خـدا! میـلاد فرزنـدت مبارک   داده ذات حـق بـه تـو آیینـۀ ایزدنما را   **** فاطمـه! بنت اسـد! تهلیل گـو تکبیر زادی   نیمه‌شب در جوف کعبه مهر عالمگیر زادی   قـل هـوالله احـد را بهترین تفسیـر زادی   دختـر شیـری و از بهـر محمّـد شیر زادی   بلکه بر ختم رسل هم شیر هم شمشیر زادی شیر ده از شیرۀ جان در حرم شیر خدا را   ****   مادر مولا! نثـار خـاکت از گـردون ستاره   ای سـلام‌الله بـر فرزنـد دلبنـدت همـاره   از حرم بیرون بیا با قرص خورشیدت دوباره   دیده بگشا بین محمّد گشته سر تا پا نظاره   ذکر یا مولاست جاری بر زبانش بی‌شماره   تا بگیـرد در بغـل خورشیـد انوار الهدی را   ****   ای مقام و قدر و اجلال تو از مریم فراتر   ای حریم خاص حق را با قدومت داده زیور   دخـت شیـر و مادر والا مقـام شیر داور!   جان شیرین محمّد را تویی فرخنده مادر   بی‌قراری می‌کند بر طفل دلبنـدت پیمبر   هدیه کن بر مصطفی امروز جان مصطفی را   ****** یـامحمّـد البشـاره! البشـاره! جـانت آمد   پیش‌تـر از روز بعثـت در بغل قرآنت آمد   همـدم دیـرآشنایـم بـاز در دامـانت آمد   آن که صدها بار جان خود کند قربانت آمد   ای فدایت جان خوبان جهان! جانانت آمد   در بغـل بگرفتـه‌ای روح تمـام انبیا را   *** یامحمّد از تمـام عالم خلقت سـر است این   یامحمّد تو همانا شهر علمی و در است این   کفو تو، کفو کتاب‌الله، کفـو کوثر است این   فاتح احزاب و بدر و خندق است و خیبر است این   حیدر است این حیدر است این حیدر است این حیدر است این   باز کرده در حضورت پنجۀ مشکل‌گشا را   ****   ای به احمـد داده جان، آوای قرآنت علی‌جان!   ای جنان یک شاخه گل از باغ و بستانت علی‌جان!   ای تو جان مصطفی و مصطفی جانت علی‌جان!   ای همه اسلام در ایمان سلمانت علی‌جان!   گرچه قابل نیستم جانم به قربانت علی‌جان!   بی‌بهایم، چون شود بخشی بها این بی‌بها را؟   ****   تو یداللهی و من افتاده‌ای بی‌دست و پایم   تو تمـام هستیِ هست‌آفرینی من گدایم   تو امیرالمؤمنینی، من کی‌ام؟ عبد هوایم   هرکه هستم با همین پروندۀ جرم و خطایم   آشنــایم آشنـــایم آشنـــایم آشنــایم   داشتم پیش از ولادت در دلم مهر شما را   ****   من دهم از دست، دامان تو را؟ هرگز علی جان!   رو کنم یک لحظه بر غیر شما؟ هرگز علی جان!   بی‌تـو رو آرم به درگاه خدا؟ هرگز علی جان!   دامن مهـر تـو را سازم رها؟ هرگز علی جان!   تو کنی آنی مرا از خود جدا؟ هرگز علی جان!   کس نگیرد جز تو دست «میثم» بی‌دست و پا را     ✍🏻حاج غلامرضا سازگار
🔴🔴🔴 کانال شعر و سبک مداحی: "سوخته دل" 👌اشعاری ناب 👌سبک هایی جدید و زیبا و احساسی اشعار شاعر اهل بیت: محمدرضا زادسرور برای استفاده ذاکرین و مادحین اهل بیت (علیهم السلام) حتما از این کانال دیدن فرمایید و به عزیزان مداح هم معرفی کنید 👇👇👇آیدی کانال در ایتا: https://eitaa.com/joinchat/2664431937C594aa492f2 🔴🔴🔴
. سلام الله علیها السلام علیکِ یا مولاتی یا زینب زینب ستاره ای که فلک در مدار اوست آیینه ای که نور خدا در عذار اوست او که خودش قرار همه آفرینش است قلب زمین و قلب زمان بی قرار اوست تنها نه ماه و زهره و خورشید و اختران یک آسمان ستاره همه در مدار اوست آن چه رسانده نور پیامش به عالمین حجب و حجاب و معجر و صبر و وقار اوست در شام و کوفه گشته جهادش بیان حق تبلیغ نهضتی که به نور اعتبار اوست   روح پیام سرخ حسین و قیام او لحن علی و صوت علی اقتدار اوست طوفان خطبه اش شده ویرانگر ستم آری خروش خطبه ی او ذوالفقار اوست هرگز نشد اسیر کسی غیر یار خود آزادگی و عدل و شهامت شعار اوست گاهی به کعب نیزه و گه تازیانه ها جان دادن از برای حسین افتخار اوست مانند فاطمه که فدایی حیدر است زینب فدای عشق حسین و نثار اوست با هر تپش به سینه دلش یا حسین گفت آری حسینِ او همه دار و ندار اوست آن چه که دیده ام همه زیبایی از خداست این جمله تا ابد سخن ماندگار اوست آری مگر که قلب خدا بی قرار شد یا که جهان به غصه و غم در کنار اوست دارد به سینه لحظه ی جان دادن از حسین پیراهنی که غرق به خون یادگار اوست چهارشنبه ۲۶ دی ماه ۱۴۰۳ ✍ شب نیمه ماه رجب ۱۴۴۶ .
. قهرمان کربلا دین جاودان شدازنفس جاودانی ات شداُسوۀ تمام جهان زندگانی ات باغ امید وگلشن صبرو وفا وعشق سیراب شد ز مرحمت آسمانی ات دردفتر مجاهدت ودین ومعرفت صدهاحکایت است ز راز نهانی ات روزی که سایه سارمحبّت خراب شد خورشید بهره مند شدازمهربانی ات بعداز هزار سال ملائک درآسمان درحیرتند ازتو و ازجان فشانی ات وقتی که ذوالفقار کلامت کشیده شد لرزیدکاخ ظلم ازآن خطبه خوانی ات ای زینبی که در سفر کربلای عشق ایثار تکیه داد به قدکمانی ات بی خودنگفته اند که اُمّ المصائبی هرگزندید چشم فلک شادمانی ات ای قهرمان کرب وبلا، زینب صبور ثبت است درصحیفه ی دل قهرمانی ات تا روز رستخیز، زکرب وبلا به عرش  پر می زند کبوتر نام ونشانی ات مهمان لطف توست«وفایی» تمام عمر شرمنده است ازتو و از میزبانی ات ✍ .
مشتاق وصل ای که چراغ یادتو،شدنوردوعینم بی تواسیردرد و رنج عالمینم ای آرزوی خفته درخون، ای حسینم بعداز توچشمانم پُراز خون جگرشد ازآتش داغت، دل من شعله ورشد امشب دل من درحصاردرد، تنهاست امشب دلم تنگ توودیدارباباست امشب دلم مشتاق وصل روی زهراست ازداغ هجرانت غمی جانکاه دارم بعد ازتوعمری مثل گُل کوتاه دارم بعدازتوغم ،درسینه ی من موج زن بود بعدازتو تنها مونسم این پیرهن بود این پیرهن ای کاش بهر من کفن بود ازشوق وصلت سینه ای پُرجوش دارم پیراهنت را باز درآغوش دارم ای رهنورد و رهبرراه عقیده مرغ دلم باردگرسویت پریده آیم به دیدارتو،باقد خمیده محبوب قلب خسته ی زینب کجایی امشب توباید پیشواز زینب آیی دروادی طف،روزعاشورا برادر تاپیشوازت آمدم بادیده ی تر برحنجرتو بوسه دادم جای مادر رفتی ودل دنبال تو،مهجورمی رفت بارفتنت ازچشم زینب ،نورمی رفت آن لحظه ای که باهزاران دردجانکاه جسم تورادرقتلگه دیدم به ناگاه بوسه زدم برحنجرت باناله وآه گفتم پس از تو ازجهان، سیرم حسینم بارفتن تو زود می میرم حسینم توشورصبرومذهبم بودی برادر آموزگارمکتبم بودی برادر توشاهد تاب وتبم بودی برادر درهرکجاباشی ،مرا نور وجودی من بی تومی مُردم ،اگربامن نبـودی ای ذکریادت چلچراغ هرشب من درهرنفس نام توشدذکرلب من بانام توپایان پذیرد مطلب من گفتاسخن ازدردمن ،طبع «وفایی» باوصل توپایان پذیرد ،این جدایی
. ایام فیضِ محض است رحمت زینب چشم ما و عنایت زینب مشرقِ عالَم است صبحِ دمشق صحن نور است ساحتِ زینب بس که آئینه‌ی صفات خداست صبر آمد به صورت زینب هر سحر جبرئیل می آید پا برهنه..، زیارت زینب از ازل حاکم است تا به ابد پای‌برجاست دولت زینب دفترِ زُهد اگر خلاصه شود می شود یک عبادتِ زینب هر زمان صحبت از شجاعت شد گفته ایم از شهامت زینب دخترِ شیر باطناً شیر است به علی رفته قدرت زینب نبض اسلام دست این بانوست زنده شد دین به برکت زینب جَرَیان‌سازِ مکتبِ سرخ است رنگ عشق است نهضت زینب عِلم پرسید : کوه عرفان کیست؟! عشق فرمود: حضرت زینب او چه دیده است غیر زیبایی عقل ماند از بصیرت زینب پرچم کُفر را به زیر کشید تا فلک رفت رایَت زینب اُسکُتوا گفت..، لال شد دنیا تو ببین چیست هیبت زینب! فتنه را ذبح کرد با کلمات ماتم از طرز صحبت زینب سلسله هم دخیل دامن اوست فرق دارد اسارت زینب دور ناقه فرشته ها جمع‌اند... عرش آمد عیادت زینب عرقِ شرمِ چوبِ مَحمِل ریخت سُرخ شد از خجالت زینب سرِ بر نیزه ، سایه ای انداخت... آه! از استراحت زینب خواهشش روسریِ سالم بود سوخت در شعله حاجت زینب گذرِ کوفه پُر شد از اوباش سخت طِی شد مسافت زینب سِرِّ مَستور رفت در بازار شُد لگدمال حُرمت زینب حرمله با رباب هم‌قدم است... آب شد کوهِ غیرت زینب! " دَخَلَتْ زِینَبُ عَلَی بْنِ زیاد " کُشت ما را مصیبت زینب ۱۴۰۳ ✍ .
. روز و شب از غم تو اشک فشانم چه کنم روح من پر زده ،ای روح و روانم چه کنم کوه صبرم ولی از غصه تو آب شدم کربلا برده همه تاب و توانم چه کنم من گل گلشن زهرا و علی بودم لیک دست بیداد چنین کرده خزانم چه کنم داغ عباس و علی اکبر و قاسم یک سو از غم کودک شش ماهه ندانم چه کنم از همان لحظه که گفتی جگرم می سوزد گشته پیوسته دگر آه و فغانم چه کنم تا قیامت خجل از مادر خود فاطمه ام نشد آخر به لبت آب رسانم چه کنم کاش می شد که به یاد بدن عریانت زیر این تابش خورشید بمانم چه کنم نگهت از ته گودال مرا کشت حسین از نگاه تو هنوزم نگرانم چه کنم کاش می شد به سر خاک تو مانند رباب بهر تو روضه گودال بخوانم چه کنم بین غمهای دلم هیچ کجا شام نشد رقص پای سر تو برده امانم چه کنم داغ زهرای سه ساله به خدا پیرم کرد شاهدم گشته همین قد کمانم چه کنم سر تو ، طشت طلا، چوب جفا، بزم شراب این همه داغ نشسته است به جانم چه کنم یک زن و این همه غم، چشم فلک حیران است چه کنم مادر غمهای جهانم چه کنم بهرم آماده کن امشب کفن ، ای بی کفنم که دگر رهسپر باغ جنانم چه کنم سلام_الله_علیها .