eitaa logo
اشعار زیبا
733 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
135 ویدیو
2 فایل
شما میتواتید اشعار و مطالب زیبا و دو بیتی های ناب مورد علاقه تان را در این کانال پیدا کنید اگر لذت بردید صلواتی برای سلامتی و فرج امام زمان(عج) هدیه بفرمایید https://eitaa.com/joinchat/1623261194C5 @Asharziba تأسیس کانال ۱۳۹۷/۲/۲۰
مشاهده در ایتا
دانلود
اخبار، دیشب تا سحر خون گریه می‌کرد تا صبح دیشب هر خبر خون گریه می‌کرد طوفان غزه بر ستون عرش پیچید تنهایی‌اش را تا سحر خون گریه می‌کرد دیشب خبرها سخت سوزاندند جان را وجدان امت جان به سر خون‌گریه می‌کرد این بهت، خواب راحت از چشم جهان برد چشمان شب بیدارتر خون گریه می‌کرد دیشب دوباره مادری دلتنگ جان داد فرزند همراه پدر خون گریه می‌کرد الله اکبر ذکر درد کودکان بود الله  اکبر خون‌جگر خون گریه می‌کرد دیشب تمام اختران بی‌تاب بودند جاداشت حتی ماه اگر خون گریه می‌کرد یکبار دیگر باز کوه طور سینین چون مجمری آتش به سر خون گریه می‌کرد بیت المقدس آستان و قبله‌ی عشق با قلب خونین چشم تر خون گریه می‌کرد هم مسجدالاقصی دلش از درد خون بود هم گنبد سبز خضر خون گریه می‌کرد یکبار دیگر کعبه را در خون نشاندند بین الحرم بار دگر خون گریه می‌کرد دردا حریم امن از جنس فریب است زین درد هر دیوار و در، خون گریه می‌کرد مولای من! دیدی که دیشب یک جهان چشم در پیش چشمت شعله‌ور خون گریه می‌کرد از سمت باران‌ها بیایی کاش، ای کاش ای کاش نور چهره‌ات صد خنده می‌کرد ... سعیده حسینجانی ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
«به جز دریغ چه از دست من برآمده است مرا به غزه ببر طاقتم سرآمده است هنوز داغ خبرهای پیش از این تازه است خبر رسیده خبرهای دیگر آمده است خبر رسید خبر کودکی است در آوار که زار‌زار پی نعش مادر آمده است خبر رسیده خبر بی‌قراری پدری است که لرزه بر تنش از سوگ دختر آمده است خبر رسیده خبر ضجه پرستاری است که از تنفس گل‌های پرپر آمده است خبر رسیده ولی خواب برده دنیا را خبر رسیده وکجایی محشر آمده است مرا به غره ببر تا نماز بگذارم که صبح صادق الله‌اکبر آمده است بیا به غزه ببر شعر خون چکان مرا که آفتاب زده تیغ‌ها برآمده است ...» شعر از : میلاد عرفان پور ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
«چقدر داغ صنوبر به سینه می‌کاریم بگو به باد صبا بی‌صدا عزاداریم خبر رسیده خبرهاى داغ، پی‌در‌پی به آهِ بیت مقدّس شکسته مى‌باریم دوباره آتش نمرودها به راه افتاد میان شعله نامردها گرفتاریم چقدر آه کبوتر گرفته دنیا را بر آشیانه آتش گرفته، بیداریم؟! سکوت پشتِ سکوت اى رفیق جایز نیست! بگو ز حرمله‌ها تا همیشه بیزاریم به داد این همه مظلوم، دادخواهی کو! به بوم حادثه‌اى سرخ نقش تکراریم صداى ناله َهل ِمن مُعین، تو نشنیدى؟! چقدر پاى امام زمان وفاداریم؟ خلیل بت‌شکن از قتلگاه می‌آید از این عقیده دمی دست برنمی‌داریم دعاى خسته‌دلان مستجاب خواهد شد به سوز مسجدالأقصی به او بدهکاریم ...» شعر از : محمدمهدی عبداللهی ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
💥حال دنیا خوب نیست به حق عمه ات زینب سلام الله علیها بیا. ای نور که کعبه شده دلتنگ اذانت مردان جهادند همه منتظرانت. این لشکر عشقند که پر همت و عزمند عشّاق همه یک به یک آماده‌ی رزمند ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
اگر مکر خدا مکر است خواهی دید ای شیطان! یهودا می‌شود مصلوب و عیسی زنده می‌ماند فرو می‌پاشد آری هیبت پوشالی صهیون کماکان غیرت طوفان الاقصی زنده می‌ماند شهادت را نمی‌فهمند کورند و نمی‌بینند فلسطین دم به دم می‌میرد اما زنده می‌ماند به قعر گور خواهد برد ابلیس آرزویش را بر اوج قله‌ها «انا فتحنا» زنده می‌ماند شعر از : علی سلیمانیان ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
«مقصد دیار قدس، همپای جلودار» شعر حماسی و فوق العاده زیبای سال ۱۳۶۰ ،چه با حال و هوای این روزهای ما میخوره🇮🇷✌️🇵🇸 وقت است تا برگ سفر بر باره بندیم دل بر عبور از سد خار و خاره بندیم گاه سفر آمد؛ نه هنگام درنگ است چاووش می‌گوید که ما را وقت تنگ است گاه سفر شد، باره بر دامن برانیم تا بوسه‌گاهِ وادیِ ایمن برانیم وادی پر از فرعونیان و قبطیان است موسی جلودار است و نیل اندر میان است از هر کران بانگ رحیل آید به گوشم بانگ از جرس برخاست وای من خموشم دریادلان راه سفر در پیش دارند پا در رکاب راهوار خویش دارند گاه سفر آمد برادر! گام ‌بردار! چشم از هوس از خُرد از آرام‌ بردار! گاه سفر آمد برادر! ره دراز است پروا مکن بشتاب! همّت چاره‌ساز است ره توشه باید عقل را در کار بندیم دل بر خدا، آنگه به رفتن باره بندیم ره توشه باید شب را در دل نشانیم وادی به وادی باره تا بر دل نشانیم باید خطر کردن، سفر کردن، رسیدن ننگ است از میدان، رمیدن، آرمیدن تنگ است ما را خانه، تنگ است ‌ای برادر! بر جای ما بیگانه، ننگ است ‌ای برادر! فرمان رسید: این خانه از دشمن بگیرید! تخت و نگین از دست اهریمن بگیرید! یعنی کلیم، آهنگِ جان سامری کرد ای یاوران! باید ولی را یاوری کرد گر صد حرامی، صد خطر در پیش داریم حکم جلودار است سر در پیش داریم حکم جلودار است بر هامون بتازیم هامون اگر دریا شود از خون بتازیم از دشت و دریا در طلب باید گذشتن بیگاه و گاه و روز و شب باید گذشتن گر صد حرامی، صد خطر در پیش داریم حکم جلودار است سر در پیش داریم فرض است فرمان بردن از حکم جلودار گر تیغ بارد، گو ببارد نیست دشوار جانان من برخیز! بر جولان برانیم زانجا به جولان تا خط لبنان برانیم آنجا که جولانگاه اولاد یهود است آنجا که قربانگاهِ زعتر، صور، صیداست آنجا که هر سو صد شهید خفته دارد آنجا که هر کویش غمی بنهفته دارد جانان من! اندوه لبنان کشت ما را بشکست داغ دیر یاسین پشت ما را جانان من! برخیز باید بر جبل راند حکم است باید باره تا دشت امل راند باید به مژگان رُفت گَرد از طور سینین باید به سینه رَفت زینجا تا فلسطین باید به سر زی مسجد الاقصی سفر کرد باید به راه دوست، تَرک جان و سر کرد جانان من برخیز و بشنو بانگ چاووش آنک امام ما علم بگرفته بر دوش تکبیرزن، لبیک‌گو، بنشین به رهوار مقصد دیار قدس، همپای جلودار ... شعر از پدر شعر انقلاب استاد مرحوم حمید سبزواری ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
امشب دلم انبار باروت است آتش‌فشان داغ ‎ است افتاده یک‌سو شاخهٔ زیتون یک‌سو در آتش، ساقهٔ توت است تور عروس شرق، گلدوزی با دانه‌های سرخ یاقوت است مانند قایق‌های سرگردان جاری به هر سو خیل تابوت است‌ ای خطه‌ی زیبا! شکیبا باش جان جهانی با تو مبهوت است آیندهٔ لبنان و اسراییل چون قصهٔ طالوت و جالوت است این زخم چرکین، رو به نابودی‌ست این غدهٔ بدخیم، فرتوت است طاقت بیاور باز هم لبنان! دیگر زمان محو طاغوت است 👤 ‎ افشین علا #لبنان ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
چگونه رنج زمین را زمان نمی‌بیند چگونه این همه خون را جهان نمی‌بیند چرا نمی‌شنود رعد و برق ایمان را صدای عشق به اقصی کشانده طوفان را از این تقابل خونین که می‌شود خرسند!؟ قیامتی شده برپا چرا نمی‌پرسند چقدر کودک و زن بی‌پناه کشته شدند به راستی به کدامین گناه کشته شدند جهان و عافیتش ارزنی نمی‌ارزد به اینکه کودکی از هول مرگ می‌لرزد منادیان حقوق بشر نمی‌شنوند به حجتی که تمام است اگر نمی‌شنوند یکی بیاید و مرهم شود فلسطین را به سرب پر کند این گوش‌های سنگین را به میخ و تخته ببندد در سیاست را به سنگ خشم بکوبد سر سیاست را سیاستی که به جز نیش مار و کژدم نیست سیاستی که به نفع حقوق مردم نیست سیاستی که به اشغالگر امان داده است به این نژاد پراکنده سازمان داده است سیاستی که اگر بوده حق به جانب تو ربوده حق تو را با فریب حق وتو سیاستی که چنان غرق در مرض شده است که جای ظالم و مظلوم هم عوض شده است سیاستی که در آن روزن امیدی نیست به دست هیچ زبان بسته‌ای کلیدی نیست سیاستی که پلید است پشت پرده آن چنانکه هر ستم کرده و نکرده‌ی آن سیاستی که ندارد دیانت آلوده‌ست مگر نه این که، همین بوده تا جهان بوده‌ست همیشه راه رسیدن به حق سیاسی نیست که گاه، چاره به جز حمله حماسی نیست نشان عشق و جنون بی‌نشانه رفتن‌ها میان آتش و خون عاشقانه رفتن‌هاست کنون که قرعه به نام حماس افتاده‌ست به جان اهل سیاست هراس افتاده‌ست یکی برآمده بر بام خون علم بزند بساط این همه تزویر را به هم بزند چنان کند که جهان بشنود فلسطین را به چشم صدق ببیند صلابت دین را قسم به اشهد آن کودک سرا پا آه که گفت: اشهد ان لا اله الا الله حرم که سوخت کسی محترم نخواهد ماند چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند شعر از : ناصر فیض ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
خاک، درگیر آسمان شده است بازهم فصل امتحان شده است خنجر شمر، خون چکان شده است فصل شمشیر شیعیان شده است دامنش شک مکن که لک دارد به علی هرکسی که شک دارد عشق، اهریمنی نخواهد شد خصم، بی‌دشمنی نخواهد شد خونِ دل، گفتنی نخواهد شد نابرادر، تنی نخواهد شد اُف به بی غیرتی که دم نزند یا در این روضه، ناله هم نزند باز باران، ترانه می‌خواند روضه خوان، بی بهانه می‌خواند هر خبر، روضه‌ای پریشان است دل ما داغدار لبنان است کشتنِ طفل و زن؟! زبانم لال قتل سید حسن؟! زبانم لال بازهم خصم را عذاب بده سیدی! هارداسان؟ جواب بده سیدی! تشنه‌ی صدای توایم چشم در راه نعره‌های توایم حاج قاسم! کجایی‌ای غم ناب؟‌ ای برادر! برادرت دریاب... باز یک سینه چاک افتاده پهلوان روی خاک افتاده رخ به باران اشک می‌شویند نه! بگو که دروغ می‌گویند! بازهم داغ یار می‌بینم مرکبی بی سوار می‌بینم سوخته مغز استخوان مرا آنکه کشته برادران مرا تجربه کرده‌ایم خوبی را وسط غصه، پایکوبی را! شب اگر تلخ شد، فلق با ماست تجربه کرده‌ایم حق با ماست آی مردم! که چشمِ تر دارید چلّه‌ی انتقام بردارید غفلت از آفتاب ممنوع است شب، به هم خورده خواب ممنوع است اولین بار نیست بد کردند پیش از این، راه یاس سد کردند هرچه اندوه در جگر داریم به حساب یهود بگذاریم گاه باران، تگرگ خواهد شد توبه‌ی گرگ، مرگ خواهد شد خیمه‌ی شعله در جگر داریم اشک، کافیست! تیغ برداریم ذوالفقار و شکست، یعنی چه؟ دست بر روی دست، یعنی چه؟ از غرور یزید، خسته شدیم اذن میدان دهید! خسته شدیم راه جلّاد، بسته خواهد شد دست صهیون، شکسته خواهد شد خوک صهیون، قسم به خون شهید بعد از این، امنیت نخواهد دید آی صهیون! تقاص جانکاه است صبر ما سینه‌ای پر از آه است آه ما خشم غیرت‌الله است اصل طوفان، هنوز در راه است سامری سوزِ قومِ برتر، کیست؟ آن به موسیِ ما برادر، کیست؟ آن که درهم شکسته خیبر، کیست؟ هان! ز مرحب بپرس، حیدر کیست؟! خشمگین شیعه‌ی همان شیریم شک مکن! انتقام می‌گیریم اشعار احمد بابایی ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
کاش میشد فتنه را، خاموش کرد حلقه ها بر گردن هر موش کرد موش هارا هر کجا در بند کرد گردنش راخورد با تر فند کرد با صلابت شر مطلق را بکش تا توانی ، دشمن حق را بکش در کمینش با دلیران وطن مرد میدان ،جنگ کردی تن به تن غزه ، امشب بوی غربت می دهد هر شهیدی بوی تربت می دهد زیر لب ،یادی ز قاسم می کنم گریه ها چون ،نهر جاسم می کنم می روم سنگر که فریادی کنم از دلیران وطن یادی کنم میروم سنگر به سنگر با دعا درد خود را باز گویم با خدا قدس را، از قوم صهیون پاک ،کن قوم صهیون را بکش در خاک، کن استقامت کن سحرهم ،میرسد بی خبر آری پدرهم میرسد می برد بازوی دشمن با تبر کار بابا می شود تیتر خبر چشم فتنه کور بنماید پدر قوم صهیون دست بگذارد به سر غزه را با عشق آبادش کند هر یتیمی هر کجا شادش کند غم ز ،آبادی فرارری می شود پر ز،آواز قناری می شود محمد فاریابی ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
أَيْنَ الْمُعَدُّ لِقَطْعِ دَابِرِ الظَّلَمَهِ؟ بی‌تفاوت زنده باشم؟ سنگ باشم بهتر است هیزمِ آواره‌ای در جنگ باشم بهتر است تا که با یک شعله‌ام، از سوز سرما کم شود هُرم گرمایم برای کودکی مرهم شود کودکی مثل همانی که در آن تصویر بود فکر من تا صبح، با چشمان او درگیر بود ناله‌اش! بغضش! صدایش! داشت می‌لرزید! آه کاش می‌خندید! می‌خندید! می‌خندید! آه قطره‌های اشک او بر گونه‌هایش یخ زده من دلم آتش گرفت، او دست و پایش یخ زده عمق سرما از پسِ این عکس‌ها معلوم نیست هیچ‌کس اندازۀ این کودکان مظلوم نیست.. دیشب احساسم تماماً شرم بود و شرم بود کودکی یخ زد! اتاق خانۀ ما گرم بود! گریه کردم تا بر آن‌ها رحمتی نازل شود آه با این گریه‌ها شاید فرج حاصل شود فاطمه‌معصومه شریف ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
آواز آزادی صدا آری... صدایی سبز، پرتصمیم می‌آید بهاری دارد از اعماق این تقویم می‌آید کنار سنگری خسته، هنوز انگار امیدی هست صدای سورۀ اسراست از بی‌سیم می‌آید صدای یوسف و یحیی، شعیب و یونس و عیسی صدای حضرت موسی از این اقلیم می‌آید جهان مبهوت یک انگشتر پرنور خواهد شد سلیمانی به قصد محو این دژخیم می‌آید به سجده می‌رود باران میان مسجدالاقصی سپاه ابرهای پاک با تعظیم می‌آید به پا خیزید ای شمشیرهای حیدری... آری خدا گفته کسی از نسل ابراهیم می‌آید به خاک غزه، رام‌الله، خان‌یونس قسم... یک روز همان که عمری از زیبایی‌اش گفتیم می‌آید کبوترهای صحن قدس را از دور می‌بینم چقدر آواز آزادی به این اقلیم می‌آید ماهرخ درستی ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》