eitaa logo
اشعار زیبا
715 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
135 ویدیو
2 فایل
شما میتواتید اشعار و مطالب زیبا و دو بیتی های ناب مورد علاقه تان را در این کانال پیدا کنید اگر لذت بردید صلواتی برای سلامتی و فرج امام زمان(عج) هدیه بفرمایید https://eitaa.com/joinchat/1623261194C5 @Asharziba تأسیس کانال ۱۳۹۷/۲/۲۰
مشاهده در ایتا
دانلود
10.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃آهنگ جدید و فوق العاده زیبای امیر عید، خواننده مصری با نام «تلك القضية» که درباره تجاوز وحشیانه اسراییل به غزه و سکوت حاکمیت ها است ، که در یک جشنواره فیلم معتبر مصری اجرا شد و بازدید میلیونی داشت. ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
«مقصد دیار قدس، همپای جلودار» شعر حماسی و فوق العاده زیبای سال ۱۳۶۰ ،چه با حال و هوای این روزهای ما میخوره🇮🇷✌️🇵🇸 وقت است تا برگ سفر بر باره بندیم دل بر عبور از سد خار و خاره بندیم گاه سفر آمد؛ نه هنگام درنگ است چاووش می‌گوید که ما را وقت تنگ است گاه سفر شد، باره بر دامن برانیم تا بوسه‌گاهِ وادیِ ایمن برانیم وادی پر از فرعونیان و قبطیان است موسی جلودار است و نیل اندر میان است از هر کران بانگ رحیل آید به گوشم بانگ از جرس برخاست وای من خموشم دریادلان راه سفر در پیش دارند پا در رکاب راهوار خویش دارند گاه سفر آمد برادر! گام ‌بردار! چشم از هوس از خُرد از آرام‌ بردار! گاه سفر آمد برادر! ره دراز است پروا مکن بشتاب! همّت چاره‌ساز است ره توشه باید عقل را در کار بندیم دل بر خدا، آنگه به رفتن باره بندیم ره توشه باید شب را در دل نشانیم وادی به وادی باره تا بر دل نشانیم باید خطر کردن، سفر کردن، رسیدن ننگ است از میدان، رمیدن، آرمیدن تنگ است ما را خانه، تنگ است ‌ای برادر! بر جای ما بیگانه، ننگ است ‌ای برادر! فرمان رسید: این خانه از دشمن بگیرید! تخت و نگین از دست اهریمن بگیرید! یعنی کلیم، آهنگِ جان سامری کرد ای یاوران! باید ولی را یاوری کرد گر صد حرامی، صد خطر در پیش داریم حکم جلودار است سر در پیش داریم حکم جلودار است بر هامون بتازیم هامون اگر دریا شود از خون بتازیم از دشت و دریا در طلب باید گذشتن بیگاه و گاه و روز و شب باید گذشتن گر صد حرامی، صد خطر در پیش داریم حکم جلودار است سر در پیش داریم فرض است فرمان بردن از حکم جلودار گر تیغ بارد، گو ببارد نیست دشوار جانان من برخیز! بر جولان برانیم زانجا به جولان تا خط لبنان برانیم آنجا که جولانگاه اولاد یهود است آنجا که قربانگاهِ زعتر، صور، صیداست آنجا که هر سو صد شهید خفته دارد آنجا که هر کویش غمی بنهفته دارد جانان من! اندوه لبنان کشت ما را بشکست داغ دیر یاسین پشت ما را جانان من! برخیز باید بر جبل راند حکم است باید باره تا دشت امل راند باید به مژگان رُفت گَرد از طور سینین باید به سینه رَفت زینجا تا فلسطین باید به سر زی مسجد الاقصی سفر کرد باید به راه دوست، تَرک جان و سر کرد جانان من برخیز و بشنو بانگ چاووش آنک امام ما علم بگرفته بر دوش تکبیرزن، لبیک‌گو، بنشین به رهوار مقصد دیار قدس، همپای جلودار ... شعر از پدر شعر انقلاب استاد مرحوم حمید سبزواری ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
گرچه صد داغ و هزاران غم سنگین داریم چشم امّید به فردای فلسطین داریم قدس از سیطرۀ کفر رها می‌گردد عاقبت حاجت مظلوم روا می‌گردد آفتاب از پس این ابر برون می‌آید نوبت عاشقی و فصل جنون می‌آید قدس آزادترین شهر جهان خواهد شد «نفس باد صبا مشک‌فشان خواهد شد» خنجر از پشت زدن حیله و ترفند شماست قبلۀ اول عشق است که در بند شماست بهراسید که مهدی زسفر می‌آید صبر ایوبی این قوم به سر می‌آید خالی از عاطفه‌اید و تهی از احساسید بهراسید، شمایی که خدا نشناسید بهراسید از این آه، که دامنگیر است به خود آیید، که فردای قیامت دیر است به خود آیید، خدا ناظر اعمال شماست آتش دوزخ، در دیدۀ دجال شماست نحس در طالعتان است که قابیل شوید حقتان است، گرفتار ابابیل شوید گرچه ابری‌ست هوا و شبمان تاریک است اندکی صبر عزیزان که سحر نزدیک است می‌رسد جمعۀ موعود و سواری از راه «هر که دارد هوس کرب‌وبلا، بسم‌الله» شاعر : رضا نیکوکار ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
چگونه رنج زمین را زمان نمی‌بیند چگونه این همه خون را جهان نمی‌بیند چرا نمی‌شنود رعد و برق ایمان را صدای عشق به اقصی کشانده طوفان را از این تقابل خونین که می‌شود خرسند!؟ قیامتی شده برپا چرا نمی‌پرسند چقدر کودک و زن بی‌پناه کشته شدند به راستی به کدامین گناه کشته شدند جهان و عافیتش ارزنی نمی‌ارزد به اینکه کودکی از هول مرگ می‌لرزد منادیان حقوق بشر نمی‌شنوند به حجتی که تمام است اگر نمی‌شنوند یکی بیاید و مرهم شود فلسطین را به سرب پر کند این گوش‌های سنگین را به میخ و تخته ببندد در سیاست را به سنگ خشم بکوبد سر سیاست را سیاستی که به جز نیش مار و کژدم نیست سیاستی که به نفع حقوق مردم نیست سیاستی که به اشغالگر امان داده است به این نژاد پراکنده سازمان داده است سیاستی که اگر بوده حق به جانب تو ربوده حق تو را با فریب حق وتو سیاستی که چنان غرق در مرض شده است که جای ظالم و مظلوم هم عوض شده است سیاستی که در آن روزن امیدی نیست به دست هیچ زبان بسته‌ای کلیدی نیست سیاستی که پلید است پشت پرده آن چنانکه هر ستم کرده و نکرده‌ی آن سیاستی که ندارد دیانت آلوده‌ست مگر نه این که، همین بوده تا جهان بوده‌ست همیشه راه رسیدن به حق سیاسی نیست که گاه، چاره به جز حمله حماسی نیست نشان عشق و جنون بی‌نشانه رفتن‌ها میان آتش و خون عاشقانه رفتن‌هاست کنون که قرعه به نام حماس افتاده‌ست به جان اهل سیاست هراس افتاده‌ست یکی برآمده بر بام خون علم بزند بساط این همه تزویر را به هم بزند چنان کند که جهان بشنود فلسطین را به چشم صدق ببیند صلابت دین را قسم به اشهد آن کودک سرا پا آه که گفت: اشهد ان لا اله الا الله حرم که سوخت کسی محترم نخواهد ماند چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند شعر از : ناصر فیض ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
فلسطینم، صدای رنج انسانم، مرا بشنو بخوان از چهرۀ طفلانم اینک مشق غربت را بخوان در گوش خاموشان عالم این مصیبت را فلسطینم، صدای رنج انسانم، مرا بشنو که شعر داغ من تا آسمان برده بلاغت را فلسطینم که صبحاصبح با نعش عزیزانم به دوش خستۀ خود می‌کشانم بار حیرت را کماکان قصۀ من مانده در پستوی خاموشی مبادا از جهان یک شب بگیرد، خواب راحت را بگو شیپورهای شایعه خاموش بنشینند و بشنو از دل آوار، آواز حقیقت را مرا با قامت خونین یارانم، تماشا کن ببینی تا مگر حیرانی صبح قیامت را برای کودکان، لالایی از جنس رجز خواندم که در گهواره فهمیدند معنای شهادت را فلسطینم، سلاحی دارم از آه و نمی‌ترسم نثار جان دشمن می‌کنم طوفان وحشت را فلسطینم، غم آخرزمانم، قبلۀ اول که زیر تیغ می‌خوانم نماز استقامت را شعر از: میلاد عرفان پور ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
دیدی که دیوپای نمی‌پاید؟ دیدی چه سست، پایگهِ دیو است؟ اینک ببین که آتش نصرالله  در کوچه‌های سرد تلاویو است شک داشتی به نصر خدا، آری  شک داشتی به وعدهٔ نصرالله  ترسیدی از سیاهی و تاریکی  ترسیدی از غروب غمین ماه  در لاک ترس خویش فرو رفتی شک مثل روح رفت در اندامت تا آنکه رعد و برقِ سپاهِ نور انداختند لرزه بر اندامت دیدی ولی، خداست خدا! آری دیدی ولی امام زمان زنده است آری امام، آنکه به یمن او جان تمام اهل جهان زنده است آری امام، آنکه نمی‌خسبد او که همیشه ناظر کار توست در دل اگر که منتظرش باشی او نیز روز جنگ کنار توست آموختی که جنگ دو رو دارد  روزی است با تو، روز دگر بر تو ـ اما کمال توست در آن‌دم که  یکسان شوند نفع و ضرر بر تو - دیدی که شک قرابه‌کشِ ترس است دیدی که ترس نامه‌برِ شک است آموختی که نقشِ یقین تنها بر خاتم شجاع‌دلان حک است دیدی خدا خداست، خدا حق است اویی که حیّ قاهر و جاوید است  حتی اگر که ماه به خون غلتد حاضر امام عصر، چو خورشید است زین پس، تو ای ز پشت یلان برجای! ای تیغ! در نیام مشو در خواب در کارزار، دست ولی را باش هنگام جنگ، فرصت خود دریاب شاید که در سلوکِ شرف، روزی  در غزوه در کنار علی باشی  زنگار روح از دل خود بزدای شاید تو ذوالفقار علی باشی! کشتند کودکان و زنان را، نیز  کشتند کودکی و لطافت را هم در دل تمام جهان کشتند  وجدان و درک و عشق و عطوفت را گفتند سهم ماست زمین اما فرمود آن جناب: «نمی‌پایند خفاشکان که اهل شبیخونند در پیش آفتاب نمی‌پایند» فرمود «انتقام شهیدان را  حتما از این ستمکده می‌گیرم  من نصرِ حیِّ عالیِ اعلایم پس با طلوع مرگ نمی‌میرم» دنیا اگرچه در ید سفاکان، سرشار از ریا و پر از ریو است اما ببین که وعدهٔ نصرالله  تزئین گورهای تلاویو است! «دیوپای»، همان عنکبوت است به زبان فارسی کهن. شعر از : حسن صنوبری ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
همین خشم و همین غم، مژدۀ آزادی قدس است پریشان در پریشان در پریشان است حال ما شبیه زلف خون‌افشان شام مسجدالأقصی دل ما زیر آوار است در شب‌های بمباران خدایا طاقت ما رفت از کف، لا تُحَمِّلنا... خبرها تلخ و غمگین، سرخ و خونین، داغ‌ها سنگین تپش‌های دل ما دم به دم اَلغَوث و أدرِکنا ببین خون می‌چکد از آیه والتین والزیتون ببین خون می‌چکد از سطر سطر سورۀ إسرا دوباره هق هق نوزادها و روضۀ اصغر دوباره خندۀ کودک‌کشان ظهر عاشورا  به دیده گریه داریم و به ابروها گره، آری نه دارد حزن ما پایان، نه دارد خشم ما پروا ز گریه چشم ما پر شد، خشاب خشم ما پر شد ز خون سیراب خواهد گشت تیغ انتقام ما همین خشم و همین غم، مژدۀ آزادی قدس است می‌آید لشکر ما، کانَ وَعد اللهِ مفعولا مگر آرام می‌گیریم؟ ما و شور خون‌خواهی اگر کشتند در آغوشمان امروز مهمان را شهیدی تازه آمد یا حسین بن علی اینک تو بر این کشتۀ دور از وطن آغوش خود بگشا شعر از: محمد مهدی سیار ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
قضیه همین است کسی خواب فرعونیان را برآشفته کرده کسی برج و باروی نمرودیان را به آتش کشیده کسی پشت ضحاک را سخت مالیده بر خاک کسی قصر شدّاد را داده بر باد کسی ریخته آبروی تماشاچیان را قضیه همین است قضیه همین است اگر ضجه‌ی مادران را شنیدی و چیزی نگفتی اگر کودکان و زنان را در آغوش هم زیر آوار دیدی و چیزی نگفتی اگر التماس و تمنّای گنجشک‌ها در شب زوزه‌ی گرگ‌ها را شنیدی و از خواب خرگوشی خود پریدی و چیزی نگفتی از آزادی و عشق و آبادی و دین و انسانیت دم نزن چون که دیگر حنای تو رنگی ندارد قضیه همین است قضیه همین است جهان مات این صبر و این بردباری جهان تشنه‌ی راز این پایداری جهان خشمگین از قوانین جنگل سیاستمداران خونخوار انگل جهان خسته از آن هیولای ملعون همان دستِ تا مرفق آلوده در خون قضیه همین است قضیه همین است ستم چیست؟ ظلم و فریب و دروغ و زر و زور و تزویر و طغیان و سرکوب و تهدید و تبعید و غصب و فساد و نفاق و ریاکاری و آتش‌افروزی و قلدری و هیاهو و گردن‌کلفتی و بی‌شرمی و قتل و نابودی و یاوه‌گویی و انکار و کتمان و جنگ روانی و آدم‌ربایی و کودک‌کشی و بلای جهانی! قضیه همین است قضیه همین است تقاص تو ای سروِ در خون طپیده تقاص تو ای ملت زخم‌دیده تقاص تو ای اشک و خون و حماسه تقاص تو ای ناله‌ی استغاثه تقاص تو ای مانده تنها و بی‌کس تقاص تو ای سرزمین مقدّس تقاص تو خشکاندن ریشه‌ی شیطنت‌ها تقاص تو پایان دوران وحشی‌صفت‌ها تقاص تو آزادی مملکت‌ها قضیه همین است قضیه همین است قضیه همین ماندن و ایستادن در اوج زمستان، گل تازه دادن قضیه همین بی‌تفاوت نبودن همین مُشت‌ها، مشت‌های تو و من قضیه همین خستگی‌ناپذیری دلیری دلیری دلیری دلیری قضیه همین است، عشق و توسّل قضیه همین است، صبر و توکّل همین شانه در شانه، بازو به بازو همین ربُّنا الله ثمّ استَقاموا فداکاری و اتّحاد و شهامت قضیه همین است، این استقامت همین استقامت همین استقامت همین استقامت همین استقامت... شعر از: مهدی جهاندار ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
أَيْنَ الْمُعَدُّ لِقَطْعِ دَابِرِ الظَّلَمَهِ؟ بی‌تفاوت زنده باشم؟ سنگ باشم بهتر است هیزمِ آواره‌ای در جنگ باشم بهتر است تا که با یک شعله‌ام، از سوز سرما کم شود هُرم گرمایم برای کودکی مرهم شود کودکی مثل همانی که در آن تصویر بود فکر من تا صبح، با چشمان او درگیر بود ناله‌اش! بغضش! صدایش! داشت می‌لرزید! آه کاش می‌خندید! می‌خندید! می‌خندید! آه قطره‌های اشک او بر گونه‌هایش یخ زده من دلم آتش گرفت، او دست و پایش یخ زده عمق سرما از پسِ این عکس‌ها معلوم نیست هیچ‌کس اندازۀ این کودکان مظلوم نیست.. دیشب احساسم تماماً شرم بود و شرم بود کودکی یخ زد! اتاق خانۀ ما گرم بود! گریه کردم تا بر آن‌ها رحمتی نازل شود آه با این گریه‌ها شاید فرج حاصل شود فاطمه‌معصومه شریف ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
روح جمهوی اسلامی تویی! نام تو از قبل پر آوازه‌تر داغ تو این روزها شد تازه‌تر دشمن از اسمت پریشان می‌شود از مزارت هم هراسان می‌شود غرق خون شد زائر دیدار تو لاله روییده است در گلزار تو آه از دی ماه! از این آه سرد آه از دی ماه! از این ماه درد آه از بغضی که دارد مثنوی آه از سید رضی موسوی باز پروانه فدای شمع شد بار دیگر جمع یاران جمع شد جانفدا! با عشق جان دادی به ما راهِ رفتن را نشان دادی به ما ضرب در اخلاص، بی پایان شدی تو فدای پرچم ایران شدی این حرم گفتی بهشت مردم است دست مردم سرنوشت مردم است فهم ما این است از فردای نور قله باشد استعاره از ظهور سرنوشت حق و باطل روشن است قله‌ی انسان کامل روشن است اوج مقصود رسالت دیدنی است قله ی حق و عدالت دیدنی است قله را دیدیم، آنجا می رویم ما ز بالاییم و بالا می‌روم شعر از: محمد رسولی ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
پیروزی طوفان‌الأقصی با چشم‌های باز رؤیا را تماشا کن از شیشهٔ شب، صبح فردا را تماشا کن این شام آخر نیست، تازه اول قصه‌ست! مکر خدایت با یهودا را تماشا کن با قاصدک‌ها همسفر شو رو به آینده سرسبز، فروردین صحرا را تماشا کن پلکی بزن پولک به پولک موج شادی را برگشت ماهی‌ها به دریا را تماشا کن طوفان خورشیدی‌‌ست، ای دنباله‌دار من بر بوم شب، رقص شفق‌ها را تماشا کن وقتی که پایت روی فرش موج‌ها لغزید آرامشِ آبی موسی را تماشا کن از حیدر و خیبر بخوان، آینده تاریخی‌ست پیروزی طوفان‌الأقصی را تماشا کن فاطمه عارف‌نژاد ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
مقاومت مقاومت ذلیل شد امیری‌اش، صغیر شد کبیری‌اش شکسته شد توهّمِ شکست‌ناپذیری‌اش صفوفشان دو دسته شد، عنانشان گسسته شد فسونشان فسانه شد، طلسمشان شکسته شد تمام شد دوبار در زمین فساد کردنش لَتُفسِدَنَّ مَرَّتَینِ فِی البِلاد کردنش تو سرزمین قبله‌ای، اقامه کن نماز را بی‌آبرو کن این جماعت قمارباز را تمام آیه‌های سرخ فتح را مرور کن زمین به ارث می‌رسد، نگاه در زبور کن تو نقطۀ تلاقی چهارسوی عالمی و جُرم تو همین‌که ایستاده‌ای و محکمی چه نقشه‌ها برای تو کشیده‌اند گرگ‌ها چه خواب‌ها، چه خواب‌ها که دیده‌اند گرگ‌ها چه شاخه‌ها تبر شود، چه زیرها زبَر شود که سازمان بی‌ملل حقوق بی‌بشر شود! دوباره از خیانت سران خودفروخته هزار سرو لِه شد و هزار غنچه سوخته سکوت‌های بی‌شرف، قنوت‌های بی‌هدف منافقان میان حقّ و باطل‌اند بی‌طرف درنگ شو! به سوز سینه اهلُ بَیت را بخوان شتاب کن، وَ ما رَمَیتَ إذ رَمَیت را بخوان قیام آدمیّت و خروش دینی است این صدای پای زئران اربعینی است این ورای این حصارها و سیمِ خاردارها طلوع می‌رسد، شکوفه می‌کند بهارها به دوست خنده می‌زند، به دشمن اخم می‌کند طبیبمان می‌آید و علاج زخم می‌کند یگانه راز رَستن و نجات چیست عاقبت؟ به عصر کربلا قسم، مقاومت مقاومت ✍🏻 مهدی جهاندار ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》