🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
هزارطایفه آمد،هزارمکتب رفت وماندشیعه که«قال الامام صادق (ع)»داشت #اعلام_مراسم_هیئت_عاشقان_روح_الله
📣 #گزارش_صوتی
🚩 هيئت عاشقان روح الله_ره_
—----------------
😍جشن باشکوه
ولادت پیامبر اکرم (ص) وامام جعفر صادق(ع)
—---------------
🔶 با سخنرانی:
👈 حجت الاسلام #گلشاهی
—---------------
🔷 بـا نوای:
👈حاج #امیر_ملکی
—----------------
📆 زمان:
👈 چهارشنبه7آذر ماه۱۳۹7
—----------------
🗺 مکان:
👈 اصفهان| درچه|اسلام آباد | ک-شهیدبهشتی |پرچم هیئت
—----------------
https://eitaa.com/asheghaneruhollah
جشن باشکوه ولادت پیامبراکرم و امام جعفرصادق(ع)1397 هیئت عاشقان روح الله (12).mp3
24.59M
📣 #گزارش_صوتی
💐جشن باشکوه ولادت
پیامبراکرم(ص)وامام جعفرصادق(ع)
سخنرانی:
👈 حجت الاسلام #گلشاهی
✅موضوع: #تکلیف_مداری_عاشقانه
👌پیشنهاد دانلود
🚩هیئت عاشقان روح الله
✅ @asheghaneruhollah
جشن باشکوه ولادت پیامبراکرم و امام جعفرصادق(ع)1397 هیئت عاشقان روح الله (11).mp3
10.52M
📣 #گزارش_صوتی
💐جشن باشکوه ولادت
پیامبراکرم(ص)وامام جعفرصادق(ع)
🔺🔻🔺🔻
سرمستم و میخونم
از عشق تو مجنونم
شیعه شدنم رو من
خیلی به تو مدیونم😍
🎤کربلایی #امیر_ملکی
🔴سرود شنیدنی
👌پیشنهاد دانلود
🚩هیئت عاشقان روح الله
✅ @asheghaneruhollah
جشن باشکوه ولادت پیامبراکرم و امام جعفرصادق(ع)1397 هیئت عاشقان روح الله (10).mp3
6.21M
📣 #گزارش_صوتی
💐جشن باشکوه ولادت
پیامبراکرم(ص)وامام جعفرصادق(ع)
🔺🔻🔺🔻
دست خدا روی زمین
#حیدر_امیر_المومنین
عین الیقین حبل المتین
#حیدر_امیر_المومنین 😍
🎤کربلایی #امیر_ملکی
🔴شور مستانه حضرت حیدر
👌پیشنهاد دانلود
🚩هیئت عاشقان روح الله
✅ @asheghaneruhollah
جشن باشکوه ولادت پیامبراکرم و امام جعفرصادق(ع)1397 هیئت عاشقان روح الله (9).mp3
3.74M
‼️ #ویژه_مردم_مظلوم_یمن ‼️
‼️ #ویژه_مردم_مظلوم_یمن ‼️
‼️ #ویژه_مردم_مظلوم_یمن ‼️
📣 #گزارش_صوتی
💐جشن باشکوه ولادت
پیامبراکرم(ص)وامام جعفرصادق(ع)
🔺🔻🔺🔻
توقافله ی این عشق
من هم قرنی هستم
من یاور مظلومم
#من_هم_یمنی_هستم 😍😍
میکوبیم یه روزی کاخ
ظلم این یهودی ها رو
میکنیم یه روزی از جا
#ریشه_ی_سعودی ها رو 😍😍
📌نشر دهید
👌پیشنهاد دانلود
🚩هیئت عاشقان روح الله
✅ @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
تنگ است دلم قُوّت فریاد کجایے؟ #أین_صاحبنا ✅ @asheghaneruhollah
ertebat emam zaman.mehrabian.mp3
5M
🎵فایــل صـــوتۍ
✅ #ارتــباطبـاامـامزمـانعج
🎤حجت الاسـلام محــرابیان
💯 حتـــما گــوش ڪنید جالبه!
👇👇👇👇
✅ @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
❤️جشن #تولد به میزبانے #علمدار_کربلا در عمود۱۴۵۲ 📌پیشنهاد خواندن #فوق_العاده_زیبا 👇👇👇👇 ✅ @asheghane
📌پیشنهاد خواندن
‼️جوان بزهکار و اوباشی که بعد از 18 سال در پیاده روی اربعین توبه کرد‼️
جشن تولد به میزبانی علمدار کربلا در عمود 1452
#قسمت_اول
#مقدمه
اربعین گذشت و پیاده روی میلیونی زائران حسینی به پایان رسید اما برکت عاشقانههای این سفر آسمانی هنوز هم جاری است. مصداق آن، جوانیست که بعد از 18 سال شرارت و بزهکاری، در پیاده روی عشق توبه کرد و زندگی اش از این رو به آن رو شد....
این روزها «محمدرضا رمضان پور» هنوز در شادی سومین سالگرد جشن تولدش هلهله کنان است. نه آن جشن تولدها که فکرش را می کنید. نه آن هلهله ها که تا به حال شنیده اید. جشن تولد محمدرضا از جنس عشق بود و میزبان این جشن، حضرت عباس(ع)! او 3 سال قبل در عمود یک هزار و 452 متولد شد. آن روز چه بزمی بود و چه صاحب مجلسی. دعوتش کرده بودند، عجب دعوتی! می گوید من ۲ بار متولد شدم. یک بار 35سال قبل و بار دیگر 3 سال قبل، روبروی حرم علمدار کربلا!
👇👇👇👇
✅ @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
📌پیشنهاد خواندن ‼️جوان بزهکار و اوباشی که بعد از 18 سال در پیاده روی اربعین توبه کرد‼️ جشن تولد ب
#قسمت_دوم
#خسر_الدنیا_و_الآخره_بودم_و_توبه_کردم
روایت زندگی پر ماجرای جوان لاابالی دیروز که حالا یکی از بندگان خوب خداست در این روزها که هنوز عطر و بوی حسینی دارد شنیدنی است. سه دهه عمرش را تقسیم می کند. به سفید و سیاه و خاکستری. 13 سال اول زلال و سفید، 20سال دوم سیاه و چرک اما اربعین 3 سال قبل دعوتش کردند و او لوح دلش را به حسین (ع) سپرد تا پاکش کند از بدی ها و پلیدی ها.
حالا او در آخرین روزهای ماه صفر روزهای سیاه زندگی اش را مرور می کند تا شیرینی تولد دوباره اش را به کام ما هم بچشاند. محمدرضا می گوید:« من بد کردم. به خودم. پدر و مادرم. ضعیف کشی کردم. چه حق هایی که از خلق خدا ضایع کردم. چه آسیب هایی که به دیگران رساندم. 2دهه عمرم به بدترین شکل گذشت. مصداق«خسر الدنیا و آخره» خود من بودم. در قرچک ورامین زندگی می کردیم و در نوجوانی الگوی من مرد میانسالی شد که از قضا قداره کش محله بود. نمی دانم چرا از او الگو گرفتم و در این وادی قدم گذاشتم و نمی دانم از کدام لکه های سیاه زندگی ام برایتان بگویم. خجالت می کشم از بیان دوباره اش اما باید بگویم، برای اینکه جوان ترها بخوانند و بدانند امام حسین(ع) همه جوره خریدار است. حتی اگر بدترین آدم روی کره زمین باشی باز هم روزنه امیدی باقی هست برای تغییر تقدیر.»
❤️جشن #تولد به میزبانے #علمدار_کربلا
در عمود۱۴۵۲
👇👇👇👇
✅ @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
#قسمت_دوم #خسر_الدنیا_و_الآخره_بودم_و_توبه_کردم روایت زندگی پر ماجرای جوان لاابالی دیروز که حالا
#قسمت_سوم
#آفتابه_دور_گردن_و_ناکجا_آباد_زندگی_من!
«عربده کشی ودعواشغل شبانه روزی ام شده بود.برای راه انداختن یک دعوای جانانه به بهانه ای نیازنداشتم.فقط نگاه چپ یکی از هم پیالگی هایم کافی بودتاروزوشبش رابا هم گره بزنم.دراین راه تاناکجاآبادرفتم.می پرسم ناکجاآباد زندگی ات کجاست؟می گوید:«همین حالا بیشتراز۱۰۰جای چاقودربدنم است وبیشترازآن رابه دیگران زده ام،این یعنی تاناکجاآبادرفتم.به خاطر دزدیدن کفترهای جَلد همسایه دیوار به دیوار حاضر بودم جانش را هم بگیرم و در عالم مستی کیفور شوم از پراندن کفترهای دزدی، این هم یعنی تا ناکجاآباد رفتم. وقتی طرح جمع آوری اراذل و اوباش برای ارتقای امنیت محله ها اجرا شد سراغ من هم آمدند چون لکه ننگ محله مان بودم و هیچ کسی از شر من در امان نبود. دستگیرم کردند، زنجیر به پایم بستند. در گردنم آفتابه انداختند و سوار بر ماشین پلیس، دور محله گرداندند تا درس عبرتی باشم برای جوان ها تا شاید سرم به سنگ بخورد و از این بیراهه راه کج کنم اما بی فایده بود. این هم مصداقی دیگر از ناکجاآباد زندگی ام. باز هم بگویم؟ شرخر بودم. عربده کش. میگسار، چاقو و قمه دائم بیخ شلوارم بود و آن را پنهان نمی کردم. آنقدر به اتاق عمل رفته و برگشته بودم که بیمارستان، خانه دومم شده بود. همه را خسته کرده بودم. پدر، مادر، برادر. در همین حال و احوال ازدواج هم کردم. هیچ کس جرات نمی کرد به اقوام همسرم که برای تحقیق به محله آمده بودند از من بد بگوید. چون می دانست سرنوشت بدی در انتظارش است و من آنقدر فکر و ذهنم سخیف و بی مقدار بود که از ترس اطرافیان لذت می بردم.»
👇👇👇👇
✅ @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
#قسمت_سوم #آفتابه_دور_گردن_و_ناکجا_آباد_زندگی_من! «عربده کشی ودعواشغل شبانه روزی ام شده بود.برای را
#قسمت_چهارم
مادرم طلب مرگم را کرد، این یعنی تهِ تهِ خط 😔😭
محمدرضا از شبی می گوید که فهمید به آخر خط رسیده است: «یک شب مست و لایعقل با لباس های خونین و سر و صورت آشفته به خانه آمدم. ماه صفر بود و مادرم کنج خانه نشسته بود. خسته شده بود از نصیحت های بی فایده به پسر ناخلفی که گوشش بدهکار هیچ حرفی نبود. فقط نگاهم می کرد. یک آن دیدم پرچم یا علی اکبری را که من در نوجوانی به خانه آورده بودم روی صورتش گذاشته و بلند بلند گریه می کند. صدایش کردم. اصلا به چشمانم نگاه نکرد. سرش را بالا گرفت و گفت الهی به حق عزای حسین و این پرچمی که در دستم گرفتم دفعه بعد که برای چاقوکشی و دعوا از در این خانه بیرون رفتی دیگه برنگردی. این را گفت و دوباره صورتش را میان پرچم پنهان کرد و های های گریه. نفرین مادر و گریه های از سر درماندگی اش، چنگ به دلم انداخت. این نفرین یعنی من به ته ته ته خط رسیده بودم. دلم لرزید. آن شب خواب به چشمانم حرام شد.»
❤️جشن #تولد به میزبانے #علمدار_کربلا
در عمود۱۴۵۲
👇👇👇👇
✅ @asheghaneruhollah