Sami Yousef - Molla Mamad Jan 128.mp3
4.96M
علی شیر خدا یا شاه مردان
دلِ ناشادِ ما را شاد گردان
🌺🌺🌺
یک ترانه حالخوبکن با صدای سامی یوسف👌
[ @asraneh313 ]
عصرانه (تقی شجاعی)
الحمدلله #وقتی_بابا_رئیس_بود منتشر شد. [ @asraneh313 ]
وقتی بابا رئیس بود جنگ بود. خیلی جنگتر از الان. ولی همه رئیسهای مملکت را دوست داشتند.
وقتی بابا رئیس بود صدام و دارودستهاش تندتند رئیسهای مملکت را میکشتند؛ رئیسهایی را که همه دوستشان داشتند و پشتسرشان نماز میخواندند.
وقتی بابا رئیس بود خیلیها شاید سالی یکبار برنج و گوشت میخوردند؛ اما رئیسهای مملکت را دوست داشتند. چون میدانستند رئیسها هم مثل آنها زندگی میکنند.
وقتی بابا رئیس بود امام خمینی که گفت: "هرکس بلد نیست رئیس باشد برود کنار و الا حقوناس است و آن دنیا باید جواب پس بدهد"؛ بابا خودش را کشت که برود کنار اما رئیسش قبول نکرد. چون میدید چطور همه بابا را دوست دارند.
وقتی بابا رئیس بود فاصله یک رئیس مملکت با بابای رحمت که کارگر بود، به اندازهی دیوارِ خانهی توران خانماینا بود که بابا یخچال خانه را برد داد بهش تا انقلاب خراب نشود و توران خانم پشیمان نشود از اینکه چندسال پیش با شوهرش انقلاب کرده و برای تظاهرکنندگان ساندویچ سیبزمینی درست میکرده و پخش میکرده تا امامخمینی زودتر بیاید و مملکت را از دست شاهها و اربابها نجات بدهد.
وقتی بابا رئیس بود همه جا کربلا بود. و بابا از کربلای ۴ که برگشت، رفت کربلای ۵ و دیگر هیچوقت برنگشت.
بابا که رفت، جنگ که تمام شد، دیگر رئیسها کت و شلوار پوشیدند. شاسیبلند سوار شدند. دیوارِ خانهی تورانخانم را خراب کردند و به جایش برج ساختند و هیچ یک مترش را هم به نام تورانخانم نکردند. حالا دیگر تورانخانم با قد خمیده و گردنی که آرتروز دارد حتی نمیتواند سرش را برگرداند و به طبقه بالای برج که رئیسها دارند از آنجا نگاهش میکنند نگاه کند.
***
"وقتی بابا رئیس بود" تقابل دو شیوه مملکتداری از نگاه یک پسربچه دبستانی است که پدرش فعالِ انقلابی زمان شاه و رئیس آموزش و پرورش قم در سالهای ۶۳تا۶۵ است. او حوادثی را که از پدر و اطرافیان درباره زمان شاه شنیده با کلی آب و تاب و کلی غلط املایی برای ما مینویسد. و همچنین پابهپای انقلاب و جنگ و بابای خستگیناپذیرش تا کربلای ۵ میآید و مرام و رفتار بابا را در خلال حوادثی شیرین با زبانی کودکانه و طنزگونه بازگو میکند. درعینحال از اینکه بخاطر موتورگازیِ داغانِ بابا مدام باید در محله و مدرسه خجالت بکشد و از حسنژیان -که پدرش قاضی است و وضعش خوب است- و دارودستهی حسن، حرف بشنود و مجبور به دعوا با آنها شود ناراضی است.
"وقتی بابا رئیس بود" تلاش دارد الگویی عملی از زندگی یک مسئول در تراز اسلام و انقلاب نشان دهد برای نوجوانی که گوش و چشمش با اعمال مسئولان تراز پایین پر شده است. تا با بیراهه رفتن مسئولی اینگونه تصور نشود که راه از اول اشتباه بوده است.
#وقتی_بابا_رئیس_بود
#تقی_شجاعی
#نشر_جمکران
#شهید_علی_بیطرفان
[ @asraneh313 ]
هرجا این دو بشر باشند قطعا من در جبهه مقابل آنها خواهم ایستاد و احیانا شمشیر خواهم زد!
#استوری
[ @asraneh313 ]
عصرانه (تقی شجاعی)
✍ این یک دادخواست است. دست گلوی ما به جایی جز همینجا بند نیست. از ما جز همین داد زدن پشت این پست
یادش بخیر
سال پیش همین موقعها بود که حرفِ مفتزدنمان گرفته بود و از مجلس و رئیس کمیسیون اصل نود و قوه قضائیه و بستگان درخواست داشتیم رئیسجمهوری را که با ترک فعلها و مدیریت صبح جمعهایاش، ماشین را به قیمت خانه و خانه را به قیمت کارخانه رساند و کارخانهها را تعطیلِ لبخندهای انتظارِ جامعه جهانی دو سه نفره کرد، و مجموع اعمالش باعث ناکارآمد جلوه دادن حکومت دینی شد، محاکمه کنند!
نکردند. حالا یا مصلحتش نبود. یا وقتش نبود. یا زمینشان کج بود.
حالا آن رئیسجمهور این روزها جلسه برگزار میکند و به ریش نظام و رئیسهایش کرکر میخندد که: مجلس نگذاشت و الا همان سال ۹۹ ما داشتیم خوشبختی را در قالب برجام به ملت عرضه میکردیم!
بعدش هم؛ دندهی رئیسی نرم، ما بدهیهای رئیسجمهور قبلی را دادیم رئیسی هم باید بدهیهای ما را بدهد!
هوی جوانی!
چه مفت داری از دستمان میروی؛
با ابراز نظرها و یادداشتها و دادهایی که به دردِ گندیدن و پوسیدن و خفه شدن در پستوهای مجازی میخورند و بس.
[ @asraneh313 ]
مراسم رونمایی از کتاب #وقتی_بابا_رئیس_بود
چهارشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۱ ساعت ۱۰:۳۰
قم. خیابان دور شهر. سینما تربیت
حضور برای عموم آزاد است و مایه دلگرمی و این حرفها😋
[ @asraneh313 ]
هدایت شده از کتاب جمکران 📚
ا❁﷽❁ا
🍉برشی از کتاب #تازه_نشر
📙 #وقتی_بابا_رئیس_بود
🖋 #تقی_شجاعی
🛒https://ketabejamkaran.ir/123126
📘📘📘📘📘
✅ کانال رسمی کتاب جمکران:
@ketabeJamkaran
کوفی یعنی دو دلی.
یعنی نه اینی، نه آنی.
کوفی یعنی دیوارهای دنیا تو را گرفتار کرده و یک نفر باید پیشگام شود تا تو را از این گرفتاری برهد.
کوفی یعنی کسی که نیمی از قلبش در گرو محبت امام است و نیم دیگر آن در دام.
کوفه آیینهای است برای دیدن آینده ما که اسیر قلههایی هستیم که حاضریم برای رسیدن به آنها مسلم و امام و اهلبیتش را با ابنزیاد معامله کنیم.
[ @asraneh313 ]
📚برشی از کتاب #سید_من_حسینی
در میان اسامی موکبها نگاهم میافتد به موکبی به نام مختار ثقفی که به خط درشت نوشته شده و کنارش عکس بزرگی از "فریبرز عربنیا" را با زره در سکانسی که در پشتبامهای کوفه آتش به راه انداخته بود گذاشتهاند.
از این زاویه که نگاه میکنم بازیگر شدن چقدر دشوار است. گاهی نقش شخصیتی را قبول میکنی که بعدها میشوی نماد او.
در این راستا یادم میآید وقتی ده دوازده سال داشتم، در ایام محرم هرازگاهی که به روستای پدریمان میرفتیم آنجا مراسم تعزیهخوانی برگزار میشد. من معمولا در این تعزیهها نقش شخصیتهایی چون: سکینه، ابراهیم (یکی از طفلان مسلم) را ایفا میکردم.
لازم به ذکر است که من آن موقعها هم قدّم نسبت به میانگین قدِ همسن و سالهایم بلندتر بود و بیچاره آنهایی که نقش امام و حضرت اباالفضل را بازی میکردند موقع خداحافظی با اهل حرم که باید سکینه را در آغوش میگرفتند همیشه به مشکل برمیخوردند!
باری، وقتی بزرگتر شدم و به کُنه این قضیه و مسئولیت قبول این نقشها پی بردم، زانپس دیگر هرچه نقش بهم پیشنهاد دادند رد کردم.
از جمله نقشهایی که بعد از رسیدن به جوانی هی بهم پیشنهاد میکردند و من هی قبول نمیکردم عبارت بود از نقش حضرت علیاکبر، حضرت زینب، و یکبار هم شمر!
تصور کن با این قد بروی نقش علیاکبر را در تعزیه بازی کنی و بعدِ فراغت از ایام محرم و صفر بیایی بشوی "من".
شمر را هم بخاطر اختلاطی که ممکن بود شخصیتم با شخصیتش دست دهد رد کردم.
#سید_من_حسینی
#تقی_شجاعی
#سفرنامه_اربعین
[ @asraneh313 ]