eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.2هزار دنبال‌کننده
16.4هزار عکس
4.9هزار ویدیو
137 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
✨ رمز موفقیت ✨ 💢💙 وقتی دلت برای یک کار خوب تنگ می شود⬅️ حتماً به سراغ آن کار خوب برو و انجامش بده. 👌💯👌 💢💠 اما وقتی دلت برای یک کار بد تنگ شد⬅️ آن را به تاخیر بینداز و سعی کن از زیر حرف دلت فرار کنی. 👌💯👌 💢♻️ این مهمترین رمز موفقیت در تعالی روح و مبارزه با هوای نفس است. 💢💯💢 💫 هوس های خوب دل ما الهامات الهی هستند. 💫 💙 علیرضا پناهیان 💙 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
✅حضرت فاطمه (س) میفرمایند: {يا أباالحَسَنِ! إنّي لأَستَحيي مِن إلهي أن اُكَلِّفَ نَفسَكَ مالاتَقدِرُ عَلَيهِ.} اى على! من از پروردگارم شرم دارم كه چيزى از تو درخواست كنم كه توان برآوردن آن را نداشته باشی. 📚بحار الأنوار ج 43 ، ص 59 خانوم مهربون خونه چرا اینقد شوهرت رو تو مشقت قرار میدی؟!درسته وظیفه مرد خرج زندگیه ولی توهم بهش سخت نگیر... http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
✨يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ ✨مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ ✨ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ ﴿۷۴﴾ ✨رحمت خود را به هر كس ✨كه بخواهد مخصوص مى گرداند ✨و خداوند داراى بخشش بزرگ است (۷۴) 📚سوره مبارکه آل عمران ✍آیه ۷۴ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان کودکانه😍🌹 برای کوچولو های نازنین👶🌺 ومامان های مهربون ☺️🌸
راز مورچه🌹🐜 در یک روزِ زیبای بهاری؛ کنارِ یک برکه ی پرآب؛ بلبلی مشغولِ آواز خواندن بود. بلبل روی شاخه گلی زیبا نشسته بود. که صدایی آهسته حواسش را پرت کرد. به پایین نگاه کرد. مورچه ای را دید که به برکه نزدیک شدو دهانش را پر از آب کردو رفت. 🐜 بلبل دوباره شروع به خواندن کرد. چند دقیقه ای نگذشته بود که دوباره همان صدا حواسش را پرت کرد. باز مورچه آمد ودهانش را پر از آب کرد ورفت. بار سوم هم که خواست آواز بخواند همان اتفاق افتاد. بلبل ناراحت شدو دیگر آواز نخواند.وفریاد زد : _ای مورچه ی مزاحم. غورباقه که کنارِ برکه بود. به بلبل گفت: _چرا آوازت را قطع کردی؟🐸 بلبل بالهای قشنگ ورنگ رنگش را باز کردو تکانی داد. سینه اش را جلو دادو با غرور و صدایی بلند گفت: _حیفه آوازِ من که برای شما بخوانم. غورباقه خواست حرفی بزندکه دوباره مورچه آمد و دهانش را پر از آب کردو رفت. غورباقه تعجب کردو از بلبل پرسید: _این مورچه آب برای چه می برد؟🐜 بلبل با غرور و اخم گفت: _چه می دانم! غورباقه گفت: _باید بفهمیم. این بار که مورچه برای بردنِ آب آمدو دهانش را پر از آب کرد؛ غورباقه از او پرسید:🐸 _مورچه معلوم هست چه کار می کنی؟ مورچه سرش را تکان دادو چون دهانش پر از آب بود حرفی نزدو رفت.🐜 غورباقه و بلبل به دنبالش راه افتادندو تا رسیدند به تنه درختی. یک بچه گنجشک کوچک در اثرِ وزش باد از بالای درخت به پایین افتاده بودو مورچه با دهانش ذره ذره برای او آب می برد.🐤 بلبل از اینکه با ناراحتی حرف زده بود پشیمان شد.🐦 به مورچه گفت: _من را ببخش. من فکر کردم تومخصوصا برای آزارِ من این کار را می کنی. نگران نباش من خودم اورا به بالای درخت می برم. در این موقع غورباقه که دهاش را پر از آب کرده بود آمد و آب را در دهانِ بچه گنجشک ریخت.🐸 وبچه گنجشک.سیراب شد. مورچه از هر دوی آنها تشکر کرد. بلبل بچه گنجشک را با پاهایش گرفت وبه بالای درخت بردو در لانه اش گذاشت. در همین موقع گنجشک مادر از راه رسید. وقتی جریان را فهمید از همه آنها تشکر کرد. و از آن به بعد آنها دوستانِ خوبی برای هم شدند.🐸🐜🐦🐤 (فرجام پور) https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
بغضم را بازور فرو خوردم و نگاهی بهش انداختم و گفتم: _می دونم قادرجان ، ولی نمی تونم. برای من بابا همه چیزبود. همه چیز. من عاشقش بودم. فقط به خاطر این که ازش دور نشم، نمی خواستم ازدواج کنم. حالا چه طوری تحمل کنم؟ چه طوری طاقت بیارم؟ نمی شه. من نمی تونم.😩 سرم روی سینه اش چسباند و نوازشم کردو گفت: _می فهمم چی می گی. منم نمی گم فراموشش کن. اصلا مگه می شه فراموش کرد. من فقط می گم خودت را اذیت نکن. بابا راضی نیست. باید زندگی کنی ویاد بابا هم همیشه در قلبت باشه. اینطوری اون هم آرامش داره. باید بپذیری که دیگه در بین ما نیست. وگرنه نمی تونی با رنجِ نبودنش کنار بیای. خودت می دونی که خیلی دوستت داشت. پس الان هم شادی تو، اون را شاد می کنه. آرام در آغوشش اشک ریختم و بی صدا ناله کردم. تمام حرفهاش را قبول داشتم. حرفهاش مثل داروی آرام بخش بود. آن شب به حرفهاش خیلی فکر کردم و راحت تر از شبهای قبل خوابیدم. باز هم بابا ومن گندمزار بودیم. مثل بچه ها پیرهن چین دار پوشیده بودم و چشمهام را بسته بودم و میان گندمزار جرخ می خوردم. که بابا دستم را گرفت. صدای بلندِ خندیدنش را شنیدم و چشمهام را باز کردم. با بغض نگاهش کردم که دستم را رها کردو اخم کرد. گفتم: _بابا... کجایی؟ لبخند زد وگفت: _من کنارتم. ولی تو با گریه هات من را از خودت دور می کنی. ناراحتم می کنی. گندم جان بگذار کنارت باشم. دوستت دارم. با بغض گفتم: _منم دوستت دارم. دوباره دستم و گرفت و خندید و گفت: _پس بخند و بیا باهم چرخ بزنیم. خندیدم و دست دردست بابا توی مزرعه چرخ زدیم. از صدای خنده خودم از خواب بیدار شدم😊 https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هنوز لبخند روی لبهام بود که چشمهام را باز کردم. صدای اذان صبح توی گوشم پیچید. چند لحظه ای مات به سقف خیره شده بودم و به خوابی که دیدم فکر می کردم. تک تک کلمات بابا توی گوشم بود. (من کنارتم. ولی تو با گریه هات من را از خودت دور می کنی. ناراحتم می کنی) بابا گفت از دستم ناراحته. پس دیگه گریه نمی کنم. بلند شدم و وضو گرفتم. قادر را دیدم که گوشه اتاق روی صندلی مخصوص،توی تاریکی داره نماز می خونه. بابا قادر را خیلی دوست داشت. همیشه بهم سفارش می کرد که مواظبش باشم و براش همسر خوبی باشم. ولی این مدت، اصلا حواسم بهش نبود. اما می دیدم که اون چطور حواسش به من و بچه هاست. بارها لیلا می اومد و حالم را می پرسید و می گفت: _گندم جان به خاطر قادر مواظب خودت باش. خوب می دونستم که قادر مادرش را می فرستاد تا احوالم را بپرسه و مواظبم باشه. ولی من اصلا نمی تونستم به کسی یا جیزی غیر از بابا فکر کنم. اما امشب بابا خودش خواست که ناراحتی نکنم. با یاد آوری خوابم دوباره لبخند زدم. نمازم را خواندم. سر به سجده گذاشتم و گفتم : _خدایا شکرت. خدایا من را ببخش. خدایا خودت کمکم کن. خدایا بابا را به خودت می سپرم. دلم آرام شد. سبک شدم. دیگه نمی خواستم بخوابم. هنوز قادر داشت نماز می خواند. از اتاق بیرون رفتم به آشپزخانه رفتم و بعد از مدتها سماور را روشن کردم. تصمیم گرفتم که دیگه زندگی کنم.😊 https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا