🔴 #ناراحتی_بجا_و_رفتار_نابجا
💠 ناراحت شدن زن و شوهر از دست یکدیگر میتواند #طبیعی باشد. به هر حال ممکن است همسرمان دچار اشتباهی شود که ما را #ناراحت کند.
💠 اما مهم آن است که در قبال کار اشتباه همسرمان #رفتار_نابجا از ما سر نزند.
💠 اولا عکسالعمل ما باید #متناسب با بزرگی یا کوچکی اشتباه همسرمان باشد.
💠 ثانیا طبق آموزههای دینی، #بدی یا اشتباه همسرمان را با رفتار #خوب از بین ببریم. تا مصداق آیه ۲۲ سوره رعد باشیم: (وَيَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ؛ #خردمندان کسانی هستند که #بدی را با نیکی از بین میبرند.)
💠 #قهر کردن، #ناسزا گفتن، بد دهانی کردن، داد و بیداد کردن، #آبروی همسر را بردن و .... از مصادیق رفتار #نابجا با وجود #ناراحتی بجای ماست که عامل زیاد شدن #بدی و اشتباه همسرمان میگردد.
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🚨 عید بزرگ مبعث بر همه مبارک باد!
✅ تصمیم بگیریم از امروز #اخلاق محمدی را در جزئیات رفتارمان نهادینه کنیم!
💠 به طور مثال اگر با نظر همسرت مخالفی، ولی #اجازه بده جملاتش را تمام کند!
💠از اول با نه گفتن #جبهه_نگیر!
بگو راجع به این موضوع فکر میکنیم تا بدونه الکی #مخالفت نمیکنی!
💠 تمرین کنید تا هم انتقاد پذیر شوید و هم #سعه_صدرتان بالا رود.
🔴 #معاینه_قلب_همسر
💠 دکتری که بالاسر یک بیمار یا #مصدوم میرسد ابتدا علائم حیات بیمار را #معاینه و چک میکند اگر قلب یا مغز مصدوم آسیب جدّی دیده باشد برای دکتر رسیدگی به این اعضاء از شکستگی انگشت و یا پارگی برخی اعضا #ارجحیّت دارد. قرار نیست دغدغه پزشک در این وضعیت، تمیز کردن صورت یا لباس بیمار از #خون و آلودگی باشد.
💠 گلایه بسیاری از همسران در مشاورهها این است چرا با اینکه به همسرم #رسیدگی میکنم باز اختلاف زیاد و جنگ اعصاب داریم و شاهد #بدخُلقی همسرم میباشم.
💠 یکی از دلایل مهم این قضیه، عدم رعایت #اولویت در رسیدگی به نیازهای همسر است. بطور مثال بچّهای که زیاد #گرسنه است اگر ابتدا به فکر گرفتن ناخن او و یا پوشاندن لباس تمیز به او باشید با اینکه دارید به او رسیدگی میکنید ولی فقط از او #بدخُلقی میبینید!
💠 هنر شما باید این باشد که نیازهای #اصلی و فوری همسرتان را در شرایط عادی و غیر عادی تشخیص دهید. طبق روایات باید بدون درنگ ابتدا به این نیاز رسیدگی کنید و یا اگر خانم شما نیاز به گفتگو و #همدردی دارد خرید نان و میوه و یا شستشوی ظروف قرار نیست او را آرام کند.
💠 راه #شناخت نیازهای فوری و اصلی همسر، مطالعه پیرامون روانشناسی زن و مرد،
#مشاوره گرفتن، سوال از همسر و توجّه به گلایهها و توقّعات پرتکرار و منطقی اوست.
🔴 #اختلافات_کهنه
💠 مدام در مورد #اختلافات قدیمی و از یاد رفته صحبت نکنید! یادآوری آنها سبب #تلخی و ناراحتی میشود.
💠 زیرا هدف از #گفتوگو کردن، نزدیک شدن روحی و عاطفی همسران به یکدیگر است، در حالی که بیان این موضوعات معمولاً بر مشکلات افزوده و #سردی عاطفی به بار میآورد.
💠 اگر همسرتان وارد اختلافات #گذشته شد با عوض کردن #موضوع و دعوت همسرتان به #صبوری و گذشت، #فضای گفتگو را به سرعت تغییر دهید. و #پایان گفتگویتان حتما بدون دلخوری باشد.
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🍃
1_58388069.mp3
1.86M
🎙مواظب دینِ همدیگه باشیم؛ ماها امتحان جمعی میشیم و بعدش معدل جمع را میگیرند و به ما میدن؛ بدبختیش مال هممونه!!
🔴
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
12.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👆بیشتر از ابراز محبت زن به مرد،ابراز محبت مرد به زن تاکید شده
💞💞💞
خانواده متعالی
@IslamlifeStyles
#داستان-کودکانه
مزرعه گندم🌾🌾🌾
صدای گریه مهدی در مزرعه پیچید. مادر به سرعت آمد و او را از بغل مریم گرفت.
زمین نشست و مشغول شیر دادن شد.
مریم عرق های روی پیشانی اش را پاک کرد.
به پدر نگاه کرد که بیل به دست، دور مزرعه می گشت.
آهی کشید. از جا بلند شد. به طرف جوی کوچکِ کنار مزرعه رفت.
به ترک های ماسه های خشک شده کف جوی نگاه کرد.
هر کدام شکل زیبایی داشت. همان جا نشست.
با انگشت روی ترک ها خط می کشید.
آن ها را با ماسه های خشک شده پر می کرد.
مورچه ای را دید که پر کاهی را با خود به لانه می برد.
لبخندی زد و او را تماشا کرد تا به لانه اش رسید.
مادر صدایش زد:
-مریم، بیا مهدی را نگه دار.
-چشم، آمدم.
از جا بلند شد و به طرف مهدی رفت.
اورا از مادر گرفت و زیر سایه بان نشست.
پدر نزدیک شد و گفت:
-هیچ فایده ای ندارد. زمین خشک است. آبی در جوی نیست.
امسال نمی توانیم سیفی کاری کنیم.
همه با هم به آسمان نگاه کردند.
پدر گفت:
-امیدی به بارندگی نیست.
مریم با ناراحتی به تکه ابر کوچک نگاه کرد.
در دلش گفت:
- خدایا کاش از آن ابر کوچک، باران می بارید.
دوباره جوی ها پر از آب می شد.
مزرعه سر سبز می شد.
بعد نگاهی به کفش های پاره اش انداخت.
دوباره گفت:
- خدایا، به پدرم کمک کن.
صدای مشهدی علی از دور به گوش رسید.
-سلام، مشهدی حیدر، چه کار کردی؟
پدر گفت:
-هیچی، امسال هم محصول نداریم.
مشهدی علی نزدیک و شد و گفت:
-غصه نخور مرد. من یک فکری کردم.
امسال همه ما گندم دیمی می کاریم.
پدر خندید و گفت:
-آره، راست می گید. چرا به فکر خودم نرسید.
مادر دست هایش را بالا برد و گفت:
-خدایا شکرت.
مریم خندید و توی دلش گفت:
-خدایا شکرت. امسال دیگر می توانم کفش و لباس نو بخرم.
دوباره به ابر کوچک نگاه کرد. در دلش گفت:
-می دانم تقصیر تو نیست. کاش ابرهای دیگر به کمکت بیایند. تا با هم باران درست کنید.
من شما و باران را دوست دارم.
(فرجام پور)
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
دلنوشته 🌹
باز هم شب آمد و من در تبِ دیدارِ تو سوزم.
دستم به تمنا دراز و زبانم به نیاز، باز.
چون دل به امید تو نشیند، همه شور است و همه عشق.
این آتشِ عشق هرگز نگردد فروکش.
تا وعده دهی لحظه دیدار و وصالش،
چون شمع بسوزد و با فراقِ تو سازد.
یارب چه کنم لایق دیدارِ تو گردم.
رحمی بنما چو پروانه سرگشته و شب گردم.
گر یک لحظه نظر بر من بیچاره کنی تو
هرگز نروم من ز درت،
چون محتاج نگاهت هستم و محتاجِ عطایت ✅
(فرجام پور)
اللهم عجل لولیک الفرج🌸
درپناه خدا
حاجاتتون روا
التماس دعا 🌹
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون