#سالها_در_انتظار_یار
#قسمت_86
دردی در قفسه سینه اش حس کرد.
دستش را روی قلبش گذاشت.
نفس عمیقی کشید.
پویا مشغولِ خرد کردنِ کالباس و گوجه و خیار شور بود.
سوت می زد و آواز می خواند.
ولی امید غمگین تر از این حرف ها بود که این چیز ها سر حالش بیاورد.
باز هم صدای فریاد های پدر و بد و بیراه گفتن ها، در سرش پیچید. چهره غمزده و نگران مادرش جلوی چشمش ظاهر شد و نگاه بغض آلود یلدا.
لعنت به یلدا، هر چه بود زیرِ سر او بود.
هر چه بی محلی می کرد، دست از سرش بر نمی داشت. این دختر چه از جانش می خواست.
با حرص دندان هایش را روی هم فشرد.
صدای ویبره تلفن همراهش را داخل جیبش احساس کرد.
گوشی را برداشت و خواست خاموشش کند که چشمش به اسم محسن افتاد.
سریع از جا بلند شد و به طرفِ بالکن رفت.
تماس را وصل کرد: "جانم مهندس... بله...سلام... اشکال نداره... نگران نباش...
حتما ... مواظبش باش... یاعلی! "
تماس را قطع کرد و زیر لب گفت: "یاعلی!؟"
به آسمانِ ستاره باران چشم دوخت. متعجب به چیزی که گفته بود فکر کرد.
او که اعتقادی به این حرف ها نداشت.
این چیزی بود که محسن معمولا ته کلام و موقع خداحافظی می گفت. چه طور شد که ناخودآگاه آن را به زبان آورد!؟
باید فکری برای خودش می کرد.
با خودش فکر کرد، یعنی محسن با این همه مشکلات و نداری، فقط با چهار تا دولا راست شدن و این اسامی اینقدر آرام است!؟
نگاهش را به چراغ های روشن شهر دوخت.
قطعا زیر هر سقفی داستانی در حال شکل گیری بود.
چقدر داستان خانه ها باهم متفاوت است. داستان خانه عمو حمید و آن طرف خانه خاله زری.
چه آرامشی در خانه خاله برقرار بود و چه آشوبی در خانه عمو به پا!
خوب می دانست بعد از رفتنش چه غوغایی به پا شده. نگاهی به صفحه گوشی اش انداخت.
چندین پیام از مادرش بود. حالِ خواندنشان را نداشت. می دانست که همه سرزنش و گله و شکایت است.
گوشی را خاموش کرد و به داخل برگشت.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
چه زیباست که هر صبح
همراه با خورشید
به خدا سلام کنیم💚
نام خدا را
نجوا کنیم و آرام بگوییم
الهی به امید تو💚
سلام امام زمانم🌺
سلام صبحتون پر نور🌹
┄✦۞✦✺﷽✺✦۞✦┄
#احادیث_فاطمی
✨حضرت زهرا سلاماللهعلیها فرمودند:
مرد نابینائى وارد منزل شد و حضرت زهراء (س) پنهان گشت، وقتى رسول خدا (ص) علّت آن را جویا شد؟ در پاسخ پدر اظهار داشت: اگر آن نابینا مرا نمى بیند، من او را مى بینم، دیگر آن كه مرد، حسّاس است و بوى زن را استشمام مى كند.✨
@asraredarun
┄┅─✵💝✵─┅┄
#انگیزشی💪
بیخیالِ حرفِ این و آن باش
وقتی خودت از زندگیاَت لذت ببری
دیگر نگرانِ قضاوتهایِ دیگران نخواهی بود
و این یعنی خودِ زندگی...
زندگی را زندگی کن و شاکر باش🤗
ما می توانیم خوب زندگی کنیم 💪💐
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاور خانواده| خانم فرجامپور
لطفا خانم های بلغمی عدد 4⃣ را برای ادمین بفرستید👇 @asheqemola برامون خیلی مهمه که این اموزش ها
الحمدلله گزینه 4⃣
را زیاد برامون فرستادند
این یعنی
هم مخاطبین مون مطالب را مطالعه می کنند
که
خدا را شکر می کنیم🌺
و نکته دوم،
این که شما خوبان به جسم و سلامتی تون اهمیت می دید👏👏
که این خیلی خوبه✅
🔺نکته
عزیزان دقت کنید،
طبع و خصوصیات طبعی از زمان انعقاد نطفه مشخص می شوند
اما
در نظر داشته باشید که
ما
یک
🔸طبع داریم
یک
🔸مزاج
طبع را که عرض کردیم
ذاتی است و از زمان انعقاد نطفه مشخص شده و شکل می گیره.
اما
#مزاج
مزاج حالت فعلی فرد است✅
که ممکن است مرتب تغییر کند
البته اگر مراقبت از تغذیه نداشته باشیم
فقط
لطف کنید
یک بازخورد داشته باشید
اگر مایلید
در بحث همسرداری
بحث طبع و مزاج را ادامه بدیم
لطفا
گزینه5⃣
را برای ادمین بفرستید👇
@asheqemola