eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.7هزار دنبال‌کننده
15.4هزار عکس
4.4هزار ویدیو
133 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
عزیزانی که دوره را شرکت کردید لطفا به ادمین پیام بدید و لینک را دریافت کنید و وارد کلاس بشید تا از تدریس جا نمونید✅ ای دی ادمین👇 @asheqemola
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
🔸متاسفانه مراجعین زیادی دارم که برای #تربیت_جنسی فرزند دچار مشکل شدند و واقعا نمی دانند چطور و چه
✅مادران عزیز لطفا دقت کنید این مسئله بسیار مهم و حیاتی است. هر مادری باید بداند از چه وقت و چگونه فرزندش را شروع کنه.
🔺تا در سن حساس بلوغ فرزند اشتباهی انجام نده❌ واقعا فرزندان که تقصیری ندارند، یک مرتبه با یک دنیای جدید رو برو می شوند که برایشان ناشناخته و عریب است.
🔺عده زیادی از نوجوانان، حتی از بیان مشکلات و تغییرات هورمونی که برایشان اتفاق افتاده، وحشت دارند. مادران بسیاری هستند که حتی خودشان نمی دانند چه باید کنند؟
🔺همه مادران، برای تربیت صحیح فرزندشان وقت و انرژی و حتی هزینه صرف می کنند. اما اگر این سرمایه ها در زمان مناسب و به شکل صحیح نباشد، آیا نتیجه مطلوب را خواهد داشت🤔⁉️
✅با توجه به این مطالب بر ان شدم که دوره را بر اساس، اصول و اصول و البته بر پایه اماده کنم و با کمترین هزینه در اختیار شما مادران گرامی بگذارم🌹
⁉️به نظر شما تربیت جنسی را از چه سنی برای فرزند باید اغاز کرد⁉️ پاسخ هاتون را برای ادمین بفرستید👇 @asheqemola البته سوالهاتون را هم در این باره بفرستید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امید کمی دست دست کرد وگفت:" شما توی این شرایط چطوری دوباره میگی "خدا" و نماز می خونی؟ واقعا از این کارها خسته نشدید؟ این قدر خدا خدا کردید؛ این هم نتیجه اش. بس نیست؟" احمد آقا لبخندی زد و گفت:" مهندس جان، همه این ها که می بینی لطف خداست." امید با تعجب گفت:"یعنی چی؟ چشم هاتون را از دست دادید. تا آخر عمر هم هیچی نمی تونید ببینید. هیچ کاری نمی تونید بکنید. بعد می گید لطف خدا. کدوم خدا؟" احمد آقا دست امید را در دستش گرفت و به نرمی فشرد و گفت:" باید ببینیش تا بفهمی. من در هر لحظه از زندگیم دارم می بینش و با تک تک سلول هام حسش می کنم." امید آهی کشید و گفت:"اصلا انگار فایده ای نداره." احمد آقا خندید وگفت:"امیدوارم تو هم بتونی ببینیش. تا عاشقش بشی. امید جان، به نظرت ما چطوری بوجود اومدیم؟ چرا باید اصلا بوجود بیاییم؟" امید گفت:"خب معلومه همه اینا طبیعیه. بوجود اومدن ما هم مثل بوجود اومدنِ بقیه طبیعته. همون طور که گل و گیاه خودبه خود بوجود میان و بعد از بین می رن، ما هم همون طور." احمد آقا گفت:"بله درسته اینا طبیعیه. ولی طبیعت خودش چطوری بوجود اومده؟ ببین عزیزم، هرطور که حساب کنی، ته تهش به این میرسی که یک قادر و توانایی این عالم و به قول شما این طبیعت را بوجود آورده یا خلق کرده درسته؟" امید گفت:"حرفاتون را نمی فهمم. من فقط چیزی را که می بینم و لمس می کنم باور دارم. نه چیزی که دیده نمی شه . الان دارم درد و بد بختی را در شما و خانواده تون می بینم. اینه که برام درد آوره." احمد آقا لبخند زد وگفت:" بله شاید برای شما درد آور باشه. ولی (ما رأیت الا جمیلا) من فقط زیبایی می بینم. چون می دونم خدا نظرش به من هست و داره امتحانم می کنه." امید پوز خندی زد و گفت:" واقعا که؟" بعد از جا بلند شد و به طرف پنجره رفت. دستش را با حرص مشت کرد. باز هم کف دستش خیس شد. احساس کرد که دردی در سینه اش پیچید. با زحمت نفس حبس شده اش را بیرون فرستاد. با خودش گفت:" کاش می تونستم به اینا حالی کنم که چقدر فکرشون منحرفه و چقدر اشتباه می کنند. کاش یه کم واقع بین بودند." صدای عصای مادر بزرگ اورا به خود آورد که با قدی خمیده و ذکر گویان وارد اتاق شد. 🖋نویسنده (فرجام پور) ⛔️کپی و فروارد حرام❌ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
از اتاق بیرون زد و خود را به حیاط رساند. احساس خفگی میکرد. چشمش را بست و چند نفس عمیق کشید. کمی روی نیمکت نشست. بالاخره آن روزِ سخت به آخر رسید. باید بیمارستان را ترک می کردند و احمد آقا را تنها می گذاشتند؛ اما امید دلش می خواست بماند؛ هر چند روزِخوبی را نگذرانده بود؛ ولی دنبالِ فرصتی بود تا با احمد آقا تنها صحبت کند. به محسن زنگ زد و روندِ کار را پرسید و نظر خودش را هم گفت. خیالش از بابت او و کار، راحت بود باخودش فکر کرد چه خوب است که کسی مثل او در کنارش هست؛ کاملا به محسن اطمینان داشت. استاد تهرانی هم تنهایشان نمی گذاشت و مرتب به پروژه سرکشی و راهنمایی شان می کرد. حالش که بهتر شد به اتاق برگشت. بالاخره خاله زری راضی شد که از همسرش دل بِکَند و برود. امید هم توانست احمد آقا و پرسنل بیمارستان را راضی کند که بماند. می خواست آنها را تا خانه برساند اما خاله زری قبول نکرد و اصرار کرد که امید احمدآقا را تنها نگذارد و خودشان با تاکسی تلفنی به خانه رفتند. شب بساطش را بر زمین پهن کرد. ماه تقریبا کامل بود و همه جا را می شد دید. پرستار داروهای احمد آقا را داد و از اتاق خارج شد. و او آهسته دراز کشید. امید کنارش روی صندلی نشسته و محو صورت او بود. باید از این فرصت استفاده می کرد تا از باورهایش بپرسد باید حداقل یک نقطه اشتراکی پیدا می کرد تا خودش را به او اثبات کند. می خواست خودش را به او نزدیک کند اما چطور!؟ احمدآقا پر بود از عقاید و آدابی که برای امید نامفهوم و بیهوده می نمود. دلش آشوب بود، نکند چیزی بگوید و همه چیز خراب شود. باید احتیاط می کرد. امشب فرصتی بود برای یافتنِ پاسخِ پرسش هایی که مدت ها خواب وآسایشش را گرفته بود. فرصتی برای دانستنِ آنجه مادر و پدر از او پنهان می کردند. باید فاش شود رازِ معمایِ زندگیش. هم مصمم بود و هم نگران. که احمد آقا پرسید:" خب مهندس ساکتی؟ حوصله مون سر رفت یه چیزی بگو" امید فکری به ذهنش رسید و گفت: " شما از این خدا دلخور نمی شید!؟" احمدآقا خنده اش گرفت و گفت: " این خدا!؟ نمیدونم شاید یه کم " امید که انگار تیرش به هدف خورده باشد سریع گفت": پس چرا خودتون رو اینقدر اذیت می کنید؟ این همه زحمت کشیدیدو زندگی خوبی برای خودتون دست وپا کردید. بعد زن و بچه رو گذاشتید رفتید. اینم نتیجه ش چی شد؟ لطف خدارو دیدید؟" احمدآقا جواب داد: آره از خدا دلگیرم ولی به خاطر خودم. یعنی یک ذره لیاقت نداشتم منو قبول کنه. موقع انفجار فکر میکردم به آرزوم می رسم. اما نه. یهو پاشدم و خودم رو روی تخت بیمارستان دیدم. خیلی غصه ام شد. امید که انتظار چنین حرفی رو نداشت دندانهایش را فشرد و دنبال سوال بعدی گشت. هنوز چیزی به ذهنش نرسیده بود که احمدآقا ادامه داد:" همون موقع بود که خواب داداش محمدم رو دیدم. بهش گفتم بی معرفت منم ببر اما بهم خندید." شنیدن اسم محمد ذهن امید را به هم ریخت. خیلی دوست داشت از او بداند. پرسید:" همین؟ چیزی نگفت؟ احمدآقا مکثی کرد و گفت:" نه ! چرا چرا، الان که پرسیدی یادم اومد. گفت امانتی ام رو دریاب و رفت. التماسش می کردم که برگرده. اما اون رفت." 🖋نویسنده (فرجام پور) ⛔️کپی و فروارد حرام❌ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام و عرض ادب خدمت خانم فرجامپور عزیز از بعد جلسه مشاوره ای که باهاتون داشتم آرامش بیشتری دارم وا اقتدار دهی همسرمم خیلی بهتر شدن از راهنمایی هاتون کمال تشکر رو دارم خدا خیرتون بده🤲 البته من ۲۵ساله که ازدواج مجدد داشتم تو زندگیم چالشهای زیادی داشتم وهنوزم دارم ولی ب لطف خانم فرجام پورودوره همسرداری شکرخدابیشتر مشکلاتم حل شده🌺 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 خدا را شکر🌺 هر چه هست لطف خداست🌹 ای دی منشی جهت هماهنگی مشاوره تلفنی👇 @asheqemola http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
سلام علیکم شبتون بخیر دقیقا توی به این سوالات و سوالات زیاد دیگه ای پاسخ خواهیم داد✅ اماده باشید برای ثبت نام این دوره با شرایط کاملا استثنایی👌 هم شمایی که مادر هستی و شمایی که ان شاءالله در آینده قراره مادر باشید حضورتون در این دوره لازم و واجبه✅
فرزندان را از چه سنی شروع کنیم⁉️ دوره برای داشتن زندگی توام با آرامش و فرزندانی سالم🤗 سر فصل ها 🔺تربیت جنسی چیست؟ 🔺تربیت جنسی و خود مراقبتی کودک و نوجوان 🔺تعریف سازمان بهداشت جهانی 🔺پیش شرط های اموزش 🔺چطور برای فرزندم قابل اعتماد باشم؟ 🔺به سوالات فرزندان مان چطور پاسخ بدهیم؟ 🔺مراحل رشد جنسی کودکان 🔺چگونگی حمام رفتن فرزند 🔺دایره امنیت کودک 🔺درمان خود ارضایی کودکان 🔺رفتار صحیح والدین در مقابل فرزندان 🔺دوران بلوغ 🔺بهداشت بلوغ و 🔺 اصلاح مزاج دوران بلوغ با تدریس و پشتیبانی و پاسخگویی خانم فرجام پور، مشاور خانواده و تربیت فرزند.✅ 👇 ، ۱۳ دی ماه، روز میلاد حضرت زهرا(علیها سلام) با ویژه فقط روز مادر.👌 تقدیم به همه مادران💐 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اگر سلامت جنسی و روانی فرزندانتان برایتان مهم است حتما ثبت نام کنید👌
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
#تربیت_جنسی فرزندان را از چه سنی شروع کنیم⁉️ دوره #اسرار_تربیت_جنسی برای داشتن زندگی توام با آرامش
شروع ثبت نام همزمان با میلاد صدیقه طاهره حضرت زهرا(علیها السلام) یعنی سیزدهم دی ماه با هزینه واقعا باور نکردنی 👏 اماده باشید✅
┄┅─✵💝✵─┅┄ ✨صبحتان متبرك بہ اسماء اللہ یا اللہ و یا ڪریم یا رحمن و یا رحیم یا غفار و یا مجید یا سبحان و یا حمید ‌ سلام امام زمانم🌺 سلاااام الهی به امیدتو💖 ‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨امام حسن علیه‌السلام فرمودند: اگر مردم سخن خدا و پيامبرش را می‌شنيدند، آسمان بارانش را و زمين بركتش را به آنان می‌بخشيد و هرگز در اين امّت، اختلاف و زدوخورد پيش نمی‌آمد و همه از نعمت سر سبز دنيا تا روز قيامت، برخوردار می‌شدند.✨ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 ┄┅─✵💝✵─┅┄
💪 شد شد، نشد لابد خدا یه فکر بهتر واست داره:! به خدا ایمان داشته باشید🌹 و به حکمتش مطمئن باش🌺 خدایا به امید خودت💪 ❤️🌸❤️🌸 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
میلاد پیام آور توحید ؛ صلح و مهربانی نماد صبر و شکیبایی حضرت عیسی مسیح «علیه السلام» مبارک باد💐💐💥💥 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
┄┅─✵💝✵─┅┄ 🍃بہ نام او ڪه... 🌼رحمان و رحیم است 🍃بہ احسان عادت 🌼وخُلقِ ڪریم است سلام امام زمانم🌺 سلاااام الهی به امیدتو صبحتون بخیر💖 ‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨امام علی علیه‌السلام فرمودند: هر كس به خدا توكل كند، دشوارى ها براى او آسان مى شود و اسباب برايش فراهم مى گردد.✨ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 ┄┅─✵💝✵─┅┄
دوستان جدید همگی خوش امدید🌺 لطفا به ادمین کانال پیام بدید و هدیه تون را دریافت کنید🎁👇 @asheqemola
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیتهای بزرگ از درون‌های بزرگ صادر می‌شوند! اینکه حضرت ام‌البنین سلام‌الله‌علیها انتخاب می‌شوند برای مادری فرزندان سیده‌ی زنان عالم، هرگز اتفاقی نیست! | سالروز وفات حضرت ام‌البنین (علیها سلام) تسلیت باد🏴 @Ostad_Shojae http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
💞عشق و محبت در کدام طبایع بیشتر است؟ برخی خانم ها شاکی هستند که، مثلا، 🔺همسر من اصلا محبت نمی کنه. 🔺همسر من اصلا محبتهای من را نمی بینه. 🔺همسر من هر چه تلاش می کنم، اصلا تغیبر نمی کنه. 🔺خسته شدم، منم می خوام بی خیالش بشم و نیازهای خودم را سرکوب کنم. 🔺دیگه ازش بیزار شدم. فقط به خاطر بچه ها دارم زندگی می کنم. 🔺هیچ لذتی از این زندگی نمی برم. میخوام جدا بشم❌
🔺همه این مشکلات برمی گرده به عدم شناخت عمیق از "خود" و نداشتن علم "انسان شناسی" و نداشتن علم " شخصیت شناسی" بر مبنای "طبع و مزاج" 🎁عزیزان در این محفل و دورهمی، قصد داریم شما را با این مباحث آشنا کنیم تا زندگی هاتون هر روز که می گذره عاشقانه تر و پر لذت تر بشه💞
🎁با ما همراه باشید تا هر روز یک گام به سوی سعادت و خوشبختی حرکت کنید خدا را شکر بازخوردهای خوبی هم دریافت کردیم. ان شاءالله خداوند یاریم کنه تا بتونم هر انچه نیازه و کاربردی تره بر قلم و زبانم جاری بشه🌺