eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.5هزار دنبال‌کننده
15.3هزار عکس
4.4هزار ویدیو
133 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 عاشق مهربان می‌شود 🔹اگر عاشقانه دینداری کنی، دلت برای گناهکاران می‌سوزه 🔹امام حسین(ع) حتی به عمر سعد هم محبت کرد! به من و شما چقدر محبت داره؟! 🔹هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنی، یعنی کسی هست که من کمکش کنم؟ @Panahian_ir http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
4_6008133882409390170.mp3
10.63M
مجموعه ۴۴ | √ شما برای مرگ چقدر آماده‌اید؟ اگر بگویند صبح فردا از دنیا می‌روید، در شما چه حالتی ایجاد می‌شود؟ آمادگی در هر لحظه یعنی چه؟ چطور می‌شود هر لحظه برای این اتفاق آماده بود؟ @ostad_shojae | montazer.ir
سلام علیکم وقت بخیر بله، تدریس و پاسخگویی دوره ها با خودمه✅ شخصا پشتیبانی دوره ها را دارم✅ با خیال راحت ثبت نام کنید👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از دستان دست همسرتان رابه آرامی تا پیش لبهایتان بالا بیاوریدسپس به اهستگی لب خودرا بر پشت دست همسرتان لمس دهید«منظور اینه که ماچ کنِید». البته حالت قدیمی این نوع بوسه به حالت تعظیم وار بود که نمایش دهنده تسلیم مرد در برابر زن بود.که در فرهنگ غنی ایران معمول بود زیرا به همسر جز اصلی روابط زن و شوهر بود. http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
😍💞 از وقتی تو ❣ برآورده شدی ❣ دیگه آرزویی نکردم...❣ عاشقتم تا ابد ،،،😘❤️ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مسیر زیاد طولانی نبود خیلی زود به قرارگاه رسیدند. همه پیاده شدند. آقای سرابی به طرفِ امید رفت و گفت:" می خوای کمکتون کنم؟" امید عصایش را جا به جا کرد و گفت:" ممنونم. میام." زهرا جلو رفت و گفت:" برادر بگذار کمکت کنند. این طوری کمتر اذیت می شی. خیال منم راحت تره.:"امید لبخند زد و گفت:" خواهر خیالت راحت باشه." و هردو خندیدند. زینب کناری ایستاده بود و آن ها را می نگریست. زهرا به او اشاره کرد و گفت:" از وقتی که فهمیده ما با هم خواهر و برادریم، یه کم حسودیش می شه." زینب لبخند زد و گفت:" نخیرم! حسودیم نمی شه. فقط حسرت می خورم. کاش منم برادر داشتم." همه با هم خندیدند. محسن و آقای سرابی درباره اوضاع ارودگاه صحبت می کردند. امید آرام آرام قدم برمی داشت. زهرا و زینب پا به پایش می رفتند. تا به محل اقامت رسیدند. ارودگاهِ بسیج، که برای اسکانِ مسافرانِ تابستانی که از طرف بسیجِ ارگان ها به جنوب می آمدند، آماده شده بود. امید نگاهی به تابلو کرد و گفت:" چرا اینجا؟ حد اقل اگر هتل نمی رفتید، می آمدید پیش ما. از اینجا بهتره. چطوری اینجا دوام میارید." زهرا گفت:" فضای خوبی داره. مخصوصا که مناطقِ جنگیه. آدم حال و هوای رزمنده ها را درک می کنه. بوی رزمنده ها و شهدا را می ده." با شنیدنِ نام شهدا، امید یادِ محمد افتاد. با اینکه از زندگی او و مادرش اطلاعاتی به دست آورده بود؛ ولی دلش می خواست، بیشتر او را بشناسد. شخصیتِ او برایش خیلی جالب بود. شاید این چند روز که زهرا کنارش بود، فرصت خوبی برای یافتنِ پاسخِ پرسش هایش باشد. درونِ اتاقِ نگهبانی روبروی کولر نشستند. تا همه آماده و سوارِ اتوبوس شدند. جمعی از چند دانشجویِ دختر و پسر و چند تن از اساتید. با اینکه اول صبح بود ولی گرما بیداد می کرد. امید به کمک محسن و آقای سرابی به زحمت وارد اتوبوس شد و روی صندلی نشست. دیدنِ این جوان ها با لباس بسیج و ذوق و شوقشان برای رفتنِ مناطقِ جنگی، اورا به یادِ خاطراتِ حاج صابر انداخت. نفس عمیقی کشید. چشمانش را روی هم فشرد و دوباره باز کرد. گویی به عینه شاهد تمامِ آن صحنه ها و دلاوری ها بود. با وجودِ سختی راه و گرمای هوا، درد ِ پایش، برای دیدنِ مناطقِ عملیاتی ذوق زده بود. 🖋نویسنده (فرجام پور) ⛔️کپی و فروارد حرام❌ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
دخترها چند ردیف آخرِاتوبوس نشسته بودند. امید ردیف اول نشست و پایش را روی صندلی کناریش گذاشت. محسن و آقای سرابی پشتِ سرش نشستند. محسن سرش را جلو آورد و با امید صحبت می کرد. بقیه جوان ها که اکثرا تیپِ بسیجی داشتند، دو به دو صحبت می کردند. راننده پخش را روشن کرد. صدای نوحه ی آهنگران در فضا پیچید. محسن به صندلی تکیه داد و همنوا با بقیه نوحه را زمزمه کرد. "هرکه دارد هوس کرببلا بسم الله هر که دارد به سرش شور و نوا بسم الله ..." امید چشمانش را روی هم گذاشت. حالِ عجیبی داشت. اینجا میانِ این جوان ها، در این دشت های داغ و بی آب و علف، چه می خواست؟ به دنبالِ کدامین گمگشته، در به در بیابان ها شده بود؟ این خاک، این جوان ها، این اتوبوسی که هرگز تصور نمی کرد، روزی سوار شود؟ چه برسرش آمده که الان به جای اینکه زیرِ بادِ کولر، در دفترِ کارش باشد؛ آواره این دشت شده؟ چشمانش را باز کرد. چشم دوخت به دشتی که از شدتِ گرما، گویی خاکش می جوشید. باید دنبال چه بگردد؟ چه چیزی اینجاست که او را بی اختیار به خود جذب کرده؟ تمامِ معادلاتش، به هم ریخته بود. تا چند ماهِ پیش، خوابِ اینجا آمدن را هم نمی دید. نوای دلنشین نوحه ای که دستِ جمع می خواندند، به جسم و روحش آرامش می داد. این آرامش را نمی توانست انکار کند. چه برسرش آمده بود که با این نوا و در کنارِ این جوان ها و در این دشت، آرام گرفته بود. دستانش را بالا آورد و روبروی صورتش گرفت. از عرق سرد و سرمای دستش خبری نبود. مدت ها بود که خبری نبود. این یعنی چه؟ باز چشمانش را بست. باید فکر می کرد. باید از نو باورهایش را مرور می کرد. http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دعای روزهای اخر ماه شعبان👆 التماس دعا🌺 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
┄┅─✵💝✵─┅┄ با نام و یاد خــدا میتوان بهترین روز را براے خـود رقم زد پس با تمام وجـود بگیم خـدایا بہ امید تو نه بہ امید خلق تو سلام امام زمانم 🌹 سلام صبحتون پر نور🌹 ‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨حضرت محمد(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) فرمودند: محبوب ترین بندگان خدا بنزد وی کسی است که با بندگان او دلسوزتر و مهربانتر باشد.✨ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 ┄┅─✵💝✵─┅┄
💪 اگر فکر می کنید بهای رسیدن به هدفتان است؛ صبرکنید، تا صورتحساب خود را ببینید ...! خدایا به امید خودت❤️ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
یاد خدا ۴۵.mp3
9.69M
مجموعه ۴۵ | √ چطوری میل من به محبت خدا بیشتر میشه؟ √ چطور منم به لذتِ همنشینی با خدا میرسم؟ @ostad_shojae | montazer.ir http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🤗 👈با سخنان ولحن تحریک آمیز با همسرتان صحبت کنید 🔸 با الفاظ احساسی که حس خوبی به همسرتان میدهد و برایش خوشایند است، عکس العمل نشان دهید. 🔸وبا صدایی بلند که او بشنود این احساسات را بیان نمایید 🔸شنیدن این الفاظ برای مرد لذت بخش است وبیشتر ابراز دلدادگی نسبت به شما خواهد کرد در نتیجه شما هم حس مطلوب و معشوق بودنتان بیشتر ارضاء می شود. 👈به عبارت دیگر با رفتار عاشقانه مرد سرد برخورد نکنید. 💞 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
💞 مردها در زندگی شان چند نیاز اساسی دارند: 🔸 احترام: همین‌که شما به افکار و عقاید و رفتارها و احساسات مرد زندگی‌تان احترام بگذارید، او را آرام خواهد کرد. 🔸تشویق، تحسين و حمايت: مردها عاشق این هستند که همسرشان آن‌ها را تحسین کند. اما فرق بین تشویق واقعی و تعریف و تمجید بی‌خودی را خوب درک می‌کنند. بی‌شک حس حمایت‌گرانه شما عامل موفقیت همسرتان خواهد شد. 🔸حواستان به خودتان باشد: بخشی از زندگی مردها، همسرشان است. آن‌ها از این‌که همسرشان برای خودش وقت می‌گذارد و تلاش می‌کند تا زیبا به نظر برسد لذت می‌برند. 🔸 دوست داشته شدن: او را نوازش کنید و در گوشش بگویید که دوستش دارید. حتی اگر پلک‌هایش را روی هم بگذارد و غرق در یک ظاهر مردانه شود، اما بی‌شک در درونش عشق به شما فوران می‌کند.💞 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
💞 یک ملکه خوب این نشانه ها رو داره:👇👇 ♦️سیاستمدار ♦️متین ♦️باوقار ♦️شیک ♦️نجیب ♦️دوراندیش ♦️خوش اندام ♦️دانا... 💬یک زن میتونه یک برای زندگی خودش باشه🤗 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 ┄┅─✵💞✵─┅┄
😍💞 " "♥️ مثل اولین حس گرم لمس دستانت ❣ همانقدر آرام ❣ همانقدر شرمگین و ❣ همانقدر پرشور ❣ من تو را تا به ابد ❣ همانقدر بی نظیر  ❣ دوستت دارم.😘💖 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490