هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
استاد پناهیان در همایش تنهامسیرآرامش.mp3
8.02M
💥 فایل کامل سخنرانی #استاد_پناهیان
در همایش بزرگ #تنهامسیرآرامش در کرج
🎁 تقدیم به همه تنهامسیریها
🌺 @IslamLifeStyles
هدایت شده از علیرضا پناهیان
Panahian-Clip-KhodayaVagheanManoBakhshidy-64k.mp3
3.66M
🎵خدایا! واقعا من بخشیده شدم؟!
➕یک نکته جالب درباره دعای کمیل
#کلیپ_صوتی
@Panahian_ir
هدایت شده از علیرضا پناهیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 خدایا! الان فقط تو را دارم!
#تصویری
@Panahian_ir
هدایت شده از علیرضا پناهیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 مگر حجاب عقلانیست؟
✊️ نه به حجاب اجباری در دانشگاه تورنتوی کانادا!
شاید ما بدجوری دین را تعریف کردیم...
#تصویری
@Panahian_ir
هدایت شده از صوت | علیرضا پناهیان
980223-Panahian-M-ImamSadegh-GonahChistTobeChegooneAst-08-18k.mp3
9.47M
🔉 #گناه_چیست؟ توبه چگونه است؟ (۸)
📅 جلسه هشتم | ۹۸/۰۲/۲۳
🕌 تهران، مسجد امام صادق(ع)
@Panahian_ir
@Panahian_mp3
داستان کودکانه😍🌹
برای کوچولو های نازنین👶🌺
ومامان های مهربون ☺️🌸
رازِ پلِ خرگوشی 🌹
در یک جنگل زیبا و سرسبز خرگوشِ بازیگوشی زندگی می کرد.
که سفید و زیبا و تُپُل بود.
اسمش خرگوشی بود.
خرگوشی هرروز به این طرف وآن طرفِ جنگل می رفت و غذاهای خوشمزه پیدامی کردو می خورد.
از سبزی های معطر و خوشبو تا میوه های آب دار و خوشمزه .
اما خرگوشی عاشقِ هویج بود.
هیچ غذایی از هویج برایش خوشمزه تر نبود.
مرتب به امید پیدا کردنِ هویج به این طرف وآن طرف می رفت.
تا اینکه یک روز؛ از دور برگهای هویجی را دید .
با خوشحالی به سمتش دوید.
"بله خودش بود."
برگهای هویج نشان می داد که چند هویج درشت و خوشمزه زیرِ زمین منتظرِ خورده شدن هستند.
با خوشحالی زبانش را دورِ دهانش چر خاند و آب دهانش را قورت داد و
دستهایش را به هم مالید و گفت:
_بالاخره بعد از مدت ها یه هویج خوشمزه پیدا کردم. امروز باید دلی از عزا در بیارم.ولی بهتره اول برم دستهام را بشویم و بعد بیام.
کمی آن طرف تر یک رودخانه بود و یک پل روی رودخانه.
خرگوشی جلو رفت. ولی با تعجب دید که این پل با تمام پل هایی که دیده فرق دارد.
خیلی باریک بود و تکان تکان می خورد.
کمی نگاهش کرد ولی چیزی نفهمید.
برگشت که هویج را بخورد.
اما همین که دستش را دراز کرد برای چیدنِ هویج، صدایی شنید.
_صبر کن ... صبر کن.
با تعجب اطراف را نگاه کرد.
کبوتری به او نزدیک می شد.
کبوتر نفس نفس زنان کنار خرگوش نشست وگفت:
_خواهش می کنم این هویج ها را از زمین بیرون نیار.
خرگوش گفت:
_چی می گی؟من مدتهاست دنبال هویج می گردم حالا اینها را بیرون نیارم؟
کبوتر گفت:
_من می دونم که چقدر هویج دوست داری. به خاطر همین می گم این هویجها را بیرون نیار.
خرگوشی که پاک گیج شده بود؛ گفت:
_یعنی چی؟
کبوتر آرام تر گفت:
_اگر این هویجهارا درنیاری من بهت مزرعه هویج را نشان می دم که تا عمر داری راحت از هویج هاش بخوری.
چون صاحب مزرعه؛ مزرعه اش خیلی بزرگه؛ هیچ وقت هویج های آن قسمت را برداشت نمی کنه. وتو به راحتی می تونی از آن هویج ها بخوری.
خرگوشی شگفت زده گفت:
_راست می گی؟زود باش نشانم بده .
کبوتر گفت:
_دنبال من بیا و قول بده که نترسی.
خرگوشی قول داد وبه دنبال کبوتر راه افتاد.
کبوتر به سمت پل رفت. و از خرگوش خواست که از روی پل عبور کند.
خرگوشی خیلی ترسیده بود. چون پل هم باریک بود وهم تکان های زیادی می خورد. می خواست برگردد که کبوتر گفت:
_من بهت قول می دم که تورا به مزرعه هویج ببرم فقط نترس وبیا.
خرگوشی چشمهایش را بست و آرام آرام
روی پل رفت.
پل مرتب تکان می خورد و خرگوش از ترس جیغ می کشید ولی کبوتر مرتب به او وعده می داد که هویج های زیادی در انتظار توست.
خلاصه با هر بدبختی بود؛ خرگوشی خودش را به آن طرف پل رساند.
کبوتر گفت:
_آفرین خرگوش زرنگ.حالا دنبالم بیا.
خرگوشی پشت سرش را نگاه کرد. آن طرف پل هنوز هویج در زمین بود.
دنبال کبوتر راه افتاد.
کمی آن طرف تر مزرعه هویج را دید.با ذوق وشوق خودش را به آن رساند و هرچقدر دلش می خواست خورد.
وقتی سیر شد.
به کبوتر گفت:
_خیلی از تو ممنونم. تا به حال اینقدر هویج یک جا ندیده بودم.
خیلی خوشمزه بود.
ولی یک سوال: چرا نگذاشتی آن هویجها را بخورم. چه اشکالی داشت آنها را می خوردم و بعد می آمدم اینها را هم می خوردم؟
کبوتر گفت:
_آخه اگر آن هویجها را می خوردی دیگه نمی تونستی اینها را بخوری.
خرگوش با تعجب پرسید:
_چه طور مگه؟
کبوتر گفت:
_اگر آن هویجها را از زمین در می آوردی.
در تور صیاد گرفتار می شدی.
و هیچ وقت نمی توانستی به این مزرعه برسی .
چون ریشه های آنها به تور صیاد وصل بود.
خرگوش باتعجب به حرف های کبوتر گوش دادو از او تشکر کرد.
ودر دلش خدارا شکر کرد.
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
#گندمزار_طلائی
#قسمت_340
صدای زنی را از پشت در شنیدم.
_باز کن بیزحمت. منم همسایه ی طبقه بالا.
واحد ما طبقه اول بود. و من هیچ کدام از همسایه هارا ندیده بودم.
در را باز کردم. خانمی پشتِ در بود.
سلام داد و گفت:
_صدای گریه ی بچه می آمد.
گفتم شاید کمک لازم داشته باشی؟
_بفرمایید.
وارد شد و زینب را از بغلم گرفت.
_وای این بچه چقدر تبش بالاست.😳
دارو بهش ندادی؟
_چرا دادم ولی خوب نمی شه.
دوباره گریه ام گرفت.😭
_عزیزم چرا گریه می کنی؟
سریع حاضر شو ببریمش در مانگاه .
_درمانگاه؟
_بله زود باش.تبش خیلی بالاست.
سریع حاضر شدم و زینب را به درمانگاه بردیم.
هنوز فرصت نکرده بودم؛ در شهرک بگردم. و اصلا نمی دانستم درمانگاه هم دارد. چند روزی که رسیده بودیم؛ مشغول تمیز و مرتب کردنِ خانه بودم.
خانم دکتر مهربانی شیفت بود.
با دیدنِ زینب؛ برایش نسخه نوشت که از داروخانه ی همان جا گرفتم.
پرستاری سریع آمپولی به زینب زد و زینبم فقط گریه می کرد.
بعد از چند لحظه ساکت شد و خوابید.
و من نفس راحتی کشیدم.
خانم دکتر سفارش هایی کرد و بعد به خانه برگشتیم.
مینا خانم؛ همسایه مون؛ با من به خانه آمد. وقتی مطمئن شدکه زینب بهتر شده و تبش پائین آمده.قصد رفتنِ کرد.
کلی از او تشکر کردم.
که گفت:
_لازم نیست تشکر کنی عزیزم.
فقط غریبی نکن. همه ی ما اینجا از خانواده هایمان دور هستیم.
ولی وقتی کنارِ هم هستیم؛ یک خانواده ایم. منم مثلِ خواهرت؛ هر وقت کاری داشتی بگو.
وضعیتِ همه ی ما یکسانه. همسرانمون گاهی شبها نیستند و تنهاییم. پس باید هوای همدیگر را داشته باشیم.
ممکنه منم به کمک شما احتیاج داشته باشم. پس خواهش می کنم؛ هر وقت کمک احتیاج داشتی؛ حتما به من بگو.
_ممنونم. امشب هم خیلی زحمت افتادید .
چشم حتما مزاحمتون می شم.
بعد از رفتنِ مینا خانم، نگاهی به چهره معصوم زینب انداختم.
چقدر راحت خوابیده بود.
کنارش دراز کشیدم و نفهمیدم کِی خوابم برد.
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
#گندمزار_طلائی
#قسمت_341
باصدای اذانی که از بلند گوی مسجد پخش می شد بیدار شدم.
دستم را روی پیشانی زینب گذاشتم.خدارا شکر خنک بود.
آهسته از کنارش پاشدم.
وضو گرفتم ونمازم را خواندم.
سجده شکر به جا آوردم.
صدای گریه زینب بلند شد. سریع رفتم کنارش. بغلش کردم. بوسیدمش.
هنوزخنک بود. شیرش دادم که به راحتی خورد ودوباره خوابید.
وقتی تبش بالا بود؛ هر کاری می کردم شیر هم نمی خورد.
دوباره کنارش دراز کشیدم و خوابیدم.
با صدای گریه ی زینب بیدار شدم.
هوا روشن شده بود. زینب را بغل کردم.
کمی حرارت بدنش بالا رفته بود. برای دادنِ داروش؛ رفتم سمتِ آشپزخانه؛ که دیدم قادر توی پذیرایی خوابیده.
خیلی تعجب کردم. آنقدر خسته بودم و خوابم سنگین شده بود که اصلا متوجه آمدنش نشده بودم.
نگاهم به چهره خسته و جذابش خیره شده بود.
که باز صدای زینب آمد. داروهاش را دادم.
کمی خنک شدو خوابید.
منم بی صدا رفتم تا ناهار درست کنم.
در حینِ کار؛ فکرم در گیرِ زینب بود و شبِ سختی که بِدونِ قادر گذرانده بودم.
وبه این فکر می کردم که با وجودِ زینب؛
ممکنه از این شبها بازهم داشته باشم.😔
نمی دانستم این قدر سخته؛ تنهایی با بچه کوچک😔
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
دلنوشته 🌹
خداوندا توئی آرامِ جانم
تمامِ هستی ام ؛ روحم روانم
همیشه هست امیدم بروصالت
که بی خوابم من از عشقت ویادت
اللهم عجل لولیک الفرج 🌹
شبتون نورانی
دلتون آروم
درپناه خدا
التماس دعا 🌹
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
┄┅─✵💝✵─┅┄
خدایا
آغازی که تو
صاحبش نباشی
چه امیدیست به پایانش؟
پس با نام تو
آغاز می کنم روزم را
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
الهی به امید تو💚
سلام صبحتون بخیر 🌹
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
╭━═━⊰🍃💔🍃⊱━═━╮
#حدیث_نور
💚امام موسی کاظم علیه السلام فرمودند:💚
بهترین عبادت بعد از شناختن خداوند، انتظار فرج و گشایش است.
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
🍃🍃🍃✨💌✨🍃🍃🍃
سلام محبوبم امام زمانم ❤
چه غریبانه ...
رمضان بی حضورتان
آغاز شد😔
آقاجان پس کدام سحر؟!
کدام افطار؟!
کدام عید؟!
آقا جان ...
رمضان بی ظهور شما
رمضان نمیشود
اللهم_عجل_لولیک_الفرج_الساعه
تعجیل در فرج سه #صلوات
تا زنده ام #عاشقت میمانم ❤️
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
🍃🍃🍃✨💌✨🍃🍃🍃
آیه29: 💠هُوَ الَّذي خَلَقَ لَکُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَميعاً ثُمَّ اسْتَوي إِلَي السَّماءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ وَ هُوَ بِکُلِّ شَيْءٍ عَليمٌ💠
ترجمه: او خدایی است که همه آنچه را ( از نعمتها ) در زمین وجود دارد ، برای شما آفرید سپس به آسمان پرداخت و آنها را به صورت هفت آسمان مرتب نمود و او به هر چیز آگاه است.
#تفسیر_آیه29
#سوره_البقره
پس از ذكر نعمت حیات و اشاره به مساله مبدء و معاد ، به یكى دیگر از نعمتهاى گسترده خداوند اشاره كرده مىگوید : او خدائى است كه آنچه روى زمین است براى شما آفریده ( هو الذى خلق لكم ما فى الارض جمیعا).
و به این ترتیب ارزش وجودى انسانها و سرورى آنان را نسبت به همه موجودات زمینى مشخص میكند ، و درست از اینجا در مىیابیم كه این انسان را خدا براى امر بسیار پر ارزش و عظیمى آفریده است ، همه چیز را براى او آفریده او را براى چه چیز ؟ آرى او عالیترین موجود در این صحنه پهناور است و از تمامى آنها ارزشمندتر .
تنها این آیه نیست كه مقام والاى انسان را یادآور مىشود ، بلكه در قرآن
آیات فراوانى مىیابیم كه انسان را هدف نهائى آفرینش كل موجودات جهان معرفى مىكند ، چنانكه در آیه 13 سوره جاثیه آمده است : و سخر لكم ما فى السماوات و الارض : آنچه در آسمانها و هر چه در زمین است مسخر شما قرار داد.
و در جاى دیگر به طور مشروحتر مىخوانیم : و سخر لكم الفلك....
و سخر لكم الانهار....
و سخر لكم اللیل و النهار....
و سخر لكم البحر....
و سخر لكم الشمس و القمر ... :
كشتىهارا مسخر شما ساخت ... نهرها را مورد تسخیر شما قرار داد ... شب و روز را مسخر فرمانتان كرد ... شما را بر دریاها و اقیانوسها مسلط ساخت ... خورشید و ماه را نیز فرمانبردار و در خدمت شما قرار داد ...
بار دیگر به دلائل توحید باز گشته مىگوید : سپس خداوند به آسمان پرداخت و آنها را به صورت هفت آسمان مرتب نمود ، و او به هر چیز آگاه است ( ثم استوى الى السماء فسواهن سبع سماوات و هو بكل شىء علیم).
جمله استوى از ماده استواء گرفته شده كه در لغت به معنى تسلط و احاطه كامل و قدرت بر خلقت و تدبیر است ، ضمنا كلمه ثم در جمله ثم استوى الى السماء الزاما به معنى تاخیر زمانى نیست بلكه مىتواند به معنی
تاخیر در بیان و ذكر حقایقى پشت سر هم بوده باشد.
نكتهها: (نکته های آیات 28 و 29 سوره بقره)
1- تناسخ وعود ارواح
آیه فوق ، از جمله آیات متعددى است كه عقیده به تناسخ را صریحا نفى ، مىكند ، زیرا عقیدهمندان به تناسخ چنین مىپندارند كه انسان بعد از مرگ بار دیگر به همین زندگى باز مىگردد منتها روح او در جسم دیگر ( و نطفه دیگر ) حلول كرده و زندگى مجددى را در همین دنیا آغاز مىكند ، و این مساله ممكن است بارها تكرار شود ، این زندگى تكرارى در این جهان را تناسخ یا عود ارواح مىنامند .
آیه فوق صريحا مىگوید : بعد از مرگ ، یك حیات بیش نیست و طبعا این حیات همان زندگى در رستاخیز و قیامت است ، و به تعبیر دیگر آیه مىگوید : شما مجموعا دو حیات و مرگ داشته و دارید ، نخست مرده بودید ( در عالم موجودات بىجان قرار داشتید ) خداوند شما را زنده كرد ، سپس مىمیراند و بار ديگر زنده مىكند ، اگر تناسخ صحیح بود ، تعداد حیات و مرگ انسان بیش از دو حیات و مرگ بود .
همین مضمون در آیات متعدد دیگر قرآن نیز به چشم مىخورد كه در جاى خود به آن اشاره خواهد شد.
بنا بر این عقیده به تناسخ كه گاهى نام آن را تغییر داده ، عود ارواح مىنامند از نظر قرآن باطل و بى اساس است.
بعلاوه ما دلائل عقلى روشنى داریم كه این عقیده را نفى مىكند و آن را به عنوان یكنوع ارتجاع و عقب گرد در قانون تكامل اثبات مىنماید كه در جاى خود از آن سخن گفتهایم.
ذكر اين نكته نيز لازم است كه بعضى شايد آیه فوق را اشاره به حيات برزخى بدانند ، در حالى كه آیه هیچ دلالتى بر آن ندارد ، تنها مىگوید : شما قبلا جسم بىجانى بودید ، خداوند شما را زنده كرد ، بار دیگر مىمیراند ( اشاره به مرگ در پايان زندگى اين دنيا است ) سپس زنده مىكند ( اشاره به حیات آخرت ) سپس سیر تكاملى خود را به سوى او ادامه مىدهید .
2- آسمانهاى هفتگانه
كلمه سماء در لغت به معنى طرف بالا است ، و این مفهوم جامعى است كه مصداقهاى مختلفى دارد ، لذا مىبینیم در قرآن در موارد گوناگونى به كار رفته است :
1 -گاهى به جهت بالا در قسمت مجاور زمین اطلاق شده ، چنانكه مىفرماید : ا لم تر كیف ضرب الله مثلا كلمة طیبة كشجرة طیبة اصلها ثابت و فرعها فى السماء آیا ندیدى خداوند چگونه مثل زده است گفتار پاك را به درخت پاكیزهاى كه ریشهاش ثابت و شاخهاش در آسمان است ( ابراهیم - 24 ) .
2 -گاه به منطقهاى دورتر از سطح زمین ( محل ابرها ) اطلاق شده ، چنان كه مىخوانیم : و نزلنا من السماء ماء مباركا : ما از آسمان آب پر بركتى نازل كردیم ( سوره ق آیه 9).
♻️ادامه تفسیر آیه 29 👇👇👇
3 -گاه به قشر متراكم هواى اطراف زمین گفته شده : و جعلنا السماء سقفا محفوظا : ما آسمان را سقف محكم و محفوظى قرار دادیم ( انبیاء - 32 )
زیرا مىدانیم جو زمین كه همچون سقفى بر بالاى سر ما قرار دارد ، داراى آنچنان استحكامى است كه كره زمین را در برابر سقوط سنگهاى آسمانى حفظ مىكند ، این سنگها كه شبانه روز ، مرتبا در حوزه جاذبه زمین قرار گرفته و به سوى آن جذب مىشوند ، اگر این قشر هواى متراكم نبود ما مرتبا در معرض سقوط این سنگهاى خطرناك بودیم ، اما وجود این قشر ، سبب مىشود كه سنگها پس از برخورد با جو زمین مشتعل و سپس خاكستر شود.
4 -و گاهى به معنى كرات بالا آمده است ثم استوى الى السماء و هى دخان : به آسمانها پرداخت در حالى كه دود و بخار بودند ( و از گاز نخستین ، كرات را آفرید ) ( فصلت - 11 ) .
اكنون به اصل سخن باز گردیم ، در اینكه مقصود از آسمانهاى هفتگانه چیست ؟ مفسران و دانشمندان اسلامى بیانات گوناگونى دارند و تفسیرهاى مختلفى كردهاند :
1 -بعضى آسمانهاى هفتگانه را ، همان سیارات سبع مىدانند ( عطارد زهره ، مریخ ، مشترى ، زحل ، و ماه و خورشید ) كه به عقیده دانشمندان فلكى قدیم جزء سیارات بودند.
2 -بعضى دیگر معتقدند كه منظور طبقات متراكم هواى اطراف زمین است و قشرهاى مختلفى كه روى هم قرار گرفته است .
3 -بعضى دیگر مىگویند : عدد هفت در اینجا به معنى عدد تعدادى ( عدد
مخصوص ) نیست ، بلكه عدد تكثیرى است كه به معنى تعداد زیاد و فراوان مىباشد ، و این در كلام عرب و حتى قرآن نظائر قابل ملاحظهاى دارد مثلا در آیه 27 سوره لقمان مىخوانیم : و لو ان ما فى الارض من شجرة اقلام و البحر یمده من بعده سبعة ابحر ما نفدت كلمات الله : اگر درختان زمین قلم گردند ، و دریا مركب ، و هفت دریا بر آن افزوده شود ، كلمات خدا را نمىتوان با آن نوشت.
به خوبى روشن است كه منظور از لفظ سبعه در این آیه عدد مخصوص هفت نیست بلكه اگر هزاران هزار دریا نیز مركب گردد ، نمىتوان علم بىپایان خداوند را با آن نگاشت .
بنابر این سماوات سبع اشاره به آسمانهاى متعدد و كرات فراوان عالم بالا است بى آنكه عدد خاصى از آن منظور باشد.
4 -آنچه صحیحتر به نظر مىرسد ، این است كه مقصود از سماوات سبع همان معنى واقعى آسمانهاى هفتگانه است ، تكرار این عبارت در آیات مختلف قرآن ، نشان مىدهد كه عدد سبع در اینجا به معنى تكثیر نیست ، بلكه اشاره به همان عدد مخصوص است.
منتها از آیات قرآن چنین استفاده مىشود كه تمام كرات و ثوابت و سیاراتى را كه ما مىبینیم همه جزء آسمان اول است ، و شش عالم دیگر وجود دارد كه از دسترس دید ما و ابزارهاى علمى امروز ما بیرون است و مجموعا هفت عالم را به عنوان هفت آسمان تشكیل مىدهند.
شاهد این سخن اینكه : قرآن مىگوید : و زینا السماء الدنیا بمصابیح : ما آسمان پائین را با چراغهاى ستارگان زینت دادیم ( فصلت - 12).
در جاى دیگر مىخوانیم : انا زینا السماء الدنیا بزینة الكواكب : ما آسمان پائین را با كواكب و ستارگان زینت بخشیدیم ( صافات - 6).
از این آیات بخوبى استفاده مىشود كه همه آنچه را ما مىبینیم و جهان
ستارگان را تشكیل مىدهد همه جزء آسمان اول است ، و در ماوراى آن شش آسمان دیگر وجود دارد كه ما در حال حاضر اطلاع دقیقى از جزئیات آن نداریم.
و اما اینكه گفتیم شش آسمان دیگر براى ما مجهول است و ممكن است علوم از روى آن در آینده پرده بردارد ، به این دلیل است كه علوم ناقص بشر به هر نسبت كه پیش مىرود از عجائب آفرینش تازههائى را بدست مىآورد ، مثلا علم هیئت هم اكنون بجائى رسیده است كه بعد از آن ، تلسكوپها قدرت دید را از دست مىدهند ، آنچه رصدخانههاى بزرگ كشف كردهاند ، فاصلهاى به اندازه هزار میلیون ( یك میلیارد ) سال نورى مىباشد ، و خود معترفند كه تازه این آغاز جهان است نه پایان آن ، پس چه مانع دارد كه در آینده با پیشرفت علم هیئت آسمانها و كهكشانها و عوالم دیگرى كشف گردد .
بهتر این است كه این سخن را از زبان ، یكى از رصدخانههاى بزرگ جهان بشنویم
3 -عظمت كائنات
رصدخانه پالومار عظمت جهان بالا را چنین توصیف مىكند.
...تا وقتى كه دوربین رصدخانه پالومار را نساخته بودند ، وسعت دنیائى كه بنظر ما مىرسد بیش از پانصد سال نورى نبود ، ولى ، این دوربین وسعت دنیاى ما را به هزار میلیون سال نورى رساند ، و در نتیجه میلیونها كهكشان جدید كشف شد كه بعضى از آنها هزار میلیون سال نورى با ما فاصله دارند ، ولى ، بعد از فاصله هزار میلیون سال نورى فضاى عظیم ، مهیب و تاریكى به چشم مىخورد كه هیچ چیز در آن دیده نمىشود ، یعنى روشنائى از آنجا عبور نمىكند تا صفحه عكاسى دوربین رصدخانه را متاثر كند .
ولى بدون تردید در آن فضاى مهیب و تاریك صدها میلیون كهكشان وجود دارد كه دنیائى كه در سمت ما است با جاذبه به آن كهكشانها نگهدارى مىشود .