eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.6هزار دنبال‌کننده
15.4هزار عکس
4.5هزار ویدیو
133 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
خدا را شکر از دوره بازخوردهای خوبی دریافت کردیم یک دوره کامل جهت خودشناسی و اعتماد به نفس و شناخت مفهوم ارتباط و نحوه ارتباط گیری با هر فرد
اصلا این دوره را از دست ندید با این تخفیف ویژه که شایدفقط هزینه چند جلسه مشاوره باشه
توی این دوره حتما خودم شخصا پشتیبانی می کنم و پاسخگوی سوالات شما عزیزان هستم ✅
یعنی ارتباط ۲۴ ساعته اینجاییم تا کمک تون کنیم زندگی تون توام با ارامش و لذت و عشق بشه💞 الهی به امید خودت❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صدای مناجات در فضای محوطه پیچیده بود. دیگر گوش هایش هیچ صدایی را نمی شنید. تمام دنیا جلوی چشمش تیره شد. از عصبانیت، در حال انفجار بود. پایش را روی پدال گاز گذاشت. خیابان های تاریک و خلوتِ دور افتاده را با سرعت هرچه تمام تر پشت سر می گذاشت. دستش را مشت کرد و روی فرمان اتومبیل کوبید. همزمان با صدای بلند فریاد کشید. صداهای وحشتناکی توی سرش پیچید. رفتار پدرش، پنهان کاری های مادرش، راز همه اینها در حالِ برملا شدن بود. قلبش به شدت در سینه می کوبید. سینه اش سنگینی می کرد. نفسش به سختی فرو می رفت و برمی گشت. به سختی جلوی چشمش را می دید. مرتب، صفحه گوشی و پیام یلدا جلوی چشمش نقش می بست. بر شدت عصبانیتش افزوده شد. پایش را بیشتر و بیشتر روی پدال گاز فشرد. جاده خلوت و تاریک بود. باید هر چه زودتر می رسید و تکلیف همه چیز را روشن می کرد. باید از همه چیز سر در می آورد. هر چه بر سرعتش اضافه می کرد، جاده طولانی تر می شد. دستش را دراز کرد تا گوشی اش را بردارد. باید پیام یلدا را بارها و بارها بخواند. هر چه روی صندلی بغل دستش دست گرداند خبری از گوشی نبود. تازه به خاطر آورد که آن را در اتاق به زمین کوبیده. کف دستش را محکم به پیشانی اش کوبید. 🖋نویسنده (فرجام پور) ⛔️کپی و فروارد حرام❌ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
باحرص پا روی پدال کوبید. اتومبیل از جا کنده شد. گویی در هوا معلق بود. فقط و فقط زودتر رسیدن برایش اهمیت داشت. باز صفحه گوشی جلوی چشمش نقش بست. پیام های پِی درپِی که تا مغز استخوانش را سوزاند. هر چه این سال ها تحمل کرده بود، دیگر جای صبر نداشت. با فکرِ اینکه مادرش، تنها تکیه گاهش، از او دریغ کرده حقایق زیادی را، بیشتر عذابش می داد. مرتب مشتش را به فرمان اتومبیل می کوبید. و فریاد می زد. هیچ چیزی نمی توانست آرامش کند، جز رسیدن به خانه و دانستنِ همه چیز، همه چیزو پِی بردن به حقایقی که یلدا گفته بود. ولی این جاده بی انتها، تازه شروع شده بود. ساعت ها باید رانندگی کرد. کاش پرواز کند و زودتر برسد. همه جا تاریک بود. این جاده های فرعی، نه چراغی داشت و نه تابلوی درست و حسابی. مرتب سرعتش را بالاتر می برد. پیچ جاده را با سرعت پیچید. نوری به چشمش خورد. پلک هایش را باز و بسته کرد. ولی چیزی ندید. با صدای بلند فریاد کشید و بیشتر و بیشتر روی پدال گاز ضربه زد. صدایی وحشتناک، در گوشش پیچید. دیگر هیچ نفهمید. 🖋نویسنده (فرجام پور) ⛔️کپی و فروارد حرام❌ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مشاوره با خانم فرجام پور خیلی خیلی خوب بود و منی که ناامید بودم رو خیلی بهم امید داد و آروم شدم.خیلی نکات خوبی رو بیان کردن و بهم انگیزه دادن ان شاءالله همیشه سالم و سلامت باشید التماس دعا. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 خدا را شکر🌺 هر چه هست لطف خداست🌹 الهی همیشه شاد و سلامت باشید💐 ادمین هماهنگی مشاوره👇 @asheqemola
┄┅─✵💝✵─┅┄ بنام‌ دوست گشاییم دفتر صبح را بسم الله النور✨ روزمان را با نام زیبایت آغاز میکنیم در این روز به ما رحمت و برکت ببخش و کمک‌مان کن تا زیباترین روز را داشته باشیم الهی به امید تو 💚 سلام امام زمانم🌺 سلام صبحتون پر نور🌹 ‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨امام علی علیه‌السلام فرمودند: از موفقيت آزاده اين است كه مال را از راه حلال به دست آورد.✨ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 ┄┅─✵💝✵─┅┄
💪 💕تا وقتی خدایی داری که به تو وعده داده که قادره هر کاری رو بخواد انجام بده حتی نگران محال ترین رویات هم نباش اگر خدا بخواد یک درصد تبدیل میشه به صد درصد الهی همین روزا یکی از آرزوهای محالت برآورده بشه الهی به امید خودت❤️ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490