👆از کجا شروع شد⁉️👇
از نا امیدی 👌
پس
ادعونی استجب لکم✅
وعده خودشه
"بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را"
کافیه فقط صداش کنی😊👌
پس با تمام وجود و یقین کامل صدا کن
خدایا دوستت دارم و به رحمتت امیدوارم❤️
❤️به همین سادگی👆
به همین راحتی
بدون هیچ تکلفی
می شنوه و اجابت می کنه😊👌
دعاهاتون مستجاب
دلتون خوش
تن تون سلامت
و وجودتون مملو از عشق و امید به خدای مهربان باد❤️
التماس دعا🌺
در لحظات ناب بندگی کردن هاتون
دعای فرج را فراموش نکنید
ما را هم از دعای خیر بی نصیب نگذارید🌺
#سالها_در_انتظار_یار
#قسمت_299
زنگِ خانه خاله زری را که زدند، بدونِ معطلی در باز شد. با شنیدنِ صدای "بفرماییدِ" احمد آقا، همه کنار ایستادند، پری خانم با عصایش وارد شد. محسن گفت:"آبجی ملیحه، شما هم بفرمایید."
ملیحه دستِ حسین را محکم گرفت و گفت:"مامان جون اذیت نکنیا." او هم سر تکان داد و گفت:" چشم مامان جون." و پشتِ سرِ مادر بزرگش پا به حیاط گذاشت. ملیحه رو به همسرش کرد و گفت:" حسن آقا، لطفا حواست به این وروجک باشه." و با مریم داخل شدند.
حسن آقا، دستش را پشتِ کمرِمحسن گذاشت و گفت:" بفرما آقا داماد. بالاخره نمردیم و برادر خانممون رو داماد کردیم."
محسن سر به زیر انداخت و گفت:" اختیار دارین. اول بزرگترا."
حسن آقا بلند خندید و گفت:"از وقتی از سوریه برگشتی، خیلی تعارفی شدی؟"
هر سه خندیدند و وارد شدند.
خاله زری و احمد آقا همراه مریم و آقای سرابی جلوی در ورودی ساختمان، منتظر بودند.
احوالپرسی کردند و تعارف کردند که وارد بشن. خاله زری، با امید دست داد و رویش را بوسید و گفت:"خاله جان، حواسم هست رفتی توی تیمِ اون وری ها؟ خودت هم یادت باشه."
احمد آقا خندید و گفت:"خانم اذیتش نکن این آقای زن ذلیل رو."
بعد همه بلند خندیدند و وارد ساختمان شدند.
محسن آخرِ از همه با سبدِ گلی زیبا وارد شد. سر به زیر جلوی در ایستاده بود که خاله زری گفت:"زینب جان! آقا محسن را معطل نذار."
زینب چادرِ سفیدِ گلدارش را جلوتر کشید و نزدیک شد. آرام سلام داد. دستش را جلو برد. محسن جوابش را داد و گل را در دستش گذاشت. زینب تشکر کرد. احمد آقا گفت:" خوش اومدی پسرم بفرما."
همه نشستند و خاله زری و مریم و آقای سرابی مشغولِ پذیرایی بودند که صدای زنگ در بلند شد.
این بار پدرِ امید بود که با جعبه ای شیرینی وارد شد. امید، مادرش و مریم، به استقبالش رفتند. دست همگی را به گرمی فشرد و پیشانی مریم را بوسید و گفت:" خوبی دخترم؟"
مریم با لبخند پاسخش را داد.
امید نفس عمیقی کشید و خدا را شکر کرد.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
#سالها_در_انتظار_یار
#قسمت_300
بعد از شام، گفتنی ها را گفتند و احمدآقا صیغه محرمیت را برایشان خواند.
قرارِ عقد و عروسی را برای یک ماه دیگر گذاشتند.
همه خوشحال بودند و تبریک گفتند.
مادر بزرگ و پری خانم، عصا به دست، نزدیک شدند و بعد از بوسیدن روی آن دو، کادوهایشان را دادند.
بقیه هم به نوبت همین کار را انجام دادند.
احمدآقا و آقا وحید، سرگرمِ صحبت بودند.
ساعتی بعد همه خداحافظی کردند.
بیرون که آمدند، محسن کنارِ امید آمد دستش را به شانه او گذاشت و گفت:"
ممنونم داداش، خیلی زحمت کشیدی."
امید لبخند زد و گفت:" مبارکت باشه. من کاره ای نیستم. از مریم خانم تشکر کن که زحمت صحبت کردن با زینب رو کشید."
محسن گفت:" بله، اون که درست. خواهرِما که تکه. ولی مطمئن باش که لیاقتش را داری، وگرنه؛ ما خواهرمون را دستت نمی سپردیم."
بعد همه خندیدند. محسن به سمت اتومبیلش رفت و گفت:" صبح توی دفتر منتظرتم."
امید و مریم، از همه خداحافظی کردند و سوار اتومبیلشان شدند. به سمت منزل خودشان حرکت کردند.
مریم سرش را به صندلی تکیه داد و گفت:" خدا را شکر. این هم از محسن."
امید لبخند زد و گفت:" این را هم مدیون محمد هستیم. اولین آشناییشون توی جنوب بود."
مریم گفت:" بله واقعا که شهدا وجودشون پر از برکته."
امید خندید و گفت:" اگه این جوریه منم می خوام شهید بشم."
مریم یکباره سرش را از صندلی جدا کرد وگفت: " یعنی چی، اون وقت؟"
امید خندید و گفت:" یعنی به ما نمیاد؟"
مریم چشم غره ای رفت و گفت:" امید جان؟ ... فعلا زودتر بریم که فردا هم من باید برم شیفت، هم خودت باید بری شرکت. دیگه شریکت برگشته و باید با دقت بیشتر کار کنی."
امید لبخندی زد و گفت:" مگه تا حالا داداش شما نبود، کارا روی زمین مونده بود؟ خوبه که از اولین پروژه ای که انجام دادیم، استاد تهرانی آنقدر راضی بود که هر چی سفارش براش میاد، می فرسته برای ما. البته بییشتر به اعتبارِ من."
مریم خندید وگفت:" خدا را شکر. بر منکرش لعنت.:"
صدای خنده اشان؛ فضا را پر کرد.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
#نظر_شما
#مشاوره_تلفنی
تشکر فراوان دارم از استاد عزیز خانم فرجامپور که مثل همیشه با صحبتهاشون راهگشا بودند وبنده رو راهنمایی کردند
ان شاالله که سلامت و عاقبت به خیر باشند
از شما ادمین محترم هم که خیلی سریع و با سعه صدر پاسخگو هستید ، تشکر فراوان دارم
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
خدا را شکر
هر چه هست لطف خداست🌺
ای دی جهت هماهنگی مشاوره تلفنی👇
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
┄┅─✵💔✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
اِلهی
یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد
یا عالی بِحَقِّ علی
یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه
یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن
یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن
عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان
سلام امام زمانم 🌺
سلام صبحتون پر نور🌹
↷❈🔅❂🌙❂🔅❈↶
#حدیث_رمضان
💫فضیل بن یسار گوید:
امام باقر (علیه السلام) در شب بیست و یكم و بیست سوم ماه رمضان مشغول دعا مى شد تا شب بسر آید و آنگاه كه شب به پایان مى رسید نماز صبح را مى خواند.✨
┄┅─✵💔✵─┅┄
#دعای_روزهای_ماه_رمضان
#دعای_روز_بیستم
اللَّهُمَّ افْتَحْ لِي فِيهِ أَبْوَابَ الْجِنَانِ، وَ أَغْلِقْ عَنِّي فِيهِ أَبْوَابَ النِّيرَانِ، وَ وَفِّقْنِي فِيهِ لِتِلاوَةِ الْقُرْآنِ، يَا مُنْزِلَ السَّكِينَةِ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ.
#التماس_دعا_برای_ظهور
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مداحی آنلاین - سر شکست قمر شکست دل پیغمبر - محمود کریمی.mp3
8.6M
🔳 #شهادت_امام_علی(ع)
سر شکست قمر شکست
دل پیغمبر شکست
🎙 #محمود_کریمی
#آجرک_الله_یاصاحب_الزمان_عج
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
●➼┅═❧═┅┅───┄
یاد خدا ۵۲.mp3
9.62M
مجموعه #یاد_خدا ۵۲
#استاد_شجاعی | #استاد_عالی
√ چرا بعد از یک مدّت توفیق در استمرارِ یاد (ذکر، زیارت، شبزندهداری، فعالیتهای موثر جهادی و ...) توهم معنویت و تقدس و رشد پیدا میکنیم؟
چه کنیم این حالت را در خودمان از بین ببریم و یا به آن مبتلا نشویم؟
@ostad_shojae | montazer.ir
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
یاد خدا ۵۱.mp3
11.21M
مجموعه #یاد_خدا ۵۱
#استاد_شجاعی | #استاد_فرحزاد
√ شما میتوانید با فرمولی که در این پادکست میآموزید، بعد از هر عبادت، ذکر، زیارت و ... میزان مقبولیت آن عملِ (یاد) خودتان را تخمین بزنید.
@ostad_shojae | montazer.ir
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ | #استاد_شجاعی
√ شب قدر، بیشترین رزق نصیب چه کسانی میشه؟
منبع :جلسه ۸ از مبحث ویژه رمضان
@ostad_shojae I montazer.ir
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
12 فروردین روز جمهوری اسلامی گرامی باد 💐
شادی روح امام خمینی و شهدای انقلاب و جنگ تحمیلی، صلوات
اللهم صل علی محمد وال محمد و عجل فرجهم💐
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
☘️ بسم اللّه الرحمن الرحیم
🍀 درود بر ضیوف الرحمان
🍇 اعمال شب بیست و یکم ماه رمضان
1️⃣ صلوات
🌟 ختم صلوات برای آمرزش گناه و ترفیع درجات:
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى سَيِّدِنَا وَ آلهِ صَلٰوةً یُنْجِينَا بِهَا مِنْ جَمِيعِ الأَحْوَالِ وَ الْاَوقاتِ وَ تَطَهَّرْنَا بِهَا مِنْ جَمِيعِ السَّيِّئاتِ وَ تَرْفَعُنَا بِهَا عِنْدَكَ أَعْلَى الدَّرَجَاتِ وَ تَبْلُغَنَا بِهَا أَقْصَى الْغَايَاتِ مِنْ جَمِيعِ الْخَيْرَاتِ فِي الْحَيَاتِ وَ بَعْدَ الْمَمَاتِ».
🌱 در این صلوات آنچه را که یک انسان کامل بخواهد از خدا طلب کند، جمع است.
عددش را ۷۰ مرتبه و همچنین ۱۰۰ مرتبه گفتهاند و برای کسانی که خیلی نیازمند هستند عدد ۱۰۰۰ مرتبه را گفتهاند که خدا با این عدد قضای مقدر شده را برمیگرداند.
2️⃣ استغفار
امشب شب استغفار و توبه است.
🌱 برنامه استغفار برای یک سال:
🌟 بعد از نماز صبح: ۷۰ مرتبه «استغفرالله»
🌟 بعد از نماز ظهر، عصر، مغرب و عشا ۳ مرتبه بگویید:
«أَسْتَغْفِرُ اللّهَ الَّذى لا إِلهَ إِلاّ هُو الْحَىُّ الْقَيُّوم ذُوالجَلالِ وَ الإِكْرامِ وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ»
که باعث میشود گناهانی که در طول روز ناخواسته از انسان سَر میزند؛ خداوند بر انسان ببخشد.
🌟 در طول شبانه روز یک بار و تا ۷۰ مرتبه هم وارد است:
«أَسْتَغْفِرُ اللّهَ الَّذی لا إِلٰهَ إِلاّ هُوَ الْحَىُّ الْقَيُّوم اَلرَّحْمٰنُ الرَّحیمُ، بَدیعُ السَّماواتِ وَ الأَرْضِ، ذُوالْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ وَ أَسْأَلُهُ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اَن یَتُوب عَلَیَّ».
رسول اکرم (ص) فرمودند: این برای آمرزش گناهان کبیره است که ندانسته انجام دادید. اگر کسی در روز چهل گناه کبیره کند این استغفار قادر است آن گناهان را بیامرزد.
3️⃣ صدقه
🌿 کسی که میخواهد هشت درب بهشت را به روی خود باز کند باید چهار خصلت را در خودش نهادینه کند: ۱- حسن خلق ۲- سخاوتمندی ۳- اذیت نکردن مردم ۴- صدقه دادن.
4️⃣ نماز
✨ امشب شب نماز است. امشب هشت رکعت نماز واردشده است؛ ۴ تا ۲ رکعت قربةالیالله به هر سوره که میخواهید (میتوانید در یک رکعت سوره حشر را بخوانید).
دربارهی این نماز پیامبر (ص) فرمودند: پاککنی است که به عدد رمل صحراها و کف دریاها بدی داشته باشی میبخشد و حاجت داشته باشی میدهد.
5️⃣ از جمله دعاهای شبهای دههی آخر ماه رمضان، این دعاست که شیخ کلینی در کتاب کافی از امام صادق علیهالسّلام روایت کردهاست که در دههی آخر ماه رمضان در هر شب بخوان:
💫 «أَعُوذُ بِجَلالِ وَجْهِکَ الْکَرِیمِ أَنْ یَنْقَضِیَ عَنِّی شَهْرُ رَمَضَانَ أَوْ یَطْلُعَ الْفَجْرُ مِنْ لَیْلَتِی هَذِهِ وَ بَقِیَ لَکَ عِندِی تَبِعَةٌ اَوْ ذَنْبٌ تُعَذِّبُنِی عَلَیْه یَوْمَ اَلقاکَ».
شادی روح اموات و شهدا صلوات
اللهم صل علی محمد وال محمد و عجل فرجهم💐
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةِ الْقَدْرِ (1)
وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ (2)
لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ (3)
تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ (4)
سَلامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ (5)
در این شب عزیز، که آسمانیها بسیار نزدیک ما شدند
از دعا برای هم غافل نشویم
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم
لحظه ورود شهید گمنام😭
اللهم الرزقنا شهادت فی سبیلک
امامزاده اسماعیل علیه السلام
هم اکنون
التماس دعا🌺
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
YEKNET.IR - namahang - shabe 19 ramezan 1442 - pouyanfar.mp3
5.68M
🔳 #شهادت_امام_علی(ع)
من حیدریم روی بدیام قلم بزن
تقدیرمو با دستای علی رقم بزن
🎤 #محمدحسین_پویانفر
#الهی_العفو_بحق_علی_ع
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
●➼┅═❧═┅┅───┄
#مظلوم_عالم_حیدر
وضوی اشک و کمی مُشک ناب می خواهم
برای بردن نامش گلاب می خواهم
منی که تشنه ی آتشفشانی از اشکم
به زخم حنجره بغض مذاب می خواهم
🏴فرا رسیدن ایام شهادت مولای متقیان علی علیه سلام تسلیت و تعزیت باد🏴
#اللهم_العن_قتلة_امیرالمؤمنین_من_الاولین_والاخرین
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
•┈••✾◆▪️✦✧✦▪️◆✾••┈•
کوچه ها را غم گرفته
کوفه را ماتم گرفته
آید از هر خرابه صدایی
یا علی یاعلی جان کجایی😭
امشب یتیم شدیم 😭
اجرک الله یا صاحب الزمان😭
┄┅─✵💔✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
اِلهی
یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد
یا عالی بِحَقِّ علی
یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه
یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن
یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن
عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان
سلام امام زمانم 🌺
سلام صبحتون پر نور🌹
↷❈🔅❂🌙❂🔅❈↶
#حدیث_رمضان
✍امام صادق عليه السلام: آغاز سال، شب قدر است. در آن شب، آنچه از اين سال تا سال آينده خواهد شد، نوشته مى شود
📚تهذيب الأحكام جلد4 صفحه332
┄┅─✵💔✵─┅┄
#دعای_روزهای_ماه_رمضان
دعای روز بيست و يكم:
اَللَّهُمَّ اجْعَلْ لِي فِيهِ إلَي مَرْضَاتِكَ دَلِيلاً وَ لاَ تَجْعَلْ لِلشَّيْطَانِ فِيهِ عَلَيَّ سَبِيلاً وَ اجْعَلِ الْجَنَّهَ لِي مَنْزِلاً وَ مَقِيلاً يَا قَاضِيَ حَوَائِجِ الطَّالِبِينَ
#التماس_دعا_برای_ظهور
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مداحی آنلاین - چرا امیرالمومنین مظلوم شد؟ - استاد دارستانی.mp3
680.1K
🏴 #شهادت_امام_علی(ع)
♨️چرا امیرالمومنین مظلوم شد؟
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجتالاسلام #دارستانی
#الهی_العفو_بحق_علی_ع
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
●➼┅═❧═┅┅───┄
🏴زیارت حضرت امیرالمومنین علیهالسلام (زیارت امینالله)
♦️آیت الله مشکینی(ره): مبادا روز شهادت یا ولادت امامی بگذرد و شما آن امام را زیارت نکنی
🌹اَلسَّلامُ عَلَيک يااَمينَ اللهِ فى اَرْضِهِ، وَحُجَّتَهُ عَلى عِبادِهِ، 《اَلسَّلامُ عَلَيک يا اَميرَالْمُؤْمِنينَ》، اَشْهَدُ اَنَّک جاهَدْتَ فِى اللهِ حَقَّ جِهادِهِ، وَعَمِلْتَ بِکتابِهِ، وَاتَّبَعْتَ سُنَنَ نَبِيهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وَآلِهِ، حَتّى دَعاک اللهُ اِلى جِوارِهِ، فَقَبَضَک اِلَيهِ بِاخْتِيارِهِ، وَاَلْزَمَ اَعْدائَک الْحُجَّةَ مَعَ مالَک مِنَ الْحُجَجِ الْبالِغَةِ عَلى جَميعِ خَلْقِهِ،
🌹اَللّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسى مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِک، راضِيةً بِقَضآئِک، مُولَعَةً بِذِکرِک وَدُعآئِک، مُحِبَّةً لِصَفْوَةِ اَوْلِيآئِک، مَحْبُوبَةً فى اَرْضِک وَسَمآئِک، صابِرَةً عَلى نُزُولِ بَلائِک، شاکرَةً لِفَواضِلِ نَعْمآئِک، ذاکرَةً لِسَوابِغِ آلآئِک، مُشْتاقَةً اِلى فَرْحَةِ لِقآئِک، مُتَزَوِّدَةً التَّقْوى لِيوْمِ جَزآئِک، مُسْتَنَّةً بِسُنَنِ اَوْلِيآئِک، مُفارِقَةً لِأَخْلاقِ اَعْدائِک، مَشْغُولَةً عَنِ الدُّنْيا بِحَمْدِک وَثَنآئِک،
🌹اَللّهُمَّ اِنَّ قُلُوبَ الْمُخْبِتينَ اِلَيک والِهَةٌ، وَسُبُلَ الرَّاغِبينَ اِلَيک شارِعَةٌ، وَ اَعْلامَ الْقاصِدينَ اِلَيک واضِحَةٌ، وَاَفْئِدَةَ الْعارِفينَ مِنْک فازِعَةٌ، وَاَصْواتَ الدَّاعينَ اِلَيک صاعِدَةٌ، وَاَبْوابَ الْإِجابَةِ لَهُمْ مُفَتَّحَةٌ، وَدَعْوَةَ مَنْ ناجاک مُسْتَجابَةٌ، وَتَوْبَةَ مَنْ اَنابَ اِلَيک مَقْبُولَةٌ، وَعَبْرَةَ مَنْ بَکى مِنْ خَوْفِک مَرْحُومَةٌ، وَالْإِغاثَةَ لِمَنِ اسْتَغاثَ بِک مَوْجُودَةٌ، وَالْإِعانَةَ لِمَنِ اسْتَعانَ بِک مَبْذُولَةٌ، وَعِداتِک لِعِبادِک مُنْجَزَةٌ، وَزَلَلَ مَنِ اسْتَقالَک مُقالَةٌ، وَاَعْمالَ الْعامِلينَ لَدَيک مَحْفُوظَةٌ، وَاَرْزاقَک اِلَى الْخَلائِقِ مِنْ لَدُنْک نازِلَةٌ، وَعَوآئِدَ الْمَزيدِ اِلَيهِمْ واصِلَةٌ، وَذُنُوبَ الْمُسْتَغْفِرينَ مَغْفُورَةٌ، وَحَوآئِجَ خَلْقِک عِنْدَک مَقْضِيةٌ، وَجَوآئِزَ السَّآئِلينَ عِنْدَک مُوَفَّرَةٌ، وَ عَوآئِدَ الْمَزيدِ مُتَواتِرَةٌ، وَمَوآئِدَ الْمُسْتَطْعِمينَ مُعَدَّةٌ، وَمَناهِلَ الظِّمآءِ مُتْرَعَةٌ،
🌹اَللّهُمَّ فَاسْتَجِبْ دُعآئى، وَاقْبَلْ ثَنآئى، وَاجْمَعْ بَينى وَ بَينَ اَوْلِيآئى، بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَعَلِىٍّ وَ فاطِمَةَ، وَالْحَسَنِ وَالْحُسَينِ، اِنَّک وَلِىُ نَعْمآئى، وَمُنْتَهى مُناىَ، وَغايةُ رَجائى فى مُنْقَلَبى وَمَثْواىَ،
🌹اَنْتَ اِلهى وَ سَيدى وَمَوْلاىَ، اِغْفِرْ لِأَوْلِيآئِنا، وَ کُفَّ عَنَّا اَعْدآئَنا، وَاشْغَلْهُمْ عَنْ اَذانا، وَ اَظْهِرْ کلِمَةَ الْحَقِّ وَاجْعَلْهَا الْعُلْيا، وَ اَدْحِضْ کلِمَةَ الْباطِلِ وَاجْعَلْهَا السُّفْلى، اِنَّک عَلى کلِّشَىءٍ قَديرٌ.
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 وقتی خدا با بندهاش کات میکند!
➕ راهحل خدا برای رفع حسادت
👈 برگرفته از جلسات «آیا ریشههای مظلومیت امیرالمؤمنین(ع) همچنان باقیست؟» ج۱۴، سحرها، شبکۀ ۳
تلگرام | بله | سروش | روبیکا | آپارات | اینستاگرام | سایت
#تصویری
@Panahian_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌یا امام حسن(ع) ما تا حالا به بابات ناسزا نگفتیم!
👈 برگرفته از جلسات «تربیتِ تقوا محور در خانواده، مسجد و مدرسه» در فاطمیۀ بزرگ تهران
هیئت محبین مولا امیرالمؤمنین(ع)
تلگرام | بله | سروش | روبیکا | آپارات | اینستاگرام | سایت
#تصویری
@Panahian_ir
#سالها_در_انتظار_یار
#قسمت_301
همگی کنارِ مزارِ محمد جمع بودند. اولین سالگرد، بعد از برگشتنش بود.
بوی حلوا و عطرِ گلابِ ناب، در فضا پیچیده بود.
نوای دلنشینِ زیارتِ عاشورا که از نای ِ وجودِ جواد بر می خاست، به عمقِ جان ها می نشست. همه با او زمزمه می کردند.
امید گوشه ای نشسته بود. کتاب در دست، زمزمه می کرد. نگاهش به عکسِ روی مزار، دوخته شد. گویی چشم های محمد با او سخن می گفت. درست از زمانی که تصادف کرد و او را در خواب دید، لحظه ای نتوانست فراموشش کند.
او قسمتی از وجودش شده بود.
نفسِ عمیقی کشیدو خدا را بابتِ آشنا شدن با محمد، شکر کرد.
زیارت عاشورا که تمام شد، جواد صدایش را رها کرد و نوحه ای خواند که همه همنوایش شدند.
(یادِ امامِ شهدا، دل و می بره کرببلا....)
سوزی که از عمق وجودش می جوشید و به گرمی روی زبانش می نشست، امید را متعجب می کرد.
اشک از چشمانِ همه جاری بود.
پدر؛ کنارِ گوش امید گفت:" امید جان حواستون به ساعت باشه. نزدیکِ اذانِ ظهره. از نماز جا نمونیم."
امید سرش را تکان داد و گفت:" بله درسته. به نظر شما بهتر نیست، نماز را همین جا توی امامزاده بخونیم. بعد برای ناهار بریم؟"
پدر گفت:" فکر خوبیه."
صدای اذان که بلند شد، جواد نوحه را تمام کرد. صدای صلوات، در فضای امامزاده پیچید.
همه برای نماز آماده شدند.
امید کنارِ جواد رفت و گفت:" خدا قوت. ممنونم. ولی یه سؤال؛ این همه سوزِ توی صدات را از کجا میاری؟"
جواد آهی کشید و گفت:" سوز را خودشون بهم دادند. منم مثلِ تو به این شهدا مدیونم. منم یه روزی بیراهه می رفتم. ولی لطفِ خدا شامل حالم شد و شهدا دستم رو گرفتند. خدا را شکر. تا عمر دارم مدیون شون هستم."
امید دستش را روی شانه او گذاشت و گفت:" خدا را شکر. ولی همه ما مدیون شهدا هستیم."
با هم به طرفِ امامزاده راه افتادند.
بعد از نماز و ناهار؛ محسن و زینب برای خرید چند وسیله، از همه خداحافظی کردند و رفتند. آقای سرابی به زهرا گفت:" امروز خیلی خسته شدی، بهتره ما هم بریم تا کمی استراحت کنی. تازه اون کوچولو هم خسته شده."
زهرا لبخندی زد و با پدر، مادرش و بقیه خداحافظی کرد و رفتند.
امید جلو رفت و احمد آقا را در آغوش گرفت و گفت:" خدا شما را حفظ کنه. بابت همه چیز ممنونم" و دستش را به گرمی فشرد. احمد آقا لبخند زد و گفت:" خدا را بابت همه چیز شکر می کنم. ولی امید جان تو محمد رو به ما برگردوندی. ممنونم." بعد به دستش اشاره کرد و گفت:" خودت متوجه شدی که دیگه دست هات سرد نیست. برعکس خیلی گرمه."
هر دو خندیدند و امید از همه خداحافظی کرد و با مریم سوار اتومبیل
شدند و رفتند.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
#سالها_در_انتظار_یار
#قسمت_302
مریم سرش را به پشتی صندلی تکیه داد و گفت:" وای خسته شدم."
امید با لبخند نگاهش کرد و گفت:" می خوای برات یه چیزی بگیرم، بخوری؟ حواسم بهت بود که غذات را درست و حسابی نخوردی."
مریم چشمانش را بست و گفت:" میل نداشتم. راستش اصلا گرسنه نیستم. انگارِ یک گاو رو درسته خوردم."
امید از حرفِ او خنده اش گرفت.
به خانه که رسیدند، امید در را باز کرد گفت:" بفرمایید." مریم وارد شد و چادرش را در آورد. روی اولین مبل نشست و گفت:" هیچ جا خونه خودِ آدم نمی شه."
صدای زنگ گوشی امید بلند شد.
تماس را وصل کرد. صدای سینا توی گوشش پیچید که داشت گریه می کرد.
امید با تعجب گفت:" چی شده؟"
سینا با گریه گفت:" امید... پویا... پویا.. تموم کرد."
امید با صدای بلند گفت:" یعنی چی؟"
سینا با گریه ادامه داد:" دیشب مهمونی بودیم. نمی دونم این احمق ها، نوشیدنی ها رو از کجا گرفته بودند. فقط یه ذره خورد..... نمی دونم توش چی بود....
همان جا حالش بد شد... امید اگر می خوای برای آخرین بار ببینیش بیا بیمارستان..."
امید با ناراحتی، دستش را لابه لای موهایش فرو برد. مریم با دیدنِ حالش جلو آمد و پرسید:" چی شده؟"
او هم ماجرا را برایش تعریف کرد و گفت:" باید زود برم بیمارستان. بالاخره این بچه ها کار دست خودشون دادند. وای چطوری باور کنم؟"
مریم آهی کشید و گفت:" بیچاره مادر هاشون. متأسفانه دیشب هم توی بیمارستان چند مورد داشتیم. یا فوت کردند یا چشم ها و کلیه هاشون را از دست دادند."
امید به سمتِ در رفت و با عجله کفش هایش را پوشید.
موقع خداحافظی مریم گفت:"امید جان مواظب خودت باش. منتظرتیم."
امید حرکت کرد. هنوز صدای گریه سینا توی گوشش بود. پیچِ کوچه را که رد کرد، تازه متوجه حرفِ مریم شد " (منتظرتیم) یعنی چی؟ با کی؟ یعنی..."
(پایان)
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490