📜 #حکایت_طنز
مردی سپری در دست گرفت و همراه
سربازان به جنگ رفت.
به پای دژی رسیدند.
از بالای دژ سنگی بر سر مرد زدند
و سر او را شکستند.
مرد خشمگین شد و فریاد زنان به
سنگ انداز گفت: «ابله، مگر کوری؟
سپر به این بزرگی را نمیبینی که
سنگ بر سر من میزنی؟!»
#حکایت
✨ @avayeqoqnus ✨
.
گویند که هر چیز
به هنگام بود خوش
ای عشق چه چیزی
که خوشی در همه هنگام 🌹
#ادیب_صابر
✨ @avayeqoqnus ✨
زندگی کوتاهتر از آن است
که به خصومت بگذرد!
و قلبها گرامیتر از آنند
که بشکنند
آنچه از روزگار بدست میآید
با خنده نمیماند؛
و آنچه از دست برود
با گریه جبران نمیشود
فردا طلوع خواهد کرد
حتی اگر نباشیم...
#تلنگر
✨@avayeqoqnus✨
بعضی روزها
خودت را به گلها بسپار
و ببین که گلها
چه معجزه ای میکنند در لحظهها...
صبح تون به طراوت گلها رفقا 🌷🌞🌷
✨@avayeqoqnus✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا؛
نمیدونم آخرش چی میشه
ولی من دلم به بودنت خوشه
پناهم باش، ای مهربانترین 🙏🌸
#خدا
✨@avayeqoqnus✨
.
📕 می دانم که می آیی ...
دوست دیرینه اش زخمی در وسط میدان جنگ افتاده بود؛ می توانست بیزاری و نفرتی که از جنگ تمام وجودش را فرا گرفته بود کاملا حس کند.
سنگر آنها توسط نیروهای دشمن محاصره شده بود و راه گریزی نبود.
رو به مافوقش که یک ستوان بود کرد و پرسید که آیا می تواند برود و خودش را به منطقه مابین سنگرهای خودی و دشمن برساند و دوستش را که آنجا افتاده بود بیاورد؟
ستوان جواب داد: "می توانی بروی اما من فکر نمی کنم که ارزشش را داشته باشد، دوست تو احتمالا مرده و تو فقط زندگی خودت را به خطر می اندازی."
حرف های ستوان را شنید ، اما تصمیم گرفت برود.
به طرز معجزه آسایی خودش را به دوستش رساند، او را روی شانه های خود گذاشت و به سنگر خودشان برگرداند.
ترکش هایی هم به چند جای بدنش اصابت کرد.
وقتی سرباز و دوستش با هم روی زمین سنگر افتادند، فرمانده نگاهی به سرباز زخمی کرد و گفت: "من گفته بودم ارزشش را ندارد، دوست تو مرده و تو هم در این رفت و برگشت زخمی شدی."
سرباز گفت: "ولی ارزشش را داشت."
ستوان پرسید: "منظورت چیست؟ او که مرده."
سرباز پاسخ داد: "بله قربان! اما این کار ارزشش را داشت ، زیرا وقتی من به او رسیدم او هنوز زنده بود و به من گفت: می دانستم که می آیی…"
همیشه نتیجه کار مهم نیست. مهم آن شخصی یا آن چیزی است که باید به خاطرش کاری انجام دهیم، همین...
#داستان
#داستان_کوتاه
#داستان_آموزنده
✨ @avayeqoqnus ✨
🌿💐🌿
پدری به پسرش گفت: یک کیسه با خودت بیاور و در آن به تعداد آدمهایی که دوست نداری و از آنان بدت میآید پیاز قرار بده.
پسر همین کار را کرد. پدرش گفت: هرجا که میروی این کیسه را با خود حمل کن.
پسر بعد از چند روز خسته شد و به او شکایت برد که پیازها گندیده و بوی تعفن گرفته است و مرا اذیت میکند.
پدر پاسخ داد: وقتی تو کینه دیگران را در دل نگه داری همین اتفاق می افتد.
این کینه، قلب و دلت را فاسد میکند و بیشتر از همه خودت را اذیت خواهد کرد...
وقتی کینه کسی را در دل نگه نداریم، خودمان در آرامش بیشتری هستیم. 👌🌸
#تلنگر
✨@avayeqoqnus✨
🌸🍀🌸
#احترام از هر چیزی مهمتر است،
مهمتر از دوستی و خویشاوندی،
حتی از عشق هم مهمتر است...
#جبران_خلیل_جبران
✨@avayeqoqnus✨
هرچه به جز خیالِ او
قصد حریمِ دل کند
در نگشایمش به رو
از دَرِ دل برانمش
#وحدت_کرمانشاهی
✨@avayeqoqnus✨