از طرف مدرسه انتخاب شده بودم برای
مسابقات دو و میدانی استان.
مسابقه شروع شده بود از همان اول از رقیب هایم جلوتر بودم.
هرچه می گذشت فاصله ام با دیگران
بیشتر میشد. دور آخر بود. مطمئن بودم
که اول می شوم.
سرعتم را کم کرده بودم،
چند متر آخر را آهسته تر می دویدم،
یک نفر آمد از کنارم مثل باد گذشت؛
باورم نمی شد دیگر فرصتی برای جبران
باقی نمانده بود.
دوم شدم در مسابقه ای که میتوانستم
اول شوم. از شدت ناراحتی روی زمین
افتاده بودم.
معلم ورزش و مدیر مدرسه آمدند بالای
سرم و گفتند اشکال نداره، خدا نخواست،
قسمت نبود اول شوی.
هیچکس به من نگفت چرا بیشتر تلاش نکردی ..همه گفتند خدا نخواست...
چند ماه به کنکور مانده بود بیش تر از
یک سال وقت گذاشته بودم تا به هدفم
برسم آمادهی آماده بودم ولی روز کنکور
مثل همیشه نبودم.
استرس داشت دیوانه ام میکرد. وسط جلسه روحیه ام را باختم انگار آلزایمر
گرفته باشم...
هیچ چیز یادم نبود. تمام شد. نتایج آن
چیزی که می خواستم نبود.
رشته تحصیلی که میخواستم قبول
نشدم و رشته دیگری را انتخاب کردم.
همه گفتند اشکال نداره، خدا نخواست،
قسمت نبود آن رشته را قبول شوی.
هیچکس به من نگفت برای هدفت بجنگ
و حقت را بگیر، همه گفتند خدا نخواست.
می ترسم از آن دنیا...
نه برای مرگ میترسم بروم کنار خدا
بایستم، با چشم های پر از آب نگاهش
کنم و بپرسم چرا نخواستی؟! در آغوشم
بکشد و بگوید من بیشتر از تو میخواستم
تو نخواستی ... تو تلاش نکردی ... تو
نجنگیدی ... تو اشتباه کردی...
میترسم از آن دنیا ... میترسم از این جواب... 🥺🍂
✍ #حسین_حائریان
✨@avayeqoqnus✨
من با تو که عشق جاودانی دارم
یک مِهر و هزار مهربانی دارم
با من صَنَما چو زندگانی نکنی
من بیتو بگو چه زندگانی دارم 🌹
#انوری
✨ @avayeqoqnus ✨
.
ما چندین تلخی کشیده ایم
تا بمنزلت شیرینی رسیدیم
تو لذّت شیرینی چه دانی
چون مشقّت تلخی نکشیده ای ...
🔸 برگرفته از فیه مافیه مولوی
#مولوی
#مولانا
✨ @avayeqoqnus ✨
هدایت شده از آوای ققنوس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گفتی ز ناز بیش مرنجان مرا برو
آن گفتنت که بیش مرنجانم آرزوست 🌹
🔻 دکلمه زیبای زنده یاد احمد شاملو
#شاملو
#دکلمه
✨@avayeqoqnus✨
.
✨ صبح آمده تا که عشق ابراز کنی
✨ لبخند زنان پنجره را باز کنی
✨ هر روزِ تو یک منظره از زیبایی ست
✨ با نام خدا هفته که آغاز کنی
صبح بخیر و شادی رفقا 🌸
شروع هفته تون پر از حرکت و برکت و سلامت باشه 🙏🌿
☀️ @avayeqoqnus ☀️
خدا میگه
فکر میکنی نمیشه
ولی من برات ممکنش میکنم... 🪴
#خدا
✨@avayeqoqnus✨
●○♡○●
فراقم سخت میآید ولیکن صبر میباید
که گر بگریزم از سختی رفیق سست پیمانم
#سعدی
✨@avayeqoqnus✨
May 11
.
در جیبهایت یک مُشت امید بریز
از چوب لباس چند رویا بردار
روی گلدانِ زندگیات آبی بپاش
و کفش همّت بپوش!
باقی درست خواهد شد؛
خدا هست،
خورشید هست،
امید هست. 🌱🌸
#دلنوشته
#حس_خوب
✨ @avayeqoqnus ✨
چـــــشم از قــلب شڪایت ڪرد
و گفـــــت :
توعاشـق میشوے
و مڹ اشڪ میریزم … 🥺
قـــــلب گفـــــت:
تو نگاه میڪنے و مڹ دردمیـڪشم... 💔
#عاشقانه
✨@avayeqoqnus✨
.
ای عقل خجل ز جهل و نادانی ما
درهم شده خلقی، ز پریشانی ما
بُت در بغل و به سجده پیشانی ما
کافر زده خنده بر مسلمانی ما
#شیخ_بهایی
✨@avayeqoqnus✨
کارگردان این دنیا خداست،
مهم نیست نقش ما در این مجموعه ثروتمند است یا تنگدست؛
سالم است یا بیمار؛
مهم این است که محبوبترین کارگردان عالم نقشی به ما داده که باید به بهترین شکل آن را ایفا نماییم؛
نباید از سخت بودن نقش گلهمند بود؛
چرا که سخت بودن نقش نشانه اعتماد کارگردان به شایستگی بازیگر است …
لحظه هاتون سرشار از یاد خداوند
مهربان 🌙 🌺
#خدا
✨@avayeqoqnus✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿 چون چهرهی صبح، شادمان باش
🌿 تا چند مَلول مینشینی
صبح بخیر و شادی 🌞🌹
روز و روزگارتان سبز و پرنشاط
دوستان 🪴
#پروین_اعتصامی
✨@avayeqoqnus✨
💚 یا رب غمِ آنچه غیر تو در دل ماست
🌸 بردار که بیحاصلی از حاصلِ ماست
💚 الحمد که چون تو رهنمایی داریم
🌸 کز گُمشدگانیم که غم منزل ماست
🔻 رباعیات نقل شده از ابوسعید
اباالخیر از دیگر شاعران
✨@avayeqoqnus✨
آدمی وقتی دلباخته آفتاب باشد
دیگر نور هیچ چراغ و شمعی را نمیبیند
#عباس_معروفی
✨@avayeqoqnus✨
.
📕 تیر خلاص شیطان 🏹
فردی کیسهای طلا در باغ خود دفن کرده
بود و بعد از مدتی یادش رفت کجا دفنش
کرده. پس نزد مرد فهیم و فقیهی رفت.
مرد فقیه گفت: نیمهشب برخیز و تا صبح
نماز بخوان. اما باید مواظب باشی که
لحظهای ذهنت نزد گمشدهات نرود و نیت
عبادت تو مادی نشود.
مرد نیمهشب به نماز ایستاد و نزدیک
صبح یادش افتاد کیسه را کجای باغ دفن
کرده است.
سریع نماز خود را به هم زد و بیل را
برداشت و به سمت باغ روانه شد.
محل را کند و کیسهها را در آغوش کشید.
صبح شادمان نزد مرد فقیه آمد و بابت
راهنماییاش تشکر کرد.
مرد فقیه گفت: میدانی چه کسی محل
سکه ها را به تو نشان داد؟
مرد گفت: نه.
فقیه گفت: کار شیطان بود که دماغش را
بر سینهات کشید و یادت افتاد!
مرد تعجب کرد و گفت: به خدا که من برای شیطان نماز نمیخواندم.
مرد فقیه گفت: میدانم، خالص برای خدا
بود. شیطان دید اگر چنین پیش بروی و
لذت عبادت و راز و نیاز و سجده شبانه را
بچشی، دیگر او را رها میکنی.
نزدیک صبح بود، ملائک میخواستند لذت
عبادت شبانه را به کام تو بچشانند که
شیطان محل طلاها را یاد تو انداخت تا
محروم شوی.
اگر یک شب این لذت را درک میکردی،
برای همیشه سراغ عبادت نیمهشب
میرفتی. شیطان یادت انداخت تا نمازت
را قطع کنی.
چنانچه وقتی قطع کردی و رفتی طلاها را
پیدا کردی، دیگر نمازت را نخواندی و
خوابیدی.
و اینجا بود که شیطان تیر خلاص خود را
به سمت تو رها کرد...
#داستان
#داستان_کوتاه
#داستان_آموزنده
✨@avayeqoqnus✨
گاهی باید ذهنمان را خالی کنیم
گوشه ای بنشینیم
و از رد شدن نور از پنجره لذت ببریم
شاید زندگی همین قدر
ساده است و ما نمیدانیم...
✨@avayeqoqnus✨
چون دوستت دارم
راهی پیدا خواهم کرد
تا نور زندگی تو باشم،
حتی اگر در تاریک ترین و دلگیرترین
حال خود باشم...
#جسیکا_کاتوف (شاعر امریکایی)
✨@avayeqoqnus✨