eitaa logo
آوای ققنوس
8.3هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
553 ویدیو
31 فایل
دوستای عزیزم، اینجا کنار هم هستیم تا هم‌از ادبیات لذت ببریم هم حال دلمون خوب بشه.😍 ♦️کپی پست ها بعنوان تولید محتوا برای کانال های دیگر ممنوع بوده و رضایت ندارم♦️ تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/1281950438C0351ad088a
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای باد صبح بستان پیغام وصل جانان می‌رو که خوش نسیمی می‌دم که خوش عبیری... صبحتون بخیر و سلامتی رفقا 🌞🌸 @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ✨ الهی؛ خواندی، تاخیر کردم. ✨ فرمودی، تقصیر کردم. ✨ عمر خود بر باد کردم و بر تن خود ✨بیداد کردم. ✨ اگر گوییم ثنای تو گوییم. ✨ اگر جوییم رضای تو جوییم. ✨ الهی! گفتی کریمم، ✨ امید بدان تمام است. ✨ تا کرم تو در میان است، ✨ نا امیدی حرام است. ✨ آمین 🙏🌸 @avayeqoqnus
بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست در خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 📜 هارون و صیاد زیرک و زبان‌باز! 🌴 آورده اند که خلیفه هارون الرشید در یکی از اعیاد رسمی با زبیده زوجه خود نشسته و مشغول بازي شطرنج بودند. بهلول بر آنها وارد شد او هم نشست و به تماشاي آنها مشغول شد. 🌴 در آن حال صیادي زمین ادب را بوسه داد و ماهی بسیار فربه قشنگی را به هارون عرضه کرد. هارون در آن روز سر خوش بود امر نمود تا چهار هزار درهم به صیاد انعام بدهند. 🌴 زبیده به عمل هـارون اعتراض نمود و گفت : این مبلغ براي صیادي زیاد است به جهت اینکه تو باید هرروز به افراد لشگري و کشوري انعام بدهی و چنانکه تو به آنها از این مبلغ کمتر بدهی خواهند گفت که ما به قـدر صـیادي هـم نبودیم و اگر زیاد بدهی خزانه تو به اندك مدتی تهی خواهد شد. 🌴 هارون سخن زبیده را پسندیده و گفت: الحال چه کنم ؟ گفت: صـیاد را صـدا کـن واز او سـوال کن ایـن ماهی نر است یا ماده ؟ اگر گفت نر است بگو پسند ما نیست و اگر گفت ماده است باز هم بگـو پـسند مـا نیست و او مجبور می شود ماهی را پس ببرد وانعام را بگذارد. 🌴 بهلول به هارون گفت : فریب این زن را نخور و مزاحم صیاد نشو. ولی هارون قبول ننمود. صیاد را صدا زد و به او گفت : ماهی نراست یا ماده ؟ 🌴 صیاد باز زمین ادب بوسید و عرض نمود این ماهی نه نراست نه ماده بلکه خنثی است. هارون از این جواب صیاد خوشش آمد و امرنمود تا چهار هزار درهم دیگر هم به او انعام بدهند. 🌴 صـیاد پول ها را گرفته ، در بندي ریخت و موقعی که از پله هاي قصر پایین می رفت یک درهم از پول ها به زمـین افتاد. 🌴 صیاد خم شد و پول را برداشت. زبیده به هارون گفت: این مرد چه اندازه پست همت است که از یک درهم هم نمی گذرد. 🌴 هارون هم از پـست فطرتـی صـیاد بدش آمد و او را صدا زد و باز بهلول گفت مزاحم او نشوید. 🌴 هـارون قبـول نکرد و صـیاد را صـدا زد و گفت : چقدر پست فطرتی که حاضر نیستی حتی یک درهم از این پول ها قسمت غلامان من شود. 🌴 صیاد باز زمین ادب بوسه زد و عرض کرد: من پست فطرت نیستم بلکه نمـک شناسـم و از ایـن جهـت پول را برداشتم که دیدم یک طرف این پول آیات قرآن و سمت دیگر آن اسـم خلیفـه اسـت و چنانچـه روي زمین بماند شاید پا به آن نهند و این از ادب به دور است. 🌴 خلیفه باز از سخن صیاد خوشش آمد و امر نمود چهار هزار درهم دیگرهم به صیاد انعام دادند. 🌴 سپس هـارون رو به بهلول کرد و گفت : من از تو دیوانه ترم به جهت اینکه سه دفعه مرا مانع شدي من حرف تو را قبـول ننمـودم و حـرف همسرم را به کار بستم و این همه متضرر شدم. @avayeqoqnus
پنج وارونه چه معنا دارد؟! خواهر کوچکم از من پرسيد... من به او خنديدم کمي آزرده و حيرت زده گفت روي ديوار و درختان ديدم... باز هم خنديدم گفت ديروز خودم ديدم پسر همسايه پنج وارونه به مينو مي‌داد... آنقَدَر خنده برم داشت که طفلک ترسيد بغلش کردم و بوسيدم و با خود گفتم بعدها وقتي غم سقف کوتاه دلت را خم کرد بي گمان مي فهمي پنج وارونه چه معنا دارد! ✨@avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
و من او را طوری نگاه می‌کردم، انگار آخرین گلی بود که در جهان باقی مانده بود… 💔 @avayeqoqnus
این جور که می‌بریم تا کی وین صبر که می‌کنیم تا چند؟ 🥀 @avayeqoqnus
. در هیاهوی زندگی دریافتم؛ چه بسیار دویدن‌ها که فقط پاهایم را از من گرفت در حالی که گویی ایستاده بودم... چه بسیار غصه‌ها که فقط باعث سپیدی موهایم شد در حالی که قصه کودکانه ای بیش نبود... دریافتم کسی هست که اگر بخواهد “می شود” و اگر نخواهد “نمی شود” به همین سادگی … کاش نه می‌دویدم و نه غصه می‌خوردم فقط او را می‌خواندم و بس... @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا