eitaa logo
آوای ققنوس
8.5هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
546 ویدیو
31 فایل
دوستای عزیزم، اینجا کنار هم هستیم تا هم‌از ادبیات لذت ببریم هم حال دلمون خوب بشه.😍 ♦️کپی پست ها بعنوان تولید محتوا برای کانال های دیگر ممنوع بوده و رضایت ندارم♦️ تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/1281950438C0351ad088a
مشاهده در ایتا
دانلود
بهترین انتقام، گذشتن و رها کردن است. بله، آن‌ها قلبت را هزار تکه می‌کنند؛ بله، آن‌ها وقتی بیش از حد محتاجشان هستی رهایت می‌کنند؛ اما در عین حال چیزی به تو می‌دهند که متوجه آن نیستی! قدرت سرسختی و موفق شدن. از آن استفاده کن! 📚 رهایی ✍ ام سوسا @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. حس هایی هستند که نام ندارند! نگران نیستی، اما آرام هم نیستی! غریب نیستی، اما اهل اینجا هم نیستی! نه دلت می‌خواهد بمانی، نه آرزوی رفتن داری! دلت می‌خواهد جایی که هستی نباشی اما جای دیگری هم نباشی! @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. یک لحظه کسی که با تو دمساز آید یا با تو دمی همدم و همراز آید از کوی تو گر سوی بهشتش خوانند هرگز نرود وگر رود باز آید 🌹 @avayeqoqnus
هدایت شده از آوای ققنوس
🌿 💐 🌿 آیینه کن از نور رُخت ، دیده ی ما را تا نور ببخشی ، دلِ آیینه ی ما را با عطرِ دلاویزِ تو این باغچه زیباست پر کن ز شمیمِ نفست ،سینه ی ما را رونق بده در خلوتِ شب هایِ نیایش با نورِخودت ،خلوتِ بی کینه ی ما را  همت کن و زیباکن از این نور، جهان را   تا جلوه ببخشی ، دلِ گنجینه ی ما را امروز که پیداست در آیینه ، جمالت آیینه کن از نورِ رخت ، دیده ی ما را 🔸 ارسالی از خانم لیلا کباری قطبی از اعضای محترم کانال @avayeqoqnus
🌻 از تو بی خبر 🌻 ای در درونِ جانم و جان از تو بی خبر وز تو جهان پر است و جهان از تو بی خبر چون پی بَرَد به تو دل و جانم که جاودان در جان و در دلی دل و جان از تو بی خبر ای عقل پیر و بخت جوان گرد راه تو پیر از تو بی نشان و جوان از تو بی خبر نقش تو در خیال و خیال از تو بی نصیب نام تو بر زبان و زبان از تو بی خبر از تو خبر به نام و نشان است خلق را وآنگه همه به نام و نشان از تو بی خبر جویندگانِ جوهر دریای کُنه تو در وادی یقین و گمان از تو بی خبر چون بی خبر بود مگس از پر جبرئیل از تو خبر دهند و چنان از تو بی خبر شرح و بیان تو چه کنم زانکه تا ابد شرح از تو عاجز است و بیان از تو بی خبر عطار اگرچه نعره‌ی عشق تو می‌زند هستند جمله نعره‌زنان از تو بی خبر @avayeqoqnus
♤°●♡♡●°♤ 💎 هیچ وقت کسی که همیشه حواسش به تو هست را نادیده نگیر. 💎 روزی خواهی فهمید وقتی سرگرم جمع کردن سنگ‌ها بوده‌ای، الماس را از دست داده‌ای… @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدا بزرگه رفیق... مطمئن باش از یه جایی که فکرشو نمیکنی برات معجزه میکنه... 🙏🌹 @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
همیشه شانس دیگرى خواهد بود دوستى دیگر عشقى دیگر نیرویى دیگر براى هر پایانى همیشه آغازى خواهد بود... صبحتون بخیر رفقا🌞🌹 @avayeqoqnus
خدایا کمکم کن پیمانی که در طوفان با تو بستم را در آرامش فراموش نکنم. آمین 🙏🌹 @avayeqoqnus
دامن مَکِش به ناز که هجران کشیده‌ام 💗 نازم بکش که نازِ رقیبان کشیده‌ام 🌸 @avayeqoqnus
🌼 میان خوف و رَجا حالتی است عارف را 🌼 که خنده در دهن و گریه درگلو دارد @avayeqoqnus
پادشاهی روزی به وزیر خویش گفت: چه خوب است اگر پادشاهی جاودانه باشد! وزیر گفت: اگر جاودانه بود، نوبت به تو نمی‌رسید..! 🔻 برگرفته از کشکول شیخ بهایی @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
همیشه مهربان خواهم ماند حتی اگر کسی قدر مهربانیم را نداند من خدایی دارم که به جای همه برایم جبران می‌کند... @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📘 روزی کشاورزی متوجه شد ساعت طلای ميراث خانوادگی اش را در انبار علوفه گم کرده بعد از آنکه در ميان علوفه بسيار جستجو کرد و آن را نيافت از گروهی کودک که بيرون انبار مشغول بازی بودند کمک خواست و وعده داد هرکس آنرا پيدا کند جايزه ميگيرد. به محض اينکه اسم جايزه برده شد کودکان به درون انبار هجوم بردند و تمام کپه های علوفه را گشتند اما باز هم ساعت پيدا نشد. همينکه کودکان نااميد از انبار خارج شدند پسرکی نزد کشاورز آمد و از او خواست فرصتی ديگر به او بدهد. کشاورز نگاهی به او انداخت و با خود انديشيد:چرا که نه؟ کودک مصممی به نظر ميرسد، پس کودک به تنهايی درون انبار رفت و پس از مدتی به همراه ساعت از انبار خارج شد. کشاورز شادمان و متحير از او پرسيد چگونه موفق شدی درحالی که بقيه کودکان نتوانستند؟ کودک پاسخ داد: من کار زيادی نکردم، روی زمين نشستم و در سکوت کامل گوش دادم تا صدای تيک تاک ساعت را شنيدم و در همان جهت حرکت کردم و آنرا يافتم... ذهن وقتی در آرامش است، بهتر از ذهن پرمشغله، کار ميکند. هر روز اجازه دهيد ذهن شما اندکی آرامش يابد تا ببينيد چطور بايد زندگی خود را آنگونه که می خواهيد سروسامان دهيد. ✨@avayeqoqnus
ایمان و کفرِ من همه رخسار و زلفِ توست 💚 در بندِ کفر مانده و ایمانم آرزوست 💛 @avayeqoqnus
مردمان را عیبِ نهانی پیدا مکن که مَر ایشان را رسوا کنی و خود را بی اعتماد. هر که عِلم خواند و عمل نکرد بدان مانَد که گاو راند و تخم نیفشاند. 🔻 برگرفته از باب هشتم گلستان سعدی @avayeqoqnus
همه ما نابیناییم، هر کداممان به نوعی؛ آدم های خسیس نابینا هستند چون فقط طلا را می بینند، آدم های ولخرج نابینا هستند چون امروزشان را می بینند؛ آدمهای کلاهبردار نابینا هستند چون خدا را نمی بینند؛ آدم های شرافتمند نابینا هستند چون کلاهبردارها را نمی بینند,؛ خود من هم نابینا هستم چون حرف می زنم اما نمی بینم که شما گوش شنوایی ندارید. 📓 مردى كه مي‌خندد ✍ ویکتورهوگو ✨@avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بگذار كه بر شاخه‌ی اين صبحِ دلاويز بنشينـم و از عشق سرودی بسرایم صبح زیباتون بخیر 🌞🌺 @avayeqoqnus
خدایا به خودت سپردم غمی را که بی صدا قلبم را می‌ آزارد. 🤲 🤍 @avayeqoqnus
به قول : آنکه دانست، زبان بست وانکه می‌گفت، ندانست… ✨@avayeqoqnus
📜 حکایتی از سه دزد نابکار سه دزد شکست خورده و ضعيف که به تنهايي نمي توانستند به دزدي هاي بزرگ دست بزنند و موفقيت زيادي بيابند، روزي به هم برخوردند و بعد از گفتگو و شرح ناکامي هاي خود، تصميم گرفتند با هم شريک شوند تا در دزدي موفقيت بيشتري کسب کنند. هرکدام مهارت هايي داشتند که در کنار يکديگر تکميل مي شدند. آن سه دزد، سال‌ها بر گذرگاه‌هاي مسلمانان کمين کرده و به آنان حمله مي‌نمودند و به مردم ظلم بسياري مي‌کردند و آن ها را مي‌کشتند. روزي در نزديکي شهر به آثار كاروانسراي ويراني برخوردند که گردش روزگار تباهش  ساخته و در و ديوارش فرو ريخته بود. آن سه زير يك سنگ، صندوقچه زری پيدا کردند. بسيار خوشحال شدند و ساعت‌ها به شادي پرداختند. بالاخره خسته و گرسنه شدند، بنابراين تصميم گرفتند يکي را براي خريد غذا به شهر بفرستند. دزدي كه براي تهيه غذا به شهر رفته بود، از کنار عطاري مي گذشت، وسوسه شد تا کمي سم بخرد و غذا را مسموم کند. او با اين فکر وارد عطاري شد که دو رفيقش بعد از خوردن غذاي زهرآلود مي ميرند و و همه گنج تنها به او مي رسد. از آن طرف، وقتي او به شهر رفت، دو دزد ديگر هم به همان چيزي انديشيدند که او مي انديشيد؛ تصميم گرفتند كه او را از بين برده و به جاي تقسيم ثروت پيدا شده بين سه نفر، آن را بين دو نفر تقسيم كنند. مرد با غذا برگشت. دو رفيقش منتظرش بودند؛ غذا را گرفتند و ناگهان برسرش ريختند و او را کشتند. بعد با آرامش نشستند و غذاي آلوده به زهر را خوردند. هنوز دقايقي نگذشته بود که جنازه دو دزد ديگر در کنار جنازه دزد اولي بر زمين افتاده بود! @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وسواسی باشید در انتخاب: کتاب‌هایی که می‌خوانید فیلم‌هایی که می‌بینید آدم‌هایی که با آنها معاشرت می‌کنید موضوعاتی که به آن فکر می‌کنید چون اینها غذای روح شما هستند... 👌🌸 عصرتون زیبا و دلپذیر رفقا ☕️🍰 ✨@avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا