eitaa logo
آوای ققنوس
8.4هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
547 ویدیو
31 فایل
دوستای عزیزم، اینجا کنار هم هستیم تا هم‌از ادبیات لذت ببریم هم حال دلمون خوب بشه.😍 ♦️کپی پست ها بعنوان تولید محتوا برای کانال های دیگر ممنوع بوده و رضایت ندارم♦️ تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/1281950438C0351ad088a
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر صبح زِ عشق تو این عقل شود شیدا 🌿 صبح تون مملو از عشق و امید رفقا 🙏🌹 @avayeqoqnus 🌞
الهی تا بتو آشنا شدم، از خلق جدا شدم، در دو جهان شیدا شدم، نهان بودم و پیدا شدم 🌱 نِی از تو حیات جاودان می خواهم نی عیش و تنعم جهان می خواهم نی کام دل و راحت جان می خواهم هر چیز رضای تُست آن می خواهم  آمین 🙏🌸 @avayeqoqnus
📗 حکایتی از گلستان سعدی ناخوش آوازی به بانگ بلند قرآن همی‌خواند. صاحبدلی بر او بگذشت. گفت: تو را مُشاهره چند است؟ گفت: هیچ. گفت: پس این زحمت خود چندین چرا همی‌دهی؟ گفت: از بهر خدا می‌خوانم. گفت: از بهر خدا مخوان: ✨ گر تو قرآن بر این نَمَط خوانی ✨ ببری رونق مسلمانی *مشاهره: مقرری *نمط: شیوه، روش @avayeqoqnus
. از هر چه می‌رود سخن دوست خوشتر است پیغام آشنا نفس روح‌پرور است 🌹 @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 وحید سلام نمی‌کرد! وحید سه سالش بود. وحید پسر عموی من بود. وحید سلام نمی کرد. صبح ها که از خواب بیدار می شد، زل می زد به چشم های یک عالم عمو و عمه و مادربزرگ و پدربزرگ و سلام نمی کرد. همه می گفتند: وحید سلام کن! وحید سلام کن! ولی وحید می رفت زیر چادر مادرش قایم می شد یا پشت درِ اتاقشان سنگر می گرفت و سلام نمی کرد. من یک سال و نیم‌ از وحید بزرگتر بودم و سلام نکردنِ وحید بزرگ‌ترین مشکلم بود. برای همین از این اتاق به آن اتاق می رفتم و می گفتم: سلام! از آشپزخانه می آمدم به هال و می گفتم: سلام! می رفتم به ایوان و رو به باغ می گفتم: سلام! به صندلی ها سلام می کردم. به دمپایی ها سلام می کردم. به کاسه و بشقاب و پیش دستی ها سلام می کردم! همه کلافه می گفتند: عرفان چرا اینقدر سلام می کنی! عرفان بسه! عرفان سلام نکن! می گفتم: آخه وحید سلام نمی کنه! یعنی در آن دنیای چهار سال و اندی‌ِ خودم دنبال یک راه چاره می گشتم، می خواستم چیزی را جبران کنم، می خواستم از خجالت بزرگترها در بیایم. از دار دنیا فقط یک سلام داشتم و با دست و دلبازی تمام ولخرجی می کردم! حالا هم مشکلم همین است، حالا هم که جامعه پر است از خشم و خشونت و بی رحمی و بی سلامی، هنوز هم من جز سلام چیزی ندارم. هنوز هم از این اتاق به آن اتاق می روم و سلام می کنم. به خیابان سلام می کنم، به اتوبوس سلام می کنم، به آجرهای دیوار و به سنگفرش پیاده رو سلام می کنم. به آدم و‌ درخت و‌ پرنده، به دوست و دشمن و غریبه و آشنا و مردگان و زندگان سلام می کنم. هنوز هم‌‌ بعد از این همه سال چاره ای جز سلام پیدا نکرده ام. راستی دوزخ مگر چیست جز جغرافیایِ بی سلامی و بهشت مگر کجاست جز اقلیمِ سلام! @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. قسم به عشق که دروازهٔ سپیده دم است قسم به دوست که با آفتاب‌ها، به هم است قسم به عشق که زیتون باغ‌های شمال قسم به دوست که خرمای نخل‌های بم است سپس به نام جنون – این رهایی مطلق – که در طریقت عشاق، اوّلین قدم است قسم به عشق و جنون و به دوست، آری دوست ! که هم عزیزترین، هم رساترین قسم است که زیستن تهی از عشق، برزخی است عظیم که زندگی است به نام ار چه، بدتر از عدم است مگر نه ماه شب ماست عشق و خود نه مگر محاق ماه به خیل ستارگان ستم است ؟ ببین! که وقت جهان بینی است و جان بینی کنون که آینهٔ چشم دوست، جام جم است @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. به غم مباش که ما را هنوز بر یادی ❤️ @avayeqoqnus
. که هیچم در جهان مرهم نباشد 🌱 @avayeqoqnus
. آدم‌ های امن، همان‌هایی هستند که همه چيز مي‌توانی بهشان بگويی، بدون اينکه قضاوت يا تحقيرت کنند... ميتوانی کنارشان احساس بودن کنی... کسانيکه فقط خود خود خودت هستی که براشون مهمی کسی که ﺩﺳﺘــــﺖ ﺭﺍ می گیرد .... ﻣﺮﺩﺍﻧﻪ ﻭ ﺯﻧﺎﻧﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﯽ ﺧﯿـــــــﺎﻝ .. ﺩﺳـــــتت را می گیرد ﺑﻪ ﺭﺳــــﻢ ِمحبت ... ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳــــــﺖ ﻫــــﻮﺍیت ﺭﺍ ﺑﯽ ﺍﺟــــــــﺎﺯﻩ به رسم رفاقت ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷد ! گاهی تورا فرو می‌ریزد برای بنای جدید.... آدم های امن گل های قالی اند، نه انتظار چیده شدن دارند نه دلهره پژمردن، همیشگی اند، گنجینه اند، سرمایه اند، آرامش خاطرند، کاش هرکس یک آدم امن در زندگیش بیاید ... 👌🌿 @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. یاد من باشد فردا حتما به سلامی، دل همسایه ی خود شاد کنم بگذرم از سر تقصیر رفیق، بنشینم دم در چشم بر کوچه بدوزم با شوق تا که شاید برسد همسفری، ببرد این دل ما را با خود و بدانم دیگر قهر هم چیز بدیست 🌱 صبح بخیر و سلامتی رفقا 🙏🌸 ☀️ @avayeqoqnus ☀️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. پرسیدم از هلال ماه چرا قامتت خم است‌؟ آهی کشید و گفت: که ماه محرم است 🥀 🖤 عرض تسلیت به همه دوستداران مکتب ابا عبدالله الحسین 🙏🌿 @avayeqoqnus
📗 حکایتی از مثنوی معنوی یکی در تاریکی شب دم صبح افسار الاغش را جلو حمام به مردی که چهره اش نمایان نبود سپرد و به حمام رفت. وقتی برگشت دید که افسار الاغش در دست دزدِ معروفِ ده است. شروع کرد به داد و بیداد. دزد گفت چرا داد و بیداد می کنی؟ مرد گفت: ای دزد نابه کار، افسار الاغ من در دست تو چه می کند؟ دزد گفت: تو خود در تاریکیِ شب الاغت را به دستِ من سپردی و تازه مرا از کارم باز داشتی. حالا داد و بیداد هم می کنی؟ مرد پرسید: پس چرا الاغ را ندزدیدی؟ دزد گفت: تو الاغت را به من سپردی. من دزدم نه خیانتکار و چیزی را که به من سپرده اند به آن خیانت نمی کنم. 👌 برگرفته از: مثنوی معنویِ مولانای جان @avayeqoqnus
. پروانه وار سوزم و سازم بدین امید کاید شبی که شمعِ شبستانِ من شوی 🌹 دور از تو گر چه زاتشِ دل در جهنمم دارم طمع که روضه ی رضوان من شوی 🌿 @avayeqoqnus
📚 رقص هزارپا و حسادت لاک پشت هزارپایی بود وقتی می رقصید جانوران جنگل گرد او جمع می شدند تا او را تحسین کنند؛ همه، به استثنای یکی که ابداً رقص هزارپا را دوست نداشت... یک لاک پشت حسود... او یک روز نامه ای به هزارپا نوشت: "ای هزارپای بی نظیر! من یکی از تحسین کنندگان بی قید و شرط رقص شما هستم و می خواهم بپرسم چگونه می رقصید... آیا اول پای ۲۲۸ را بلند می کنید و بعد پای شماره ۵۹ را؟ یا رقص را ابتدا با بلند کردن پای شماره ۴۹۹ آغاز می کنید؟ در انتظار پاسخ هستم... با احترام تمام، لاک پشت." هزار پا پس از دریافت نامه در این اندیشه فرو رفت که بداند واقعا هنگام رقصیدن چه می کند؟ و کدام یک از پاهای خود را قبل از همه بلند می کند؟ و بعد از آن کدام پا را؟ متاسفانه هزار پا بعد از دریافت این نامه دیگر هرگز موفق به رقصیدن نشد ... سخنان بیهوده دیگران از روی بدخواهی وحسادت می تواند بر نیروی تخیل ماغلبه کرده ومانع پیشرفت وبلند پروازی ما شود ... @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 الهی، جانبِ من کن نگاهی 🌱 @avayeqoqnus
اینکه می‌گویند من بدون تو نمی‌توانم زندگی کنم، من از آن دسته نیستم؛ من بی‌تو هم می‌توانم زندگی کنم امّا، با تو جور دیگری زندگی خواهم کرد ... ❤️ @avayeqoqnus
. با کمال احتیاج از خلق استغنا خوش است با دهان خشک مردن بر لب دریا خوش است نیست پروا تلخکامان را ز تلخی های عشق آب دریا در مذاق ماهی دریا خوش است 🌸 @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. خاطرات بچه گی هایم جا مانده هنوز توی آن خانه قدیمی کنار حوض کوچک و پر از ماهی و توی راه پله های باریک و تنگ و اتاق زیر شیروانی و حیات سنگ فرش و کوچه های خاکی دنیای شیرین و شاد کودکی را پاس دادم با یک توپ پاره پلاستیکی به این طرف و نهایت علاقه و عشقم فقط یک بادکنک بود یک بادکنک که زود ترکید و یا باد برد دلم تنگ شده کودکی به اندازه آن حیات کوچک و حوض ماهی به اندازه همان کوچه های خاکی دلم تنگت شده به اندازه دنیای کوچک و شیرینت کودکی فرزاد رستمی @avayeqoqnus ✨  
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. زندگی در واقع مثل یک فنجان قهوه است سیاه، تلخ و داغ...! اما میشه توش شیر ریخت تا روشن بشه میشه توش شکر ریخت تا شیرین بشه و میشه کمی صبر کرد تا خنک‌ بشه قهوه زندگی تون بکام رفقا 🙏 صبح ۵ شنبه بخیر و نیکی 🌹 ☀️ @avayeqoqnus ☀️
. الهی از پیش خطر و از پس راهم نیست، دستم گیر که جز تو پناهم نیست. آمین 🙏🌿 @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ای بسا هندو و ترک همزبان ای بسا دو ترک چون بیگانگان پس زبان محرمی خود دیگرست همدلی از همزبانی بهترست 🌸 غیر نطق و غیر ایما و سجل صد هزاران ترجمان خیزد ز دل @avayeqoqnus