فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
صبح
آهنگ مهر آدمی ست
که شروع می کند زندگی را
طلوع خورشید بهانه است
صبح بخیر و شادی عزیزان 🙏🌹
☀️ @avayeqoqnus ☀️
.
الهی
چون در تو نگرم
از جمله تاجدارانم و تاج بر سر 🌿
و چون در خود نگرم
از جملهٔ خاکسارانم و خاک بر سر 🌱
#مناجات
#خواجه_عبدالله_انصاری
✨ @avayeqoqnus ✨
.
امشب تمام خویش را از غصه پرپر میکنم
گلدان زرد یاد را با تو معطر میکنم 🤍
تو رفتهای و رفتنت یک اتفاق ساده نیست
ناچار این پرواز را اینبار باور میکنم 💚
یک عهد بستم با خودم وقتی بیایی پیش من
به احترام رجعتت من ناز کمتر میکنم 💗
یک شب اگر گفتی برو دیگر ز دستت خستهام
آن شب برای خلوتت یک فکر دیگر میکنم 🧡
صحن نگاهت را به روی اشتیاقم باز کن
من هم ضریح عشق را غرق کبوتر میکنم 💜
شعریست باغ چشم تو غرق سکوت و آرزو
یک روز من این شعر را تا آخر از بر میکنم 💛
گرچه شکستی عهد را مثل غرور ترد من
اما چنان دیوانهام که با غمت سر میکنم 💙
زیبا، خدا پشت و پناه چشمهای عاشقت
با اشک و تکرار و دعا راه تو را تر میکنم ❤️
#مریم_حیدرزاده
💫 @avayeqoqnus 💫
📕 داستانی از حکمت خداوند
راننده در دل شب برفی راه راگم کرد، و بعد
از مدتی ناگهان موتورش خاموش شد.
همان جا شروع به شکایت از خدا کرد که خدایا پس تو آن بالا چه کار می کنی که به کمک من نمی رسی و ...
چون خسته بود , همان جا خوابش برد و وقتی صبح از خواب بلند شد,از شکایت های دیشب اش شرمنده شد چرا که دید که موتورش دقیقا نزدیک یک پرتگاه خطرناک خاموش شده بود و اگر چند قدمی دیگر
می رفت امکان سقوط اش بود!!! 🥺
به "خداوند کریم و رحیم" اعتماد داشته باشیم. 🌱
اگر خداوند دری را می بندد از کوبیدن آن دست برداریم. 👌
هر چه پشت آن در بوده قسمت ما نبوده است.
#داستان
✨ @avayeqoqnus ✨
.
.
🌿 کاش می شد تمامِ آدم های غمگین
و تنهایِ جهان را در آغوش کشید ،
برایشان چای ریخت ،
کنارشان نشست
و با چند کلامِ ساده ، به لحظاتشان رنگِ آرامش پاشید و حالشان را خوب کرد.
🌿 کاش می شد این را قاطعانه و آرام در گوشِ تمامِ آدم ها گفت ؛
که غم و اندوه ، رفتنی است و روزهایِ خوب در راه اند ،
که حالِ همه مان خوب خواهد شد ...
🌿 برایتان آرزوهای خوب می کنم ، چون به تاثیر انرژی های خوبِ کائنات ، ایمان دارم.
🌿 من ایمان دارم ؛
ایمان دارم که روزی همه چیز درست خواهد شد ...
به امید فرداهای بهتر برای هممون 👏 🙏 🌹
شبتون خوش رفقا 🌙🌻
#دلنوشته
#حس_خوب
#نرگس_صرافیان_طوفان
✨ @avayeqoqnus ✨
.
صبح آمده
با عشق بزن لبخندی
تا در به غم و غرور شب بر بندی 🌱
باعشق بپاخیز خوشت باشد روز
ای آنکه چو گل به روی ما می خندی 🌸
صبح جمعه بخیر و شادی دوستان 🙏🌹
☀️ @avayeqoqnus ☀️
.
ای در میان جانم وز جان من نهانی
از جان نهان چرایی چون در میان جانی 💚
هرگز دلم نیارد یاد از جهان و از جان
زیرا که تو دلم را هم جان و هم جهانی
چون شمع در غم تو میسوزم و تو فارغ
در من نگه کن آخر ای جان و زندگانی
با چون تو کس چو من خَس هرگز چه سنجد آخر
از هیچ هیچ ناید ای جمله تو تو دانی 🌿
در خویش ماندهام من جان میدهم به خواهش
تا بو که یک زمانم از خود مرا ستانی
گفتی ز خود فنا شو تا محرم من آیی
بندی است سخت محکم این هم تو میتوانی
عطار را ز عالم گم شد نشان به کلی
تا چند جویم آخر از بی نشان نشانی 🌱
#مناجات
#عطار
✨ @avayeqoqnus ✨
.
ای آنکه تو یوسف منی من یعقوب
ای آنکه تو صِحت تنی من ایوب
من خود چه کسم ای همه را تو محبوب
من دست همیزنم تو پایی میکوب 🌸
#مولوی
#مولانا
✨ @avayeqoqnus ✨
.
یکی دوستی را که زمانها ندیده بود
گفت: کجایی که مشتاق بودهام؟
گفت: مشتاقی بِه که مَلولی.
✨ دیر آمدى اى نگار سرمست
✨ زودت ندهیم دامن از دست 🌷
✨ معشوقه که دیر دیر بینند
✨ آخر کم از آن که سیر بینند 🌱
🔸 برگرفته از باب پنجم گلستان سعدی
#حکایت
#سعدی
@avayeqoqnus
📕 من و جوجه گنجشک ها...
بچه بودم و بچهی دلرحم و فضولی هم بودم. توی دیوار حیاطمان حفرهای بود که اواخر بهار، گنجشکها توی آن لانه میساختند.
چندوقتی بود میدیدم گنجشکی مدام دارد چیزهایی میبرد داخل و بعد از چندروز، صدای جیک جیک جوجههاش هم بلندشد.
یادم هست توی حیاط مینشستم و همینطور که برای خودم بازی میکردم، حواسم به صدای جوجههایی بود که مامانشان براشان غذا و دانه میبرد و کلی کیف میکردم از اینکه توی حفرهی کوچک سقف خانهی ما، زندگی دیگری جریان دارد.
گذشت و یک روز که طبق روال معمول داشتم بازی میکردم، از صبح تا حدود بعدازظهر دیدم جوجهها به شکل غیرعادی دارند سروصدا میکنند و از مادر جوجهها هم خبری نبود.
رفتم عقبتر و شروع کردم به بالاو پایین پریدن تا شاید داخل لانه را ببینم و علت بیقراری جوجهها را کشف کنم، اما هرچه تلاش کردم، هیچ چیز پیدا نبود.
احساساتم از استیصال جوجهها رقیق شد و آرام و قرار از من کوچید.
پیش خودم گفتم؛ اینجوری نمیشود، الان باید یک کاری بکنم. این شد که کمی نان ریختم توی یک پیاله شیر، نردبان را برداشتم، رفتم بالا، یکی یکی نانهای خیس خورده را توی حلق جوجههای گرسنه ریختم و آرام گذاشتمشان سر جاشان.
از حس رضایتی که بعدش داشتم چیزی نگویم بهتر است، آنموقعها فیلم کلید اسرار پخش میشد، چیزی شبیه موزیک همان فیلم توی سرم پخش میشد و حس میکردم فرشتههای خدا دارند تشویقم میکنند.
خلاصه که آن روز گذشت و فردا که آمدم توی حیاط، با صحنهی دردناکی مواجه شدم.
دیدم هر سه تا جوجه، شکمشان ترکیده بود و افتاده بودند پایین!
یادم هست که خیلی گریه کردم و خودم را سرزنش کردم که گرسنه میمردند بهتر نبود؟! که شاید اگر صبر میکردم، یا مامان جوجهها برمیگشت یا مامان خودم کمکم میکردو این اتفاق نمیافتاد.
فهمیدم که گاهی فقط باید شنید، فقط باید نگاه کرد و پذیرفت که گره تمام مشکلات جهان، قرار نیست به دست ما باز شود.
من احساس خیلی تلخی را تجربه کردم تا یادم بماند، گاهی مداخله نکردن در مشکلاتی که در آنها دانش و تخصص کافی ندارم، بهترین کمکیست که از من ساخته است. که همیشه لازم نیست به هر کنشی، واکنش بدهم.
پس همیشه سکوت و عدم واکنش نشان دادن آدمها را به حساب نفهمیدنشان نگذارید. آدمها بیدلیل به این مرحله نرسیدهاند.
آنها فهمیدهاند که هر مسئولیتی را نپذیرند تا جان و مال انسانها را با نابلدیهاشان به خطر نیندازند.
همین! 👌
#داستان
#تلنگر
✨ @avayeqoqnus ✨
.
تو چه دانی
که پس هر نگه ساده ی من
چه جنونی ،
چه نیازی ،
چه غمی ست ؟ 🥀
#مهدی_اخوان_ثالث
✨ @avayeqoqnus ✨
.
گر مِی نخوری طعنه مزن مستان را
بنیاد مکن تو حیله و دستان را
تو غَرّه بدان مشو که مِی مینخوری
صد لقمه خوری که مِی غلام است آن را
#خیام
✨ @avayeqoqnus ✨
🌿 💐 🌿
آیینه کن از نور رُخت ، دیده ی ما را
تا نور ببخشی ، دلِ آیینه ی ما را
با عطرِ دلاویزِ تو این باغچه زیباست
پر کن ز شمیمِ نفست ،سینه ی ما را
رونق بده در خلوتِ شب هایِ نیایش
با نورِخودت ،خلوتِ بی کینه ی ما را
همت کن و زیباکن از این نور، جهان را
تا جلوه ببخشی ، دلِ گنجینه ی ما را
امروز که پیداست در آیینه ، جمالت
آیینه کن از نورِ رخت ، دیده ی ما را
🔸 ارسالی از خانم لیلا کباری قطبی
از اعضای محترم کانال
#لیلا_سادات_کباری_قطبی
#شما_ارسال_کردید
✨ @avayeqoqnus ✨
.
هرکس باید در زندگی اش
یک رفیق ، همدم ، هم سنگر
و همراز داشته باشد؛
کسی که همیشه
مثل دستهای خدا
به موقع به فریادت برسد؛
کسی که امن باشد
کسی که با حضورش در کنارت
گَرد اضطراب و دلشورهایت را بتکاند؛
کسی که وسط بغض هایت
جوانه لبخند بکارد؛
کسی که همیشه
به رفاقت با او مفتخر باشی؛
کسی که تا او باشد
هرگز احساس تنهایی نکنی؛
کسی که وقت و بی وقت
برایت گوشه ای دنج به حساب بیاید
که همیشه حوصله اش را داشته باشی؛
که اگر همچین کسی نباشد ،
نمی دانم برای شادی
که به دو نفر نیاز است ، چه باید کرد؟!
یا دشواری ها را چگونه تاب آورد؟!
#بهزاد_غدیری
#دلنوشته
✨ @avayeqoqnus ✨
.
صبح است بیا کینه بشوییم از دل
نیکو شود ار قصه بگوییم از دل 🍀
باز آ که دوباره دل بهم بسپاریم
بنشین که مراد هم بجوییم از دل 🌿
صبح بخیر و شادی رفقا 🖐
شروع هفته تون پر از حرکت و برکت و سلامت 🙏🌹
☀️ @avayeqoqnus ☀️