فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
مهربان که باشی
خورشید از سمت قلب تو
طلوع خواهد کرد
و صبح
مگر چیست؟
جز لبخند مهربانت . . .
صبح بخیر و شادی رفقا 🙏🌹
☀️ @avayeqoqnus ☀️
.
خدایا،
من عادت کردهام به تو
به معجزههای هر روزت
خدایا،
به تو توکل میکنم
و حسِ داشتنت
پناهگاهی میشود همیشگی
در اوج سختیهایم
روزهایم را با رحمتت به خیر بگردان
آمین 🌸
#مناجات
#خدا
☀️ @avayeqoqnus ☀️
.
📕 کوزه ترک خورده
مردی هر روز دو کوزه بزرگ آب به دو انتهای چوبی میبست؛ چوب را روی شانهاش میگذاشت و برای خانهاش آب میبرد.
یکی از کوزهها کهنهتر بود و ترکهای کوچکی داشت.
هر بار که مرد مسیر خانهاش را میپیمود نصف آب کوزه میریخت.
مرد دو سال تمام همین کار را میکرد.
کوزه سالم و نو مغرور بود که وظیفهای را که به خاطر انجام آن خلق شده به طور کامل انجام میدهد، اما کوزه کهنه و ترک خورده شرمنده بود که فقط میتواندنصف وظیفهاش را انجام دهد.
هر چند میدانست آن ترکها حاصل سالها کار است.
کوزه پیر آنقدر شرمنده بود که یک روز وقتی مرد آماده میشد تا از چاه آب بکشد تصمیم گرفت با او حرف بزند:
"از تو معذرت میخواهم. تمام مدتی که از من استفاده کردهای فقط از نصف حجم من سود برده ای و فقط نصف تشنگی کسانی که در خانهات منتظرند را فرو نشاندهای."
مرد خندید و گفت: "وقتی برمیگردیم با دقت به مسیر نگاه کن."
موقع برگشت کوزه متوجه شد که در یک سمت جاده (سمت خودش) گلها و گیاهان زیبایی روییدهاند.
مرد گفت: "میبینی که طبیعت در سمت تو چقدر زیباتر است؟
من همیشه میدانستم که تو ترک داری و تصمیم گرفتم از این موضوع استفاده کنم.
این طرف جاده بذر سبزیجات و گل پخش کردم و تو هم همیشه و هر روز به آنها آب میدادی.
به خانهام گل برده ام و به بچههایم کلم و کاهو دادهام.
اگر تو ترک نداشتی چطور میتوانستی این کار را بکنی؟“ 👌🌸
#داستان
#داستان_آموزنده
#داستان_کوتاه
✨ @avayeqoqnus ✨
.
بازَم به سر زد امشب ای گل هوای رویت
پایی نمی دهد تا پر وا کنم به سویت
گیرم قفس شکستم وز دام و دانه جستم
کو بال آن خود را باز افکنم به کویت
تا کی چو شمع گِریَم ای گل درین شب تار
چون صبح نوشخندی تا جان دهم به بویت
ای گل در آرزویت جان و جوانی ام رفت
ترسم بمیرم و باز باشم در آرزویت
از پافِتادگان را دستی بگیر آخر
تا کی به سر بگردم در راه جست و جویت
تو ای خیال دلخواه زیباتری از آن ماه
کز اشکِ شوق دادم یک عمر شست و شویت
چون سایه در پناه دیوارِ غم بیاسای
شادی نمی گشاید ای دل دری به رویت 🌱🥀
#هوشنگ_ابتهاج
✨ @avayeqoqnus ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
▪️ امشب شب اربعين مِصباحِ هداست
▫️ دل ياد حسين بن علي شيرِ خداست
▪️ پروانه به گرد شمعِ حق پر زد و سوخت
▫️ امشب شب يادِ اَشقياء و شهداست
اربعین سید و سالار شهیدان حضرت امام حسین علیه السلام تسلیت باد 🙏🖤
#اربعین
#امام_حسین
#کربلا
🕯@avayeqoqnus🕯
.
خوب گوش کن!
صدای قدم ها؛
صدای سایش کفش ها بر سینه جاده ها؛
کسی می گوید بیا!
چند روز است که در راهی و باز هم
خسته نمی شوی.
چون تو این صدا را خوب می شناسی.
صدای حسین (ع) را که بی وقفه می گوید
بیا بیا بیا…
السلام علیک یا اباعبدالله 🙏🥀
#اربعین
#امام_حسین
#کربلا
🕯@avayeqoqnus🕯
.
هر روز
که چشم میگشایی
یعنی قرار است که باشی
یعنی هنوز
فرصت داری تا زندگی کنی
و هر روز میتواند آغازی نو باشد
سلام 🖐 صبح بخیر رفقا 🌸
☀️ @avayeqoqnus ☀️
.
گوش کن بانگ جَرس از دل صحرا آید
ناله ای سخت جگر سوز و غم افزا آید
پیشبازِ اسرا دختر زهرا آید
به گمانم ز سفر زینب کبری آید
اربعین سالار شهیدان تسلیت باد 🙏🖤
#اربعین
#امام_حسین
#کربلا
🕯@avayeqoqnus🕯
.
📕 کینه مار
شخصی مىخواست زیرزمین خانهاش را تعمیر کند. در حین تعمیر، به لانه مارى برخورد که چند بچه مار در آن بود. آنها را برداشت و در کیسهاى ریخت و در بیابان انداخت.
وقتى مادر مارها به لانه برگشت و بچههایش را ندید، فهمید که صاحبخانه بلایى سر آنها آورده است؛ به همین دلیل کینه او را به دل گرفت.
مار براى انتقام، تمام زهر خود را در کوزه ماستى که در زیرزمین بود ریخت.
از آن طرف، مرد از کار خود پشیمان شد و همان روز مارها را به لانهشان بازگرداند.
وقتى مارِ مادر بچههاى خود را صحیح و سالم دید، به دور کوزه ماست پیچید و آن قدر آن را فشار داد که کوزه شکست و ماستها بر زمین ریخت.
شدت زهر چنان بود که فرش کف خانه را سوراخ کرد.
این کینه مار است، امّا همین مار وقتى محبّت دید کار بد خود را جبران کرد، امّا بعضى انسانها آن قدر کینه دارند که هر چه محبّت ببینند ذرّهاى از کینهشان کم نمىشود.
امام علی علیه السلام:
دنيا حقيرتر از آن است كه در آن از كينه ها پيروى شود.
#داستان
#داستان_کوتاه
#داستان_آموزنده
✨ @avayeqoqnus ✨
.
آرزو سرابی است که اگر نابود شود،
همه از تشنگی خواهند مرد.
#ژان_دلابرویه
✨ @avayeqoqnus ✨
.
در دیده به جای خواب آب است مرا
زیرا که به دیدنت شتاب است مرا
گویند بخواب تا به خوابش بینی
ای بیخبران چه جای خواب است مرا
🔻 نقل شده از ابوسعید اباالخیر
از دیگر شاعران
✨ @avayeqoqnus ✨
.
یک عمر در انتظاری
تا بیابی آن را که درکت کند
و تو را همان گونه که هستی بپذیرد،
و عاقبت در می یابی که او از همان آغاز
"خودت" بوده ای!
🔸 از کتاب "یادداشت های مرد فرزانه"
نوشته ریچارد باخ
#بریده_کتاب
✨ @avayeqoqnus ✨
.
زندگی بی عشق،
اگر باشد همان جان کندن است
دم به دم جان کندن ای دل
کار دشواری ست نیست؟ 🥀
#قیصر_امین_پور
✨ @avayeqoqnus ✨
🖤 🥀🤍🥀🖤
نشد که پَر بزنم عشق آن حوالی را
ببخش بر من مِسکین شکستهبالی را
نشد که پای پیاده به درگهت برسم
و تحفه آورم این دستهای خالی را
منی که چلّهنشین غم توام مولا
نشدکه همدل و همره شوم موالی را
نشد عراقِ غمت را بگریم از دل و جان
بدل به آه کنم این شکستهحالی را
دوباره چشمۀ جانبخش اربعین جوشید
نشد که درک کنم حال آن زُلالی را
بگو بگو «به کدامین دعات خواهم یافت»؟
بگو کجا برم این حسرت سؤالی را؟
ببار حضرت باران به شورهزار دلم
ببر ز سینه ی من داغ خشکسالی را
چکید قطره اشکی و از غم تو سرود
قبول کن ز من این شعر ارتجالی را
#سعید_سلیمانپور
#اربعین
#امام_حسین
🕯@avayeqoqnus🕯
.
📚 ضرب المثل "چوب توی آستین کردن"
🔸 معنی و کاربرد:
ضرب المثل "چوب توی آستین کردن" کنایه از بی آبرو کردن یک شخص است.
از این ضرب المثل زمانی استفاده می کنیم که بخواهیم به کسی هشدار بدهیم با قوی تر از خودش درگیر نشود زیرا شکست خورده و مورد مجازات قرار خواهد گرفت.
این ضرب المثل خبر از تنبیه و مجازاتی سخت برای شخص خطاب شونده دارد، برای مثال زمانی که می گوییم: "با من در نیفت، چوب تو آستینت می کنم"، منظور این است که تنبیه و مجازات بسیار بدی برای تو در نظر گرفته ام.
🔸 داستان:
در گذشته مجازات های مختلفی متناسب با گناهی که محکومین مرتکب شده بودند برای آن ها در نظر گرفته می شد که یکی از آن ها چوب توی آستین کردن بود.
در این روش، دستهای فرد گناهکار را به حالت افقی باز می کردند و چوب سفت و محکمی را داخل یک آستین او کرده و از آستین آن یکی دست وی عبور می دادند،
بعد مچ دست هایش را با طناب به چوب می بستند، با این کار آن شخص به هیچ عنوان نمی توانست از دست هایش استفاده کند.
ماندن دست ها به حالت ساکن بعد از مدتی باعث بی حسی و کرخت شدن آن ها شده و محکوم را آزار می داد؛ از طرفی چون شخص نمی توانست از دست هایش استفاده کند حیوانات موزی مثل پشه و مگس روی سر و صورت فرد می نشستند و باعث ناراحتی او می شدند.
این مجازات اگر چه باعث مرگ یا نقص عضو فرد نمی شد اما با گذشت زمان آن چنان آزار دهنده و ناراحت کننده بود که داد و فریاد محکوم به آسمان بلند می شد و اظهار پشیمانی می کرد و از دیگران کمک می خواست.
بدین ترتیب مجازات چوب توی آستین کردن علاوه بر این که خود فرد محکوم را تنبیه می کرد باعث درس عبرت دیگران هم می شد تا فکر خلاف به سرشان نزند، از آن زمان به بعد این نوع مجازات به شکل ضرب المثل در بین مردم رواج پیدا کرد.
#ضرب_المثل
✨ @avayeqoqnus ✨