.
📜 حکایت جالبی از بهلول دانا:
روزي هارون الرشید تعدادی سکه به بهلول داد که آن را در میان فقرا و نیازمندان تقسیم نمایـد.
بهلـول سکه ها را گرفت و بعد از چند لحظه آن ها را به خود خلیفه پس داد.
هارون علت آن را سوال نمود.
بهلول جواب داد: "من هرچه فکر کردم از خود خلیفه محتاج تر و فقیرتر کسی نیست، این بود کـه سکه ها را به خودت برگرداندم چون می بینم مامورین و گماشـتگان تـو در دکان هـا ایـستاده و بـه ضـرب تازیانه مالیات و باج و خراج از مردم می گیرند و در خزانه تو می ریزند؛ از این جهت دیدم که احتیـاج تو از همه بیشتراست لذا وجه را به شما برگرداندم"!! 👌😄
#حکایت
#بهلول
✨ @avayeqoqnus ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
افسوس که نامه ی جوانی طی شد
و آن تازه بهار زندگانی دِی شد
آن مرغ طرب که نام او بود شَباب
افسوس ندانم که کی آمد کی شد
#خیام
✨ @avayeqoqnus ✨
.
حق تعالی با بایزید گفت که
"یا بایزید چه خواهی؟"
گفت: "خواهم که نخواهم."
🔸 برگرفته از کتاب فیه مافیه مولوی
#مولوی
#مولانا
#فیه_مافیه
✨ @avayeqoqnus ✨
.
عاقلان نقطه ی پرگار وجودند ولی
عشق داند که در این دایره سرگردانند
#حافظ
✨ @avayeqoqnus ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
گاهی اوقات
دست هایم به آرزوهایم نمی رسند
شاید چون آرزوهایم بلندند
اما
همواره با خود تکرار می کنم
امیدی هست؛ چون خدایی هست …
عصر بخیر🌻🌻
✨ @avayeqoqnus ✨
.
چشمت که فُسون و رنگ میبارد از او
افسوس که تیرِ جنگ میبارد از او
بس زود مَلول گشتی از همنفَسان
آه از دل تو که سنگ میبارد از او 🥀🍃
#حافظ
✨ @avayeqoqnus ✨
.
📕 داستانی از کوروش کبیر
زمانی کزروس به کوروش کبیر گفت: چرا از غنیمت های جنگی چیزی را برای خود بر نمی داری و همه را به سربازانت می بخشی؟
کوروش گفت: «اگر غنیمت های جنگی را نمی بخشیدیم الان دارایی من چقدر بود؟» کزروس عددی را با معیار آن زمان گفت.
کوروش یکی از سربازانش را صدا زد و گفت: برو به مردم بگو کوروش برای امری به مقداری پول و طلا نیاز دارد.
سرباز در بین مردم جار زد و سخن کوروش را به گوششان رسانید. مردم هرچه در توان داشتند برای کوروش فرستادند. وقتی که مالهای گرد آوری شده را حساب کردند، از آنچه کزروس انتظار داشت بسیار بیشتر بود.
کوروش رو به کزروس کرد و گفت: ثروت من اینجاست. اگر آنها را پیش خود نگه داشته بودم، همیشه باید نگران آنها بودم. زمانی که ثروت در اختیار توست و مردم از آن بی بهره اند مثل این می ماند که تو نگهبان پولهایی که مبادا کسی آن را ببرد.
#داستان
#داستان_آموزنده
#داستان_کوتاه
✨ @avayeqoqnus ✨
🦋🌸🦋🌸🦋
مرا دایم خیالت در ضمیر است
مرا از روی خوبت ناگزیر است
نیامد جز خیالت در دو چشمم
از آن رو کاو به غایت بی نظیر است
مرا صبر از رُخَت دانی چه باشد
چنان صبری که طفلان را ز شیر است
به بستان مِلاحت سرو بسیار
ولیکن قد او بس دلپذیر است
دل و جان خواستم کردن نثارش
دگر گفتم مَتاعی بس حقیر است
مرا با رویش از جنّت فراغست
مرا با او مُغیلان چون حریر است
صبا سوی من رنجور هجران
ز مصر آمد مگر بوی بَشیر است
جوانی در هوایش رفت بر باد
هزارم دردِ دل از چرخ پیر است
#جهان_ملک_خاتون
✨ @avayeqoqnus ✨