📚 حکایت مرد فقیر و مرد بخیل
فقیری به در خانه بخیلی آمد، گفت: شنیده ام که تو قدری از مال خود را نذر نیازمندان کرده ای و من در نهایت فقرم، به من چیزی بده.
بخیل گفت: من نذر کوران کرده ام.
فقیر گفت: من هم کور واقعی هستم، زیرا اگر بینا می بودم، از در خانه خداوند به در خانه کسی مثل تو نمی آمدم.
#حکایت
@avayeqoqnus
🍁 این جهانی که همش مضحکه و تکراره
🍁 تکه تکه شدن دل چه تماشا داره
#حسین_پناهی
@avayeqoqnus
🌸ای نسیم سحر آرامگَهِ یار کجاست؟🌸
ای نسیم سحر آرامگَهِ یار کجاست؟
منزلِ آن مَهِ عاشقکُشِ عیار کجاست؟
شبِ تار است و رَه وادیِ اِیمن در پیش
آتش طور کجا؟ موعد دیدار کجاست؟
هر که آمد به جهان نقش خرابی دارد
در خرابات بگویید که هشیار کجاست؟
آن کَس است اهل بشارت که اشارت داند
نکتهها هست بسی محرم اسرار کجاست؟
هر سرِ مویِ مرا با تو هزاران کار است
ما کجاییم و ملامتگر بیکار کجاست؟
باز پرسید ز گیسویِ شِکَن در شِکَنَش
کاین دل غمزده، سرگشته گرفتار، کجاست؟
عقل دیوانه شد آن سلسله مشکین کو؟
دل ز ما گوشه گرفت ابروی دلدار کجاست؟
ساقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی
عیش، بی یار مهیا نشود یار کجاست؟
حافظ از بادِ خزان، در چمنِ دهر مَرَنج
فکرِ معقول بفرما، گلِ بی خار کجاست؟
#حافظ
@avayeqoqnus
19_35918.mp3
294.8K
♦️ خوانش غزل "ای نسیم سحر
آرامگه یار کجاست"
♦️ با صدای استاد موسوی گرمارودی
♦️ اگه از این دکلمه لذت بردید
برای عزیزانتون هم ارسالش
کنید. 🙏🌸
#حافظ
#حافظ_خوانی
@avayeqoqnus
📚 بوی بد نفرت
معلم یک مدرسه به بچه های کلاس گفت که می خواهد با آنها بازی کند؛
او به آنها گفت که فردا هر کدام یک کیسه پلاستیکی بردارند و درون آن به تعداد آدمهایی که از آنها بدشان میآید، سیب زمینی بریزند و با خود به مدرسه بیاورند.
فردا بچه ها با کیسه های پلاستیکی به مدرسه آمدند.
در کیسهی بعضی ها ۲، بعضی ها ۳ و بعضی ها ۵ سیب زمینی بود.
معلم به بچه ها گفت: تا یک هفته هر کجا که می روند کیسه پلاستیکی را با خود ببرند.
روزها به همین ترتیب گذشت و کم کم بچه ها شروع کردند به شکایت از بوی سیب زمینی های گندیده.
به علاوه، آن هایی که سیب زمینی بیشتری داشتند از حمل آن بار سنگین خسته شده بودند.
پس از گذشت یک هفته بازی بالاخره تمام شد و بچه ها راحت شدند.
معلم از بچه ها پرسید: از اینکه یک هفته سیب زمینی ها را با خود حمل می کردید چه احساسی داشتید؟
بچه ها از اینکه مجبور بودند، سیب زمینی های بد بو و سنگین را همه جا با خود حمل کنند شکایت داشتند.
آنگاه معلم منظور اصلی خود از این بازی را این طور توضیح داد: این درست شبیه وضعیتی است که شما کینه آدم هایی که دوستشان ندارید را در دل خود نگه می دارید و همه جا با خود میبرید.
بوی بد کینه و نفرت قلب شما را فاسد میکند و شما آن را همه جا همراه خود حمل میکنید.
حالا که شما نتوانستید بوی بد سیب زمینیها را فقط برای یک هفته تحمل کنید پس چطور می خواهید بوی بد نفرت را برای تمام عمر در دل خود تحمل کنید؟ 👌
#داستان
#داستان_کوتاه
#داستان_آموزنده
✨@avayeqoqnus✨
🌺 عشق اگر در جلوه آرد پرتو مقدور را
🌺 از گُدازِ دل دهد روغن چراغِ طور را
🌺 عشق چون گرم طلب سازد سرِ پر شور را
🌺 شعلهٔ افسرده پندارد چراغ طور را
#بیدل_دهلوی
@avayeqoqnus
📚 ضرب المثل کفگیر به ته دیگ خورده
معنی و کاربرد:
امروزه از اين ضرب المثل موقعی استفاده
مي شود كه مي خواهند به فردی بگويند دير رسيده و آن ها ديگر مثل قبل توانایی يا ثروت ندارند و قادر به كمک كردن به او نيستند .
داستان:
می دانیم که برای پختن پلو به مقدار زياد از قابلمه های بزرگی به نام ديگ استفاده می كنند.
و از قاشق های بزرگی بنام كفگير برای هم زدن و كشيدن پلو استفاده می شود .
در زمانهای قديم كه مردم غذای نذری مي پختند ، مردم براي گرفتن غذای نذری صف می كشيدند .
از آنجا كه جنس كفگيرها فلزی بود وقتی به ديگ می خورد صدا می داد .
هنگامی كه غذا در حال تمام شدن بود و پلو به انتها ميرسيد اين كفگير در اثر برخورد به ديگ صدا می داد و وقتی كه غذا تمام ميشد آشپزها كفگير را ته ديگ می چرخاندند و با اينكار به بقيه كسانی كه در صف بودند خبر ميدادند كه غذا تمام شده است .
كم كم اين كار بصورت ضرب المثل در آمد و وقتی كسی از آنها سوال مي كرد كه غذا چی شد می گفتند از بدشانسی وقتی به ما رسيد كفگير به ته ديگ خورد (يعنی غذا تمام شد ).
#ضرب_المثل
@avayeqoqnus
🌻 پروردگارا…
🌻 یک صبح زیبای دیگر را با ترنم
🌻 دلنشین پرندگانت آغاز نمودم
🌻 شکر و هزاران شکر،
🌻 که صبحی دیگر فرصت زندگی دارم...
♦️ صبح شنبه پر از حرکت و برکت و
سلامت باشه دوستان 🙏🌹
@avayeqoqnus
اگر دانی که دنیا غم نیرزد
بروی دوستان خوشباش و خرم
غنیمت دان اگر دانی که هر روز
ز عمر مانده روزی می شود کم
منه دل بر سرای عمر سعدی
که بنیادش نه بنیادیست محکم
برو شادی کن ای یار دل افروز
چو خاکت می خورد چندین مخور غم
#سعدی
@avayeqoqnus
📚 پادشاه خردمندی که شمشیر پیشکشی را رد کرد
آهنگری شمشیر بسیار زیبایی تقدیم شاپور پادشاه ساسانی نمود.
شاپور از او پرسید: چه مدت برای ساختن این شمشیر زمان گذاشته ای؟
آهنگر پاسخ داد: یک سال تمام.
پادشاه ایران باز پرسید: اگر یک شمشیر ساده برای سربازان بسازی چقدر زمان می برد؟
او گفت: سه تا چهار روز.
شاپور گفت: آیا این شمشیر قدرتی بیشتر از آن صد شمشیر دیگری که می توانستی بسازی دارد؟
آهنگر گفت: خیر، این شمشیر زیباست و شایسته کمر شهریار.
پادشاه ایران گفت: سپاسگزارم از این پیشکش
اما پادشاه اهل فرمان دادن است نه جنگیدن، من از شما شمشیر برای سپاهیان ایران میخواهم نه برای خودم، و به یاد داشته باش سرباز بی شمشیر نگهبان کیان کشور، پادشاه و حتی جان خویش نیست.
شاپور با نگاهی پدرانه به آهنگر گفت: اگر به تو پاداش دهم هر روز صنعتگران و هنرمندان به جای توجه به نیازهای واقعی کشور، برای من زینت آلات می سازند و این سرآغاز سقوط ایران است.
پدرم به من آموخت زندگی ساده داشته باشم تا فرمانرواییم پایدارتر باشد.
پس برای سربازان شمشیر بساز که نبردهای بزرگ در راه است. 👌👏👏
#داستان_آموزنده
#داستان_کوتاه
#داستان
@avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍀 این قافلهٔ عمر عجب میگذرد
🍀 دریاب دمی که با طرب میگذرد
🍀 ساقی غم فردای حریفان چه خوری
🍀 پیش آر پیاله را که شب میگذرد
♦️ دکلمه زیبا با صدای احمد شاملو
روحش شاد 🙏🥀
#رباعی
#خیام
@avayeqoqnus
🤍🌸🤍
پيش از آنكه مرگ بر در بكوبد،
هر آنچه داري تقسيم كن!
آيا مي تواني ترانه اي زيبا بخواني؟
بخوان و آن را تقسيم كن.
آيا مي تواني تصويري را نقاشي كني؟
نقاشي كن و آن را تقسيم كن.
هر آنچه در كف داري…
و هرگز كسي را نديده ام كه چيزي براي
تقسيم كردن نداشته باشد.
#اوشو
@avayeqoqnus
♦️ سرت رو بالا بگیر رفیق و خودت
برای روزهای قشنگ آینده آماده کن 👌🤝
♦️ متن از نرگس جانِ صرافیان طوفان
♦️ بفرست برای دوستی که به انرژی این متن
نیاز داره 🙏🌹
#نرگس_صرافیان_طوفان
@avayeqoqnus
🌼 صبح ها لبخندی بچسبانيد گوشه لبتان
🌼 دليلش مهم نيست،
🌼 اصلا نيازی به دليل ندارد،
🌼 لبخند است ديگر،
🌼 هفت خان رستم که نيست
🌼 يک ليوان چای تازه دم بنوشيد
🌼 يک موسيقی خوب برای خودتان
پخش کنيد
🌼 و گذشته و آينده را بگذاريد به حال
خودشان
🌼 مهم همان صبح، همان لبخند،
🌼 همان چای، همان موسيقيست
♦️صبح تون بخیر و روزتون سرشار از
لبخند دوستان 🙏🌹
@avayeqoqnus
📚#داستان
مرد فقیرى بود که همسرش کره درست می کرد و او آن را به یکى از بقالى های شهر مى فروخت.
آن زن کره ها را به صورت دایره های یک کیلویى درست می کرد.
مرد آن را به یکى از بقالى های شهر مى فروخت و در مقابل مایحتاج خانه را مى خرید.
روزى مرد بقال به اندازه کره ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند.
هنگامى که آنها را وزن کرد، اندازه هر کره ۹۰۰ گرم بود.
او از مرد فقیر عصبانى شد و روز بعد به او گفت:
دیگر از تو کره نمى خرم، تو کره را به عنوان یک کیلو به من مى فروختى در حالى که وزن آن۹۰۰ گرم است.
مرد فقیر ناراحت شد و سرش را پایین انداخت و گفت:
ما وزنه ترازو نداریم. یک بار یک کیلو شکر از شما خریدیم و آن یک کیلو شکر را به عنوان وزنه قرار مى دادیم.
آنچه بر خود نمی پسندی بر دیگران مپسند. 👌
#داستان
#داستان_آموزنده
#داستانک
@avayeqoqnus
⚜ تا در طلب گوهر کانی، کانی
⚜ تا در هوس لقمهٔ نانی، نانی
⚜ این نکتهٔ رمز اگر بدانی، دانی
⚜ هر چیز که در جستن آنی، آنی
#مولوی
#مولانا
@avayeqoqnus
📚 حکایت ملانصرالدین و الاغش !!
روزی ملانصرالدین الاغ خود را با زحمت
فراوان به پشت بام برد؛
بعداز مدتی خواست او را پایین بیاورد ولی
الاغ پایین نمیآمد!
او نمیدانست که الاغ بالا میرود ولی
پایین نمیآید!
ملا پس از مدتی تلاش خسته شد و پایین
آمد ولی الاغ روی پشت بام جفتک میانداخت و بالا و پایین میپرید.
تا اینکه سقف فرو ریخت و الاغ به پایین
پرت شد و جان باخت!
ملا که به فکر فرو رفته بود باخود گفت:
لعنت بر من که ندانستم اگر خری را به
جایگاه رفیعی برسانم هم آن جایگاه را
خراب کرده و هم خود را هلاک میکند! 👌😀
#حکایت
#حکایت_طنز
#ملانصرالدین
✨@avayeqoqnus✨
🌸 جامی! به کسی مگیر پیوند!
🌸 کآخر دل از آن ببایَدَت کَند
🌸 بیگانه شو از بُرونسرایی!
🌸 با جوهرِ خود کن آشنایی!
🌸 ز آیینه خویش زَنگ بزدای!
🌸 راهی به حریمِ وصل بگشای!
#جامی
@avayeqoqnus
زندگے شبیه فصل است
هیچ فصلے همیشگے نیست
در زندگے نیز روزهایے براے
ڪاشت، داشت، استراحت
و تجدید حیات وجود دارد
زمستان تا ابد طول نمیڪشد
اگر امروز مشکلاتے دارید
بدانید ڪه بهار هم در پیش است. 👏🪴
#حس_خوب
✨@avayeqoqnus✨
🌱 با من به زبانی و به دل بادِ گرانی
🌱 هم دوستتر از من نبود هر که گُزینی
🌱 من بر سر صلحم تو چرا جنگ گُزینی
🌱 من بر سر مِهرم تو چرا بر سر کینی
#سنایی_غزنوی
@avayeqoqnus
📚 راز جعبه کفشی که پس از ۶۰ سال فاش شد
زن و شوهری بیش از شصت سال با همدیگر زندگی مشترک داشتند.
آنها همه چیز را به طور مساوی بین خود تقسیم کرده بودند.
در مورد همه چیز باهم صحبت می کردند وهیچ چیز رو از همدیگر پنهان نمی کردند....
مگر یک چیز: جعبه کفشی بالای کمد پیرزن بود که از شوهرش خواسته بود هرگز آن را باز نکند و در موردش هم چیزی نپرسد.
در همه این سالها، پیرمرد آن رو نادیده گرفته بود اما بالاخره یک روز پیرزن به بستر بیماری افتاد و پزشکان از او قطع امید کردند.
در حالی که با یکدیگر امور باقی را رفع و رجوع می کردند، پیر مرد جعبه کفش را آورد و به همسرش نشان داد.
پیرزن تصدیق کرد که وقت آن رسیده که همه چیز را در مورد جعبه به شوهرش بگوید.
پس از او خواست تا در جعبه را باز کند.
وقتی پیرمرد در جعبه را باز کرد دو عروسک بافتنی و مقداری پول به مبلغ 95 هزار دلار پیدا کرد.
پیرمرد دراین باره از همسرش سوال کرد.
پیرزن گفت: هنگامی که ما قول و قرار ازدواج گذاشتیم، مادر بزرگم به من گفت که راز خوشبختی زندگی مشترک در این است که هیچ وقت مشاجره نکنید.
او به من گفت که هروقت از دست تو عصبانی شدم، ساکت بمانم ویک عروسک ببافم.
پیرمرد به شدت تحت تاثیر قرار گرفت و سعی کرد جلوی ریزش اشک هایش را بگیرد.
فقط دو عروسک در جعبه بود پس همسرش فقط دو بار در طول زندگی مشترکشان از دست او رنجیده بود.
پیرمرد از این بابت در دلش شادمان شد.
پس رو به همسرش کرد و گفت این همه پول چطور؟ پس اینها از کجا آمده اند؟
پیرزن پاسخ داد: آه عزیزم این پولی است
که از فروش عروسک ها به دست آورده ام. 😔😢
♦️ این داستان زیبا و آموزنده رو برای بقیه
هم ارسال کنید دوستان 🙏🌹
#داستان
#داستان_آموزنده
#داستانک
@avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💜 دلتنگم و دیدار تو درمان من
است
💜 بی رنگِ رُخت زمانه زندان من
است
💜 بر هیچ دلی مبـاد و بر هیچ تنی
💜 آنچ از غم هجران تو بر جان من
است
♦️ دکلمه با صدای آقای محمد لهاک
#رباعی
#مولانا
#مولوی
@avayeqoqnus
♦️ ضرب المثل های ملل:
🎄 ضرب المثل آلمانی : زمان دوای خشم است.
🎄 ضرب المثل فرانسوی : کسی که اندرز ارزان را رد کند طولی نمی کشد که پشیمانی را با قیمت گرانی خریداری خواهد کرد.
🎄 ضرب المثل چینی : عمارت بزرگ را از سایه اش و مردان بزرگ را از سخنانشان می توان شناخت.
🎄 ضرب المثل عربی (تازی): معلوماتی که در کودکی فرا گرفته می شوند مانند نقش در سنگ پایدار می مانند.
🎄 ضرب المثل روسی: به گوش کمتر از چشم اعتماد کن.
#ضرب_المثل
#ضرب_المثل_های_ملل
@avayeqoqnus
📚 مسجد را برای مردم ساخته اید یا برای خدا؟
روزی بهلول چند نفر را دید که در حال ساختن مسجدی بودند.
بهلول از آن ها پرسید: چه میکنید؟
گفتند: مسجد میسازیم؛
بهلول گفت: برای چه؟
پاسخ دادند: برای چه ندارد، برای رضای خدا.
بهلول میخواست میزان اخلاص بانیان خیر را به خودشان بفهماند،
به همین دلیل محرمانه سفارش داد سنگی تراشیدند و روی آن نوشتند «مسجد بهلول» و شبانه آن را بالای سر در مسجد نصب کردند.
سازندگان مسجد روز بعد آمدند و دیدند بالای در مسجد نوشته شده است «مسجد بهلول»، ناراحت شدند، بهلول را پیدا کرده به باد کتک گرفتند که زحمات دیگران را به نام خودت قلمداد میکنی؟!
بهلول گفت: مگر شما نگفتید که مسجد را برای خدا ساختهایم؟ فرضاً مردم اشتباه کنند و گمان کنند که من مسجد را ساختهام، خدا که اشتباه نمیکند. 👌👌
#حکایت
#بهلول
#حکایت_های_بهلول_دانا
@avayeqoqnus
به بعضیها که نگاه میکنی
شبیه ویتامین سی هستند
وقتی در برنامه غذایی شما ویتامین سی باشد
کمتر سرما میخورید و اگر هم سرما خوردید
همان ویتامین سی، کمک میکند زودتر خوب
شوید
وجود بعضیها در زندگی مان همین است
با وجودشان کمتر آسیب میبینیم
ولی اگر هم آسیب دیدیم
دستمان را رها نمیکنند
کمک میکنند زودتر خوب شویم …
پس مراقب ویتامین سی های زندگیتان باشید
موجودات مهربانی که باید خودتان بخواهید
تا درکنارتان بمانند …
👤 سیما امیرخانی
♦️ این پست برای دوستانتون هم فوروارد
کنید دوستان🙏🌹
#حس_خوب
@avayeqoqnus
🌸 صبح آمد
🌸 دفتر این زندگی را باز کن
🌸 زیستن را با سلام تازه ای آغاز کن
🌸 روز تازه
🌸 فکر تازه
🌸 راه تازه پیش گیر
🌸 عاشقی را با کلام تازه ای آواز کن
♦️ صبح تون بخیر و شادی دوستان 🙏🌹
@avayeqoqnus
☀️ مکُن بد که بینی به فرجام بد
☀️ ز بد گردد اندر جهان نامِ بد
☀️ نِگر تا چه کاری، همان بِدرَوی
☀️ سخن هرچه گویی همان بشنوی
☀️ تو تا زنده اي سویِ نیکی گِرای
☀️ مگر کام یابی به دیگر سرای
#فردوسی
@avayeqoqnus
زندگي يك معما نيست، يك راز است.
مي توان پاسخي براي معما يافت، اما راز به گونه اي است كه هرگز نمي توان پاسخي بر آن يافت.
#اوشو
@avayeqoqnus
🌸 غزلی زیبا از وحشی بافقی 🌸
من آن مرغم که اَفکندم به دامِ صد بلا خود را
به یک پروازِ بی هنگام کردم مبتلا خود را
نه دستی داشتم بر سر، نه پایی داشتم در گل
به دست خویش کردم اینچنین بی دست و پا خود را
چنان از طرحِ وضعِ ناپسندِ خود گُریزانم
که گَر دستم دهد از خویش هم سازم جدا خود را
گَر این وضع است میترسم که با چندین وفاداری
شود لازم که پیشت وانَمایم بیوفا خود را
چو از اظهارِ عشقم خویش را بیگانه میداری
نمیبایست کرد اول به این حرف آشنا خود را
ببین وحشی که در خونابِ حسرت ماند پا در گل
کسی کو بُگذراندی تشنه از آبِ بقا خود را
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
#وحشی_بافقی
@avayeqoqnus